به اعتقاد مازلو نیاز به عشق ورزیدن نه تنها پاسخی به یک نقص نیست بلکه فرایندی است که به وسیله ی تکانه های ایجاد کننده ی خودشکوفایی برانگیخته می شود.

مازلو  در سلسله مراتب نیازهای خود ، عشق را پس از نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی در مرحله سوم ( نیازهای اجتماعی یا نیازهای تعلق پذیری و عشق ) قرار می دهد که می تواند از طریق رابطه نزدیک با یک دوست ، عاشق ، همسر و یا از طریق روابط اجتماعی که در محدوده ی یک گروه اجتماعی برگزیده تشکیل شده است بیان شود .

این نیازها شامل وابستگی، تعلّق خاطر، عشق و عاطفه است. به عقیده مزلو این نیازها کمتر از نیازهای فیزیولوژیکی و نیازهای امنیتی، اساسی هستند. روابط دوستانه، وابستگی عاطفی و روابط خانوادگی به ارضاء این نیازها کمک می‌کند. عضویت در گروه‌های اجتماعی، محلی و مذهبی نیز چنین اثری دارد.

از منظر مازلو ، افراد سالم و خودشکوفا دارای روابط بین فردی ژرفتری از دیگر بزرگسالان می‌باشند. آن‌ها قادر به همجوشی بیشتر، عشق وسیعتر، همسانی کاملترند و قادرند بیش از آنچه که سایر مردم تصورش را می‌کنند مرزهای شخصی را از میان بردارند. افراد خودشکوفا این روابط بسیار عمیق را با افراد تقریباً اندکی دارا می‌‌باشند.

اگر چه مازلو عشق را با میل جنسی (که نیازی فیزیولوژیکی می داند) برابر نمی دانست اما وی قبول دارد که میل جنسی یک راه برای بیان نیاز عشق است . همچنین می گوید که ناکامی در برآورده ساختن نیاز به عشق ، علت اصلی ناسازگاری های هیجانی است .

مزلو (1375) عقیده دارد عشق حاصل ارضاي نیازهاي متقابل است. تا زمانی که زوجها در کاسه زندگی مشترك خود به طور متقابل عسل م یریزند، زندگی شیرین خواهد بود.

مازلو بین عشق واقعی و عشق دروغین وجه تمایز قایل است . هرگاه کسی را به صورت عشق واقعی دوست داشته باشیم او را به صورت تحسین آمیز و احترام آمیز دوست داریم ، وی را بعنوان یک هدف دست داشته و به عنوان یک وجود به وی عشق می ورزیم ولی اگر کسی را به صورت دروغین دوست بداریم ، او را استثمار کرده و در این صورت وی را به عنوان یک وسیله ، به جای یک هدف دوست داریم . به جای پذیرش او چنان که هست او را به صورت " باید " در می آوریم . انسان خویشتن ساز بیشتر از نوع واقعی و کمتر از نوع دروغین عشق می ورزد(عبدی و گلزاری،1389).

انواع عشق مازلو

مازلو به عنوان یکی از نظریه پردازان انسان گرا، عشق را به دو قسمت تقسیم می کند :

1- عشق کمبود

یک نوع عشق که خودخواهانه، تسخیری و حریص است و به دنبال نیاز های برآورده نشده فرد است، یعنی فرد دیگران را به این دلیل دوست دارد که نیاز هایش را ارضا کند، مازلو این عشق را عشق کمبود می نامد.

يك نوع از عشق، عشق كمبود، عشق خودخواهانه، تسخيري و حرص است؛ در اين عشق، نيازهاي برآورده نشده فرد، دخيل است. يعني فرد ديگري را به اين دليل دوست دارد كه نيازهايش را ارضا مي‌كند. مازلو اين عشق را «عشق كمبود» مي‌نامد. اين نوع عشق مثل اعتياد به دارو است. فرد، خود را به ديگري مي‌آويزد و به دليل نابسندگي خود، نمي‌تواند بدون او هيچ كاري انجام دهد. درواقع همان‌طور كه اعتياد به دارو در طبقه پايين شايع است، اعتياد به اين عشق نيز در طبقه متوسط بسيار شيوع دارد. به نظر مي‌رسد عشق رمانتيك استرنبرگ، همان عشق كمبود مازلو باشد. عشق كمبود، مانند چاهي است كه بايد پر شود. يك خلأ، كه عشق در آن ريخته مي‌شود.

2- عشق وجودی

نوع دیگر عشق، عشق وجودی است، عشق بالغ و فروتن که باز و خودمختار و متکی به خویش است و آزادانه ارزانی می شود. میل به سخاوت و تمایل به بخشش و خشنود کردن دیگری در این نوع عشق دیده می شود.

نوع ديگر عشق، عشق بالغ و فروتن است، كه تنها بر اساس عشق وجود، ديگري بنا مي‌شود. باز و خودمختار است. متكي به خويش است و آزادانه ارزاني مي‌شود. عشق وجودي، بدون شك ارزشمندتر، بالاتر و بسيار باشكوه‌تر از عشق كمبود است. براي اين نوع از عشق، آزادي تمام و كمال لازم است و منظور از آزادي اين است كه فرد «بي‌همتايي» دروني خود و فرد ديگري را به تمامي پذيرفته باشد.ميل به سخاوت و تمايل به بخشش و خشنود كردن ديگري، در اين عشق ديده مي‌شود. فرد در تلاش است تا ديگري را بشناسد و همين امر موجب صميميت در دو فرد مي‌گردد.عشق مبتني بر كمبود، با حالت تدافعي در طرفين خود نشان مي‌دهد؛ در حالي‌كه ويژگي عشق وجودي، خودانگيختگي و حفظ فرديت در رابطه است. اين عشق فقط معطوف به فرد نيست، بلكه در رابطه فرد با جهان نيز صدق مي‌كند. فرد در اين مرحله، مي‌تواند طبيعت را همان‌گونه كه هست ببيند و از آن لذت ببرد. در صورتي كه عشق مبتني بر كمبود، جهان را پديده‌اي مي‌داند كه قرار است تنها هدف خاصي را ارضا كند.عشق وجودي هوشيارانه است و از آنجايي كه مالكانه و تسخيري نيست، باعث رنج و عذاب نمي‌گردد. بدون هيچ هدف خاصي، تنها لذت‌بخش و شادي‌آور است. معمولاً از عشق وجودي، به‌عنوان تجربه‌اي شگفت‌انگيز و بي‌نياز ياد مي‌شود.