سلیگمن شادکامی را موضوع اصلی رویکرد روانشناسی مثبت‌گرا دانست و آن را به سه مولفه: هیجان مثبت (زندگی لذت بخش)، مجذوب شدن (زندگی جذاب) و معنی (زندگی با معنی) تقسیم کرد. بر اساس این رویکرد، راهبردهایی که به آزمودنی‌ها کمک می­کند تا یک زندگی لذت بخش، جذاب و با معنا را بسازند، مداخله مثبت­گرا گفته می­شود (رشید و سلیگمن، 2013).

سليگمن شادي را حق مسلم و طبيعي هر انسان می‌داند و معتقد است براي دستيابي به آن بايد برنامه ريزي و تلاش كرد. او شادي واقعي را قابل حصول و دستيابي می‌داند و آن را به عنوان واقعيتي كه زندگي را شیرین‌تر و روابط انساني را سرشار و غني می‌کند، مورد بررسي قرار می‌دهد‏‏. شادي از ديدگاه سليگمن، در سه بعد گذشته (در قالب رضايت و بهزيستي)، حال (در قالب جاري بودن، خوشي، لذت بردن و شادمان بودن) و آينده (در قالب شناخت‌های سازنده، اميد، خوش بيني و ايمان) خلاصه می‌شود.

در سطح فردي، سليگمن بر ظرفیت‌های مثبت انساني چون عشق ورزيدن، كار و تلاش، مهارت‌های بين فردي، حس زيبايي شناسي، توانايي در بخشيدن، داشتن اصالت و ابتكار، ذهن آينده نگر و هوشمندي و خردمندي تاكيد می‌کند. در سطح گروهي نيز ديدگاه روانشناسي مثبت نگر بر ویژگی‌های مثبت مدني و هم چنين سازماني و موسسه اي تاكيد دارد كه انسان را به سمت شهروند بهتر بودن، مسئوليت پذيري، نوع دوستي، اعتدال و استحكام شخصيت و بردباري و داشتن اخلاق حرفه اي و مدني سوق می‌دهد (شهيدي، 1389).

در سال 2002 میلادی، مارتین سلیگمن با بیان نظریه شادکامی که به مفهوم «اودایمونیا» ارسطو شباهت بسیاری دارد، گام بزرگی را در جهت تعریف شادکامی برداشت. ارسطو شادکامی را در خوب بودنف نیکی کردن و زندگی در سایه آن می دانست و سلیگمن به پیروی از این جمله، شادکامی حقیقی را رسیدن به فراخنای شناسایی و رشد توانایی (کنجکاوی، نیروی حیاتی و قدردانی) در بازی، کار و عضشق بیان کرده است(دینر و بیواس دینر ، 2008).

سلیگمن‌ (2002)، هیجانات مثبت را‌ به‌ سه طبقه تقسیم می‌کند. اگر هیجانات مثبت همراه با زمان آینده بیایند در برگیرنده‌ی خـوش بـینی، امید، اطمینان، وفا، سلامتی و داشـتن دورنمای خوب است. اگر‌ با‌ زمـان‌ گذشته‌ بـیایند شـامل رضایتمندی، خشنودی، کمال سرافرازی و آرامش‌اند که هیجانهای مثبت اصلی‌ هستند‌ اما، اگر با زمان حال همراه شوند، به دو حالت لذت‌های زودگذر و خشنودی بادوام پدید می‌آیند(به نقل از کشاورز افشار و همکاران، 1387).

سلیگمن و همکارانش(2005) به بررسی ارتباط میان شادکامی و رضایت مندی از زندگی پرداختند. آنها شادکامی را دارای اجزایی سه گانه معرفی کردند که شامل روابط اجتماعی قوی و مطلوب (جزء اجتماعی)، حالت های خلقی پایدار و شاد (جز هیجانی) و مثبت اندیشی در تفسیر اطلاعات محیط (جزء شناختی) می باشد (لوپز ، 2009).

به باور سلیگمن (۲۰۰۲) سه راه برای رسیدن به شادکامی وجود دارد:

(۱) زندگی فرح‌بخش ( Pleasant life ) ، که سطح بالای هیجان مثبت و رضایت‌مندی را میسر می‌کند

(۲) زندگی خوب، که کشش مداوم، اشتیاق ( engagement ) و «غرقگی» را ممکن می‌کند

(۳) زندگی با معنا، جایی که فرد توانمندی‌هایش را در خدمت چیزی بزرگ‌تر از خویشتن به کار می‌گیرد.

دو مورد آخر ذیل سعادت‌ جای می‌گیرند. نکته شایان ذکر در این بحث این است که افرادی که به فعالیت‌های لذت‌گرایانه و فرح بخش مبادرت می‌ورزند در کوتاه‌مدت سطوح بالای عاطفه مثبت را تجربه می‌کنند، اما سعادت‌جویی در بلند مدت می‌تواند معنا و ارزش را به ارمغان بیاورد.