روانشناسی خشونت خانگی
خشونت خانگی
اولین استفاده از واژه خشونت خانگی در متون امروزی با مفهوم خشونت در خانه ظاهر شد و در خطاب به پارلمان انگستان توسط جک اشلی در ۱۹۷۳ بود. به طور سنتی، خشونت خانگی (DV) بیشتر همراه با خشونت فیزیکی بوده است مانند سوء استفاده از همسر و ضرب و شتم او، اما با افزودن افراد مجرد، سوءاستفادههای غیر فیزیکی، مجرمان زن، و خشونت در روابط بین افراد با جنسیت یکسان به این آمار از محبوبیت نظریه سنتی کاسته شده است.
خشونت خانگی به معنی رفتار خشونتآمیز و سلطه گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. بر اساس مطالعات جامعهشناسی، هدف اصلی خشونت خانگی کودکان خردسال هستند. دومین نوع خشونت معمول در خانواده، خشونت علیه زنان است. خشونت درون خانواده بازتاب الگوهای کلیتر رفتار خشن است. بسیاری از مردانی که زنان و کودکانشان را از نظر فیزیکی مورد تعرض قرار میدهند، سابقه خشونت در زمینههای دیگر را نیز دارند. پذیرش فرهنگی شکلهایی از خشونت خانگی مانند تنبیه بدنی از عواملی است که میزان خشونت خانگی را افزایش میدهد. در سطح جهانی ، یک زن از هر سه زن در سرتاسر جهان خشونت جسمی یا جنسی را از طریق شریک زندگی یا خشونت جنسی توسط متجاوز را در طول زندگی خود تجربه میکند که بیشتر آن، خشونت شریک زندگی او است.
مردان نیز قربانی خشونت خانگی از سوی همسران خود میشوند. بر اساس آماری که در بریتانیا ارائه شده، از هر سه قربانی خشونت خانگی، دو نفر زن و یک نفر مرد هستند. بر این اساس، برخی فعالان معتقدند برای مقابله مؤثرتر با معضل خشونت خانگی و جنسی باید از آن جنسیتزدایی کرد.
موسسه ملی بهداشت روان ( ۱۹۹۲ ) خشونت خانوادگی را چنین تعریف می کند : ‹‹ اعمالی که به طور فیزیکی یا هیجانی مضر هستند یا به صورت بالقوه منجر به آسیب بدنی می شود همچنین شامل زورگویی یا تجاوز جنسی تهدید بدنی تهدید به کشتن یا آسیب رساندن محدود نمودن فعالیتهای عادی سلب اختیار و محرومیت از دسترسی به منابع ›› (آمرمان و هر سن به نقل از مهوش مافی ۱۳۸۱ : ۲۶ ) .
خشونت خانگی زمانی اتفاق میافتد که یکی از طرفین به دیگری بدرفتاری کند. دلایل زیادی برای رفتار وجود دارد. یکی از انگیزه ها کنترل شریک زندگی است. خشونت خانگی دارای سطوح مختلفی از شدت است.
همچنین تفاوت هایی در تعداد دفعات بروز آن وجود دارد. ممکن است در هر نوع رابطه ای اتفاق بیفتد. می تواند خانواده، دوستان و دیگران را تحت تاثیر قرار دهد. خشونت خانگی به عنوان خشونت شریک جنسی، همسرآزاری و آزار خانگی نیز شناخته می شود.
اگر بازمانده باشید، میتوانید خشونت خانگی را متوقف کنید یا از آن خلاص شوید. ماندن در یک موقعیت آزاردهنده می تواند اثرات منفی طولانی مدت داشته باشد. اما بهبودی امکان پذیر است.
از هر 4 زن بالغ، 1 نفر و از هر 7 مرد بالغ در ایالات متحده، 1 نفر خشونت شریک جنسی را تجربه کرده اند.
86 درصد از قربانیان مرد IPV توسط یک شریک مرد مورد تعرض قرار گرفتند.
33 درصد از قربانیان قتل زن و 5.5 درصد از قربانیان مرد قتل توسط شریک فعلی یا سابق کشته شده اند.
30 تا 60 درصد از کودکان خانواده های دارای خشونت خانگی، سوء استفاده یا بی توجهی را تجربه می کنند.
کودکانی که شاهد خشونت در خانه هستند، بیشتر در معرض سوء استفاده قرار میگیرند یا مورد آزار قرار میگیرند.
بیش از 8.3 میلیارد دلار هزینه تخمینی هر ساله با حوادث خشونت خانگی مرتبط است.
انواع خشونت خانگی
- خشونت فیزیکی: تنبیه بدنی، قطع عضو، قتل
- خشونت جنسی: تجاوز جنسی، سوءاستفاده جنسی، قوادی
- خشونت روانی: باج خواهی، توهین، تحقیر، تهدید، حسادت، شک
- محرومیت و محدودیت: از بین بردن استقلال مالی، مصادره اموال، ازخود بیگانگی
شایعترین نوع خشونت در میان گونههای خشونت خانگی، خشونت روانی (توهین و تحقیر) است.
تحقیقات خشونت خانگی اغلب مردان و قربانیان زن را مورد مطالعه قرار می دهد. اما هر کسی ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد. جنسیت ، گرایش جنسی ، سن یا پیشینه کسی را از تجربه IPV باز نمی دارد. اثرات خشونت خانگی فراتر از قربانیان و سوء استفاده کنندگان است. IPV بر کودکان، سایر اعضای خانواده، دوستان و جامعه تأثیر می گذارد.
در کنار این می توان خشونت خانگی را به سه دسته زیر تقسیم می شود :
1- خشونت خانگی علیه زنان
2- خشونت خانگی علیه مردان
3- خشونت خانگی علیه کودکان
4- خشونت خانگی علیه پیران
چرخه خشونت خانگی
- فاز اول - تنش: فرد مهاجم عصبانی شده، شروع به تهدید میکند و سکوت سنگینی را به قربانی تحمیل میکند. قربانی تلاش میکند فضا را آرام کند و در رفتار و گفتار خود دقت کند تا مهاجم را خشمگینتر نکند.
- فاز دوم - بحران: فرد مهاجم خشونت جسمی، جنسی، روانی اقتصادی و کلامی را اعمال میکند. قربانی احساس تحقیر شدگی میکند و خود را در وضعیتی غیر عادلانه گرفتار میبیند.
