نظریه های روانشناسی فمینیستی دیانا مری لئونارد
دیانا مری لئونارد ، (13 دسامبر 1941 - 27 نوامبر 2010) ، شناخته شده در حالی که ازدواج کرده است به عنوان دایانا لئونارد بارکر ، یک جامعه شناس انگلیسی ، انسان شناس اجتماعی ، دانشگاهی و فعال فمینیست بود. از سال 1998 تا 2007 ، وی استاد جامعه شناسی در انستیتوی آموزش بود ، و پس از آن استاد ممتاز جامعه شناسی آموزش و پرورش و جنسیت در آنجا بود.
دیانا مری لئونارد در ترینیداد متولد شد در 13 دسامبر 1941 ؛ پدرش دانشمند بود ، مادرش معلم بود. پس از جنگ جهانی دوم ، خانواده دوباره به پادشاهی متحده بازگشتند ، و دیانا تحصیلات خود را در دبیرستان برایتون و هوو و سپس در ادامه داد کالج Girton ، کمبریج ، جایی که وی علوم طبیعی را خواند ؛ وی در دوره تحصیلات خود شور و اشتیاق برای مردم شناسی را پیدا کرد اما پس از فارغ التحصیلی در سال 1961 در Clapham (1964-67) به عنوان معلم علوم کار کرد و به عنوان معلم علوم کار کرد.
وی در حالی که با کار همسرش به سوانزی نقل مکان کرد ، خود را از کار بیکار کرد. او دوباره به آموزش بازگشت و این بار شروع به تحصیل در دوره دکترا در کالج دانشگاه ، سوانزی کرد. با بازگشت به مردم شناسی اجتماعی ، وی تصمیم گرفت که خواستگاری و ازدواج در جنوب ولز را بخواند. دکترا وی در سال 1977 برای پایان نامه "جنسیت و نسل: مطالعه روند و مراسم خواستگاری و عروسی در یک شهر در ولز جنوبی" اهدا شد. در همین حال ، او در جنبش آزادی زنان فعال شد. وی در پروژه ای تحت نظر کریستین دلفی در پاریس (1975–77) شرکت کرد که روشهای تحت فشار قرار دادن زنان در حوزه داخلی را بررسی کرد ، فرآیندی که باعث تشویق و کمک به پالایش وی شد انتقاد از ماتریالیست - فمینیست از خانواده.
او همچنین به ویراستاری یک ژورنال فمینیستی کمک کرد. و در تأسیس مرکز تحقیقات و منابع زنان (بعداً به کتابخانه فمینیست تغییر نام یافت) در لندن در سال 1975 کمک کرد. سال بعد ، وی به عنوان یک سخنرانی در جامعه شناسی منصوب شد در انستیتوی آموزش ، بخشی از دانشگاه لندن . در آنجا ، وی در سال 1984 تاسیس کرد ، که در آن مسائل مربوط به زنان و دختران در طول تحصیل و تحصیلات دانشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. بین سالهای 1980 و 1983 ، وی برای نظارت بر ایجاد دوره مطالعات زنان خود به دانشگاه آزاد اعزام شد. گذشته از تعداد استادان ملاقات ، لئونارد تا پایان کار در م Instituteسسه آموزش باقی ماند ، که در انتصاب وی در سال 1998 به عنوان استاد جامعه شناسی به اوج خود رسید. او در سال 2007 بازنشسته شد اما در آنجا به عنوان استاد ممتاز در آنجا ماند. وی در سال 2006 به عنوان دانشگاهی آکادمی علوم اجتماعی و یکی از اعضای دو سال بعد انتخاب شد.
لئونارد ، که ازدواج وی با ردنی بارکر در سال 1981 به طلاق انجامید اما صاحب سه فرزند شد ، در اثر سرطان در 27 نوامبر 2010 درگذشت.
خانواده
دیانا لئونارد و کریستین دلفی واژه خانواده را به گروهی اطلاق می کنند که بر پایه زوجی ازدواج کرده که دارای فرزندان هستند. خانواده در مفهومی وسیع تر که احتمالا در برگیرنده چند نسل است مورد بحث قرار گرفته است. این دانشمندان با فرضیه “طبیعی بودن” خانواده که ماهیت اجتماعی روابط جنسی، ازدواج، وظایف والدین را پنهان می کند موافق نیستند. نکته اساسی بحث لئونارد/دلفی بر جنبه هائی از زندگی خانوادگی است که بر طبیعی بودن مفاهیمی چون جنسیت و مادری تکیه دارند. مفاهیمی که با رابطه “کار” در ازدواج پیوند نزدیک دارند. کار به معنای خدمتی که زنان به شوهران میکنند، چون هم خوابگی، پشتیبانی احساسی، باز تولید و کار خانگی.
