مارگارت هیلفردینگ ( Margarete Hilferding ) ، متولد هونیگسببرگ متولد 20 ژوئن 1871 در هرنال (وین ) و متوفای 23 سپتامبر 1942 در Maly Trostenets ، پزشک و روانکاو اتریش بود .

مارگارت هیلفردینگ به عنوان اولین زن روانکاو عضو جامعه روانشناسی چهارشنبه فروید در وین بود . هیلفردینگ اولین زنی بود که در سال 1910 در انجمن روانکاوی وین پذیرفته شد. و سال بعد تاتیانا روزنتال و سابینا اسپیلرین به انجمن پیوستند .

شوهر او اقتصاددان-مارکسیست اتریش رودولف هیلفردینگ (10 اوت 1877 - 11 فوریه 1941) بود و فرزندان امیل و پیتر میلفورد بودند .

او از خانواده ای پزشکان یهودی بود که عمیقاً در جنبش سوسیال دمکراتیک درگیر بودند. او برای معلمی در مدارس دولتی و خصوصی آموزش دید، مدرک لیسانس خود را دریافت کرد و در سال 1898 در گروه فلسفه دانشگاه وین ثبت نام کرد. او از فلسفه به پزشکی روی آورد و در سال 1903 دکترای خود را گرفت - یکی از اولین پزشکان زن در وین بود . در سال 1904 با رودولف هیلفردینگ، اقتصاددان سوسیالیست، وزیر دارایی آینده جمهوری وایمار ازدواج کرد . در سال های 1907-1908، با خانواده در برلین زندگی می کردند ، اما هیلفردینگ پس از طلاق به همراه دو پسرش به وین بازگشت. در سال 1910 او طبابت را در محله‌ای کارگری وین آغاز کرد، جایی که از سال 1927 تا 1934 با سوسیال دموکرات‌ها نیز از نظر سیاسی فعال بود و به عنوان مشاور منطقه کار می‌کرد.

در آوریل 1910 پل فدرن ، مارگارت هیلفردینگ را به عنوان کاندیدای انجمن روانکاوی وین پیشنهاد کرد که منجر به بحث عمیقی در مورد پذیرش زنان در سازمان شد. در 27 آوریل 1910، او اولین زن در جامعه شد و تا زمان استعفای خود، یک سال و نیم بعد، به طور منظم در جلسات شرکت می کرد. در طول فصل زمستان 1910-1911، او حسابرس در گفتگوهای زیگموند فروید در دانشکده پزشکی بود. در ژانویه 1911 او اولین سخنرانی خود را به انجمن روانکاوی وین ارائه کرد. عنوان آن «اساس عشق مادرانه» بود.

در سال 1911، در زمان انشعاب بین آلفرد آدلر و زیگموند فروید ، او طرف آدلر را گرفت و نامه انصراف اش را امضا کرد. پس از جنگ جهانی اول او در Verein f ü r Individual Psychologie (انجمن روانشناسی فردی) بسیار فعال بود. او به عنوان پزشک ارشد در مطب هایی کار می کرد که مشاوره آموزشی در زمینه روانشناسی فردی و در بیمارستان روزانه مریاهیلفر آمبولاتوریوم ارائه می کردند. سمینارها، سخنرانی ها و نشریات او به مسائل آموزشی و مشکلات زنان مربوط می شد. در مجموعه ای که توسط سوفی لازارسفلد در سال 1926 ویرایش شد، "Volkst ü mliche Schriftenreihe" (مجموعه محبوب)، او La R é guulation des naissances را منتشر کرد.

هنگامی که ناسیونال سوسیالیست ها به قدرت رسیدند، مارگارت هیلفردینگ نتوانست به موقع از کشور خارج شود. او آپارتمان خود را از دست داد و در یک آسایشگاه سالمندان یهودی در وین فرستاده شد . در 28 ژوئن 1942، او به ترزین اشتاد تبعید شد. او در سپتامبر 1942 هنگام انتقال به مالی تروستینک درگذشت.

مارگارت هیلفردینگ ، پس از مرگ همسرش در بازداشتگاه گشتاپو در پاریس ، در اردوگاه کار اجباری ترزین اشتاد هنگام انتقال به مالی تروستنتس در سال 1942 در 71 سالگی درگذشت.