- فاز سوم - توجیه: فرد مهاجم تلاش میکند رفتار خشن خود را توجیه کند. قربانی تلاش میکند تا این توضیحات را درک کند. در مورد رفتار و گفتار خودش دچار شک میشود و خود را مسئول وضع پیش آمده احساس میکند.
- فاز چهارم - ماه عسل: مهاجم پوزش میخواهد، درخواست کمک میکند یا حتی سخن از خودکشی به میان میآورد. قربانی به او شانس دیگری میدهد، به مهاجمش کمک میکند و تلاش میکند تا رفتار خود را تغییر دهد. قربانی با پذیرش ضمنی اینکه رفتارش باید تغییر کند، بهانه را برای ایجاد خشونت روانی بعدی میدهد و به صورت تدریجی در موضع مورد خشونت واقع شده تثبیت میشود.
خشونت جسمی
سوءاستفاده جسمی نوعی خشونت است که باعث به وجود آمدن ترس، درد، آسیب، و دیگر صدمات فیزیکی یا بدنی میگردد. در قسمت کنترل اجباری، سوءاستفاده فیزیکی به معنی کنترل کردن قربانی است.
خشونت فیزیکی میتواند حاصل دیگر رفتارهای توهین آمیز مانند تهدید، ترساندن، محدود کردن قربانی و منزوی کردن وی، دستکاری، و دیگر محدودیتهای فردی باشد. امتناع از بهرهگیری از خدمات پزشکی، محرومیت از خواب، و اجبار به مصرف مواد مخدر یا الکل نیز گونههای دیگری از سوءاستفاده فیزیکی است. برای وارد کردن آسیبهای روحی به قربانی، ممکن است دیگر افراد مانند بچهها و حیوانات خانگی نیز هدف قرار گرفته شوند.خشونت فیزیکی تنها یکی از اشکال خشونت شریک جنسی است. یک شریک تهاجمی می تواند از تاکتیک های زیادی برای دستکاری و کنترل استفاده کند. انواع خشونت خانگی عبارتند از: آزار جسمی ضربه زدن، هل دادن، لگد زدن، خفگی، گاز گرفتن یا کشیدن مو. این همچنین می تواند شامل مصرف اجباری مواد مخدر یا الکل باشد.
خشونت جنسی
خشونت جنسی اعمال جنسی اجباری یا اجباری، تجاوز جنسی، یا رفتار تحقیرآمیز جنسی.
طبق تعریف سازمان جهانی سلامت، سوءاستفاده جنسی به هر گونه رفتار جنسی که در آن اجبار، داد و ستد یا عدم رضایت فرد باشد اطلاق میشود که شامل معاینه اجباری دوشیزگی یا معیوب بودن تناسلی زن نیز میگردد. به غیر از اجبار فیزیکی به شروع رفتارهای جنسی، سوءاستفاده جنسی زمانی که فردی به صورت کلامی نیز مجبور به رضایت دادن گردد صورت میپذیرد، چراکه قادر به درک شرایط یا ماهیت رفتار نبوده و در نتیجه نمیتواند مشارکت را رد کرده، و یا نمیتواند عدم رضایت خود را برای مشارکت در استفاده مواد بیان کند.
خشونت عاطفی یا روانی
شایعترین نوع خشونت در میان گونههای خشونت خانگی خشونت روانی (توهین و تحقیر) است .
سوء استفاده عاطفی. تحقیر کردن، سرزنش کردن، سرزنش کردن یا انتقاد کردن. این شامل تلاشهای دیگری برای کاهش ارزش خود فرد میشود.
آزار روانی تهدید به خشونت علیه شریک زندگی، اعضای خانواده، حیوانات خانگی یا دوستان. این ممکن است شامل جلوگیری از معاشرت یا رفتن به محل کار یا مدرسه باشد.
تهدید به خودکشی یا خودآزاری برای کنترل، شکل دیگری از این سوء استفاده است.
خشونت اقتصادی
سوءاستفاده اقتصادی ( سوءاستفاده مالی) نوعی از سوءاستفاده است که یک شریک خودمانی یا محرم کنترل دسترسی شریک خود را به منبع مالی در دست بگیرد. داراییهای زناشویی میتواند به عنوان آلتی برای کنترل مورد استفاده قرار گیرد. سوءاستفاده اقتصادی میتوانند شامل جلوگیری از همسر در استفاده از سرمایه، محدود ساختن چیزی که ممکن است قربانی از آن استفاده کند، و یا استثمار کردن منابع اقتصادی قربانی باشد.
سوء استفاده مالی کنترل امور مالی شریک این شامل محدود کردن دسترسی به منابع مالی است.
خشونت خانگی علیه زنان
خشونت علیه زنان اصطلاحی تخصصی است که مانند جنایت برپایه بیزاری، برای توصیف کلی کارهای خشونتآمیز علیه زنان به کار میرود. این شکل از خشونت علیه گروه خاصی از مردم اعمال میشود و جنسیت قربانی، پایه اصلی خشونت است. سازمانها و کشورهای جهان میکوشند با برنامههای گوناگون با خشونت علیه زنان مبارزه کنند. سازمان ملل متحد روز ۲۵ نوامبر (چهارم یا پنجم آذر) را روز بینالمللی مبارزه با خشونت علیه زنان اعلام کردهاست.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد خشونت علیه زنان را «هرگونه عمل خشونتآمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی (بدنی)، جنسی یا روانی زنان بشود» تعریف کردهاست که شامل «تهدید به این کارها، اعمال اجبار، یا سلب مستبدانه آزادی (چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی)» میشود.
اعلامیه رفع خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۳ بیان میکند که این خشونت ممکن است توسط افرادی از همان جنس، اشخاص عادی، اعضای خانوادهها و دولتها اعمال شود.
همچنین هرگونه رفتار خشن وابسته به جنسیت که موجب آسیب جسمی، جنسی، روجی و رنج زنان شود را خشونت علیه زن میگویند. این خشونت میتواند با تهدید، اجبار یا سلب اختیار و آزادی، بهصورت پنهان یا آشکار انجام شود.
۱ – خشونت های بدنی ( حسی )
خشونتهای جسمانی علیه زنان به شیوه های گوناگونی ممکن است صورت گیرد مانند : کتک زدن شکنجه و قتل این نوع خشونت به هر گونه رفتار غیر اجتماعی که جسم زن را مورد آزار قرار دهد اطلاق می شود .
پیامد خشونت جسمی می تواند شکستگی اعضا ء پارگی زخمها بریدگیها کبودیها جراحات داخلی ضربه مغزی عدم توانایی در وضع حمل سقط جنین بیماری های جنسی و …. باشد .
۲ – خشونت های روانی
رفتاری خشونت آمیز است که شرافت، آبرو، اعتماد به نفس و شخصیت زن را خدشه دار می کند این رفتار به صورت انتقاد ناروا، بد دهنی، توهین[۶] ، تمسخر، فحاشی، متلک، تهدیدهای مداوم به طلاق دادن یا ازدواج مجدد کردن اعمال می شود که به سختی قابل بررسی و اندازه گیری است و در بسیاری از موارد تاثیر محرز ترس از خشونت بدنی دارد این نوع خشونت باعث مشکلات زیادی برای خانواده و به خصوص زنان می شود : مانند گریز از مشارکت در امور اجتماعی از کار افتادگی ادراکی انواع افسردگی ها عدم کفایت زن در مدیریت خانواده از بین رفتن اعتماد به نفس بازسازی رفتار خشونت آمیز در بچه ها عدم موفقیت کودکان در تحصیل عدم کار این زن در محیط کار از دست رفتن استعدادهای بالقوه زن از دست دادن اعتبار اجتماعی و خانوادگی و دست زدن به خودکشی .
۳ – خشونت جنسی
به هر گونه رفتار غیر اجتماعی اطلاق می شود از لمس کردن تا تجاوز را در برمی گیرد این نوع خشونت ممکن است در حیطه زندگی خصوصی زناشوئی و خانوادگی اتفاق بیفند و به صورت الزام به تمکین از شوهر یا رابطه محارم به یکدیگر در حلقه زناشوئی و خانوادگی اتفاق بیفتد و به صورت الزام به تمکین از شوهر یا رابطه محارم به یکدیگر در حلقه خویشاوندی علیه زن اعمال گردد در حیطه زندگی اجتماعی نیز از سوی فرد ناشناس تحقق می یابد. زنانی که مورد خشونت جنسی قرار می گیرند دچار صدمات روانی، عصبی و عاطفی می شوند که بر کل رفتارهای آنان نسبت به جنس مرد تاثیر می گذارد. گاهی زنان صدمه دیده در زندگی جنسی دچار سردی و افسردگی شده و نفرت و ترس از جنس مرد را هرگز در زندگی خانوادگی و اجتماعی خود از یاد نمی برند .
4- خشونت های اقتصادی ( مالی )
در بسیاری از نقاط جهان زنان نیروی کار بی دستمزد هستند و باید تا آخر عمر از خانواده خود مراقبت کنند بدون آنکه امنیت اقتصادی داشته باشند آنان دسترسی به منابع اقتصادی ندارند و به همین خاطر تا آخر عمر وابسته به مرد خانواده و یا افراد مذکر باقی می مانند. افراد مذکر خانواده گاهی حتی زنان را از درآمد یا ارث محروم می کنند برخی از زنان بعد از ازدواج نیز به علت عوامل فرهنگی در خانه حبس می شوند و شوهرانشان اجازه اشتغال به آنان نمی دهد ( مهرانگیز کار، ۱۳۷۹ : ۳۶۵ – ۲۹۲ ) .
- آمار خشونت خانگی علیه زنان در جهان
نتیجه پژوهشهای سازمان جهانی بهداشت نشان میدهد که در هر ۱۸ ثانیه یک زن مورد آزار قرار میگیرد و باردار بودن زنان هم آنها را از خشونت مصون نمیدارد. خشونت خانگی امری است پنهان متأسفانه در برخی کشورها به دلیل عدم حمایت از قربانیان بسیاری از این خشونتها گزارش نمیشود. همه جای دنیا کم و بیش زنان در معرض خشونت هستند. ۳۰ تا ۳۵ درصد زنان آمریکایی مورد آزار جسمی همسران خود هستند و ۱۵ تا ۲۵ درصد آنها در هنگام بارداری مورد ضرب و شتم واقع میشوند همچنین از هر ده قربانی زن سه نفر توسط شوهران یا سایر مردان به قتل میرسند. در هند ۴۱٪ زنان در اثر آزار جسمی همسرانشان دست به خودکشی میزنند. در بنگلادش ۵۰٪ قتلها ناشی از خشونت مردان است و در شیلی ۶۳٪ زنان مورد آزار جسمی قرار میگیرند.
- آمار خشونت خانگی علیه زنان در ایران
در یک دهه اخیر پژوهشهای فراوانی در مورد خشونت خانگی انجام شده که آخرین آن در سال ۱۳۸۳ در گزارشی ۳۲ جلدی و هر جلد بیش از ۲۰۰ صفحه به پایان رسیده و ۲۸ استان کشور بررسی شدهاند. کارفرمای این طرح دفتر امور اجتماعی وزارت کشور ایران و شریک پژوهشی آن، با مشارکت معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران است. این پژوهشها نشان میدهد که ۶۶٪ زنان در ایران از اول زندگی مشترکشان تا کنون، یکبار مورد خشونت قرار گرفتهاند. با این حال میزان و انواع خشونت در استانهای کشور تفاوتهای معناداری دارند. در این پژوهش ۲۵ مورد خشونت خانگی طبقهبندی شده که در این طبقهبندی خشونت روانی و کلامی رتبه نخست و خشونت جنسی رتبه آخر را به خود اختصاص داده است. البته آمار پایین خشونت جنسی، مربوط به هنجارهای عرفی و حتی شرعی دربارهٔ اظهار خشونتهای جنسی در جامعه و فرهنگ ایرانی است. عدم حمایت از قربانیان و عدم مجازات عاملان خشونت جنسی، زنان را به خودسانسوری وا میدارد و آمار درستی از میزان واقعی آن در دسترس نیست.
رئیس انجمن روانپزشکان ایران گفت: 20 درصد زنان ایرانی متحمل خشونت فیزیکی و 50 تا 60 درصد آنها تجربه خشونت کلامی را داشتهاند.
