نظریه عشق لیزا فایرستون
دکتر لیزا فایرستون ، یکی از نویسندگان کتاب مشهور “رابطه جنسی و عشق در روابط صمیمانه” ، معتقد است که بهترین راه برای فکر کردن در مورد عشق، فعل آن است. اما این یعنی چه؟
عشق پویاست و برای پیشرفت به عمل و تلاش دو طرف رابطه نیاز دارد. همان طور که دکتر فایرستون میگوید؛ اغلب اوقات، ما وقت خود را با نگرانی درمورد اینکه همسرمان نسبت به ما چه احساسی دارد یا چگونگی رابطهمان از بیرون میگذرانیم. حتی اگر دوست داشتن توسط شخص دیگری احساس خوبی باشد، هر یک از ما فقط می توانیم احساسات عاشقانه خود را نسبت به شخص دیگری احساس کنیم و نه احساسات آن شخص را نسبت به خود. برای اینکه بتوانیم با آن احساسات عاشقانه در درون خود ارتباط برقرار کرده و آن را حفظ کنیم، باید اقدامی عاشقانه انجام دهیم. در غیر این صورت، تقریبا غیرممکن است که بدانیم چه اتفاقی در درون هر یک از ما میافتد.
چنین عقیدهای در بعضی مواقع ممکن است ناامیدکننده باشد، اما در واقع پذیرفتن این واقعیت که شخصی که در رابطه با او کنترل واقعی داریم تنها خودمان هستیم ما را به شخصی توانمند در رابطه و زندگیمان تبدیل میکند!
حقیقت این است که در رابطهای که با معشوقهمان داریم، ما تنها مسئول نیمی از آن هستیم. بنابراین، ما میتوانیم انتخاب کنیم که آیا رفتاری مخرب در راستای رابطه و برای صمیمیت انجام دهیم یا اینکه اقداماتی انجام دهیم که احساس عشق، شفقت، محبت، احترام و مهربانی را ابراز کند. انتخاب آگاهانه اقداماتی از دسته دوم، راز حفظ و نگهداری از رابطه و پویایی عشق واقعی هستند.
از نظر فایرستون ( Firestone ) بحث بر سر تفکیک عشق سالم ( Heaithy Love ) و عشق ویرانگر ( Destroyer Love ) است ، نه عشق و عدم عشق .
فایرستون برای عشق سالم شرایط خاصی قائل است که عبارتند از :
1- دوسویه بودن
عشق میان دو انسان هم تراز ، آنها را سرشار و پربار می کند . روابط عاشقانه باید متقارن باشد ، یعنی مرد و زن هر دو باید یکدیگر را به نحوی مشابه یا یکسان دوست داشته باشند . اما پیش شرط تحقق این رابطه ی متقارن ، نوع دیگری از روابط دو سویه است . مرد و زن هر دو باید خودشان باشند و خود و دیگری را موجوداتی مستقل و قائم به خود بدانند ، خود و دیگری را واجد ارزش انسانی برابر و بی قید و شرط بدانند . عشق حاصل نمی شود مگر آنکه فرد برای خود احترام قائل باشد ، و شان محبوب خود را به مثابه انسانی آزاد و برابر حرمت بنهد .
فايرستون ميگويد شرط عشق سالم برابري جنسيتي است اگر زن و مرد به هم احتياج نداشته باشند و به هم وابسته نباشند، ميتوانند به تكميل شخصيت هم ياري رسانند. به جاي پناه بردن به عشق، نوعي گشودگي (OPENNESS) و رهايي ايجاد ميشود و زن و مرد در جهان يكديگر و تجارب يكديگر شريك ميشوند.
2- آسیب پذیری ( Vulnerability ) و وابستگی متقابل ( Interdependence )
عاشق از لحاظ روحی به سوی دیگری کاملا گشوده می شود . در این وضعیت فرد به لحاظ عاطفی کاملا آسیب پذیر می شود . آسیب پذیری یعنی اینکه ما در می یابیم به شخص دیگری نیاز و تمایل داریم . همچنین بدان معناست که ما طرف مقابل را به سبب ارزش منحصر به فردی که برای ما دارد مثل خودمان دوست داریم و قدرش را می دانیم . بنابر این عشق هم خودخواهانه است و هم غیر خودخواهانه ، و این وجه عشق ناشی از آن است که ما به آسیب پذیری خود وقوف می یابیم . در عشق سالم ، وابستگی به دیگری نه فقط اشکالی ندارد ، بلکه ضروری است .
3- ایده آل سازی ( Idealization )
زیبایی و کمال محبوب چه بسا در پس انواع نقاب های تدافعی از چشم دیگران پنهان باشد ، اما بر چشم عاشق آشکار می شود . فایرستون تاکید می کند که آسیب پذیری ناشی از عشق به عاشقان این امکان را می دهد که بهترین خود را بر دیگری آشکار کنند ، به آنها مجال می دهد که دست به نوعی ایده آل سازی بزنند . ایده آل سازی به معنای مبالغه در صفات محبوب نیست ، بیشتر به این معناست که طرفین یکدیگر را همان طور که واقعا هستند قدر می نهند . عشق به معشوق این امکان را می دهد که پارهذای از ویژگی هایش را که خود از وجودشان بی خبر بوده ، و عاشق آنها را در وی کشف و آشکار کرده ، ببیند و به رسمیت بشناسد . عشق می تواند مجالی برای رشد و تکامل مثبت شخصیت افراد نیز فراهم کند .