جایگاه سیاسی دانشمندان علوم اجتماعی و فمنیست ها در مورد خانواده متفاوت است و از مارکسسیست ها که جنبه مادی را مورد تاکید دارند تا فمنیست ها که پدرسالاری را علت اصلی نابرابری زنان در خانواده می دانند، تا برخی که به سرمایه داری پدرسالارانه اشاره دارند. لئونارد/دلفی تحلیل خود را بر این فرضیه قرار می دهند که سرمایه داری و پدر سالاری در عین حال که نظام هائی هستند متمایز از هم، اما از نظر تاریخی و تجربی در هم تنیده شده اند. ” یک تحلیل درست ماتریالیستی باید شیوه هائی را که طی آن مردان از کار زنان سود می برند و نه فقط سرمایه داری را مد نظر داشته باشد .
کار زنان، منشاء استثمار و ستم خانگی
لئونارد و دلفی اعتقاد دارند که باید تعریف دقیق تری از کاری که زنان در درون خانواده انجام میدهند ارائه شود. برخی عقیده دارند که چون سرمایه داری کارکرد اصلی خانواده، یعنی تولید را به خارج خانه منتقل میکند، مقام زن به علت آنکه کار تولیدی انجام نمی دهد کاهش یافته است. این تحلیل، جنبه تاریخی ساختار پدر سالارانه خانواده در دوران ماقبل سرمایه داری و نیز شکلی از تولید را که در حال حاضر در درون خانواده به وجود میاید نادیده گرفته است. اگر ما به تولید در مفهوم وسیع تر از مبادله در قبال دستمزد نگاه کنیم، نظر لئونارد و دلفی بر آن است که : “بی دستمزدی و ماهیت .ویژه کار خانگی بر این اصل قرار دارد که وظایف درون خانواده در چهارچوب روابطی قرار دارند که دستمزدی بابت تولیدات آن، یعنی وظایف عملی، احساسی، جنسی و باز تولید (زایش) پرداخت نمی شود.
از سوی دیگر، اغلب بین تولید و مصرف تفاوت گذارده میشود و کار خانگی در رده کار مصرفی قرار میگیرد. از این روست که کاری که برای خرید ، کنترل بودجه خانوار، تبدیل مواد خام به غذا، نگهداری کودک و خانه داری از نظر می افتند. کار خانگی متفاوت از کار مزد بگیری ارزیابی می شود، زیرا که حاصل آن و ماهیت کار “ارزش تبدیلی” ندارد (در بازار معامله نمی شود”. از این رو بحث بر سر آن است که ماهیت خاص کار خانگی یا “بی مزدی” آن تعیین کننده جایگاه اجتماعی آن نیست، بلکه “این ارزش مبادله اجتماعی است که تعیین کننده است. از سوی دیگر، این شانس که زنان (همسران) بتوانند حاصل کار خود را در بازار مبادله کنند وجود ندارد، زیرا که نهاد خانواده متعلق به رئیس خانواده است.
در تعریف کار بی مزد، روابط اجتماعی نقش عمده ای دارند. لئونارد و دلفی همه کارهای درون خانه را بی مزد ارزیابی نمی کنند. اگر زن کاری برای خودش انجام میدهد، مستقیما از آن بهره میبرد. بعنوان مثال تهیه غذا برای خودش. اگر برای شریک زندگی و یا افراد دیگر خانواده غذا تهیه کند، آنها از کاری سود میبرند که نه انجامش داده اند و نه پولی بابت آن پرداخت کرده اند. بنابراین طبق نظر آنها، بین کار خانگی، کار خانوار و کار خانواده گی تفاوت وجود دارد:
کار خانگی در برگیرنده کار مستمر و روزانه ای است که برای نگهداری یک خانه به شیوه کنونی در جامعه غربی انجام می گیرد.
کار خانوار، کاری است که در درون یک واحد خانوار انجام میشود که کار خانگی را نیز در بر میگیرد.
کار خانوادگی، کار بدون مزدی است که توسط اعضاء خانواده، -زن و فرزندان- انجام میشود. روابط درونی در انجام این نوع کار رابطه وابستگی است. مردم بر اساس روابط خویشاوندی یا ازدواج مجبورند این کارها را انجام دهند.
کار خانوادگی شرایطش از کار مزد بگیری متفاوت است زیرا بر پایه سلسله مراتبی قرار دارد که در درون خانواده شکل گرفته است. بنا بریان تحلیل آنها این است که: ” شاید روابط درون زندگی خانوادگی آن قدرها هم بهتر از سرمایه داری کهنه فاسد نیست، حتی اگر از آن متفاوت باشد.”
لئونارد و دلفی با نشان دادن این که الگوی های ویژه تولید، مصرف و انتقال در درون خانواده با هم در ارتباطند و با نظام اقتصاد باز متفاوت اند، نظریه وجهه تولید خانگی را ارائه می دهند.