آشنایی با روانکاوان : ادوارد گلاور
ادوارد جورج گلاور ( Edward Glover ) متولد 13 ژانویه 1888 و متوفای 16 آگوست 1972 ، روانکاو انگلیسی بود . او ابتدا در رشته پزشکی و جراحی تحصیل کرد و این برادر بزرگتر او ، جیمز گلاور (1926-1882) بود که وی را به سمت روانکاوی جذب کرد. هر دو برادر در برلین توسط کارل آبراهام تجزیه و تحلیل شدند ؛ در واقع ، "لیست تحلیلگران کارل آبراهام مانند لیست برجستگی روانکاوانه خوانده می شود: تحلیلگران برجسته انگلیسی ادوارد و جیمز گلاور" در بالای لیست وی هستند . وی سپس در لندن اقامت گزید و در سال 1921 به عضوی با نفوذ در این انجمن روان تحلیلی انگلیس تبدیل شد .
از ماندگارترین دستاوردهای ادوارد گلاور در زمینه ترکیبی روان درمانی و جرم شناسی - جدا از کارهای بالینی و انتشارات گسترده - نقش های او به عنوان: بنیانگذار کلینیک روانپزشکی (تغییر نام داده شده به کلینیک پورتمن در سال 1937) و موسسه بررسی و درمان بزهکاری، بنیانگذار مشترک مجله جرم شناسی انگلیس - او تا زمان مرگ سردبیر مشترک بود - و یکی از بنیانگذاران این انجمن جرم شناسی انگلیس بود . او یک بار رئیس بخش پزشکی انجمن روانشناسی انگلیس بود.
او در طول زندگی خود دچار فجایع خانوادگی شد. برادر دوم او در سن 6 سالگی در حالی که ادوارد 4 ساله بود درگذشت و جیمز ، برادر بزرگ وی که بسیار مورد تحسین بود ، در 30 سالگی درگذشت. در اواخر زندگی همسر اول او همراه با فرزندشان در هنگام زایمان درگذشت. از ازدواج دومش دختری داشت که از آن رنج می برد سندرم داون، که گلاور و همسرش سالها در خانه از او مراقبت می کردند.
گلاور در سن 16 سالگی وارد دانشکده پزشکی در گلاسکو شد و در 21 سالگی با تمایز فارغ التحصیل شد. گزارش شده است که وی به عنوان یک دانشجو در سیاست سوسیالیستی برجسته بود و درگیر یک اقدام انقلابی برای پیشنهاد کیر هاردی به عنوان رئیس دانشگاه بود . چندین سال پزشکی آکادمیک را دنبال کرد ، ابتدا در گلاسکو با استاد پزشکی و اطفال و سپس در پزشکی ریوی در لندن کار کرد. با شروع جنگ جهانی اول وی به عنوان سرپرست پزشکی یک آسایشگاه برای درمان بیماری های اولیه قفسه سینه در بیرمنگام منصوب شد.
متون اولیه (1924–1939)
بین سالهای 1924 و 1939 ، گلاور اولین کتاب خود و همچنین هجده مقاله در مورد موضوعات روانکاوی منتشر کرد از " یادداشت هایی در مورد شخصیت دهانی" تا " عملکرد غربالگری خاطرات آسیب زا " تا " یک یادداشت در مورد ایده پردازی " .
"گلاور یک بار [1931] مقاله بسیار جالبی نوشت که در آن او به بررسی روش هایی پرداخت که تفسیرهای ناقص یا نادرست و سایر روشهای روان درمانی بر ذهن بیمار تأثیر می گذارد ... [بعنوان] علائم جایگزین مصنوعی ، که ممکن است علائم خود به خودی را ایجاد کند. زیادی. لاکان از یافته های گلوور برای حمایت از کاوش وی در "عملکرد و زمینه گفتار و زبان در روانکاوی" در بیش از یک مورد استفاده خواهد کرد: "آقای ادوارد گلوور در مقاله قابل توجهی ... [نشان می دهد] نه تنها هر مداخله گفتاری دریافت می شود توسط سوژه از نظر ساختار او ، اما مداخله متناسب با شکل آن عملکرد ساختاری در او به وجود می آورد. بنابراین "گلاور ... در همه جا تفسیر پیدا می کند ، قادر به متوقف کردن آن در هر جایی حتی در عادی بودن نسخه پزشکی نیست".
به نظر می رسد "سخنرانی های گلاور در مورد تکنیک در روانکاوی" (28/1927) یک روانکاوی کلاسیک خشک ، خنثی و مجعول را ارائه داده است. بنابراین ، در مورد این سوال که آیا تجزیه و تحلیل باید با یک دوره "خنک کردن" پایان یابد ، او از این خط کلاسی پیروی کرد که "همانطور که ادوارد گلاور ، تحلیلگر انگلیسی در تکنیک روانکاوی، اولین بار در سال 1928 منتشر شد و در سال 1955 اصلاح شد. گلوور با سختگیری ادامه می دهد ، "در جلسه اول ما قانون انجمن را وضع کردیم ، و این تا آخرین لحظه آخرین جلسه به قوت خود باقی است".
به همین ترتیب در مورد "تفسیر عمیق" اولیه مورد علاقه مثلاً توسط ملانی کلاین، گلاور استدلال کرد: "هنگامی که تحلیلگر از تفسیرهای موقت و صرفه جویی خارج شد ، او نه تنها وضعیت شنیدن را آشفته می کند بلکه برقراری مجدد آن را دشوار می کند."
جنجال های روانکاوی
گلاوور یک شخصیت روشنفکری مبارز بود که در بسیاری از جنجال های متنوع نیمه اول قرن روانکاوی موضع اصولی داشت و "فرویدی گرایی ناب" را ترویج می کرد.
در اوایل دهه 1920 ، زمانی که کارل آبراهام ترس از آن ساندرز فرنزی و بدتر از آن اتو رانک ، گرفتار یک عمل "قهقرایی علمی" شدند. روانکاوان انگلیسی ، به ویژه ارنست جونز و برادران ادوارد و جیمز گلوور ، کاملاً با آبراهام موافق بودند.
در اواخر دهه 1920 ، هنگامی که فروید موضع اقلیت را در حمایت از آن ایجاد کرد تحلیل دراز، "برخی از روانکاوان انگلیسی ، از جمله ادوارد گلوور و جان ریکمن ، هیچ مشکلی در درمانگرهای غیرپزشکی برای انجام تجزیه و تحلیل مشاهده نکردند ، به شرطی که یک درمان" به شدت از تشخیص تقسیم شود: دومی باید به افراد واجد شرایط پزشکی واگذار شود ".
گلاور با جونز در انجمن پزشکی انگلیس کار کرد و در به دست آوردن به اصطلاح "منشور تحلیلی روانشناختی" - "ادوارد گلاور و من بیش از سه سال با اختلافات سنگین علیه بیست و پنج مخالف تلخ خود جنگیدیم".
در دهه سی ، گلاور به طور فزاینده ای مخالف نوآوری های ملانی کلاین و تأثیرات آن بود ، که "از سال 1934 به بعد ، خصومت در جامعه روان تحلیلی انگلیس" به رهبری "گلاور [که] دبیر علمی انجمن انگلیس بود" را پیدا کرد - "خصومت که در بهترین قسمت یک دهه تا زمان" مخالفت جدی ادوارد گلاور و ملیتا اشمیدبرگ وقتی گلوور از عضویت خود در انجمن روان تحلیلی انگلیس در 24 ژانویه 1944 منصرف شد و 1 فوریه بعدی را تأیید کرد ، ناپدید شد. "
در این مرحله ، گلاور اعلام كرد كه "انجمن روان تحلیلی انگلیس دیگر یك جامعه فرویدی نیست" و "انحراف آن از روانكاوی" است. و سال بعد ، مقاله بنیادی کلینیان توسط سوزان ساترلند آیزاک در "فانتزی" به طور عمومی "توسط Glover (1945) مورد حمله قرار گرفت" ، در جلد اول از مطالعه روانکاوی کودک، جایی كه وی آنچه را "سیستم كلین روانشناسی كودك" خواند به عنوان "یك سیستم دینی مذهبی كه بیش از آنكه به علم وابسته باشد به ایمان بستگی دارد ... گونه ای از آموزه گناه اصلی".
در دهه بعد ، گلاور آتش خود را از کلاین به یونگ برد : کتاب او ، 'فروید یا یونگ؟ (1956) یک فرویدی افراطی - هر چند قابل دفاع - جدلی است. او در آن (اتفاقاً) برای جدایی مفهومی محکم هنر و آسیب شناسی روانی استدلال کرد. 'گلاور این دیدگاه را با عصبانیت بیان کرد: "هدف ناخودآگاه اصلی آن هرچه باشد ، اثر هنری نشان دهنده رو به جلو میل جنسی به دنبال حفظ قدرت خود بر جهان اشیا ... ... نه نتیجه یک شکست پاتولوژیک ".