خشونت خانگی علیه مردان
خشونت علیه مردان ( Violence against men ) به خشونتهایی گفته میشود که مشخصاً علیه مردان صورت میگیرند. مردان، نسبت زیادی از جمعیت عامل یا قربانی خشونت را تشکیل میدهند. خشونت جنسی علیه مردان در هر جامعه، نسبت به خشونت جنسی علیه زنان، متفاوت است و ممکن است در حقوق بینالملل ناشناختهتر از خشونت جنسی علیه زنان باشد.
بر اساس آماری که در بریتانیا ارائه شده، از هر سه قربانی خشونت خانگی دو نفر زن و یک نفر مرد هستند. برخی فعالان معتقدند برای مقابله مؤثرتر با معضل خشونت خانگی و جنسی باید از آن جنسیتزدایی کرد.
در بیشتر موارد به دلیل احساس سرافکندگی و آشفتگی، مردان بسیار کمتر از زنان به این موضوع اشاره میکنند. به دلیل نبود آگاهی فردی و عمومی و مشکلات در تعریف حقوقی خشونت خانگی و تجاوز جنسی، در صورت مراجعه مردان به پلیس، بسیار کمتر از زنان به شکایت آنان رسیدگی میشود.
با وجود آسیب جسمی و روانی از عوارض خشونت جنسی اما در بیشتر موارد به دلیل احساس سرافکندگی و آشفتگی، مردان بسیار کمتر از زنان به این موضوع اشاره میکنند.
بنابه گزارشی در آفتاب نیوز به تاریخ ۲ مهر ۱۳۹۳، روزانه یک قتل خانگی در ایران اتفاق میافتد. قتلهای خانگی درحالی ۳۰ درصد کل قتلها را به خود اختصاص دادهاند که در بیش از ۹۰ درصد این جنایتها از چاقو به عنوان آلت قتل استفاده شدهاست. در این میان، مصرف متآمفتامین و توهمات ناشی از آن در وقوع همسرکشی نقش مهمی داشتهاست.
به دلیل نبود آگاهی، حتی ممکن است ماهیت آنچه بر آنها رفته را خشونت جنسی یا تجاوز ندانند. به دلیل مشکلات در آگاهی عمومی و تعریف حقوقی تجاوز، در صورت مراجعه مردان به پلیس بسیار کمتر از زنان به شکایت آنان رسیدگی میشود.پ
در سالهای اخیر برخی از باورهای رایج که «مردان یا پسران، فقط قربانی متجاوزان مرد میشوند» یا «مردان به اندازه زنان از خشونت جنسی آسیب نمیبینند» یا «زنان نمیتوانند به مردان خشونت جنسی روا کنند» به چالش کشیده شدهاند.
نه فقط در آلمان، بلکه در برخی از کشورهای دیگر هم تقریبا ۲۰ درصد قربانیان خشونت خانگی را مردان تشکیل میدهند. تا کنون به ندرت امکاناتی برای کمکرسانی در این زمینه به وجود آمده است.
تحقیقات بیتس نشان میدهند که مردان به دلیل نوع برخورد اجتماعی که با این موضوع میشود، معمولا به خود به عنوان قربانی خشونت خانگی نمینگرند. با این رویکرد هزینهای که مردان آسیبدیده تقبل میکنند، بسیار سنگین است: «آنها از مشکلات ناخوشیهای جسمی و روحی طولانیمدت که نتیجه تجربه خشونت است، حرف میزنند.»
طیف این تجربهها هم بسیار وسیع است. شایعترین آن خشونت سبک است: بر پایه نتایج یک تحقیق که از سوی وزارت خانواده در آلمان در سال ۲۰۰۴ انجام شد، از هر ۶ مرد، یک نفر در زندگی مشترک یکبار از سوی همسرش هل داده شده.
بر پایه این تحقیق اما بیش از این گزارشهای خشونت روانی از مردان شنیده میشود؛ اینکه شریک زندگی از حسادت، ارتباطات اجتماعی مرد را ممنوع میکند، مرد را کنترل میکند، او را تحقیر میکند یا به او توهین میکند.
رالف پوشرت یکی از نویسندگان این گزارش میگوید: «تقریبا مردان هم به اندازه زنان میگویند، دستکم یک بار در زندگی مشترک، خشونت خانگی را تجربه کردهاند. این تجربه از یک هل دادن کوچک تا خشونت سنگین در نوسان است. در زندگی مشترک، مردان در مقایسه با زنان به مراتب کمتر خشونت شدید تجربه میکنند اما این موراد نادر نیستند.»
آمار و ارقام حکایت از تجربه خشونت خانگی در مردان در سراسر جهان میدهد. در مکزیک بر پایه آمار رسمی، تقریبا ۲۵ درصد همه قربانیان خشونت خانگی مرد هستند. در کنیا ، نیجر یا غنا، بیکاری یا فقر دلیل شایعی برای ضرب و شتم توسط شریک زندگی به شمار میروند. در سراسر جهان نبود نهادها و امکانات امدادرسانی در این زمینه احساس میشود. در شهرهای بزرگ هرچند اغلب مراکز مشاوره برای مردان وجود دارد اما برای بسیاری از آسیبدیدگان در مناطق کوچک این مراکز بسیار دورند.
آنتونی وایتهد، جرمشناس بریتانیایی، معتقد است، مردان در جامعهای رشد میکنند که "قهرمانیگری مردانه" عنصری اصلی در مردانگی است با این پیامد که "مردانی که درگیری یا خطری را تجربه میکنند، باید بر ترس ناشی از آن فائق شوند تا مانع از سقوط و تنزل به نقش بسیار ناگوار "مرد نبودن" شوند.
محققان و رواندرمانگران مردان بر سر این مسئله توافق دارند که مردان باید خود را از این تصاویر و نقشهای سنتی مردانگی برهانند و بیاموزند که تنها نیستند.
نمونه های گزارش خشونت علیه مردان
1- آمریکا
در پژوهشی که در سال ۲۰۱۰ در ایالات متحده آمریکا انجام شد از هر ۲۱ مرد یک نفر در دوران زندگی خود مجبور به دخول اجباری شده که در ۷۹ درصد موارد طرف مقابل، زن بودهاست. در بسیاری از ایالتهای آمریکا «تجاوز» آمیزش جنسی بدون رضایت تعریف شدهاست.
2- بریتانیا
در سال ۲۰۱۶ دایره خدمات کیفری سلطنتی (یک نهاد دولتی که زیر نظر دادستان کل انگلستان و ولز فعالیت میکند و به پلیس و دستگاه قضایی، مشاوره حقوقی میدهد) در گزارش سالانه خود در مورد «خشونت علیه زنان و دختران» برای نخستین بار، بدون این که آمار جداگانه، آمار خشونت علیه مردان و پسران را در همان آمار خشونت علیه زنان گنجاند.
آمار مردانی که در بریتانیا مجبور به دخول اجباری میشوند بسیار دشوار است. در پژوهشی که توسط دانشگاه لنکستر در بریتانیا بر روی ۱۵۴ مرد انجام و نتایج آن در ژوئیه سال ۲۰۱۷ منتشر شد بیش از یک پنجم این مردان گفتند که با باجگیری و تهدید یک زن مجبور به دخول شدهاند. ۲۲ درصد آنها نیز با دروغ، تهدید به قطع ارتباط، تهدید به پخش شایعات کذب و توهین و تحقیر لفظی مجبور به آمیزش جنسی با زنان شدهاند. چهارده درصد مردان هم روشهایی خشنتر مانند استفاده زنان از وزن بدن یا اسلحه را به عنوان روش اعمال زور بیان کردند. این مردان از قربانی شدن دائم و آسیبهای روحی-روانی ناشی از آن گفته و بیشتر، از واژه «تجاوز» (با این که با تعریف حقوقی آن سازگار نیست) استفاده کردند. این مردان واژه «آمیزش جنسی» را کمتر از هر واژه دیگری به کار بردند. بیشتر مردان قربانی، زنی را که آنها را مجبور به دخول اجباری کرده (مانند دوست یا آشنا یا در نیمی موارد همسر یا دوست دختر) میشناختند. هشتاد درصد این مردان با اعضای خانواده خود در این باره حرفی نزده و ۷۴ درصد آنها از کسی کمک نگرفتهاند.
مشکل این پژوهش تعداد کم جامعه آماری است؛ زیرا این موضوع بسیار کم گزارش شدهاست. چون مردان قربانی این نوع خشونت، به دلیل احساس سرافکندگی و آشفتگی بسیار، حاضر به گزارش آن نیستند.
3- استرالیا
در ایالت ویکتوریا در استرالیا جرم مشخصی به نام «تجاوز با دخول اجباری» وجود دارد.
خشونت خانگی علیه کودکان
خشونت خانگی عبارت است از بدرفتاری جسمی، جنسی و روانی، از قبیل منزوی کردن اجباری، محروم ساختن از حمایت و تهدید به آسیب رسانی. این تعریف در بردارنده مفاهیم قصد عمدی و انجام عملی آگاهانه، استفاده از زور و غلبه، حالت تندی و شدت، تعرض، تعدی و حمله به دیگران، آزار و آسیب رساندن به دیگران است . قرار گرفتن در معرض سوء استفاده جسمی و جنسی و شاهد خشونت خانگی بودن در دوران کودکی، افکار و اقدام به خودکشی را افزایش می دهد. کودکان در معرض خشونت خانگی اغلب دارای مسائل عاطفی و رفتاری، اُفت تحصیلی و ترک تحصیل هستند .
کودک آزاری عبارت است از هر گونه بدرفتاری فیزیکی یا عاطفی، سوءاستفاده جنسی، غفلت یا رفتار همراه با بیتوجهی یا استثمار تجاری یا سایر انواع استثمار، که منجر به آسیب واقعی یا احتمالی به سلامت، بقا، رشد یا کرامت کودک در زمینهٔ روابط یا مسئولیت، اعتماد یا قدرت شود. (تعریف سازمان جهانی بهداشت).
برخی از این آثار میتواند مخفی باشد. ممانعت از حاضر شدن در کلاس درس، محروم کردن او از غذا، حبس کردن، مثل حبس در حمام یا زیرزمین نمونهٔ کودک آزاری است. تنبیه بدنی و تجاوز جنسی به کودک هم از انواع کودک آزاری فیزیکی است.
مطالعات بسیاری نشان داده اند که تجربه خشونت در کودکان و نوجوانان همراه با آسیب های عمیق جسمانی، عاطفی و اجتماعی است . و سلامت رفتاری و عاطفی، توانایی های شناختی و نگرش کودکان را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد؛ این کودکان در مقایسه با کودکانی که در محیط های سالم و بدون خشونت رشد یافته اند، سلامت رفتاری و عاطفی کمتری دارند .
کودکآزاری به چهار گونه ۱) عاطفی (روانی)، ۲) بدنی، ۳) جنسی و ۴) غفلت و بیتوجهی دستهبندی میشود.
آزار روانی (عاطفی): این نوع آزار کمتر از انواع دیگر گزارش میشود یا شناسایی میشود اما بسیاری آن را شایعترین نوع کودکآزاری میدانند. این نوع آزار معمولاً دیگر انواع آزار همراه است. کودکی که از نظر روانی آزار میبیند رفتارهایی بروز میدهد که برای آنها دلیل پزشکی یا دلیل موجهی پیدا نمیشود یا متناسب با سن او نیستند یا نشانههای عدم رشد کافی از جنبههای مختلف وجود دارد.
آزار جنسی: این نوع آزار برای دختربچهها بیشتر از پسربچهها اتفاق میافتد. اما در پسربچهها هم کم نیست. در آمیزش جنسی رضایت هر دو طرف مهم است. اما آمیزش جنسی با فرد زیر پانزده سال در هر حالتی، سوء استفاده جنسی است. آمیزش جنسی فرد بالای هجده سال با فرد زیر هجده سال هم آزار جنسی است.
آزار جسمی: هرگونه لطمه یا آزار بدنی؛ هر نوع کتک زدن، تکان دادن شدید، سوزاندن، پرتاب کردن و هل دادن، مسموم کردن، خفه کردن و مانند آن نشانه آزار جسمی است.
در کل هر نوع آسیب یا لطمهای در بدن که یکی از ویژگیهای زیر را داشته باشد احتمالاً کودکآزاری است:
- هر گونه علامت یا نشانه آسیب در بدن کودکی که توانایی حرکت ندارد (هنوز رشد نکرده یا دچار معلولیت است).
- در جایی از بدن که چنین آسیبی غیرمعمول است.
- هیچ توضیح یا دلیل پزشکی برای آن وجود ندارد.
- توضیح پدر و مادر/سرپرست دربارهٔ چگونگی ایجاد آسیب با ماهیت آن تطبیق ندارد یا منطقی به نظر نمیرسد (توجه به این موضوع برای پزشکان، کارکنان درمانی و معلمان بسیار مهم است)
- پدر و مادر/سرپرست رفتاری مشکوک دارند، با تأخیر از پزشک یا کادر درمانی کمک خواستهاند یا اصلاً کمک نگرفتهاند، برای ترخیص کودک از بیمارستان عجله دارند و اصرار میکنند که با بچه خوب رفتار میکنند.
- پدر و مادر از هم جدا شده باشند و مراقبت از کودک گاهی بعهده همسر (یا دوست پسر/دختر) مادر یا پدر باشد.
- کودک اغلب غمزده، منزوی، ترسیده یا با بهتزدگی ناظر است یا ممکن است چیزی بگوید که حاکی از آزار دیدن باشد.
خشونت خانگی علیه پیران
پیر آزاری (که «سالمند آزاری» نیز نامیده میشود) «یک مورد یا مواردی مکرر از عدم عمل مناسب در رابطهای است که انتظار اعتماد وجود دارد ولی عدم انجام عمل مناسب باعث صدمه یا پریشانی شخص مسن میشود.» این تعریف توسط سازمان بهداشت جهانی (WHO) به کار گرفته میشود. قوانین مشابه که مربوط به محافظت بزرگسالان وابسته در برابر سوءاستفاده هستند نیز تعاریف مشابهی را استفاده میکنند.
عوامل خطر مختلفی احتمال سالمندآزاری را افزایش میدهد از جمله افراد سالخوردهای که:
- مشکلات حافظه دارند (مانند زوال عقل)
- یک بیماری روانی دارند
- کمتوانی جسمی دارند
- دارای افسردگی، تنهایی یا عدم حمایت اجتماعیاند
- مصرف بیرویهی الکل یا مواد دیگر دارند
- داروهایی مصرف میکنند که قضاوت را مختل میکند
- از نظر کلامی یا جسمی با مراقبتکننده مبارزه میکنند
- سابقه جنایی دارند
اثرات خشونت
خشونت علیه زنان می تواند منجر به صدمات و مشکلات جدی جسمی ، روانی ، جنسی و تولید مثلی از جمله عفونتهای مقاربتی ، HIV و حاملگیهای غیرمترقبه شود. در موارد شدید ، خشونت علیه زنان می تواند منجر به مرگ شود. خشونت خانگی یک آسیب اجتماعی است که به سلامت جسمی و روانی قربانی و کل خانواده صدمه می زند و اثرات آن می تواند سالها حتی پس از توقف خشونت ادامه داشته باشد. همچنین، خشونت روی سلامت و رشد ذهنی ، اجتماعی و هیجانی کودکان و نوجوانانی که شاهد و یا قربانی خشونت خانگی هستند تاثیر گذاشته و می تواند یک عامل خطر برای سوء مصرف مواد و الکل، پرخاشگری و خشونت و بزهکاری و انواع مشکالت روان شناختی در بزرگسالی باشد.
اثرات جسمی
انواع شکستگی ها و ضرب دیدگی های قسمت های مختلف بدن ، کبودی ها، زخم ها و خراشیدگی، عفونت های واژینال و مقعدی است.
اثرات روانی
عوارض روانی خشونت بسیار متعدد و متفاوت بوده و شامل انواع مختلفی از مشکلات مانند اضطراب، ترس، خشم ونفرت، ناامیدی و افسردگی، احساس حقارت ، درماندگی و عدم اعتماد بنفس و احساس تنهایی و در موارد شدید است ممکن است منجر به اختلال استرس پس از سانحه شود. همچنین از دیگر اثرات خشونت، می توان به انواع مختلف دردهای روان تنی مانند سردردهای مزمن، مشکلات گوارشی، مشکلات تنفسی شود.
فرزندان و خشونت خانگی
فرزندانی که شاهد خشونت خانگی هستند همواره دچار ضربههای عاطفی میشوند که در زندگی آنها تأثیر بسزایی خواهد داشت. این فرزندان از اختلال استرسی پس از ضایعه روانی رنج میبرند؛ تمرکز خود را از دست میدهند و دچار بیخوابی، بیاشتهایی و تأخیر در رشد میشوند.
در مورد این فرزندان به اشتباه، تشخیص کمبود محبت داده میشود و از آنها پرسش نمیشود که آیا شاهد خشونت بودهاند یا خیر. فرزندانی که شاهد خشونت والدین خود بر دیگری بودهاند به احتمال بسیار، خود نیز در زندگی زناشویی آینده این خشونت را بازتولید خواهند کرد. افسردهخویی، اعتیاد به مواد مخدر، نوشیدنیهای الکلی، بزهکاری و فرار از خانه در میان آنان شایعتر است. در نهایت اینکه فرزندانی که شاهد خشونت جسمی و جنسی هستند خود نیز میتوانند قربانی این خشونتها باشند.
در خشونت خانگی چکار کنیم ؟
ممکن است کمک به خانواده، دوستان و همسایگان راهگشا باشد، از یک خط تلفن دائم یا در صورت امن بودن، از خدمات آنلاین برای بازماندگان خشونت استفاده کنید. دریابید که خدمات محلی (به عنوان مثال پناهگاهها، مشاوره) باز است و در صورت وجود به آنها دسترسی پیدا کنید.
در صورت تشدید خشونت علیه شما یا فرزندانتان برنامه ایمنی تهیه کنید. این شامل:
- در صورت نیاز به ترک فوری خانه، از قبل همسایه، دوست، اقوام، همکار یا پناهگاه خود را برای مراجعه شناسایی کنید.
- برای اینکه چگونه با خیال راحت از خانه خارج شوید و چگونه به آنجا برسید (برای مثال حمل و نقل) برنامهای داشته باشید.
- چند مورد ضروری (به عنوان مثال اسناد شناسایی، تلفن، پول، دارو و لباس) را در دسترس قرار دهید و لیستی از شماره تلفنهای لازم در صورت بروز شرایط اضطراری در اختیار داشته باشید.
- از طریق تلفن، ایمیل، متن و غیره با خانواده و دوستان تماس برقرار کرده و از آنها حمایت دریافت کنید.
- سعی کنید کارهای روزمره را حفظ کنید و برای فعالیت بدنی و خواب وقت بگذارید.
- برای تسکین افکار و احساسات از تمرینات آرامشبخش مثل تنفس آهسته، مراقبه و آرامش عضلات استفاده کنید.
- درگیر فعالیتهایی باشید که برای مدیریت اضطراب توصیه شدهاند.
- به پزشکتان شرایط خود را اطلاع دهید.
نظریه های فمینیست های ایرانی درباره خشونت خانگی
شهلا اعزازی
در مقاله ای تحت عنوان ( خشونت خانوادگی بازتاب ساختارجامعه ) معتقد است که ساختار اجتماعی جامعه ایران ویژگیهای پدرسالارانه و منابع کمیاب اجتماعی در اختیار مردان است و به صور مختلف از دسترسی زنان دور نگه داشته می شود و به همین دلیل خشونت خانوادگی در ایران به صورت آشکار هم در اماکن عمومی و هم در خانواده ها اعمال می شود اما در خانواده بیشتر اتفاق می افتد. برخلاف کشورهای غربی که جامعه خشونت نسبت به زنان در اماکن عمومی را مجاز نمی داند، جامعه ما اعمال خشونت مرد نسبت به زنان را تا حدودی متعارف می داند و تحمل می کند ( مگر آن که از اندازه متعارف بیشتر باشد ) و خشونت مرد نسبت به زن را جزئی از رابطه زناشوئی می داند و به همین دلیل زنان و مردان هم آن را امری طبیعی می دانند ( اعزازی ۱۳۷۷ : ۵۰ – ۴۸ ) .
شهیندخت ملاوردی
در مقاله ای تحت عنوان ( علل و ریشه های خشونت علیه زنان ) مهمترین علل خشونت نسبت به زنان را مناسبات نابرابری میان زن و مرد در برخورداری از قدرت ( از نظر روابط کاری و اقتصادی از نظر روابط خانوادگی در زمینه روابط علمی و آموزشی ) خبیت الگوهای فرهنگی نشات گرفته از سنتهای غلط و عقاید قالبی و متعصبان نظریه پنهان کاری طرح ها و روش های حل وفصل درگیریها و اختلافات تصور و اعمال حکومتها تاثیر سوابق کودکی ( چرخه خشونت ) تاثیر رسانه های گروهی، تحریک قربانی خشونت ، استعمال بد مواد و داروها و الکل عوامل موقعیتی و ویژگیهای شخصیتی ذکر می کند ( مولاوردی ۱۳۷۸ ) .
فاطمه قاسم زاده
در مقاله ای تحت ( عنوان تنگناهای زندگی زنان ) بر آن است که تنگناهای زندگی زنان فراوان و متنوع است اما برخی از آنها از اهمیت بیشتری برخوردار است مهمترین این مشکلات شامل موانع مربوط به اشتغال و آموزش محدودیتهای ارتباطی، عدم حمایتهای قانونی، بالاخره خشونت و بد رفتاری با زنان است که از پدیده های رایج در جامعه است که به صورت فیزیکی و کلامی و سایر اشکال انجام می گیرد. در مقابل خشونتهای فیزیکی مرد تنها کاری که زن می تواند انجام دهد این است که در صورت بروز ضرب وجرح به پزشکی قانونی مراجعه و طول درمان دریافت کند در آن صورت مرد تعهد می کند که همسر خود را نزند و در صورت تکرار جریمه ای به او تعلق می گیرد اما طی این مسیر طولانی با چند مشکل اساسی از جمله ترس از شکایت کردن، عدم اطلاح زنان از حق قانونی خود و نحوه انجام آن، عدم مجازات لازم برای شوهر در قبال بد رفتاری با زنان مواجه است اما خشونت کلامی که هیچ مرز وحدی ندارد و چون آثاری از خود بر جای نمی گذارد قابل شکایت هم نیست در نتیجه به صورت فراوان در خانواده های ما رواج دارد ( قاسم زاده، ۱۳۷۶ : ۳۱ ) .
مهرانگیز کار
در کتاب ( پژوهشی درباره خشونت علیه زنان در ایران ) که پژوهشی توصیفی از خشونت علیه زنان در خانواده است معتقد است که خشونت علیه زنان در ایران در دو حوزه خصوصی و عمومی اتفاق افتاده است حوزه خصوص شامل کلیه خشونتهایی است که در محیط خانواده چه در خانه پدر و چه در خانه همسر بر زنان اعمال می شود. خشونت افراد مذکر در خانواده های ایرانی برای فرزندان دختر اصل پذیرفته شده ای است که در غیاب پدر سایر افراد خود را مجاز به مداخله در امور دختران خانواده و اعمال خشونت نسبت به آنها می دانند. عدم وجود فضای مناسب در خانواده برای رشد شخصیت و اعتماد به نفس دختران، عدم آزادی دختران در زمینه خروج از منزل، عدم آزادی دختران در انتخاب همسر محرومیت از تحصیل و پرداختن به کار خانه داری تبعات ریاست بی قید و شرط مرد در خانواده به صورت تهدید، ناسزاگویی، تحقیر، کتک زدن، کنترل رفت و آمدهای دوستانه و خانوادگی، ایجاد محدودیتهای مالی و سوء رفتارهای جنسی از جمله خشونتهایی است که در حوزه خصوصی نسبت به زنان در ایران اعمال می شود .
نیره نوکلی
در مقاله ای تحت عنوان ( جامعه شناسی در خانواده ) به عواملی که در کاربرد خشونت اشاره نمود که عبارتند از :
شیوه همسر گزینی، خودمانی بودن خلوت خانه، نابرابری، الگوهای آموزشی در فرآیند اجتماعی شدن بستر اجتماعی و فرهنگی مساعد وی معتقد است که امروزه ازدواج بصورت یک معامله با تشریفات خاصی در آمده است و حتی در بعضی از ازدواجها دختر و پسر نقش چندانی در انتخاب همدیگر نداشته اند بلکه این ازدواجها بر اساس مصالح خانواده صورت گرفته اند که نتیجه آنها عدم تفاهم در زندگی زناشویی و در گیری و اختلاف و در نهایت طلاق است .
عامل دیگری که می تواند زمینه ساز خشونت باشد خلوت خانه است و چون امور خانوادگی خصوصی تلقی می شود. غریبه ها کمتر می توانند خشونت را مهار کنند وی همچنان به فشارهای اقتصادی و گسیخته شدن روابط خویشاوندی به عنوان عواملی موثر در بروز خشونت اشاره کرد .
از آنجا که مردان در خانه از قدرت بیشتری برخوردارند و دسترسی بیشتری به منابع کمیاب ( قدرت، ثروت، احترام ) دارند در نتیجه هنگام بروز اختلاف در خانواده تنها راه حل کردن آن استفاده از خشونت می دانند و حتی مردان استفاده از خشونت را طبیعی قلمداد می کنند چرا که آن را تحت عنوان مساله تربیت اعضای خانواده یاد می کنند. او معتقد است که مهمترین عاملی که به خشونت در خانواده دامن می زند حمایت اجتماعی و فرهنگی و قانونی گسترده در مورد کاربرد نیروی بدنی در خانواده است در همه دنیا از پدر و مادر انتظار می رود که فرزندان نابهنجار خود را ادب کنند و حتی کتک زدن آنان یک امر طبیعی قلمداد می شود در ایران هم بستر فرهنگی دست به دست فرهنگ قانونی داده تا خشونت در خانواده را تقویت کند. وجود فرهنگ پدرسالارانه و زن ستیزانه در ادبیات و معارف و قوانین ما به وضوح به چشم می خورد که در آن زن را جنس ضعیفته و یا حتی هم مرتبه حیوانات تلقی می کنند برای مثال: ملاصدرا شیرازی مقام زن را تا حد حیوانی که برای نکاح آفریده شده پایین می آورد و حتی ملا هادی سبزواری در توجیه این حیوان شمردن می نویسد : این که زن را در جمع حیوانات نوشته است ایمای لطیفی است که زنان به واسطه سستی عقل وجودشان در ادراک جزئیات و نیز نگرش به زخارف دنیوی نزدیک است که به حیوانات زبان بسته ملحق شوند. سیرت و منش اغلب زنان مثل حیوانات است اما خداوند آنان را به صورت انسانی آفریده است تا مردان از دوستی و نکاح با آنها متنفر نباشند چنین نگرشی به ویژه هنگامی که در قوانینی چون دیه و قصاص و سرپرستی و حضانت پشتوانه ای می یابد مجوزی است برای خشونت در حق زنان ( توکلی، ۱۳۷۹ :۱۸۹ – ۱۸۷ ) .
در پژوهش تحت عنوان ( بررسی عوامل بر میزان خشونت مردان نسبت به زنان در خانواده ) در سال ۱۳۸۲ انجام داده است و در این پژوهش از روش پیمایشی تحلیلی توصیفی و تکنیک پرسشنامه ای استفاده کرده است حجم نمونه او ۵۳۰ نفر از زنان متاهل ساکن شهر بوشهر که مدت یک سال از ازدواج آنها می گذرد می باشد .
نتایج تحقیق او نشان می دهد که متغیرهای تفاوت سنی زوجین، تجربه مشاهده و خشونت والدین توسط زوجین در خانواده خاستگاه، میزان تحصیلات شوهر دارای رابطه مثبت و معنی داری با انواع خشونت شوهران علیه زنان در خانواده می باشد .
فائزه محمدی
به دلیل شیوع این پدیده در خانواده ها مطالعه حاضر بنا دارد به بررسی رابطه بین خشونت علیه زنان در خانواده و عوامل اجتماعی موثر برآن بپردازد هدف این تحقیق شناخت میزان شدت و نوع این پدیده در شهر روانسر می باشد . پژوهش حاضر ضمن بررسی خشونت علیه زنان به بررسی مولفه های دیگری همچون زمینه های خطر ساز در خانواده مبدا، شیوه جامعه پذیری نقش های جنسیتی ،نقشها، منابع و نظریه شبکه استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش زنان متاهل شهر روانسر می باشد که حداقل یک سال از ازدواج آنها گذشته باشد. نمونه گیری سیستماتیک می باشد و از جمعیت نمونه ۲۰۰ نفر اطلاعات توسط پرسشنامه همراه با مصاحبه جمع آوری شده است .
بر طبق یافته های پژوهشی بین تصور اقتدار گرایانه مردان نقش خود و خشونت علیه زنان رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد. همچنین زمینه های خطر ساز در خانواده مبدا کمک و همکاری شوهر در کار منزل، سرمایه اجتماعی شبکه، سرمایه فرهنگی زنان و سرمایه اقتصادی خانواده با خشونت علیه زنان رابطه معکوس و معنی داری وجود دارد.
مهوش مافی
پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگیهای روانشناختی مرتکبین خشونت خانوادگی انجام گرفته است. این تحقیق از نوع علی – مقایسه ای می باشد برای این منظور ۳۰ زوج از خانواده های درگیر در خشونت زناشویی مراجعه کننده به مجتمع قضایی خانواده به طور نمونه در دسترس انتخاب شدند و نیز ۳۰ زوج از خانواده های عادی منطقه ۷ آموزش و پرورش شهر تهران به صورت تصادفی انتخاب شدند .
ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه می باشد. نتایج حاصل از پژوهش مبنی بر این است که بین اعتیاد و خشونت زناشویی و شاهد یا قربانی خشونت والدین رابطه معناداری وجود دارد .
اکرم عبدی پور
جامعه آماری زنان کتک خورده هستند زنانی که علارغم مورد خشونت جسمی قرار گرفتن این وضعیت را تحمل کرده اند. نمونه آماری پژوهش نمونه موردی ده موردی است و واحد نمونه فرد است. ابزار گرد آوری اطلاعات عبارتند از مصاحبه حضوری عمیق همراه با پرسشنامه تنظیم شده و مشاهده مشارکتی روش تجزیه و تحلیل اطلاعات، تحلیل محتوای توصیفی می باشد .