 

رودلف هیلفردینگ

رودولف هیلفردینگ (10 اوت 1877 - 11 فوریه 1941) اقتصاددان اتریشی الاصل مارکسیست ، پیشرو نظریه پرداز ، سیاستمدار و نظریه پرداز اصلی سوسیالیست حزب سوسیال دموکرات آلمان (SPD) در دوران جمهوری ویمار بود . او تقریباً به طور كلی به عنوان برجسته ترین تئوریسین SPD در قرن خود و پزشك شناخته شده است.

وی در وین در خانواده ای ثروتمند یهودی متولد شد ، خانواده متشکل از پدر و مادر وی ، امیل هیلفردینگ ، تاجر (یا خادم خصوصی) و آنا هیلفردینگ و خواهر کوچک رودولف ، ماریا بود . و در وین در رشته پزشكی دكترا گرفت.

حتی قبل از ترک امتحانات مدرسه ، در سال 1893 به گروهی از دانشجویان وین پیوست که هفتگی در مورد ادبیات سوسیالیستی بحث می کردند و بعداً با حضور معلمان جوان دانشگاه تشکیل می شدند ، سازمان دانشجویی ای به نام Freie Vereinigung Sozialistischer Studenten ، که رئیس آن ماکس آدلر بود. اینجاست که هیلفردینگ ابتدا بشدت با تئوریهای سوسیالیست تماس گرفت و ابتدا در جنبش کارگری فعال شد. این سازمان همچنین در تظاهرات سوسیال دموکراتیک شرکت کرد ، که درگیری با پلیس را به خود جلب کرد و توجه حزب سوسیال دموکرات اتریش (SPÖ) را جلب کرد.

وی به عنوان دانشجوی دانشگاه ، با بسیاری از روشنفکران مستعد سوسیالیست آشنا شد. فارغ از تحصیلات پزشکی ، وی در رشته های تاریخ ، اقتصاد و فلسفه تحصیل کرد. وی و دانشجویان و دوستان همکارش سوسیالیست کارل رنر ، اوتو بائر و ماکس آدلر همچنین در مورد اقتصاد سیاسی تحصیل کردند ، که توسط مارکسیست کارل گرونبرگ تدریس می شود ، و در سخنرانیهای فیلسوف ارنست ماخ شرکت کرد ، که هر دو بر هیلفردینگ تأثیر بسزایی گذاشت. وی به یکی از سرسخت ترین حامیان ویکتور آدلر بنیانگذار SPÖ تبدیل شد.

پس از فارغ التحصیلی در مقطع دکترا در سال 1901 ، در وین به عنوان پزشک اطفال شروع به کار کرد. ، اما نه با اشتیاق زیاد. او بیشتر اوقات فراغت خود را با مطالعه اقتصاد سیاسی ، جایی که علاقه واقعی او بود ، گذراند ، اما تا اولین انتشاراتش موفقیت به دست نیاورد ، حرفه خود را رها نمی کرد. وی همچنین به حزب سوسیال دموکرات در اتریش پیوست. در سال 1902 او به عنوان روزنامه نگار سوسیال دموکرات Die Neue Zeit در مورد موضوعات اقتصادی به عنوان درخواست کارل کائوتسکی ، در آن زمان مهمترین نظریه پرداز مارکسیست در سراسر جهان و ایجاد یک ماندگاری طولانی همکاری کرد. دوستی شخصی و سیاسی با هیلفردینگ. همکاری وی با کائوتسکی و مشارکتهای منظم وی در Neue Zeit ، ارگان نظریه ای برجسته جنبش سوسیالیستی ، باعث شد تا وی به واسطه ای بین کائوتسکی و ویکتور آدلر مبادرت ورزد و تلاش کند اختلاف عقیدتی آنها را کاهش دهد.