عشق میان دو انسان هم تراز ، آنها را سرشار و پربار می کند ، هر یک از آنها خود را از طریق دیگری تکامل می بخشند ، فرد می تواند به جای آنکه تک و تنها باشد ، و در سلول تفرد خود و صرفا با باورها و تجربه های خویش محبوس بماند ، در وجود دیگری مشارکت کند ، و پنجره ای رو به سوی جهانی دیگر بگشاید . این گشودگی می تواند احساس شادی و خوشبختی عاشق و معشوق را برای ما توضیح دهد ، عاشقان ، هر چند موقتا ، از زیر بار تنهایی ای که دیگران به دوش می کشند ، رها می شوند .
پیوند فانتزی همان توهم ارتباط و نزدیکی است که به زوجین اجازه می دهد بتوانند تصور عشق و محبت را با حفظ فاصله عاطفی حفظ کنند. پیوند خیالی یا فانتزی همان تصور آرمانی از عشق است که هرگز محقق نمیشود اما به طرف کمک میکند به یک رابطه پویا و بیعیب و نقص نزدیک شوند. اما در اکثر موارد پیوند خیالی باعث ناامیدی زوجین و درنهایت جدایی میشود.
عشق واقعی جر و بحث دارد، اما حل و فصل هم دارد!
اولین و مهمترین ویژگی یک عشق واقعی و یک رابطه سالم، عدم اصرار بر دفاع و همچنین گشودگی در مقابل واکنش های عصبانی طرف مقابل است. یک رابطه عاشقانه برای حفظ نزدیکی و صمیمیت بین زوجین، نیاز به توانایی ابراز احساس آزاد طرفین دارد. پارتنر شما باید در عین ابراز احساس و صحبت درمورد مشکل، به صحبتهای شما هم گوش دهد. بیشتر ما تنها برای یک حملهی جانانه به طرف مقابلمان گوش میدهیم. اما باید بیاموزیم که به صحبتهای طرفمان هم با دقت گوش دهیم و با بازخوردمان به او نشان دهیم که صحبتها و احساسش برای ما مهم است.
دکتر لیزا فایرستون به زوجین توصیه می کند که در صحبت های همسر خود به دنبال هسته حقیقت باشند. حتی اگر ما با همه صحبتهای طرفمان موافق نباشیم، گوش دادن به همسرمان به طور طبیعی باعث می شود که او احساس دیده شدن، شنیده شدن و مورد مراقبت و محبت قرار گرفتن کند.
در یک رابطه سالم نباید از صحبت و حل کردن مشکل بترسید. باید به این باور برسید که رابطهی بدون مشکل یک رابطهی مرده و تمام شده است. هر مسئلهای که حل میکنید یک قدم به سوی رابطهی ایدهآل است. از بحث و گفت و گو نترسید و صحبت را آغاز کنید.
زوج ایدهآل مثل یک کودک کنجکاوند!
یکی از نشانههای عشق واقعی سرزنده بودن و شادابی دو طرف و هیجان آنها برای تجربه کردن چیزهای جدید با همدیگر است. یک رابطه زمانی شکوفا می شود که هر دو نفر با روحیهای کنجکاو و سرزنده، گشوده و پرسشگر نسبت به خود و محیط اطرافشان در ارتباط باشند و از تجربیات جدید استقبال کنند.
دقت کنید که ما مجبور نیستیم از هر چیزی را که شریک زندگی ما دوست دارد و از آن لذت می برد دوست داشته باشیم و در آن شرکت کنیم، اما به اشتراک گذاشتن فعالیتهای جدید، بازدید از مکانهای جدید و تغییرات کوچک در زندگی روزمره میتواند روح تازهای را در رابطه بدمد و باعث احساس نشاط در دو طرف شود.
بازدید از یک مکان تاریخی، یک فعالیت یا بازی هیجان انگیز، گذراندن یک شب در طبیعت یا یک کوهنوردی ۶ ساعته میتواند رابطه را خیلی بیش از چیزی که تصورش را بکنید زنده کند! لیستی از فعالیتهای جالبی که خود و همسرتان دوست دارید تهیه کنید و هر هفته یا هر ماه را به انجام یکی از آنها اختصاص دهید.
عشق واقعی را صداقت میسازد و فریبکاری ویران میکند!
راستش را بخواهید، راست گویی و صادق بودن یکی از اولین درسهاییست که بیشتر ما در دوران کودکی میآموزیم. با این حال فریبکاری بخش زیادی از روابط ما را چه شغلی چه دوستانه و چه حتی عاشقانه در بر میگیرد.
