کاکرهام ( .Cockerham, W. C ) چارچوب نظری بوردیو در نظریۀ سبک زندگی مرتبط با سلامت را دنبال کرد و سبک‌های منفی زندگی مرتبط با سلامت را به‌عنوان عامل اجتماعی اصلی نزول امید به زندگی در روسیه، مطالعه کرد (Cockerham, 2010).

او به پیروی از وبر، سبک‌های زندگی سلامت‌محور را مجموعه‌ای از الگوهای رفتاری مرتبط با سلامت می‌داند که مبتنی بر انتخاب‌های افراد از گزینه‌ها و فرصت‌های موجود در زندگی‌شان است (Cockerham, 2007)؛ به این ترتیب، او براساس انتخاب‌ها و فرصت‌های زندگی افراد مفهوم سبک زندگی را بررسی می‌کند. فرصت‌های زندگی شامل سن، جنس، نژاد، قومیت و دیگر متغیرهای مرتبطی است که بر انتخاب‌های سبک زندگی تأثیر می‌گذارد. رفتار برآمده از این انتخاب‌ها می‌تواند نتیجه‌های مثبت و منفی برای بدن و ذهن افراد در پی داشته باشد (Cockerham & Ritchey, 1997 ).

اصطلاح سبك زندگي در پزشكي، دال بر استفاده از مواردي نظير الكل، سيگار يا انواع خاصي از غذاهاست كه براي سلامتي فرد مضر هستند (ويل، 2000: 10)[3]. اگرچه اين تعريف در پژوهش‌هاي جامعه‌شناسي پزشكي غالب بوده، اما تعريفي بسيار محدود است. آبل اين تعريف و شاخص‌هاي ارائه شده در آن را به انجام فعاليت‌هاي ورزشي و بهره‌گيري از خدمات پزشكي نيز بسط مي‌دهد (آبل،1991: 902).

کاکرهام تصمیم‌گیری درباره مصرف غذا، ورزش کردن، مراعات بهداشت فردی، مقابله با استرس، استعمال سیگار، مصرف الکل و مواد مخدر، بستن کمربند ایمنی، مسواک زدن و انجام دادن معاینات دوره‌ای پزشکی را اجزاء سبک زندگی سلامت محور می‌خواند (کاکرهام و همکاران،1999: 19).

کاکرهام با پیروی از بوردیو در زمینۀ سبک زندگی، رفتارهای مرتبط با سلامت را بررسی می‌کند و سبک زندگی سلامت‌محور را تحت تأثیر فرصت‌ها و انتخاب‌های افراد می‌داند. سرمایۀ فرهنگی، موقعیت اجتماعی مولد فرصت­ها را ایجاد می‌کند و ازطریق این فرصت­ها بر انتخاب رفتارهای مرتبط با سلامت تأثیر می‌گذارد؛ همچنین، کاکرهام سلامت عمومی را تحت تأثیر سبک زندگی سلامت‌محور می‌داند. بنابراین، فرضیۀ تأثیر غیرمستقیم سرمایۀ فرهنگی بر سلامت عمومی دانش‌آموزان به‌واسطۀ سبک زندگی سلامت‌محور، فرضیۀ اصلی پژوهش در نظر گرفته شده است.

از دیدگاه کاکرهام، بخش عمدۀ سلامت افراد در جامعه‌های امروزی، تحت تأثیر رفتارهای سلامت‌محور است. رفتارهای مرتبط با سلامت که طیف گسترده‌ای دارند، ممکن است تأثیر مثبت یا منفی بر سلامت عمومی افراد داشته باشند. 

شناختن ریشه‌های شکل‌گیری سبک زندگی‌های سالم و مضر، می‌تواند در برنامه‌های تبلیغاتی بهداشتی کارآیی داشته باشد ­(کاکرهام، 2000؛ به نقل از فاضلی، 1382). بنابراین ناهنجارهای رفتاری فزاینده در زندگی روزمره دانشجویان، فرهنگ نادرست مصرف، تغذیه غیرمنطقی و بیرون از فرم طبیعی در بین اکثر دانشجویان، مصرف حیرت‌ انگیز دخانیات و مواد زیان‌آور، کم‌تحرکی، چاقی و ... عوامل و عناصر خطرناکی هستند که ناشی از سبک زندگی نادرست می‌باشد.

در بسیاری از حکومتهای امروزی وقتی افراد سلامتی ضعیفی دارند یا دچار مرگ و میر زودرس می شوند، علت این امر را بی اعتنایی افراد نسبت به انتخاب هایشان می دانند. این تبیین به سیستم های حکومتی این اجازه را می دهد که نسبت به شرایط ناسالم اجتماعی یا اشتباهات پزشکی شانه خالی کنند. متعاقباً تبیین سبک زندگی به عنوان شکلی از مقصر دانستن قربانی است، که در این شکل به دولت ها اجازه داده می شود تا از زیر بار مسئولیت پذیری شانه خالی کنند. این در حالی است که شواهد تجربی اندکی نشان داده اند که سبک زندگی فقط محصول انتخاب فردی است. بنابراین فرصتهای زندگی که تحت تاثیر ساختارهای اجتماعی – سیاسی قرار دارند به مراتب نقش مهمتری در سبک زندگی افراد دارند (کاکرهام و همکاران،1997).

کاکرهام معتقد است که سبک زندگی سالم، مجموعه انتخاب‌هایی که فرد بنابر موقعیت اجتماعی خود برمی‌گزیند و این انتخاب‌ها برآمده از موقعیت ساختاری و موقعیت فردی وی هستند. در حقیقت فرصت‌های زندگی یک شخص به وسیله موقعیت اجتماعی و ویژگی‌های گروه‌های منزلتی ویژه تعیین می‌شود. موقعیت اجتماعی و انتخاب‌های حاصل در مفهوم سبک زندگی سالم (مثبت) نقش اساسی دارند. از نظر کاکرهام در انتخاب سبک‌های زندگی، چه مثبت (سالم) و چه منفی (خطرناک) مردمی که در بالای جامعه قرار دارند، انتخاب‌های بیشتر و سالم‌تر و منابع بیشتری در حمایت از تصمیم‌گیری خود دارند. اما برعکس، مردمی که در پایین قرار دارند فشارهای اقتصادی – اجتماعی بیشتری بر روی انتخاب‌هایشان وجود دارد و حتی انتخاب‌های قابل دسترسی کمتری نسبت به طبقات بالا دارند. کاکرهام سبک زندگی سالم را مجموعه‌ای از انتخاب‌ها می‌داند که فرد در یک موقعیت زندگی انجام می‌دهد. این انتخاب‌ها بر روی رفتارهای مرتبط به سلامتی دارای تاثیر است­(قربان­زاده، 1386: 42).

به گفته کاکرهام سبک زندگی سلامت محور: « الگو های تجمعی رفتارهای مرتبط با سلامت هستند که بر اساس انتخاب از گزینه های در دسترس افراد با توجه فرصت های زندگی شان بنا نهاده شده اند. این فرصت ها شامل تاثیرات جنس، سن، نژاد، قومیت و دیگر متغییر های هستند که بر انتخابهای سبک زندگی تاثیر می گذارند» (کاکرهام، 1997).

ساختار اجتماعي به نحوه موثري بر شانس هاي زندگي افراد تاثير گذار مي باشد و اين امر مي تواند فرصت هاي انتخابي افراد را تحت تاثير قرار دهد. به عبارتي شانس هاي زندگي افراد و فرصت هاي انتخابي آنها بيشتر تحت تاثير ساختارهاي اجتماعي و زمينه ايي است که افراد در آن قرار گرفته اند. به عنوان مثال سن و جنس به عنوان متغيرهاي ساختاري در دستيابي افراد به فرصت هاي انتخابي و شانس هاي زندگي تاثير مهمي دارند. مطالعات اخير نشان مي دهند که محيط اجتماعي رواج رفتارهاي سلامتي را در جوامع مختلف و جمعيت هاي فرعي (زير گروه) تحت تاثير قرار مي دهند. در برخي جوامع مثل ايران که افراد کنترل کمتري بر رژيم غذايشان و آلودگي هاي اکولوژيکي دارند و همچنين نوع محيط اجتماعي که استعمال دخانيات در آن به عنوان يک نرم رفتاري پذيرفته شده، احتمال بروز سبک زندگي ناسالم بسيار بالاتر است. در ايران استعمال دخانيات بالا، رژيم غذايي سرشار از چربي ها، و سيگار بسادگي در دسترس افراد است و شهروندان انتخاب هاي اندکي در مورد نوع غذا هايي که تهيه و مصرف مي کنند دارند، که اين امر نتيجه طبيعي ضعف سيستم حکومتي است که با بي اعتنايي به خطرات همبسته با سيگار کشيدن، رژيم هاي ناسالم غذايي و ... برخورد مي کند. در بسياري از حکومت هاي امروزي وقتي افراد سلامتي ضعيفي دارند يا دچار مرگ و مير زودرس مي شوند، علت اين امر را بي اعتنايي افراد نسبت به انتخاب هايشان مي دانند. اين تبيين به سيستم هاي حکومتي اين اجازه را مي دهد که نسبت به شرايط ناسالم اجتماعي يا اشتباهات پزشکي شانه خالي کنند. متعاقباً  تبيين سبک زندگي به عنوان شکلي از مقصر دانستن قرباني است، که در اين شکل به دولت ها اجازه داده مي شود تا از زير بار مسئوليت پذيري شانه خالي کنند. اين در حالي است که شواهد تجربي اندکي نشان داده اند که سبک زندگي فقط محصول انتخاب فردي است. بنابراين فرصت هاي زندگي که تحت تاثير ساختارهاي اجتماعي – سياسي قرار دارند به مراتب نقش مهم تري در سبک زندگي افراد دارند (کاکرهام و همکاران،1997).

کاکرهام استدلال می کند، تحقیق روی سبک زندگی سلامت محور نیاز است اما اندازه گیری و تجزیه و تحلیل نباید در سطح فردی متوقف شود، بلکه بایستی تا در نظر گرفتن، الگوهای جمعی رفتار مربوط به سلامتی که سبک زندگی سلامت محور را تشکیل میدهد، گسترش یابد. سبک های زندگی مختلف باید در ارتباط با زمینه اجتماعی که در آن رخ می دهند، مورد توجه قرار گیرند (کاکرهام، 2006: 1802).

نظر دیگران درباره سبک زندگی سلامت محور

از نظر آبل سبک زندگی سلامت محور الگوهایی از رفتارهای مرتبط با سلامتی، ارزش ها و نگرش های پذیرفته شده توسط گروه هایی از افراد هستند که در پاسخ به محیط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شکل می گیرند (آبل،1991).

ویلی و کاماچو سبک زندگی سلامت محور را بصورت مجموعه ای از فعالیت های مشخص که اثر مهمی بر وضعیت سلامتی می گذارند و بخش عمده ای از الگوهای زندگی فرد را می سازند تعریف می کنند (نجاریون و عارفی، 1385: 3).

استفاده از مفهوم سبک زندگی بهداشتی در درجه اول به معنای دست‌کشیدن از مطالعه رفتارهای بهداشتی به صورت منفرد است. در جامعه‌شناسی پزشکی معمول است که رابطه یک رفتار خاص را که با توجه به زمینه تحقیق حائز اهمیت است با بقیه متغیرها بررسی کنند (کاروونن و همکاران، 2000: 36). اما پذیرش مفهوم سبک زندگی اولاً به معنای مطالعه انسجام رفتارهای بهداشتی فرد و رابطه داشتن آن‌ها با یکدیگر است. ثانیاً، به این معناست که سلامتی پدیده‌ای طبیعی نیست بلکه فرد براساس نوع انتخاب خود، سلامت بودن را برمی‌گزیند.

البته ناگفته پيداست كه اين گزينش در ميان محدوديت‌هاي ساختاري فرد صورت مي‌گيرد. بهتر آن است كه بگوئيم سبك زندگي بهداشتي مجموعه انتخاب‌هايي است كه فرد بنابر موقعيت زندگي خود انجام مي‌دهد. انتخاب‌هاي رفتاري افراد بر سلامتي ايشان تأثير مي‌گذارد، اما تحليل سبك زندگي بهداشتي به اين منظور صورت مي‌گيرد كه معلوم شود، مجموعه رفتارهاي بهداشتي افراد تا چه اندازه ناشي از انتخاب فردي و تا چه حد برآمده از موقعيت‌ ساختاري ايشان است. موقعيت‌هاي ساختاري سن، جنس، نژاد، قوميت، جايگاه طبقاتي، تحصيلات و برخي موارد ديگر را شامل مي‌شود. توجه كردن به موقعيت ساختاري به معناي تلاش براي نشان دادن عوامل شكل دهنده الگوهاي سبك زندگي، زمينه‌اي كه الگوها در آن تغيير مي‌كنند، و موانع تغيير رفتارهاي شكل دهنده الگوهاست ( کالنان، 1994: 69).

نتایج تحقیقات کاکراهام

بر اساس مطالعات کاکرهام مردان نسبت به زنان گرایش بیشتری به ورزش دارند. هم­چنین افراد جوان­تر، افراد با درآمد بالاتر، افراد با تحصیلات بالاتر و افراد بیکار گرایش بیشتری به ورزش دارند­(کاکرهام و دیگران، 2002).

کاکرهام در مطالعۀ وضعیت سلامت و سبک زندگی منفی مرتبط با سلامت در روسیه، به این نتیجه رسید که مردان میان‌سال طبقۀ کارگر، بیشترین تأثیر را در کاهش طول عمر داشته‌اند. شرایط زندگی این مردان و موقعیت اجتماعی آنها که به‌طور عمده بدون قدرت بود یا قدرت اندکی داشت، در ساختار اجتماعی، یک عادت‌وارۀ پرورش‌دهندۀ اعمال ناسالم مانند مصرف زیاد الکل و استعمال دخانیات، نادیده‌گرفتن رژیم غذایی و بی‌‎‌اعتنایی به ورزش را تولید کرد و یک سبک زندگی را به وجود آورد که سبب ایجاد بیماری‌های قلبی، سانحه‌ها و مشکل‌هایی شد که به کوتاه‌شدن طول عمر منجر می‌شود. این رفتارها هنجارهایی بودند که با تعامل گروه ایجاد می‌شدند، با فرصت‌های موجود در آنها شکل می‌گرفتند و به‌وسیلۀ عادت‌واره درونی می‌شدند. ساختار زندگی روزمره، انتخاب‌های مرتبط با سلامت را در حوزه‌ای قالب‌بندی می‌کرد که در آن سبک‌های زندگی به مرگ‌های زودرس منجر می‌شد (Cockerham, 2010: 20-19).