پیش از این در سال 1905 ، انتشارات متعدد وی را به عنوان یکی از برجسته ترین نظریه پردازان سوسیال دموکرات در آورده و وی را از نزدیک با رهبری حزب SPÖ و حزب سوسیال دمکرات آلمان (SPD) در ارتباط نزدیک قرار داده است. وی همراه با ماکس آدلر ، مطالعات نظری و سیاسی را در گسترش اترومارکسیسم تا سال 1923 تأسیس و ویرایش کرد. کارل رنر ، آدلر و هیلفردینگ یک انجمن برای بهبود تحصیلات کارگری ، که اولین مدرسه کارگران وین را در سال 1903 تأسیس کرد. او همچنین سابقه یهودی داشت ، در دانشگاه وین امتحانات خود را داده بود و به طور منظم در Die Neue Zeit شرکت می کرد.
کارل کائوتسکی نگران بود که هیلفردینگ ، که اکنون از کمبود وقت خود شکایت دارد ، به دلیل وضعیت اجتماعی خوب خود به عنوان پزشک در وین ، از کارهای نظری خود غافل شود. كائوتسكی از ارتباطات خود با آگوست ببل كه به دنبال معلمین برای مركز آموزش SPD در برلین بود استفاده كرد تا هیلفردینگ را برای این سمت پیشنهاد دهد. در ژوئیه 1906 ، ببیل هیلفردینگ را برای این کار به مدیر اجرایی حزب توصیه کرد ، که موافقت کرد آن را برای شش ماه به او بدهد.

وی پس از تبدیل شدن به روزنامه نگار برجسته SPD ، در انقلاب نوامبر در آلمان شرکت کرد و وزیر دارایی آلمان در سال 1923 و از 1928 تا 1929 بود. در سال 1933 به تبعید گریخت ، در زوریخ و سپس پاریس زندگی می کند ، جایی که در بازداشت گشتاپو در سال 1941 درگذشت.

هیلفردینگ طرفدار قرائت "اقتصادی" از کارل مارکس بود . وی اولین کسی بود که نظریه اقتصادی مارکسیستی را تحت عنوان گروه " اتریش - مارکسی " ارائه داد .

هشت سال بعد از اینكه بوم- باورك كتاب نافذ خود ختم نظام ماركسیستی را در سال ۱۸۹۶ منتشر كرد و اقتصاد ماركسیسم را به باد انتقاد گرفت، رودلف هیلفردینگ (۱۹۴۱-۱۸۷۷) كه یك آلمانی ماركسیست و از رهبران برجسته حزب سوسیال دموكرات آلمان بود، پاسخ رسمی حزب را به آن انتقاد تحت عنوان انتقاد بوم- باورك از ماركسیسم منتشر كرد.
پاسخ هیلفردینگ دفاعی جزمی بود كه مستقیما از زبان ماركس و انگلس استفاده می‌كرد. این شاید نخستین اثر ماركسیستی است كه استدلال نامیمون «توجیه خود» را به خدمت می‌گرفت كه هم ماركسیسم و هم اقتصاد بورژوایی از آن استفاده می‌كردند و هرگونه گفت‌وگوی سازنده میان آن دو را ناممكن می‌ساخت. به سخن دیگر، بوم- باورك، ماركس را با معیار‌های خود مورد انتقاد قرار داده بود و هیلفردینگ تنها به انتخاب این معیار‌ها اعتراض داشت و به ماهیت انتقادها كاری نداشت.
البته هیلفردینگ تنها به‌دلیل جوابیه فوق نامدار نشد. كتاب مشهور او سرمایه مالی كه در سال ۱۹۱۰ انتشار یافت مطالعه‌ای بكر در سرمایه‌داری در قرن بیستم است كه می‌كوشد با آوردن موضوع انحصار‌ها و بانكداری مبتنی بر اعتبارات به مركز تجزیه و تحلیل‌ها، ماركسیسم را جانی تازه ببخشد.
هیلفردینگ «سرمایه مالی» را باعث تقویت انحصار‌ها می‌دانست كه رقابت را محدود می‌كنند و در عین حال راه سرمایه‌های خارجی را باز كرده و تمایلات امپریالیستی حكومت‌ها را دامن می‌زند. اگر سرمایه‌داری قرن نوزدهم به دنبال آزادی تجارت بود، سرمایه‌داری در «مرحله نهایی» آن متوسل به تعرفه‌های گمركی برای حمایت از انحصار‌های داخلی و تقویت روحیه امپریالیستی می‌گردید. این كتاب همراه با كتاب هابسون كه در سال ۱۹۰۲ تحت عنوان امپریالیسم منتشر شد، تاثیر زیادی روی لنین گذاشت، به طوری كه كتاب امپریالیسم، آخرین مرحله سرمایه‌داری او كه در سال ۱۹۱۶ منتشر شد، با تاثیر از این دو كتاب نظر قطعی ماركسیسم نسبت به امپریالیسم كه آن را به پنج صورت
۱) انحصار‌ها،
۲) سرمایه مالی،
۳) صدور سرمایه،
۴) انحصارات بین‌المللی
۵) تقسیم كار جهانی
تقسیم كرده و به وضوح از كتاب هیلفردینگ گرفته شده كه با عناصری از كتاب هابسون تركیب گردیده است. كتاب سرمایه مالی هیلفردینگ با بحث پیرامون پول و اعتبار آغاز می‌شود و یكی از معدود منابعی است كه پس از خود ماركس تلاش دارد تا نظریه كهنه شده ماركس در مورد پول را پالایش كند. در این كتاب، هیلفردینگ پس از توضیح مختصات «پول اعتباری» (سپرده‌های دیداری در مقایسه با اسكناس و مسكوك) به بحث درباره رشد نقش بانك‌ها در ایجاد بنگاه‌های جدید و جدایی روزافزون مالكیت و مدیریت بنگاه‌ها می‌پردازد. رابطه نزدیك شخصی و تشكیلاتی میان سرمایه صنعتی و بانكی كه در تسلط بانكداران بر مدیران صنایع منعكس است، مشخصه توسعه آلمان و اتریش بود، ولی اینكه در كشور دیگری نیز همین امر روی داده باشد، جای تردید است. لذا، تجزیه و تحلیل هیلفردینگ عمومیت نداشت و برای فهم روند‌های اقتصادی در بیرون از اروپای مركزی كاربردی نداشت. در فصول پایانی كتاب، هیلفردینگ به بحث درباره نقش بحران‌های اقتصادی و رابطه آنها با تمایل رشد یابنده به سوی امپریالیسم می‌پردازد.
هیلفردینگ در گفت‌وگو از نظریه ماركسیسم در مورد بحران‌های اقتصادی، به دفاع از «نظریه عدم تناسب» كه یكی از دو یا سه دلیلی است كه ماركس در جلد دوم و سوم سرمایه از آنها نام برده، می‌پردازد. ماركس یك «طرح تولید مجدد» ارائه كرده بود كه رابطه میان صنایع تولید كالا‌های مصرفی و سرمایه‌ای را نشان می‌داد و لازم بود كه این رابطه حفظ شود تا نظام سرمایه‌داری بتواند از سالی به سال دیگر ادامه حیات دهد. این تناسب میان دو نوع صنعت از نظر ماركس چنان اهمیت داشت كه با نقض آن سرمایه به احتمال زیاد دچار آسیب فراوان می‌شد. هلیفردینگ نشان داده است كه رشد انحصار‌ها احتمال نقض شدن برنامه تولید مجدد ماركس را دوچندان كرده است. این بحث، به همان میزانی كه نظریه امپریالیسم هیلفردینگ جلب‌نظر كرده بود، توجه عموم را به خود جلب كرد.
رودولف هیلفردینگ در سال ۱۸۷۷ در وین متولد شد. او در دانشگاه وین به تحصیل طب پرداخت و پس از فراغت از تحصیل در سال ۱۹۰۱ به شغل طبابت مشغول شد. با این حال، حتی به عنوان دانشجوی رشته طب، علاقه زیادی به اقتصاد داشت و به محض فراغت از تحصیل طب، به نوشتن مقاله در روزنامه دای‌نیوزیت كه ناشر نظریه‌های ماركسیستی بود و پس از مرگ انگلس توسط كارل كائوتسكی اداره می‌شد، پرداخت. هیلفردینگ تا شروع جنگ جهانی اول به ایراد سخنرانی و نوشتن مقاله درباره سوسیالیسم ادامه داد و از مواضع حزب سوسیال دموكرات آلمان كه مخالف اعطای اعتبار برای مقاصد جنگ بود، حمایت كرد. در طول جنگ، او به عنوان پزشك در جبهه اتریش خدمت می‌كرد و در اوایل ۱۹۲۰ تبعیت آلمان را پذیرفت و به عنوان وزیر مالیه در دو كابینه آلمان از ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۹ خدمت كرد و از ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۳ عضو مجلس آلمان نیز بود. هیلفردینگ با به قدرت رسیدن هیتلر از آلمان هجرت كرد و در نقاط مختلف اروپا می‌گشت تا در سال ۱۹۴۰ در منطقه آزاد فرانسه اقامت گزید. هیلفردینگ را حكومت ویشی فرانسه دستگیر كرد و تحویل گشتاپو داد. او در سال ۱۹۴۱ در محبس درگذشت.