وقتی با شریک زندگی خود صادق نباشیم، به خود، معشوقهمان و رابطه آسیب بزرگی میزنیم. برای این که در مقابل شریک زندگی خود احساس امنیت کنیم باید به آنها اعتماد کنیم و این اعتماد تنها با صداقت حاصل می شود. یکی دیگر از مشخصههای عشق واقعی و یک رابطه سالم، صداقت و راستگویی دو طرف است. وقتی در رابطه با صداقت عمل کنید اعتماد بیشتری به شریکتان میکنید اما وقتی رابطه را با دورویی و خیانت پیش ببرید همواره از خیانت طرف مقابل نگران خواهید بود.
در عشق واقعی چیزی جز احترام به مرزها، اولویتها و اهداف نخواهید دید!
برای جلوگیری از پیوند خیالی یا فانتزی که پیشتر درموردش صحبت کردیم، باید شخص مقابل را جدا از خود ببینیم. این به معنای دوست نداشتن شریکمان نیست بلکه به معنای احترام گذاشتن به او به عنوان یک فرد منحصر به فرد و خودمختار است.
همانطور که احتمالا میدانید؛ غالباً زوجین تمایل به ایفای نقش در زندگی خصوصی طرف مقابل را دارند یا در میخواهند با سلطهگری و ایفای قدرت نقش عاشق را بازی کنند. اما با این که در عشق واقعی ممکن است به هم بگوییم که چه کاری باید انجام دهیم یا چگونه رفتار کنیم اما هرگز چیزی را به طرف مقابل تحمیل نکرده و راه را برای رسیدگی به امیال و اهداف شخصی او باز میگذاریم.
همچنین ممکن است که ما در مورد یکدیگر و اهدافمان صحبت کنیم یا کمک بخواهیم. این موضوع هیچ مشکلی ندارد، اما فقط تا زمانی که ما با آنها در جایگاه انسانهایی مستقل رفتار کنیم.
محبت جسمی و رابطه جنسی قوی از مشخصههای عشق واقعی است!
چیزی که عشق را نگه میدارد دریافت محبت از همسر و محبت کردن به اوست. برای ابراز عشق ابزار زیادی وجود دارد که یکی از مهمترین آنها تماس جسمی و برقراری رابطه جنسی است. رابطه جنسی بخش بزرگی از نحوه ابراز عشق است و مراقبت از آن در عشق واقعی اهمیت زیادی دارد
یکی از موارد متداول و آسیبزا در روابط این است که رابطه جنسی می تواند به یک روتین تبدیل شود و در نتیجه، زوجین احساس فاصله میکنند و رضایت کمتری از زندگی عاشقانهشان دارند. زنده نگه داشتن عشق و تلاش برای حرکت در مسیر عشق واقعی به معنای برقراری ارتباط با نه تنها جسم بلکه با بخشی از روح خود است. چیزی بیش از شهوت در رابطه جنسی وجود دارد و آن تمایل به گرفتن و دادن محبت است.
درک متقابل، کلید یک رابطه امن!
به راحتی میتوانید برداشتهای عجیب و غریب از صحبتهای شریک زندگیتان کنید یا از صحبتها و درد دل هایش علیه خودش استفاده کنید. این که تنها دیدگاه و نظر خود را مبنا قرار دهید و همه چیز را از زاویه دید خودتان ببینید آسانترین کار دنیاست. اما هرگز جواب نمیدهد!
این بسیار مهم است که واقعاً و با تمام وجود سعی کنیم شریک زندگی خود را از یک دیدگاه دیگر دیده و خودمان را جای او بگذاریم. حتی اگر موفق نشدیم تصور کنیم چه احساسی میتواند داشته باشد باید دست کم او را درک کنیم. وقتی شریک زندگی ما احساس دیده شدن و درک شدن کند، نرم میشود و تلاش میکند تا درکمان کند. درک متقابل رابطه را به سوی یک عشق واقعی و آرمانی سوق میدهد.
عشق واقعی یک رابطه برابر است!
بسیاری از زوجین خود را درگیر یک رابطه والد فرزندی میدانند. جایی که یکی مانند پدر یا مادر و دیگری مانند کودک رفتار می کند؛ به این صورت که یکی به دنبال دیگری می رود تا او را راهنمایی کند و زندگیاش را جمع و جور کند. سپس از آن شخص کینه به دل میگیرد که چرا وقتی به او گفته است چه کاری انجام دهد توجهی نکرده است. نمونه دیگر آن این است که در رابطه یک نفر سعی در کنترل اوضاع دارد و حاضر نیست کسی جز خودش مسائل را مدیریت کند، سپس شکایت میکند که شخص دیگر غیرمسئول، نابالغ یا منفعل است. برای اینکه یک رابطه واقعاً عاشقانه باشد، باید برابر باشد. شما پدر و دختر یا مادر و پسر نیستید. هر دو به یک اندازه در این رابطه مسئولیت دارید و طرف مقابل هم درست به اندازه شما کنترل، استقلال و توانایی دارد.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .