مثلث کارپمن
تعریف مثلت کارپمن (Karpman'sTriangle)
مثلث کارپمن توسط روان شناسی به همین نام معرفی شده است. این مثلث شامل سه ضلع است و رابطهای را توضیح میدهد که میتواند بین دو یا چند نفر رخ دهد. در این روابط دائم نقشها تغییر میکند و افراد برای مدتی به بازی کردن ادامه میدهند و ممکن است این بازی در آغاز لذت بخش هم باشد، اما بزودی وضعیت تغییر میکند. کسی که وارد این بازی میشود، فرقی نمیکند که در کدام نقش بازی میکند، او تنها به دنبال کنترل کردن و یا کنترل شدن است. خیلی از رابطههای دوستانه و حتی زناشویی در قاعده مثلث کارپمن میگنجند. زنهایی که همیشه نقش قربانی بازی میکنند و با افتخار میگویند که از کُلفتی کردن برای شوهرشان لذت میبرند یا مردهایی که همیشه دوست دارند در نقش ناجی زنها بازی کنند و وقتی زن دیگر دوست ندارد ناجی داشته باشد، باز از زجر دادن زن لذت میبرند درست طبق الگوی مثلث کارپمن عمل میکنند. حس یک زن بعد از ناتوانی در ایجاد یک رابطه احساسی با یک مرد، حس یک قربانی است. اما چون نمیخواهد قربانی باشد پس سعی میکند با زجر دادن طرف مقابل، کنترل بازی را دست بگیرد. این مثلث در خیلی از دوستیها و همکاریها هم اتفاق میافتد. نقشها همواره تغییر میکند و یک ناجی هم میتواند نقش قربانی را بازی کند.
تعریف اصطلاحات در مثلث كارپمن:
- ناجی
نجات دهندهها معمولاً کسانی هستند که همواره دوست دارند با تواناییهایی که دارند مشکلات دیگران را حل کنند. کسانی که این نقش را بازی میکنند الزاماً از توانایی احساسی، معنوی و یا کاری بالایی برخوردار نیستند. بلکه در بسیاری از موارد ( و شاید بشود گفت همه موارد) از ضعف شخصیتی شدیدی هم رنج میبرند. در حقیقت ناجی به دنبال پوشش دادن ضعف خودش است. کمک ناجی نسبت مستقیمی با نیاز طرف مقابل ندارد، یعنی ناجی در حالی اقدام به کمک کردن میکند که نیازی به کمک او نیست؛ اما او شرایط را به گونهای القا میکند که به طرف مقابل بفهماند تو به کمک نیاز داری. این القا که گاهی خیلی هم زیرکانه است باعث میشود که ناجی در ابتدا، مهربان و خیرخواه به نظر برسد.
- آزارگر
آزارگر کسی است که قبلا در نقش ناجی بوده اما حالا از کمک کردن پشیمان شده و برای جبران به دنبال آزار طرف مقابل است. آزارگر میتواند نجات دهندهای باشد که حالا قربانی به حرف او گوش نمیدهد و میخواهد کنترل بازی را از دست ندهد. یا میتواند قربانیای باشد که میخواهد از نقش خود خارج شود و کنترل بازی را به دست بگیرد. یا حتی دوستی که کمکی کرده و میخواهد برای جبران پشیمانی خود، طرف مقابل را زجر بدهد.
- قربانی
قربانی کسی است که خودش را شکست خورده و ناامید میپندارد. دلیلی ندارد که واقعاً شکست خورده باشد، یا حتماً ضربهای خورده باشد. همین که حس کند در یک رابطه، همکاری، یا زندگی خود شکست خورده کافی است تا وارد نقش یک قربانی بشود. او نمیتواند با این موضوع کنار بیاید که مسئله را کنار بگذارد یا شکست را بپذیرد. برای پوشش دادن این ضعف، به دنبال ناجی میگردد. یا سعی میکند طرف مقابل را رنج بدهد. کسی که وارد نقش قربانی میشود تلاش میکند با مظلوم یا بدبخت جلوه دادن خود، ترحم دیگران را جلب کند و آنان را وارد نقش ناجی کند و از این طریق آنها را کنترل کند. قربانی همچنین میتواند با ایجاد احساس گناه و احساس مسئولیت در دیگران، آنان را به نقش ناجی بکشانند.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .