نظریه های روانشناسی فمینیستی جان استورات میل
جان استوارت میل ، متولد 20 می 1806 و متوفای 8 می 1873، فیلسوفی انگلیسی بود. میل برای مدتی طولانی، کارمند کمپانی هند شرقی بود و مدتی هم ریاست آن را بر عهده داشت. او در دهه ی 1860 نماینده ی مجلس عوام در پارلمان بریتانیا شد و به دفاع از سیاست لیبرال در مسائل قانون گذاری و آموزشی همت نهاد. نوشته های سیاسی میل درباره ی مسائل مربوط به حقوق و آزادی سیاسی، حکومت پارلمانی و جایگاه زنان در جامعه بوده است. او گذشته از آن که نویسنده بود و در زمینه ی منطق، شناخت شناسی، اخلاق و اقتصاد کار می کرد، در عرصه ی سیاست نیز فعالیت داشت.
میل فعالانه در پیشبرد حقوق زنان در جامعه ویکتوریایی انگلیس شرکت داشت. در 1867 به عنوان عضو پارلمان کوشید در دومین لایحه اصلاحات مجلس عوام تجدیدنظر به عمل آید تا حق رای برای زنان را نیز شامل شود. در 1869 جزوهای بحثانگیز را با نام انقیاد زنان منتشر ساخت که حاوی بحثی بود علیه این نظر که نابرابریهای اجتماعیای که زنان در عرصههای حقوقی و سیاسی با آنها روبهرویند از طریق توجه به تفاوتهای ظاهرا «طبیعی» میان مردان و زنان توجیهپذیر است.
میل تنها یک تئوریست نبود بلکه به شکل فعالانهای کمپینهایی برای حقوق زنان برپا کرد. وی به همراه نادختریاش «انجمن ملی حق رأی زنان» را بنیان نهاد. میل در سال ۱۸۶۷ در یک نطق مشهور از پارلمان درخواست کرد به زنان حق رأی داده شود. او در بحثهای خود در پارلمان از استدلالهای خود در کتاب انقیاد زنان استفاده میکرد. این کتاب چهار سال پیش از ورود او به پارلمان نوشته شده بود اما تا یک سال بعد از اینکه میل پارلمان را ترک کرد منتشر نشد.
اصل اساسی میل مانند فمینیستهای لیبرالی که بعدن به میراث فکری میل، ولستون کرافت و تیلور میل تکیه کردند، رفع تبعیضهای قانونی است. میل از یک سو تربیت را بر طبیعت مرحج میدارد و میگوید طبیعت زنان در حال حاضر ناشناخته است .
جان استوارت میل و علت گرایش به فمینیسم
فمينيسم ميل از سوسياليست های اوليه فرانسوی و انگليسی ملهم شده بود. برای مثال، او از ملاقاتهای خود با William Thompson و Owenite که مطالب بسيار زيادی در سالهای 1820 در مورد فمينيسم نوشته بودند، ذکر ميکند و در اين رابطه ميگويد که " به مطالب ارزشمند Owenite و ديگر سوسياليستها که خواهان حقوق مساوی در تمام امور برای زنان بود، توجه ميکردم".
همچنين نامه های ميل نشان ميدهد که او مشتاقانه عقايد Enfantin و ميسيونرهای پيرو سن سيمون (Saint Simon) را که در اوائل سالهای 1830 به لندن آمده بودند، مطالعه ميکرد.
ميل در کتاب Autobiography خود می نويسد که :"بطور کلی پيروان سن سيمون و Owen و Fourier، يک نظم کاملا نوين در باره برابری بين مردان و زنان و چگونگی ارتباط آنها با يکديگر را اعلام کردند تا نامشان به يادگار برای نسل آينده باقی بماند."
ديگر دليلی که ميل به عقيده راسخ خود نسبت به فمينيسم گرايش پيدا ميکند، ارتباط او با W.J. Fox و نشريه موحدين (Unitarians) بنام Monthly Repository بود. اين ماهنامه در ابتدای سال 1823 مقالات Harriet Martineau را که در باره حق برابری آموزش و تحصيل برای زنان بود را چاپ ميکرد، بويژه در سالهای 1820 که W.J. Fox سردبير آن بود، مقالات متعددی در موضوعهای حق رای زنان، رفتارهای معقول در مقابل طلاق و اصلاح رفتارهای ناعادلانه و بيهوده در قبال زنان منتشر ميشد.
فرانسیس مینیکا ( Francis Mineka ) در اين مورد ميگويد که:" ما همه برای نوشتن مقالات در مورد آزادسازی زنان بطور آشکار که عملی افتخارآميز بود، تلاش ميکرديم. زيرا افکار عمومی در مورد موضوع آزادی زنان و حق رای آنها بسيار بی اطلاع و ناآشنا بود و هيچ نشريه ای وجود نداشت تا از اين روش روشنگرانه و روشنفکرانه در مورد زنان طرفداری نمايد".
ميل در سالهای دهه 1830 برای اين نشريه قلم ميزد و در مکاتباتی که با Fox داشت نشان ميداد که آنها برای اشاعه نظرات فمنيسم او مشوق و محرک خوبی بودند.
سرانجام، بهيچوجه نميتوان نقش زنان روشنفکری که با ميل ارتباط داشتند و تاثير مستقيم روی افکار او در مورد فمينيسم گذاشتند را فراموش کرد. زنان روشنفکر و هوشمند و دانش پژوهی مانند Harriet Martineau- Sarah Austin- Harriet Grote- Jane Carlyle- Sarah Flower- Eliza Flower و بيشتر و موثرتر از همه Harriet Taylor (همسر جان استوارت ميل- م) زنانی بودند که تاثير فراوانی روی ميل نسبت به آزادی زنان گذاشتند.
انتشار نظرات خانم هریت تیلور ( Harriet Taylor ) تاثير بسزائی روی ميل داشت زيرا ميل از قوه نبوغ او از طرفی، نه تنها بطور وجدآميزی ستايش ميکند بلکه اذعان ميکند که عقايد مهم خودش نسبت به موضوع زن، در حقيقت بر پايه عقايد تیلور کسيکه به جرمی بنتام ياری نمود تا کتاب Dumont خويش را تدوين کند، استوار است.
و از طرف ديگر، که در جهت خلاف اظهارات ياد شده است، تیلور تاثير نامطلوب مستقيمی روی معاصران خود داشت که بشدت از کيفيت نوشته هايش کاسته شد. در اينجا بهتر است با نظر H.O.Pappe کسيکه از تجربيات خود در اين مورد شاهد می آورد، موافقت کنيم که ميگويد: "آن تاثير به خاطر آن بود که ميل در توانائی تیلور مبالغه کرده بود و او را دارای هر نوع نبوغی جلوه داده بود. بهرحال به دو دليل لزومی نداشت که عقايد فمينيستی ميل به اين مباحثه کشيده شود."
اول: ميل با بيان بسيار روشن اذعان نموده است که همسر او، تیلور تاثير بسزائی روی عقايد فمينيسم او داشته است. اما منشاء باور او نسبت به تساوی حقوق زن و مرد که در نامه هايش و مهمترين کتابهايش وجود دارد ربطی به همسرش نداشت، زيرا او قبل از اينکه با تیلور آشنا شود، به دفاع از حقوق زنان عقيده داشت، اما او، تیلور باعث گرديد که جذابيت بيشتری نسبت به موضوع زن از خود نشان دهد و با عقيده ای محکمتر و راسخ تر از گذشته به دفاع از حقوق آنها بپردازد. ميل اضافه ميکند که در ارتباط طولانی که با تیلور داشت و اين ارتباط منجر به ازدواج آندو شد، تايلور روی عقايد مستقل او نسبت به زن تاثير گذاشت و موضوع زن که تا آن هنگام برايش " موضوعی مجرد و انتزاعي" بشمار ميرفت را تبديل به موضوعی واقعی و عملی نمود. زيرا ميل توسط همسرش روز بروز به تاثيرات کمبود حقوق زنان و فرصتهای نابرابری که آنها در جامعه داشتند بطور محسوس پی ميبرد. او در اين رابطه در Autobiography مينويسد که همسرش همچنين او را از "وضعيت زيردست بودن زنان و مشکلات پيچيده آنها که نتيجه روشهای نادرست و نامطلوب در جامعه است و باعث بوجود آمدن مشکلاتی برای اصلاح نوع انسان ميگردد" متوجه ساخت.
بنابر اين در اين شکی نيست که ميل بعنوان يک فمينيست مستقل از عقايد هریت تیلور بود و فقط همسرش باعث شد که ميل با عزمی راسخ تر و عقيده ای محکمتر به اصلاح اين عقيده که زن فطرتا موجودی ناتوان و زيردست است بپردازد و از حقوق برابر آنها در مقابل مردان دفاع نمايد.
دوم: ناممکن است بگوئيم که موضوع زن ابتدا در ذهن کداميک از آنها خطور کرده است. استثنائی که در اين مورد وجود دارد اين است که آن دو در ارتباط و آشنائی اوليه خود، با يکديگر دو مقاله کوتاه يکی در مورد ازدواج و طلاق و ديگری در مورد حق رای زنان (The Enfranchisement of Women) نوشتند.
اما بايد توجه داشت که کتاب "زيردست بودن زنان" (The Subjection of Women) کتابی است که ميل آنرا به تنهائی و بعد از مرگ هریت تیلور ( Harriet Taylor ) نوشته است.
اين مقالات نشان مي دهد که عقايد تیلور بسيار راديکال تر و تندتر از عقايد ميل بود. برای مثال، او بر اين باور بود زمانی که زنان از تمام حقوق مدنی و سياسی برخوردار شوند ميبايد تمام قوانين ازدواج را بدون اينکه برای زنان نتايج زيان باری داشته باشد، ملغی نمايند.
در حاليکه ميل خواهان اصلاحات ملايم در مورد قوانين طلاق بود و هرگز عقيده نداشت که بايد قوانين و قراردادهای ازدواج از بين برود. بهرحال باورهای سياسی اجتماعی ميل و تايلور Taylor)) بيشتر روی اين موضوع ، يعنی آزاد سازی زنان که برای آنها بسيار مهم بود تمرکز داشت. بحثهای آنان که شامل موارد کتاب The Subjection of Women (زيردست بودن زنان) نيز است، اول بار در نوشتار The Enfranchisement of Women (حق رای زنان) پديدار گشت ولی اين دليل به تنهائی کافی نيست که نشان دهد آندو در باورهای اوليه خود هم عقيده بودند.
تیلور همانطور که گفته شد، عقايد راديکالی نسبت به تساوی حقوق زنان داشت و در نتيجه بيشتر شرکتهای انتشاراتی آثار او را به طبع نمی رساندند بنابراين اين احتمال وجود دارد که آثار او تحت نام ميل انتشار يافته است. اما اين امر مسلم است که آنها در ارتباط تنگاتنگ با يکديگر بودند و در مورد باورهای خود بحث ميکردند و همانطور که ميل ميگويد "ما برای يافتن عقيده ای مشترک، مباحثات و گفتگوهای بيشماری که قسمت بزرگ آن هنوز در ذهنيت ما بجای مانده است، داشتيم".
بنابراين مي توان چنين نتيجه گرفت که باور راسخ فمينيستی جان استوارت ميل بدان خاطر بود که او با گروههای متفکر ديگری از جمله ,Utilitariansسوسياليستهای پيشگام، پيروان Saint-Simon و پيروان Fourieris و بالاخره Utilitarian Radicals در تماس بود.
همچنين او با چندين زن روشنفکر که همواره نسبت به وضعيت زنان عصر خود اعتراض ميکردند، بويژه Harriet Taylor که بطور مستقيم از اثرات ناگوار و تبعيض آميز جنس زن نسبت به قوانين ازدواج و عدم دستيابی آنها به آموزش رنج ميبرد، در ارتباط بود. بنابراين جای هيچ تعجبی نخواهد بود که ميل تصميم بگيرد که مهمترين اصول و پايه باورهای سياسی و اجتماعی خود را اختصاص به آزادسازی زنان کند.
جان استوارت ميل در کتاب "در باره آزادي" ( On Liberty ) از استناد کردن به کلمه "حق" بطور انتزاعی و مستقل از سودمندی آن خودداری کرده است و در کتاب "زيردست بودن زنان" خود را متعهد ميداند به کسانيکه ممکن است او را متهم کنند که ميخواهد يک انقلاب اجتماعی بنام "حق مجرد" راه بيندازد ، پاسخ دهد.
بعبارت ساده تر منظور ميل اين ميباشد که نمی توان به واژه "حق" بطور انتزاعی و جدا از منفعت و سودمندی آن باور داشت. همچنين سودمندی از ديدگاه سياسی، اجتماعی او همان منافع حقيقی و ثابت انسان است که در جهت پيشرفت و ترقی و تعالی او ضرورت دارد. ميل در آن هنگام و عليرغم اين اظهارات جدی، با فرضيه پردازان حقوق طبيعی همصدا بود تا با پيروان نظريه Utilitarism .
جان استوارت میل و فمینیسم
فمینیسم به عنوان یک نهضت سیاسی در سال 1848 با نام نهضت «سینکافالز» در آمریکا طرح شد. در همین سال نخستین منشور دفاع از حقوق زنان در آمریکا اعلام گردید. از آن پس دانشمندانی چون «آگوست کنت» و «جان استوارت میل» نظریه برابری زن و مرد را در چارچوب حقوق فردی و اومانیستی مطرح کردند.
پس از کرافت ، جان استوارت ميل با همكاري همسر اولش هري تيلور كتاب «انقياد زنان» (1869) را نوشت كه تأثير مهم بعدي را بر اين موج گذاشت. نگارش اين كتاب در حالي صورت گرفت كه زنان در دوره ويكتوريا، در اوج سركوب به سر مي بردند.
هریت تيلور همکار جان استوارت ميل در فعاليتهای علمی و سياسی و خصوصاً در تدوین کتاب « انقياد زنان » و مبارزات فمينيستی بود. او در «حق رای زنان» (1851) و مقالاتش دربارهی ازدواج٬ از تساوی سياسی و مدنی کامل برای زنان از جمله ورود زنان به مشاغل و مقامات دولتی دفاع کرد و خواستار لغو قوانين مربوط به ازدواج شد.
تيلور بر خلاف ميل معتقد بود که اگر زنان از نظر اجتماعی آزادی کامل در انتخاب ميان ازدواج و اشتغال را داشتند بي شک اشتغال را انتخاب می نمودند. وی همچنين ازدواج و مادری را عامل فرودستی زنان و نادیده گرفته شدنشان در عرصه های عمومی مي دانست.
در حالیکه تیلور زنان را به انجام کارهای خارج از خانه تشویق میکرد، جان استوارت میل بر این باور بود که زنان هم باید از همان آزادیهای مدنی و فرصتهای اقتصادی که مردان در جامعه برخوردارند، برخوردار شوند و این حق زنان به رسمیت شناخته شود.
جان استوارت میل در انقیاد زنان می گوید: «طبیعت اساساً ساخته ی اجتماع است». استدلال او در راستای مدرنیته و مفهوم آزادی و نیز براساس فایده باوری و تجربه گرایی می باشد. درنگاشته ی او نکات مهم عبارتند از:
1- نقد پدر سالاری
2- انتقاد از شیوه ی تربیتی زنان
3- اعتقاد به تفاوت طبیعت ها. اما طبیعت کنونی زنان را تصنعی می دانند چون زن در اجتماعی بار آمده که همه ی نهادها، آن را به سمت خاصی هدایت می کند.
4- استدلال براساس مهم ترین اصل سیاسی و اجتماعی لیبرالیسم یعنی مالکیت خصوصی و اصل فلسفی لیبرالیسم یعنی لوح سپید
برابری زن و مرد
بررسی فمينيسم جان استوارت ميل قطعا فرصت ارزشمندی است که نه تنها ميتوان بوسيله آن به عمق عقايد او نسبت به آزادسازی زنان در سطح برابر با مردان و افزايش سعادتمندی آنها در جامعه پی برد بلکه قسمت بسيار مهمتر آن اين است که او خواستار اصلاح دوباره نوع انسان می باشد.
مخالفت ميل با تعصبات و عقايدی که زنان را در تمام مراحل زندگی اجتماعی، سياسی زير دست قرار ميدهند، از ابتدای جوانی و در نوشته های اوليه اش راجع به موضوعات اخلاقی و سياسی مشهود بود. او در آغاز کار اوقات خود را به موضوع " زيردست بودن زن" The Subjection of Women اختصاص داد و بر اين باور بود که:"زيردست قراردادن يک جنس (زن) بطور قانونی برای جنس ديگر (مرد) اشتباه محضی است که به يکی از موانع اصلاح انسان تبديل گرديده است".
نامه های ميل و بيوگرافی اش شاهد اين مدعا است که او بطور خستگی ناپذير متوجه وضعيت و موقعيت زنان بود و معيار سنجش و ارزشمندی سيستم های فلسفی و اخلاق جمعی و رفتار مردم را که در دوره های تاريخی ثبت شده بودند، در برخورد آنها با موضوع زنان و نقش آنها در جامعه، قضاوت و ارزيابی ميکرد ، اما ديدگاه جان استوارت ميل نسبت به موضوع " زيردست بودن زن" به تنهائی برای شناخت افکار و عقايد او کافی نخواهد بود. او عقايد راديکال و تند خود را در باره طلاق و کنترل توليد مثل که در حقيقت دفاع از حقوق زنان بشمار ميرفت، جهت حفظ جان خود و شهرت هاريت تايلور ميل (Harriet Taylor Mill) حذف نمود. با اين وجود آثار به طبع رسيده و نامه های او گويای شناخت عقايد ميل است. بديهی است که در اين مبحث منابع و مآخذ مطالب او ارائه خواهد شد و همچنين به عقايد قابل توجه هاريت تايلور ميل که در حقيقت متاثر از افکار ميل در مورد موضوع زن بود و بعضا متفاوت اشاره خواهد شد.
عقايد راديکال ميل در باره زن بطور کلی بسيار بيگانه با عقايد متداول اواسط قرن 19 ميباشد و برای يافتن انگيزه دست يابی به عقيده محکم او در باره فمينيسم بايد به چند گروه انديشمند که ميل در ارتباط با آنها بود، توجه گردد. برای مثال، نظريه Utilitarianism (اعتقاد براين عقيده که يگانه منظور از کارهای عمومی و اصلاحی تامين بيشترين رفاه و سعادت برای مردم است) که ميل از آنان آموخته بود قطعا بی ارتباط با شکل گيری نظرات او نسبت به وضعيت زنان نبود. بنابر اصول Utilitarianism، زنان به همان اندازه که مردان از حق رای دادن برخوردار هستند، برخوردار می باشند.
در صورتيکه جرمی بنتام طرح موضوع حق رای زنان را در آنموقع نابهنگام ميدانست و نمی خواست با طرح اين موضوع که پيامدهای وخيم و انتقاد آميزی در باره حقوق متفاوت زن و مرد به همراه داشت، موقعيت خود را بخطر اندازد. اما ميل بنا به نوشته اش در Autobiography "عليرغم بيان تعريف آزادی که چيست و يا چه خواهد بود، او نظر به آينده ميکند ... توجه روزافزون به موضوع آزادی زنان که در همزيستی با مردان بوجود خواهد آمد".
در اين ميان جيمز ميل نيز با نوشتن "رساله ای در باره حکومت" مبنی بر اينکه زنان شايسته است که از حق رای دادن مستثنی شوند زيرا منافع آنان در انحصار منافع مردانشان و خانواده خودشان است"، انديشمندان راديکال از جمله جان استوارت ميل را آزرده ساخت. "رساله ای در باره حکومت" جيمز ميل اختلافات و جدالهائی در دايره پيروان Utilitarianism بوجود آورد تا جائيکه ميل جوان از قول خود و همکارانش که شامل جرمی بنتام نيز ميشد گفت:"مسلما ما مخالفيم".
بديهی است چنين نتيجه گيری از جانب ميل و کاربرد عبارت او، بی تاثير در محکوم نمودن نظر جيمز ميل نبود، زيرا اين نتيجه گيری تاثير مستقيم روی Macaulay گذاشت تا به "رساله در باره حکومت" حمله نمايد و اظهار دارد که: " همانطور که منافع رعايا با منافع پادشاهان يکسان نيست منافع زنان با منافع شوهرانشان برابر نميباشد ".
در آغاز سال 1824 ميل مقاله ای به چاپ رساند که در آن مقاله حمله شديدی به امتيازات رسمی و اخلاقی و منشهای فردی تبعيض آميز و برتری طلبی يک جنس (مرد) به جنس ديگر (زن) کرد.
استوارت ميل اين سخن غالب قرن نوزدهمی را مبنی براينکه زنان از نظر اخلاقی برتر از مردان هستند و بطور فطری در اين مورد امتيازی برای آنان محسوب ميشود را نمی پذيرد و ميگويد که اين سخن به همان اندازه بيهوده و بی معنی است که آنها ادعا ميکنند که زنان از نظر عقلی مستعد زيردست بودن مردان هستند .
ميل بر اين باور بود که زن و مرد، هر دو دارای استعداد های برابر هستند و برتری اخلاقی "همواره ميوه و دستاورد دانش و تربيت" ميباشد، اما کيفيت غير خودپسندانه و اخلاقی زنان را برحسب وابستگی آنها به ديگران (مردان) شرح ميدادند.
او در کتاب The Subjection of Women مينويسد:"من از بی بصيرتی دنيا که توده تحصيلکرده هم نيز شامل آنست، متعجبم که چرا آنها از تاثيرات وضعيت اجتماعی چشم پوشی کرده اند و سپس با يک رفتار احمقانه و پست به مديحه سرائی در باره اخلاق و طبيعت زنان می پردازند".
جان استوارت ميل در مقابل اين تصور واقعی جهانی مبنی بر برابری حقوق که ويژه مردان و زنان است و نيز در پاسخ به نامه Thomas Carlyle که معتقد بود، بهترين افراد دو جنس از عاليترين کيفيت و عنصر "مذکر" و "مونث" ترکيب شده اند، ميگويد که: "آيا بطور واقعی تفاوتی بين منش و عنصر عالی مذکر با مونث وجود دارد"؟
بنظر نمی آيد که مفهوم ميل در اين مورد يک شکل کردن اخلاق و فضيلت هر دو جنس باشد. بهر حال ميل اولين و مهمترين فيلسوف از زمان افلاطون به بعد است که در مورد سعادت و سودمندی برابر زنان و مردان بحث کرده است.
ميل در تلاش خود جهت مردود شمردن اصول غالبی که زنان را موجوداتی فطرتا زيردست و جنس دوم و ناتوان در مقابل مردان تصور ميکردند، احساس کرد که می بايد متوسل به علم روانشناسی شود. زيرا علم زيست شناسی ذهنيت جامعه آنزمان را از پيش مشغول کرده بود و از نظر ميل يک عمل رقت انگيز بشمار ميرفت که هيچ توجهی به تاثير محيط روی شکل گيری انسان نداشت.
اين نظريه تا آنجا پيش رفت که اعتقاد به علم زيست شناسی را که مدعی بود ميتواند پاسخگوی همه چيز باشد را به ادعای Helvetian مبنی بر اينکه "تعليم و تربيت توانائی انجام هر کاری را دارد" تبديل کرد.
طبق نظر میل، این به اصطلاح تواناییهای «طبیعی» زنان صرفا تصورات ساختار اجتماعی مردسالاری است که بایستی بهجد مورد تردید قرار گیرند. به گفته میل این حق زنان است که فرصتهای آموزشی در اختیار داشته باشند. به همین نحو، وی در دفاع از این نظر استدلال میکند که زنان شایستگی این را دارند که بهطور برابر عهدهدار کارهایی شوند که در انحصار مردان است و اینکه در مواردی نسبت به مردان از قابلیتهای بیشتری هم برخوردارند. برای نمونه، زنان میتوانند همزمان عهدهدار شماری از وظایف شوند و بصیرت بیشتری هم که میل از آن به «شهود» تعبیر میکند، نسبت به اوضاع داشته باشند.
علت تفاوت رفتار زن و مرد
استوارت ميل در مخالفت با روشنفکران هم عصر خود که منشاء تفاوت منش زن و مرد و توانائی عقلی آنها را طبيعی می دانستند و در موافقت با فرضيه پردازان عصر روشنگری معتقد بود که تفاوت رفتاری اعضاء مرد و زن در جوامع که از ابتدای کودکی اعمال شده است بستگی به نوع و کيفيت آموزشی و محيطی آنها دارد. بعبارت ديگر اين تفاوتها جنبه اکتسابی دارند و بطور فطری در افراد اعم از زن و مرد وجود ندارند. او همچنين در مورد ازدواج که در رساله برابری جنسيتها ارائه کرده بود، شديدا با هر نوع نابرابری ذاتی بين مرد و زن به استثناء زور بازو و توانائی جسمی که در مورد آنهم ترديد داشت، مخالفت می ورزد.
ولی ميل بعدها موضع راديکال خود را نسبت به اين موضوع تعديل بخشيد و اظهار داشت که هيچ دليلی مبنی بر تفاوت اخلاقی و يا توانائی فکری بطور فطری بين زن و مرد وجود ندارد، گرچه ممکن است بعضی از آنها وجود داشته باشد.
او نظر راديکال خود را بدان خاطر تصحيح و تعديل نمود که با تعصب و مطلق گرائی ( Dogmatism ) مخالف بود. زيرا او قاطعانه بيان نموده بود که هيچ دليلی در صحت فرضيه طبيعت گرايانه در مورد تفاوت زن و مرد وجود ندارد. در حاليکه به گفته ميل: "اگر در مخالفت با اين ديدگاه گفته شود که هيچ دليلی بر تفاوت فطری زن و مرد وجود ندارد، بايد اذعان نمود که اين مخالفت نيز فقط يک فرضيه است".
اما هر چه که باشد بايد به اين مورد توجه کرد که فرضيه و اصول روشنفکران هم عصر ميل که درباره سرشت و کيفيات طبيعی زن، زمانهای بسيار طولانی در جوامع رواج داشت. (هنوز اين فرضيه در جوامع گوناگون وجود دارد) استوارت ميل به مفهوم و برداشتهای متفاوت از "طبيعت زن" اشاره ميکند و معتقد است که اين مفاهيم از فرهنگی به فرهنگ ديگر متغير می باشد. برای مثال در فرهنگ شرق زنان "بطور طبيعي" شهوت انگيز می باشند و در انگلستان آنها "بطور طبيعي" سرد مزاج و با ثبات اند در حاليکه در فرانسه زنان "بطور طبيعي" متلون مزاج و بی ثبات قلمداد ميشوند. بديهی است اين ديدگاههای متفاوت نسبت به زن کافی است که عقايد غير قابل تغيير ( Dogm ) آنها را زير سئوال ببرد. در اين موضوع ترديدی نيست که بينش های متفاوت نسبت به "طبيعت زن" بر اساس نوع فرهنگهايی که جوامع از آن برخوردار بودند، تعريف شده است و "در هيچ کدام از آنها بحث عقلانی در مورد سنخيت طبيعی جنسيتها با وظائف کنونی آنها وجود ندارد".
به سخنی ساده تر، فرهنگهای متفاوت جوامع، ديدگاههای متفاوتی از "طبيعت زن" و نقش و وظائف آنها در جامعه دارند و ميل در "زير دست بودن زنان" تاکيد کرده است که: "اگر در جامعه ای که مردان بدون زنان و يا زنان بدون مردان ايفاگر نقشهای اجتماعی هستند و کسی آنرا دليل بر تفاوت طبيعی زن و مرد بداند من ادعای او را مردود ميدانم. اما اگر در جامعه که مردان، زنان را تحت سلطه و کنترل خود ندارند چنين ادعائی شود، آنگاه بايد در مورد چنين ديدگاهی تامل نمود".
زيرا تا زمانيکه شرايط برابر برای زن و مرد در جامعه وجود ندارد، کسی نمی تواند ادعا کند که اختلاف زنان با مردان طبيعی است، اما زمانی تفاوت برای دو جنسيت طبيعی است که آنها بطور برابر و آزاد از امکانات و فرصتها در جهت پرورش و توسعه فکری و توانائی های خود، برخوردار باشند. بنابر اين استوارت ميل با تعريف وظيفه گرائی (Functionalism) طبيعی زنان که در فلسفه ارسطو و روسو متداول است شديدا مخالف می باشد.
استوارت ميل برای نشان دادن تاثيرات محيطی جامعه روی انسان بطور اعم و روی زنان بطور اخص متوسل به استعاره ميشود و طبيعت انسان را به يک درخت تشبيه ميکند و در On Liberty مينويسد که: "طبيعت انسان ماشين نيست که آنرا از روی طرح و برنامه ساخته باشند تا کاری را که طرح ريزی شده است انجام دهد. آن مانند درختی می باشد که می بايست از هر طرف بر اساس استعدادهای درونی و فطری خود رشد و نمو کند". بنابر اين تعبير او از "طبيعت زن" آنچيزی است که بر اثر توسعه و پيشرفت و در محيط آزاد و مناسب مانند يک درخت بوجود می آيد. در مقابل رشد درختی را که در محيط نامناسب و فضائی که "نيمی از آن را بخار تشکيل ميدهد و نيمی ديگر را برف، روندی غير طبيعی ميداند".
بر اين اساس سرکوب شديد و پايمال کردن حقوق زنان و تبديل آنها به موجوداتی نيمه رشد کرده و نيمه توسعه يافته در جهت منافع مردان، عملی غير طبيعی است. از ديدگاه ميل کسانيکه در دوران بزرگسالی خود دچار مشکلات عديده ای هستند، آنان دختران و پسرانی با محيط آموزشی و وظائف متفاوتی در جامعه بودند و بنابر اين ميتوان چنين نتيجه گرفت که بيشتر ناتوانی های ذهنی و عقلی و کيفيات اخلاقی که در منش و شخصيت زنان پديدار گشته است ناشی از جنسيت و محيط پرورشی آنها است که باعث شده است همواره در طول تاريخ حقوق آنان پايمال شود و خواسته های برحقشان سرکوب گردد.
روسو، عدم توانائی عملی و عقلی زنان را امری "طبيعي" ميدانست و فقط به شيوه ای که دختران ميبايست طبق آن تعليم ببينند تا از عهده کارهای جزئی خانه برآيند، و در مقابل پسران در علوم و فنون به معنای کلاسيک آن آموزش ميديدند، توجه کرده بود. ميل برخلاف او، برای زنان آموزش و فرصتهای شغلی برابر با مرد را ميخواست. او ميگفت که اشتباهات يک زن مانند اشتباهات يک مرد خودآموزش ديده است، کسيکه به خاطر ندانستن اصول دانش عمومی و توانايی درک مسائل انتزاعی و نا آشنا با مفاهيم مشکل فرضيه پردازان دچار رنج مي شود.
بعبارت ديگر، منظور ميل آن است که چون زنان به آموزش علوم و دانش عمومی دسترسی نداشتند همانگونه با مسائل انتزاعی مواجه ميشوند که مردانی در شرايط آنها با آن مسائل برخورد ميکنند. بديهی است يکی (مثل روسو) نمی خواهد توجهی به محيطهای مختلفی که زن و مرد در آن بطور متفاوت تربيت شده اند، نمايد و بناچار تفاوت آنان را تفاوتی فطری و طبيعی بيان مي کند که يکی از آن جنس (مرد) توانائی فکری برتری نسبت به ديگری (زن) دارد.
جامعه شناسی زنان میل
در زمان میل، زنان بنا بر هنجارهای اجتماعی که در آن، زنان به شکل روانی و فیزیکی کمتر از مردان محسوب میشدند و باید ازشان مراقبت میشد؛ به راستی تحت تسلط هوسهای شوهر یا پدران خود بودند. نظریههای اجتماعی هم در همین راستا قدم بر میداشتند. «بقای اصلح» و «جبر زیستی» که بر اساس تفسیری اشتباه از نظریهی زیستشناختی تکامل و و دیدگاههای مذهبی که سلسله مراتب زن و مرد در خانواده را حمایت میکرد بنا شده بودند. در قرن نوزدهم، سرنمون زن ایده آل به عنوان مادر، همسر و کدبانو، ایدهای بسیار قدرتمند بود.
در زمان نوشتن کتاب، میل میدانست که دارد علیه دیدگاههای عام جامعه عمل میکند و میدانست ممکن است مجبور شود به شکل مداوم از نظر خود حمایت کند. میل در کتاب خود عنوان کرد نابرابری علیه زنان که یادگاری از دوران قدیم است؛ ممکن است زمانی درست بوده باشد (روسو: ۱۷۶۲، فصل سوم) اما الان در دنیای مدرن هیچ جایی ندارد (میل: ۱۸۶۹). میل میدید که نیمی از بشریت نمیتواند از خانه بیرون بیاید و در جامعه برای توسعه و پیشرفت بشری مشارکت داشته باشد و بر این عقیده بود که تبعیض علیه زنان به یکی از بزرگترین موانع پیشرفت بشر مبدل شده است.
میل به کسانی که استدلال میکندد زنان «طبیعتن» از مردان پست تراند این گونه پاسخ میدهد که ما نمیدانیم طبیعت زنان چیست و زنان از چه تواناییهایی برخوردارند؛ چون هرگز به آنها اجازه ندادهایم که تلاش کنند _ کسی نمیتواند بدون مدراک و شواهد، حکمی معتبر صادر کند. ما نمیتوانیم زنان را از انجام دادن کارها منع کنیم چون ممکن است آنها توانایی انجامش را نداشته باشند.
میل میگوید مردها اصولن دارند سخن خودشان را زیر سؤال میبرند، از آنجا که میگویند زنها نمیتوانند بعضی کارها را انجام دهند و در عین حال میخواهند جلوی آنها را بگیرند تا آن کارها را انجام ندهند، در حالی که مردان نمیخواهند زنان بعضی از کارها را انجام دهند.
اینکه زنان میتوانند یا نه باید در عمل مشخص شود. در واقعیت ما نمیدانیم ذات زنان چیست، چون این به شدت در طرز تربیت و بزرگ شدن آنها گره خورده است. میل پیشنهاد میدهد که ما باید امتحان کنیم تا بفهمیم زنان چه کارهایی میتوانند و چه کارهایی نمیتوانند انجام دهند.
زنان جوری بزرگ میشوند که ضعیف، احساسی، رام و مطیع باشند – یک کلیشه سنتی. اگر ما برابری را در رفتار بیازماییم خواهیم دید که ممکن است زنان بسیاری خود را از اطاعت از آنچه به آنها گفته میشود، رها کنند. آزادی افکار و پتانسیلهای نیمی از جمعیت انسانی، تأثیر بزرگی بر پیشرفت و توسعهی انسانی خواهد داشت.
نوشتهی میل آشکارا در سه فرض اساسی خود فایده گرایانه است: خیر بزرگتر آنی، غنای جامعه و توسعهی فردی.
خانواده
استورات میل معتقد است وقتی زنان ازدواج کردن و تشکیل خانواده را انتخاب می کنند، بهترین مکان برای آنان خانه است .
ميل باوجوديکه نابرابری مشروع و قانونی خانواده پدر سالاری را به عنوان "ضرورت امر انساني" انکار ميکند، اما او در قسمتی ازکتاب The Subjection of women مبحثی در تقسيم سنتی کار در خانواده به شرح زير ارائه ميدهد: "زنان بايد حق انتخاب واقعی برای کار و يا ازدواج را داشته باشند و اگر چنين حقی را برای زنان قائل شد آنان بيشتر ترجيح ميدهند که ازدواج نمايند و بديهی است انتخاب آنها به منزله و معادل انتخاب يک شغل است. زيرا يک زن با انتخاب ازدواج، شغلی را بعنوان مديريت خانه و تربيت کودک برای خود تعيين کرده و از انتخاب شغلهای ديگر صرف نظر نموده است و پر واضح است که اين انتخاب دقيقا مانند انتخاب يک شغل از طرف مرد مي باشد."
او در موافقت با چنين انتخابی ميگويد که "در اين صورت، زن با انتخاب چنين شغلی با عنوان مادر، ارتباط نزديکتری با کودک پيدا مي کند تا مرد" و اينکه "هيچ چيزی برای تربيت کودکان جايگزين مادر نمی تواند باشد".
بديهی است ميل بدون توجه به وضعيت مادر شدن که مانند موارد ديگر با مردان متفاوت است، دليلی ديگری در جهت روش سنتی خانواده در جامعه ذکر ميکند و اين دليل در نقطه مقابل تئوری خويش مبنی به شرايط محيطی است. او در جائی ديگر از بحث خود به آرامی تقسيمات جنسی کارها در خانواده را می پذيرد و مينويسد که: "قسمتی يا تمام اين نوع تقسيم کار قبلا بوسيله رضايت طرفين و يا سنت عمومی و نه بوسيله قانون پذيرفته شده است" و در دفاع از اين نوع تقسيم کار معتقد است که "بيشتر آنها، کارهائی است که مناسب حال مرد و زن می باشد".
در مقالات اوليه ميل که در باره ازدواج و طلاق می باشد، تعصب بيشتری راجع به اين مورد وجود دارد تا مقالاتی که او بعدها مانند "زيردست بودن زنان" نوشته است. اين مورد همان ناحيه از تفکرات استوارت ميل است که با Harriet Taylor اختلاف داشت. زيرا ميل در سال 1832 بر اين باور بود که "هيچگونه نابرابری طبيعی بين زن و مرد وجود ندارد" اما بعدا تغيير عقيده داد و بيان داشت که : "اگر در يک خانه خدمتکاری وجود ندارد، طبيعی است که کدبانوی خانه، بايد وظيفه او را انجام دهد" و نيز اين نظر که "بزرگترين شغل زنان در حقيقت بايد زيباسازی زندگی و افشاندن طراوت باشد زيرا زنان "طبيعتا" دارای اين لطافتها و ذوقهای برتر هستند".
ميل زمانيکه The Subjection of Women را می نوشت ديگر معتقد به شغل طبيعی خانه داری برای زنان نبود. زيرا او به روشنی پی برده بود که کاربرد واژه "طبيعي" در حقيقت به رسميت شناختن و توجيه فريب آميز وظائف سنتی و مطابق رسم شغل زنان در خانه است. بهرحال بايد توجه نمود که عليرغم تغيير کاربرد اصطلاحات "بسيار مناسب و درخور" و "رسم مطلوب" که در نوشته های ميل جايگزين "مطابق طبيعت" گرديد، اساس و جوهر عقايد او تغييری نيافته است.
در آنروزها بکاربردن روش قديمی جلوگيری از آبستنی باعث مرگ و مير کودکان بسياری ميشد و همچنين کارهای عادی خانه بسيار طاقت فرسا و دشوار بود. برای ميل درک پرورش اشتراکی کودک و وظائف خانه بسيار مشکل تر از درک ما بود. اما با اين حال اين موضوع قابل توجه است که او اعتراض به چگونگی و شيوه زاد و ولد خانواده و روابط بين نهاد خانواده طبقه متوسط و موقعيت زنان در جامعه بعمل نياورد. زيرا بوضوح شکل خانواده خصوصی با "کار زنان در خانه" و کار حرفه ای و صنعتی "مردان در خارج از خانه" و جدائی گسترده بين دو فضای کاری، از ناحيه "طبيعت" به آنها ديکته نشده بود.
فرضيه جان استوارت ميل در رابطه با تغيير شکل ناپذيری وضعيت خانواده و بازگشت نفرت آور زنان به زندگی (در محدوده خانه و انتخاب شغل خانه داري) فاصله عميقی در انديشه فمينيستی او بوجود آورد که نهضت فمينيستی کنونی کوشش در اصلاح آن دارد.
پذيرش عقيده نقش سنتی زن و مرد در خانواده از طرف ميل بدلايل زير محدوديت هائی برای اصول آزادی و برابری زنان شوهردار بجای گذاشت.
اول: گرچه ميل حق تملک و مالکيت ارثيه زنان شوهردار و درآمدی که زنان بدست می آورند را برسميت می شناسد اما اين حقوق را شامل حقوق برابر درآمد خانواده نمی داند. او می نويسد که: "اين قاعده ای ساده است که درآمد زن و مرد مجرد متعلق به خود آنان است اما اگر آنها ازدواج کنند اين درآمد تحت کنترل انحصاری آنان قرار مي گيرد".
بعبارت روشن تر، درآمد مردان در خلال ازدواج مانند دوران مجردی شان متعلق به خودشان باقی می ماند و زنان که می بايست شغل خانه داری اختيار کنند و در خانه بمانند درآمدی نخواهند داشت و ميل پرداخت دستمزد برای کار در خانه را نمی پذيرد. او در اين مورد فقط در The Enfranchisement of Women بيان کرده است که: "زنان شوهردار لازم است از خود درآمدی داشته باشند زيرا اگر آنان هم درآمد و هم حق مالکيت را توامان داشته باشند وضعيت و موقعيت آنها در خانواده بطور قابل ملاحظه ای بهبود می يابد".
ميل در کتاب The Subjection of Women گرچه بيان داشته است که زنان شوهردار بايد قادر به حمايت (مالي) از خود باشند اما با صراحت و قاطعيت اين نظر را بدنبال آن بيان داشته است که اگر کسب درآمد آنها باعث ميشود که از کارهای خانه و پرورش کودک باز بمانند بهتر است که از آن چشم بپوشند.
ميل برخلاف Harriet Taylor که به استقلال اقتصادی زنان چه در دوران تجرد و چه در زمان تاهل باور داشت به اين نوع استقلال اقتصادی که باعث غفلت از کارهای خانه و بچه داری ميشود، باور نداشت.
دوم: دفاع ميل از نقش سنتی مرد و زن در خانواده به انکار آزادی و فرصت بروز استعداد و ذوق زنان منجر شده است. زيرا او معتقد بود که نگهداری از خانواده وظيفه ای ضروری برای زنان است و می بايست که فکر زنان همواره مشغول آن باشد. بديهی است که اين اظهارات دليل ديگری است که زنان نمی توانند در زمينه های گوناگون علوم و هنر کار کنند و ميل با اين باور به ادامه محدوديتها و ممانعت هائی که در مورد زنان اعمال ميشود دامن زده است.
گرچه استوارت ميل يکی از فمينيست های اوليه و پيشرو بود، اما او هرگز موارد بيعدالتی که به مرد اجازه ميداد صرف نظر از داشتن زندگی و کودک، استقلال اقتصادی نيز داشته باشد و در مقابل زن را ملزم ميکرد که بايد يکی از اين دو مورد را انتخاب کند را درک نکرد. او همچنين با دفاع از نظام سنتی خانواده، اصول برابری و آزاديخواهی ايده فمينيستی خود را محدود نمود.
میل به قوانین ازدواج، که آن را به بردگی زنان تشبیه میکند؛ حمله میکند. او اظهار میکند که انقیاد زنان بیفایده ادامه پیدا کرده؛ همان طور که قبلن بردگی اینگونه بود. او هم چنین پیشنهاد تغییرات و اصلاحات قانونی در اینباره میدهد؛ به عنوان مثال تغییر قاتوت ارث تا به زنان اجازه داده شود دارایی خود را نگه دارند و اجازهی کار بیرون خانه به زنان برای به دست آوردن استقلال مالی.
میل عقیده دارد حتا در جوامع نابرابری مثل جوامع اروپایی میتوان مثالهایی پیدا کرد که زمانی که به زنان فرصتی داده شود، میتوانند پیشرفت کنند. او به ملکه ویکتوریا و ملکه الیزابت در انگلستان و ژان دارک در فرانسه اشاره میکند.
آزادی ، اختيار و عدالت
دو اصل برجسته ديگر در کتاب "زيردست بودن زنان" و ديگر نوشته های فمينيستی ميل وجود دارد. آن دو اصل يکی در باره آزادی و اختيار و ديگری عدالت در جهت رعايت بی طرفانه برابری است. هر دو اين موضوع در رابطه با اخلاق و ترقی توانائی عقلی نوع انسان و همچنين در باره سعادت زنان که بدست خودشان بايد انجام گيرد مي باشد.
اول : ميل در کتاب "در باره آزادي" بروشنی و بطور عميق در مورد ارزش آزادی فرد بمثابه يکی از ابزار مهم دستيابی به سعادت و خودمختاری بحث کرده است. بعبارت ديگر او آزادی را نبود مانعی برای انسانها در جامعه فرض ميکند و جامعه آزاد را جامعه ای مي داند که افراد آن اعم از زن و مرد برای دستيابی به سعادت به موانعی برخورد نکنند.
او بر اين باور است که پيشرفت سياسی، اجتماعی يک جامعه فقط در نتيجه بهتر شدن افراد و رشد توانائی فکری و اخلاقی آنها ميسر ميگيرد و اين بهبودی حاصل نمی شود مگر آنکه افراد جامعه از آزادی برخوردار گردند تا بتوانند بدانوسيله استعدادهای خود را جهت رسيدن به سعادت، پرورش دهند.
ميل در کتاب "زيردست بودن زنان" مي نويسد که: "آزادی بعد از لوازم اوليه زندگی مانند غذا و پوشاک، بعنوان نيرومندترين خواسته طبيعی انسان ضرورتی تام دارد."
او همچنين در کتاب "در باره آزادي" شرط کاربرد مداخله و زور در روابط بين اجتماع و افراد را چنين بيان ميدارد که: "تنها دليلی که انسانها حق دارند بصورت فردی و يا اجتماعی در آزادی عمل ديگران مداخله نمايند آنست که بخواهند از آسيب رساندن به ديگران جلوگيری نمايند."
بعبارت ساده تر، در جوامع متمدن کاربرد زور بصورت کيفرهای قانونی زمانی ميسر است که از آسيب رساندن فرد به فرد ديگر و يا به جامعه، جلوگيری شود. فرد در آن قسمت از اعمال خود که به خودش مربوط است، از آزادی مطلق برخوردار ميباشد.
ميل اين اصل را برای افرادی که از هر لحاظ رشد کامل يافته اند، بيان ميدارد، برای مثال او از کودکان يا کسانيکه به سن رشد نرسيده اند و احتياج به نگهداری و سرپرستی ديگران دارند، اين اصل را مستثنی ميکند و معتقد است که آنها بايد از آسيب خود و ديگران در امان باشند.
ميل برخلاف روسو که از مفهوم آزادی برداشت قاطعی در دفاع از نظام پدرسالاری ارائه داده بود، او بدون شک آزادی را يکی از ارزشها و معيارهای مهم و بديهی برای دفاع از حقوق و موقعيت قانونی زنان می دانست.
موضوع آزادی و اختيار، موضوع های مورد بحث استوارت ميل عليه نابرابری در قوانين ازدواج و تبعيضهای شديدی که در مورد تحصيل و آموزش و کمبود و يا نبود فرصتهای شغلی برای زنان در جامعه ميباشد. او براين باور است که آزادسازی زنان بوسيله خود، صرف نظر از اينکه باعث سعادت آنان ميگردد، منفعت مستقيمی نيز روی جامعه دارد. در جامعه ای که يک زن بطور عملی هيچ فرصت انتخاب شغل بجزء ازدواج کردن ندارد، آنهم ازدواجی که بطور قانونی اسير و برده شوهر و خواسته های او ميباشد و نيز فردی بی اختيار در امور مالی و دارائی های خود است. نتيجه اين امر آنست که در جامعه تفاوت شگرفی بين زندگی زيردستانه برای خواسته های ديگران با زندگی آزاد و مستقل برای خود همواره وجود خواهد داشت. برای ميل واضح و مسلم بود که سعادت زنان در گرو انتخاب واقعی آنها در مورد زندگيشان است و آنها خود بيش از ديگران مسئوليت دارند که زندگی مستقلی برای خود دست و پا کنند و هرگونه که ميخواهند زندگی نمايند. او بر اين باور بود که "اگر برای سعادت انسان بطور ضروری کاری بايد انجام گيرد، آن کار ميبايست با انتخاب و ميل و رغبت او همراه باشد".
بنابراين آزادی و اختيار و فرصت های شغلی که برای مردان وجود دارد بايد برای زنان نيز قابل دستيابی باشد. در اين شرايط است که ازدواج و يا تجرد معنی پيدا ميکند و در غير اين صورت معنی ديگری که دارد، گريز از "ترشيدگي" (Old Main hood ) و پناه آوردن و وابستگی حقيرانه به مرد است و اين خلاف امر بديهی ازدواج است که زن و مرد بطور قانونی از حقوق و مسئوليت مساوی برخوردارند. گرچه ميل در کتاب The Subjection of Women (زيردست بودن زنان) در مورد باور راديکال خود از امر ازدواج چيزی به زبان نياورده است اما در رساله خود بنام برابری جنسيتها و ازدواج و طلاق تاکيد نموده که يک قرارداد آزاد بنابر خواست طرفين ميبايد منعقد گردد تا (بعد از طلاق) بچه ای که حاصل اين ازدواج است معلوم گردد که چگونه بايد تحت مراقبت قرار گيرد. او بطور کلی و به شدت با ديدگاه معاصر خود مبنی بر اينکه ازدواج يک امر طبيعی و الزامی است مخالفت ميکرد و ميگفت که ازدواج اجباری و الزام آور بطور مسلم اشتباه در اشتباه است. زيرا در تمام موارد بايد هيچ انگيزه ای بجزء سعادت دو فرد که همديگر را دوست دارند و احساس ميکنند که ميتوانند با يکديگر زندگی نمايند، نبايد وجود داشته باشد".
برای ميل انکار آزادی به بهانه حفاظت انسان از آسيب رسيدن، مردود و نادرست است. او از آزادی زنان بطور کلی که يکی از ابزار مهم در سرنوشت سعادتمندی آنان محسوب ميشود و بويژه آزادی انتخاب و تصميم گيری، دفاع ميکند و آنرا نه فقط برای زنان بلکه برای پيشرفت جامعه امری ضروری ميداند. ميل در کتاب On Liberty (در باره آزادي) بيان ميکند که: "در جائيکه کانونهای اجتماعی اصلاحات به تعداد افراد وجود دارند اما بايد دانست که نهضت آزادی تنها کانون پايدار اصلاح امور است".
گسترش آموزش، آزاد نمودن زنان از قيد و بند کار اجباری در خانه و در اختيار نهادن فرصتهای شغلی برای زنان، دارای منافع و تاثيرات مهمی در جامعه است، زيرا باعث ميشود که توانائی های عقلی برای بهره مندی از خدمات عالی انسان افزايش يابد.
بعلاوه ميل معتقد است که با توجه به افزايش قابل بهره برداری قدرت تعقل که نتيجه آزادی زنان در امر دانش پژوهی و انتخاب آزادانه شغل است نه تنها تاثير عميق و ارزشمندی روی مردان ميگذارد بلکه همکاری برابر زنان با مردان و رقابت آنها با يکديگر باعث توسعه و پيشرفت آنها نيز خواهد شد. زيرا ميل بر اين باور بود که: "اگر مردان کمتر به امور بيرونی و فعاليت هائی که مختص آنان است درگير باشند و اوقات خود را بيشتر در خانه صرف کنند، زندگی جلوه مهمتر و بهتری برايشان پيدا ميکند و نيز تاثير همسران روی آنها بطور مداوم افزايش می يابد.
او همچنين در مورد اين ديدگاه که هر فرد يا جامعه ای که تن به اصلاحات ندهد و اصلاح نشود رو به فساد و نابودی ميرود، بيان ميکند که همزيستی دائمی با يک زن بی دانش و کم خرد بر روی مرد هرچند روشنفکر تاثير ميکند و او را به راه خيانت و فساد سوق ميدهد. ميل در اين مورد ميپرسد که چگونه در يک نظام به همه امور توجه ميشود و آزادی و اختيار برای توسعه و پيشرفت فکری مرد در جامعه مهيا است اما در مقابل زن در فراگرفتن علم و دانش با محدوديتهای بسياری روبرو است؟
اين عدم تعادل باعث ميشود که زن نتواند در مقابل توانائی فکری مرد پايداری کند و به آنچه که خواسته روشنفکرانه او است بخاطر در قيد بودن و کمی تحصيلات پاسخ دهد. اين عدم برابری و تبعيض بين زن و مرد باعث آسيب رساندن به فرد و جامعه است و اگر اين شيوه و طرز نگرش به حقوق افراد اصلاح نگردد، فرد و خانواده و جامعه به زوال کشيده خواهند شد. ميل ادامه ميدهد که: "با اين تاثيرات که در هر خانه ای وجود دارد آيا بايد متعجب از حکومتی بود که کارگزارانش دارای شعور متوسطی هستند و از لحاظ هوشمندی و اخلاق و منش، صفات برجسته و قابل توجهی ندارند؟"
عدالت
اول: راه حل ژان ژاک روسو جهت جلوگيری از تاثير نامطلوب زنان، جدا نگاه داشتن آنها از مردان حتی در خانه بود. بديهی است که احتياجی نيست که بگوئيم ميل با اين نظر کاملا مخالف بود. از نظر ميل، وضعيت زيردست بودن زنان و ممانعت آنها از دستيابی به فرصتهای شغلی عاملی مهم و نيروی دائمی در جهت پس رفت جامعه محسوب ميشد او باوری راسخ داشت که اگر آنان از آزادی و اختيار برخوردار شوند، نتيجه کار وارونه ميگردد و جامعه از حالت پس رفت خارج ميشود و پيشرفت قابل توجهی خواهد نمود.
دوم: موضوع ديگری که استوارت ميل در بحثهای خود به آن اهميت فراوان قائل است، موضوع عدالت ميباشد و دستيابی به آنرا فقط ازطريق وجود آزادی ميسر ميداند. او بر اين باور است که رفتار عادلانه چيزی کمتر از آزادی در جامعه ندارد و هر دو مورد يعنی آزادی و عدالت نه تنها برای سعادت زنان بلکه بطور کلی برای پيشرفت انسان ضروری است.
ميل برای ارائه مطلوب نظريه خود مبنی بر پذيرش اصل "رفتار عادلانه" برای تامين برابری زنان، مجبور شد که به دو مورد اشاره کند:
اول: ميل در مورد اين ديدگاه که: "موضوعی که اساسا ما با آن روبرو هستيم موضوعی است که ادعا ميکنند زنان آن شايستگی و توانائی را ندارند که به موضوعات فکری و استدلالات منطقی دست يابند"، او ميبايست در جهت مخالفت با اين ديدگاه که از زمانهای دور در جوامع متداول بود و در اثبات اين نظريه که زنان را بطور طبيعی زير دست، ناتوان، بيشتر احساساتی و کمتر تعقلی نشان ميدهند و برای آنها دلائل فراوانی ذکر کرده اند، مبارزه کند و ثابت نمايد که شواهد قانع کننده ای در اين موارد وجود ندارد و همه اشتباه است.
دوم: او بايد به افرادی که خود را پيرو utilitarianism ميدانند نشان دهد که رفتار نابرابر با زنان به مصلحت و تدبير و نفع جامعه نيست.
در بحث اول ميل بايد نه تنها افکار عمومی که اين نظريه را پذيرفته اند قانع سازد که اشتباه ميکنند بلکه ميبايست با واکنش تند و راديکال بيشتر روشنفکران اواسط قرن 19 که با نظريه محيط گرايان Environmentalism)) مخالف بودند روبرو شود و آنها را نيز مجاب نمايد. زيرا بيشتر روشنفکران هم عصر ميل به اين امر توجه داشتند که فرضيه پردازان فرانسوی مانند Helvetius و Holbach دلايل افراط آميز و مهمی را در مورد آموزش ارائه داده اند مبنی بر اينکه طبق نظريه محيط گرايان شگل گيری منش انسان و توانائی های عقلی و ذهنی او تابع محيط است.
ميل در The Subjection of Women بحث ميکند که رفتار غير عادلانه در مورد وضعيت زنان در جامعه و جلوگيری از خواسته های آنان برای دستيابی به قدرت قانونی و مشروع، آنها را ترغيب به شورش و روشهای براندازانه می نمايد.
حق رای زنان
همچنين او بر اين باور است که زنان در خانواده که تحت فشار قرار دارند و ناخوشنودی همسرانشان را در جهت برآوردن اين خواسته ها احساس می نمايند برای بدست آوردن آن خواسته ها متوسل به حيله و شگردهای پنهانی ميشوند. آنان تا زمانيکه شوهران بطور قانونی در خانواده تصميم گيرنده هستند هيچ انگيزه ای برای بحثهای امور عقلانی و سياسی ندارند. اما به محض اينکه به تاثير قدرت سياسی زنان توجه شود، ميل مطمئن است که تاثير غير مستقيمی که از ناحيه رای شوهرانشان در بی اعتنائی به رفاه خانواده اعمال ميشود، محدود خواهد شد. بعبارت ديگر وقتی زنان بتوانند در امور سياسی دخالت مستقيم داشته باشند به همان اندازه تاثيرات سياست مردانه نسبت به خود را کاهش خواهند داد.
استوارت ميل بر خلاف ژان ژاک روسو ميداند که بدون شرکت زنان در حق سرنوشتشان هيچ موفقيت و بهبودی برای خانواده حاصل نخواهد شد. زيرا موقعيت اجتماعی آنها، اجازه نمی دهد که مجالی برای ابراز در بهبود خانواده داشته باشند".
اما در مقابل اگر آنها حق تعيين سرنوشت خود را با ابزارهای قانونی بدست آورند، آنگاه ميتوانند بر روند سياست گزاری مردان تاثير گذارند. ميل همچنين بيان ميدارد که: "زنان در مراحل بعدی اين ابزارها را برای منافعی که بين آنها و ديگران و نيز کشور و اصلاح انسانيت ضروری است، مسئولانه بکار خواهندبرند و بدينوسيله به نظرات خود شکل بهتری مي دهند".
اختيار و حق رای داشتن زنان سودی دو برابر به جامعه می رساند، زيرا از طرفی خودخواهی زنان که اغلب بخاطر مخالفت با شوهرانشان دچار آن شده اند را کاهش ميدهد و از طرف ديگر باعث افزايش مسئوليت های اجتماعی آنان مي گردد.
جان استوارت ميل نيز انهدام قوانين نابرابری که اجازه ميدهد شوهران روی همسران خود اعمال کنند را در جهت تاثير گذاری بر ارزشهای خانواده ميداند و براين باور است که "جامعه ای در وضعيت طبيعی قرار دارد که آن جامعه برای شهروندان خود حق برابری قائل باشد" و علاوه بر آن "جامعه ای که شهروندان آن حقوق برابر دارند، تنها دبستان اخلاق حقيقی بشمار ميرود".
او در اين مورد بيان ميدارد که: "تسلط خودخواهانه و برتری طلبانه مردان روی زنان که بطور مداوم اعمال ميشود ارزشهای زندگی را تباه ميسازد و تاثيرات زيان آوری روی کودکان می گذارد. در جائيکه بين دو انسان رابطه ارباب و برده برقرار است و يکی اعتقاد راسخ دارد که از هر لحاظ نسبت به ديگری برتر است، در اين شرايط نمی توان به ارزشهای انسانی و عدالت خواهانه دست يافت". او ميپرسد که چه اميدی برای بهبودی و اصلاح اخلاقی جامعه وجود دارد در حاليکه فضای خانه بر پايه نابرابری قرار گرفته و اعضاء آن از ابتدای کودکی به حقوق نابرابر خوی کرده اند؟ بعبارت ديگر اگر قوانين ازدواج، حقوق و رفتار برابر اعضاء را به رسميت بشناسد و خانواده که به عنوان پايه اصلی شکل گيری جوامع است را بصورت دبستانی درآيد که مدافع برابری و همزيستی در مهر و محبت و بدور از اعمال قدرت يکی بر ديگری ، آنگاه کودکان در چنين فضائی آماده خواهد شد که آنچه را ميل "برای فضيلت واقعی انسان" و "زندگی مناسب در فضائی برابر" انتظار دارد، به وقوع بپيوندد.
در اينجا ضروری است که به نکته ای اشاره گردد و آن اينست که عليرغم اظهارات جدی ميل درباره برابری اعضاء خانواده، نوشته های فمينيستی او اصولا بطور تلويحی متوجه آندسته از زنان و خانواده های طبقه بالا و متوسط جامعه مي باشد .
میل در کتاب "برای آزادی" هم از آزادی زنان در زمینههای فایده گرایانه دفاع میکند.
میل عقیده داشت که پیشرفت فکری و اخلاقی نوع بشر، شادی بیشتر برای همگان را به همراه میآورد. اعتقاد میل بر این بود که نوع بشر توانایی آموزش و متمدن شدن در زمینههای اخلاقی و فکری را داراست. هر کس حق دارد رأی بدهد، مگر اینکه وحشی و بیسواد باشد. به نظر میل مردم باید حق رأی دادن داشته باشند تا بتوانند از حقوق خود دفاع کنند و به لحاظ فکری و اخلاقی روی پای خود بایسنتد. این قضیه هم در مورد زنان و هم در مورد مردان صدق میکند. میل از جایگاه خود در پارلمان برای دفاع از حق رأی زنان استفاده میکرد؛ کاری جدل آمیز در آن زمان.
عقاید ضد فمینیستی میل
البته منتقدان فمینیست میتوانند میل را به دلیل تایید این نظر که در تحلیل نهایی، بصیرت یک زن نیازمند هدایت دانش عملی مرد است یا به جهت این ادعایش که زن بد تعلیم یافته مصیبتی است برای مرد فرهیخته، به نقد بکشند. چنانکه برای اعتقادش به انسانگرایی و فردگرایی لیبرالی نیز قابل انتقاد است. از همین جهت هم هست که استدلال کردهاند تفکر میل با تاکید بسیارش بر فرد، این واقعیت را نادیده میگیرد که فردیت خود مقولهای است قابل نقد، چه از منظر مارکسیستی متفکرانی چون آلتوسر و چه از دیدگاه پساساختارگرایی که مورد تایید کسانی چون لیوتار است.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .