تغییر اخلاق جنسی مورد آلمان
مبانی فکری اخلاق جنسی نوین
طرفداران اخلاق جنسی نوین، نظرات خود را بر سه اصل اساسی مبتنی کردهاند:
1- اصل اول: آزادی هر کسی تا آنجا که مخل آزادی دیگران نباشد باید محفوظ بماند.
2- اصل دوم: سعادت بشر در گرو پرورش تمام استعدادهایی است که در وجود وی نهاده شده است. خودپرستی و بیماریهای ناشی از آن مربوط به آشفتگی غرایز است. آشفتگی غرایز از آنجا ناشی میشود که میان آنها تبعیض انجام شود. یعنی بعضی غرایز ارضا و اشباع و بعضی دیگر همچنان ارضا نشده باقی بمانند. در هر صورت برای اینکه انسان به سعادت زندگی نائل آید، باید تمام استعدادهای خود را به صورت متساوی پرورش و توسعه دهد.
3- اصل سوم: رغبت بشر به یک چیز، در اثر اقناع و اشباع کاهش مییابد، و در اثر امساک و منع فزونی میگیرد. برای اینکه بشر را از توجه دائم به امور جنسی و عوارض ناشی از آن منصرف کنیم، یگانه راه صحیح آن است که هر نوع قید و ممنوعیتی را از جلوی پایش برداریم و به او آزادی بدهیم. شرارتها، کینهها و انتقامها همه ناشی از اخلاق خشن جنسی و اعمال محدودیتها در این رابطه است.
لزوم اطلاعرسانی و تبیین آینده این راه
ممکن است افرادی طرح این گونه مباحث را چندان لازم و مفید ندانند، اما به نظر میرسد طرح اینگونه مباحث در اجتماع حاضر به ویژه نسل جوان بسیار حائز اهمیت بوده و ضرورت دارد نه تنها از آن جهت که افکار فلاسفه و متفکران معروف و مشهوری را به خود جلب کرده است، بلکه از آن نظر که این افکار در میان طبقه جوان در حال پیشرفت و توسعه است. چه بسا جوانانی هستند که سرمایه فکری آنها کافی و وافی نیست که به نقد و تحلیل این مباحث بپردازند، ممکن است شخصیت و شهرت صاحبان این افکار، آنها را تحت تاثیر و نفوذ خود قرار دهد، و عقیده پیدا کنند که این سخنان صددرصد مطابق با منطق و عقلانی است.
بنابراین ضرورت دارد مخاطبین به ویژه نسل جوان را آگاه و روشنگری کنیم و نسبت به افکاری که در زمینه اخلاق جنسی از غرب برخاسته و جوانان ما تازه با الفبای آن آشنا شدهاند و احیانا تحت عنوانهای مقدسی نظیر آزادی و مساوات با جان و دل آنها را میپذیرند به کجا منتهی میشود و غایت و پایان این مسیر و سبک زندگی کجاست؟ آیا اجتماع بشر قادر خواهد بود، در این مسیر گام بردارد و به سعادت و پیشرفت و تکامل برسد؟ در یک کلام این راهی که خلاف عقل و فطرت انسان است، ادامه دادن آن جز فنای بشریت و نابودی جامعه چیزی را دربر ندارد!
کمبود عواطف ناشی از آزادی مطلق جنسی
میگویند در اروپا و دنیای غرب تا حدود زیادی عدالت نسبی هست، اما عواطف بسیار کم است، حتی در میان برادران، پدران و فرزندان عواطف کمی مشاهده میشود، برخلاف مردم مشرق زمین چرا؟
دلیل آن این است که اینگونه عواطف در کانونهای باصفا و صمیمی و پرمهر خانوادگی رشد میکند، اما در اروپا چنین صفا و صمیمیت و وحدت و یگانگی که میان زنان و شوهران در شرق وجود دارد در آنجا وجود ندارد، برای اینکه در آنجا عواطف جنسی میان زن و مرد به یکدیگر اختصاص ندارد. هر کدام به طور نامحدود میتوانند لااقل از تمتعات نظری و لمسی در اجتماع بزرگ بهرهمند شوند. وقت آن است که دنیای غرب مانند همه زمانهای دیگر، با همه تقدمی که در علوم و صنایع دارد، فلسفه و سبک زندگی را از شرق بیاموزد.
تحول در اخلاق جنسی غرب
دنیای غرب در زمان حاضر، در زمینه اخلاق جنسی نسبت به گذشته یک چرخش 180 درجهای کرده است! امروز همه غربیها سخن از تقدیس و احترام علایق و روابط جنسی و لزوم آزادی و برداشتن هر قید و بندی در این زمینه میگویند! در گذشته آنچه گفته شده به نام دین و آموزههای وحیانی بوده است، اما امروز درست نقطه مقابل آنها را با نام علم و فلسفه مطرح میکنند.
اگر از دید مروجان اخلاق در آلمان غربی به اوایل دهه ۵۰ بنگریم، نظم امور همانگونه است که میباید؛ زنان سرآشپزانی هنرمند در آشپزخانه، معشوقههایی وفادار در رختخواب و فرشتگانی با محبت برای فرزندانشان هستند. درمقابل مردان، نانآوران خانوادهاند. طرح موضوعاتی نظیر سکس یا بوسیدن یکدیگر در خیابان در این دوران به شدت ممنوع هستند و قوانین زندگی شخصی توسط کلیسا و دولت به شهروندان دیکته میشوند.
در دههی ۵۰ و ۶۰ میلادی قرن گذشته نقش زن و مرد در روابط جنسی در جامعه آلمان به روشنی تعریف شده بود: مردان حکمران بودند و زنان فرمانبردار.
تا سال ۱۹۵۸ میلادی مردان تصمیم میگرفتند که آیا همسرشان اجازهی اشتغال یا گرفتن گواهینامهی رانندگی را دارد یا نه. مردان همچنین حق نظارت و اداره کردن دارایی همسرشان را داشتند و میتوانستند نام و مذهب فرزندان خود را تعیین کنند. شماری از زنان از لحاظ مالی کاملا به شوهر خود وابسته بودند.
جنبش دانشجویی اواخر دهه ۶۰ تنها مرزهای دنیای سیاست در آلمان غربی را جابهجا نکرد، بلکه انقلابی را نیز به درون اتاق خوابها کشاند. در آن زمان یک جمله نقل زبان جوانان بود: «هر کسی که دو بار با یکی بخوابد، دیگر پایبند شده است.» همان زمان بود که گروهی از روی اعتراض به تصویر سنتی خانواده، آپارتمانی گروهی را در برلین تشکیل دادند که در آن از مرزهای محافظهکارانه اجتماع و اخلاق خبری نبود.
تحولات سیاسی که جنبش دانشجویی در آلمان رقم زد، به تغییری تصویری منجر شد که تا آن زمان از خانواده وجود داشت. حال دیگر پدر و مادرهای جوان به جای "مامان و بابا" با اسم کوچکشان از سوی فرزند خطاب میشدند. در سال ۱۹۶۹ در مدارس آلمان غربی مبحث "سکسشناسی" به درس زیستشناسی اضافه شد. حال دیگر رابطه جنسی موضوعی بود که لزوم آموزش و گفتوگو در مورد آن به ویژه برای دانشآموزان را میطلبید.
ورود قرصهای ضد بارداری از سوی شرکت "شرینگ" به بازار در سال ۱۹۶۱ جامعه آن زمان آلمان را به لرزه درآورد. مقامات کلیسا در مورد "فروپاشی اخلاق در بین جوانان" داد سخن سر دادند و رسانهها به زنانی که این قرصها را مصرف میکردند، لقب "معتادان به سکس" دادند. اما این داد و فریادها موجب نشد تا زنان از تجربه این فرم جدید از آزادی که قرصهای ضدبارداری به ارمغان آورده بودند، دست بکشند.
در آلمان شرقی رویکرد بازتری نسبت به مسئله سکس در مقایسه با آلمان غربی وجود داشت. در آنجا فرهنگ "برهنگی کامل در سواحل" جا افتاده بود و دستکم در نگاه اول، زنان در زندگی روزمره سوسیالیستی آزادیهای بیشتری داشتند. آنها میتوانستند شلوار به پا کنند و همدوش مردان به کار بیرون از خانه اشتغال داشته باشند. کودکان نیز به مهدکودکها سپرده میشدند. اما این تنها ظاهر قضیه بود.
دهه ۶۰ میلادی اوج تحول در اخلاق جنسی بود. مجلات جوانان نظیر "براوو" اغلب در مورد مسائل جنسی مینوشتند و این موضوعات را با خوانندگانشان به بحث میگذاشتند. در میانه همین احوال در آلمان فیلمی به کارگردانی می اسپیلز (وسط) و با هنرنمایی اوشی گلاس (راست) و ورنر انکه به روی پرده رفت. این فیلم به اسم "بریم سر اصل مطلب، عزیزم" حاوی صحنههای اروتیک بود که به سرعت گیشههای فروش بلیت را به تسخیر خود درآورد.
سایتهای اینترنتی گوناگونی وجود دارند که به طور رایگان فیلمهای سکسی کوتاه عرضه میکنند و به کاربر این امکان را میدهند که حتی مقولهی مورد نظر خود را انتخاب کند؛ از "سکس زنان همجنسگرا" گرفته تا "سکس در فضای باز". شاید این فیلمها از کیفیت دیجیتالی چندانی برخوردار نباشند، اما کاربر را به هر حال به "دنیای سکس" میبرند، آن هم بهشکل رایگان.
آن دسته از کسانی هم که راهی دیگر را ترجیح میدهند، میتوانند برای دیدن بدنهای برهنه سراغ نشریات، فیلمهای سنگین یا شوها و میزگردهای تلویزیونی بروند. در واقع امروزه در آلمان دیگر موضوعی در ارتباط با سکس، مسائل جنسی و "ناز و نوازش" وجود ندارد که علنی و بیپرده درباره آن بحث و صحبت نشود.
رزا فن پرانهایم از نخستین کارگردانان آلمانی بود که مسئله همجنسگرایی را علنا در فیلمهایش به تصویر کشید. او با فیلمی که در سال ۱۹۷۱ ساخت، تا اندازه زیادی راه را برای جنبش همجنسگرایان در آلمان غربی باز کرد.
طبق پژوهشهای انستیتوی معتبر "آلنسباخ" که تغییر و تحولات جامعه آلمان را تا سال ۲۰۱۳ به دقت بررسی کرده، ۶۴ درصد مردان در این کشور باور دارند که برابری زن و مرد در آلمان محقق شده است. ۲۸ درصد حتی از مبالغهآمیز بودن بحث برابری زن و مرد سخن گفتهاند.
پژوهشی در باب روابط جنسی در آلمان
در نشریه "پزشکان آلمان" نتایج پژوهشی منتشر شده است که نشان میدهد مردهای آلمانی به گفته خودشان در طول عمر خود به طور متوسط با ۱۰ زن و زنان به گفته خودشان با ۵ مرد رابطه جنسی برقرار میکنند.
به باور پژوهشگرانی که در این زمینه تحقیق کردهاند هنوز در آلمان دادههای دقیقی وجود ندارد که گویای جوانب مختلف زندگی جنسی جمعیت این کشور باشد. نکتهای که از نظر محققان بهویژه به لحاظ پیشگیری از بیماریهای واگیردار یا درمان آنها مهم است.
در این پژوهش از ۲۵۲۴ نفر سوال شده که بالای ۱۴ سال سن دارند. این که آمار داده شده از سوی پژوهشگران این کار تحقیقی چقدر قابل اتکاء باشد، جای سوال است.
مثلا روشن نیست که چرا زنان این قدر تعداد کسانی را که با آنها رابطه جنسی داشتهاند، کمتر گفتهاند. قاعدتا تعداد شریک جنسی هر دو باید یکسان باشد. به عبارتی منطق حکم میکند که هردو جنس به طور متوسط تعداد مساوی شریک جنسی داشته باشند؛ البته در صورتیکه در هر رابطه جنسی فقط یک زن و یک مرد شریک هم بوده باشند.
این که در نظرسنجیهایی در این زمینه معمولا ارقام واقعی گفته نمیشود، چیز جدیدی نیست. روانشناسان میگویند کسانی که مورد پرسش قرار گرفتهاند، کمی در پاسخهایشان دستکاری کردهاند. آرنه دکر از دانشگاه هامبورگ معتقد است که دلیل غلو کردن بعضی مردها این است که تصور میکنند اگر تعداد زنانی را که با آنها رابطه جنسی داشتهاند، بیشتر از واقعیت بگویند، جذابتر به شمار میروند و اعتبار اجتماعی بالاتری پیدا میکنند.
البته یکی از دلایل این اختلاف در تعداد پارتنر این است که هشت درصد مردهایی که مورد سوال قرار گرفتهاند، به روسپیخانه هم سر زدهاند. آنها به طور متوسط با چهار زن روسپی رابطه جنسی داشتهاند. نتایج این تحقیق تحت تاثیر این هم میتوانسته باشد که در میان زنان مورد پرسش واقع شده، شمار زنان روسپی کم یا صفر بوده است.
بیشترین فعالیت جنسی در کدام گروه سنی به چه شکل؟
نتایج تحقیق منتشر شده در نشریه "پزشکان آلمان" گوشههای دیگری از زندگی جنسی آلمانیها را هم نشان میدهد. جای تعجب نیست که بیشتر این زنان و مردان، به عبارتی ۸۸ درصد مردان و ۸۹ درصد زنان رابطه جنسی "عادی" یعنی واژینال داشتهاند. تمایل به رابطه جنسی دهانی در میان مردان ۵۶ درصد و در میان زنان ۴۸ درصد بوده است.
۱۹ درصد مردان به شکل فعال و ۴ درصد به شکل غیرفعال رابطه جنسی از راه مقعد داشتهاند و زنان ۱۷ درصد. همچنین ۸۶ درصد مردان و ۸۲ درصد زنان گفتهاند که به جنس مخالف تمایل دارند. پنج درصد مردان و هشت درصد زنان گفتهاند که با جنس موافق هم یک بار رابطه جنسی داشتهاند. برخی هم پاسخی به این سوال ندادهاند یا گفتهاند که به هیچکدام این دستهبندیها تعلق ندارند.
پژوهش یاد شده نشان میدهد که گروه سنی ۲۵ تا ۲۹ سال بیشترین میزان رابطه جنسی را برقرار میکنند. در این سن مردان به طور میانگین ۶۰ بار در سال و زنان ۴۷ بار سکس دارند. آماری که با بالا رفتن سن به شدت افت میکند؛ مردهای بین ۵۰ تا ۵۹ سال ۳۴ بار و زنان تنها ۲۲ بار رابطه جنسی در سال برقرار میکنند.
رابطه جنسی خارج از زناشویی
آلمانیها در رابطه با شریک زندگیشان چقدر وفادار هستند؟ پژوهش نشان میدهد که از هر پنج مرد، یعنی ۲۱ درصد پرسش شوندگان یک بار با زن دیگری رابطه برقرار کردهاند. این رقم در میان زنان تنها ۱۵ درصد است.
۵۷ درصد پرسش شوندگان در رابطه دائمی با شریک زندگی خود هستند. ۷۶ درصد مطلقا از کاندوم در رابطه جنسی با همسر یا شریک زندگیشان استفاده نمیکنند. ۵۱ درصد زنان زیر ۵۰ سال از قرص ضد حاملگی یا راههای دیگر جلوگیری از بارداری استفاده میکنند. ۵ درصد از هیچ روشی استفاده نمیکنند چون میخواهند بچهدار شوند.
محققان نگران یک گروه کوچک (۲،۵ درصدی) هستند که در این پژوهش گفتهاند همزمان با افراد دیگری غیر از شریک زندگیشان رابطه جنسی دارند و معمولا از کاندوم استفاده نمیکنند. پژوهشگران این گروه را جزو دستهای میگذارند که هم برای خود و هم شریک زندگیشان ریسک بالایی در ابتلا به انواع بیماریهای جنسی از جمله ایدز یا سفلیس دارند. در عین حال که تعدد رابطه جنسی این دسته سه برابر بقیه است.
محققان این پژوهش به این گروه توصیه میکنند که در صورت عدم استفاده از کاندوم، به شکل مرتب آزمایش بدهند تا حتیالمقدور از گسترش بیماریهای مقاربتی جلوگیری کنند.
بئاته اوزه
"بئاته اوزه" (Beate Uhse) زنی که نخستین "سکسشاپ" جهان را تاسیس کرد، در زندگی شخصی قهرمان پرتاب نیزه و خلبان هواپیمای آکروباتیک بود، در جنگ اسیر شد، بر بیماری سرطان معده غلبه کرد و به دریافت مدال افتخار آلمان نائل شد. اوزه در ۲۵ اکتبر ۱۹۱۹ متولد شد و در ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۱ در سوئیس درگذشت.
بئاته اوزه سومین دختر از پدری کشاورز و مادری بود که جزو سه زن اولی است که در آلمان اجازه تحصیلات آکادمیک پزشکی یافتند. او با روشنگریهای مادرش در دوران نوجوانی با موضوعات روابط جنسی و "بهداشت زناشویی" آشنا شد.
بئاته اوزه در سن پانزده سالگی قهرمان پرتاب نیزه در ایالت هسن شد و یک سال بعد برای فراگیری زبان انگلیسی به انگلیس فرستاده شد. او بعد از یک سال به خانه پدری بازگشت و در آنجا بنا به خواست خانواده به تحصیل در رشته "خانهداری" مشغول شد.
عشق به پرواز که از کودکی در وجود بئاته اوزه وجود داشت بالاخره در روز ۷ اگوست سال ۱۹۳۷ به واقعیت پیوست و او اولین پرواز زندگیاش را به همراه یک معلم انجام داد. سه هفته بعد اوزه به تنهایی پرواز کرد و در سن ۱۸ سالگی جزو اولین زنان خلبان آلمان شد.
بئاته اوزه یک سال بعد از اولین پرواز، مدرک خلبانی هواپیماهای آکروباتیک (نمایشی) را دریافت کرد. او در سال ۱۹۳۹ و در بحبوحه جنگ جهانی دوم با معلم پرواز خود "هانس یورگن اوزه" ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک پسر بود. همسر بئاته اوزه در سال ۱۹۴۴ در یک سانحه هوایی کشته شد.
در سالهای جنگ، بئاته اوزه به خدمت نیروی هوایی ارتش آلمان نازی درآمد و به جابجایی هواپیماها و پروازهای عملیاتی و نظامی پرداخت. با شکست قوای نازی و نزدیک شدن ارتش سرخ به مرزهای شرقی آلمان، بئاته اوزه با یک هوایپما به همراه پسر و چهار نفر دیگر از مهلکه محاصره به غرب آلمان گریخت. او در آنجا به اسارت نیروهای متفقین درآمد و بهعنوان اسیر جنگی به انگلیس منتقل شد.
بئاته اوزه پس از آزادی به آلمان برگشت و از آنجایی که آلمان پس از پیروزی متفقین به منطقه "پرواز ممنوع" تبدیل شده بود نتوانست شغل خلبانیاش را ادامه دهد. او برای مدتی در بازار سیاه به خرید و فروش اجناس پرداخت.
بئاته اوزه در حین صحبت با زنان متوجه شد که آنها هرچند تمایل به آمیزش جنسی دارند اما به دلیل ویرانیهای جنگ، فقر و وضعیت نامناسب اقتصادی تمایلی به ازدواج و بچهدار شدن ندارند. در آن زمان آلمان به لحاظ اجتماعی فرهنگی بسیار محافظهکارانه داشت و ارتباط جنسی تنها از کانال تشکیل خانواده و بچهدار شدن مفهوم مییافت.
بئاته اوزه به واسطه آموزشهای روشنگرانه مادرش و درک اوضاع، با کمی تحقیق در سال ۱۹۴۷جزوهای در زمینه "راههای پیشگیری از بارداری ناخواسته" منتشر کرد. این جزوه به بهای ۵۰ فنیگ بیش از ۳۲ هزار نسخه به فروش رفت و سرمایهای شد برای احداث فروشگاه "بهداشت زناشویی".
در سال ۱۹۴۹ بئاته اوزه با ارنست ویلهلم روترموند، یک تاجر آلمانی ازدواج کرد. ثمره این ازدواج تولد پسر دوم اوزه بود. او در سال ۱۹۷۲ از روترموند که از ازدواج قبلی نیز یک پسر داشت جدا شد.
تا سال ۱۹۵۱ که بئاته اوزه اولین فروشگاه "بهداشت زناشویی" را با ۴ کارمند احداث کرد به مشاوری در زمینه مسائل جنسی و اروتیک تبدیل شده بود. در این فروشگاه که اولین "سکسشاپ" جهان بود کاندوم، کتاب و دیگر ابزار اروتیک فروخته میشدند.
وکلای بئاته اوزه به او پیشنهاد کرده بودند تا گشایش فروشگاه را در ایام عید کریسمس که خیابانها خلوت هستند انجام دهد. این پیشنهاد بهخاطر کاهش خطر حمله سازمانهای محافظهکار به این فروشگاه صورت گرفته بود. سازمانها و محافل محافظهکار در آلمان سکسشاپ بئاته اوزه را مخالف شئونات اخلاقی جامعه میدانستند و خواستار تعقیب قانونی او بودند. تا سال ۱۹۹۲ بیش از ۲ هزار شکایت علیه بئاته اوزه به مراجع قانونی ارائه شده بود.
دو سال بعد از تاسیس سکسشاپ تعداد کارمندان آن به ۱۴ نفر افزایش یافت و تا اوائل دهه ۱۹۶۰ تعداد مشتریان به بیش از ۵ میلیون نفر رسید. بسیاری از مشتریان با استفاده از کاتالوگ و از طریق پست لوازم اروتیک سفارش میدادند. درحالی که فروشگاههای زنجیرهای بئاته اوزه در سراسر آلمان و اروپا گسترش مییافتند، کلوپ تنیس شهر فلنزبورگ، محل سکونت او، از پذیرفتن عضویت اوزه "به دلیل برخی ملاحظات" سرباز زد. اوزه اما برای خود زمین تنیس اختصاصی ساخت.
بئاته اوزه در سال ۱۹۸۳ بر بیماری سرطان معده غلبه کرد و در سن ۷۵ سالگی مدرک غواصی خود را دریافت کرد. شرکت عظیم بئاته اوزه در سال ۱۹۹۰ وارد بازار سهام شد و همزمان یک کانال تلویزیونی اروتیک نیز با همین نام آغاز به کار کرد. اوزه در سال ۱۹۸۹ به دریافت مدال افتخار آلمان مفتخر شد و موزهای نیز با نام او در برلین احداث شده است. بئاته اوزه در سال ۲۰۰۱ براثر نارسایی ریوی درگذشت. در مورد نقش او در "رهانیدن سکس از ملاحظات یک جامعه محافظهکار"، "تابوزدایی"، "انقلاب جنسی" و بسیاری از موارد دیگر که به روابط جنسی و به خصوص به نقش زنان ربط دارد، هنوز هم بحثهای زیادی درجریان است.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .