نظریه های والتر فیشر
والتر فیشر ( .Fisher, Walter R ) ؛ زادهٔ ۱ ژانویه ۱۹۳۱ و در گذشته 2018 ، روانشناس اهل ایالات متحده آمریکا است. فیشر استاد بازنشستۀ دانشکدۀ ارتباطات اننبرگ است.
والتر فیشر فیلسوف ارتباطات است و مفهومی را طرح کرده به نام «پارادایم روایی». او معتقد است که انسانها جهان را مجموعهای از قصهها میبینند و هر فردی قصهای را برمیگزیند که بیش از هر چیزی با ارزشها و باورهای سابق خودش همخوان باشد.
مجموعه کارهای فیشر بر این مفهوم استوار است که مردم اساساً قصه گو هستند و از آنها به عنوان نظریه روایت یاد می شود. قصه گویی یکی از قدیمی ترین و جهانی ترین انواع ارتباطات است و بنابراین فیشر پیشنهاد کرد که افراد به شیوه اجتماعی به دنیای اجتماعی خود نزدیک می شوند و در این چارچوب روایی تصمیم می گیرند و عمل می کنند.
فیشر، با اعمال رسمی دراماتیزم کنت برک، پارادایم روایی را به نظریۀ ارتباط معرفی کرد.
فعالیتهای فیشر بر مبنای این مفهوم است که مردم اساساً داستاننویس هستند که به عنوان نظریۀ روایت شناخته میشوند.
داستان گفتن یکی از قدیمیترین و جهانیترین شکلهای ارتباطات است و بنابراین فیشر ادعا میکند که افراد در روایت اجتماعی خود با رویکرد خود روبرو هستند و تصمیم میگیرند و در چارچوب روایی عمل میکنند .
اساس نظریۀ رتوریکی والتر فیشر بر فهمیدن ارتباطات انسانی از چشمانداز پارادایم روایت است. مقصود فیشر از روایت صرفاً انشایی داستانی نیست که مفروضات آن درست یا غلط باشد، بلکه او از روایت، کنش سمبلیک را اراده میکند یعنی کلمات، جملات یا کنشهایی که برای کسانی که آنها را خلق و تفسیر میکنند توالی و معنا دارند، بنابراین روایت از نظر فیشر هم با جهان واقعی و هم با جهان داستانی در ارتباط است.
به باور او تمام ارتباطات انسانی زیرمجموعۀ روایت هستند، بنابراین فهمیدن روایتها مساوی با درک ارتباطات انسانی است. فیشر مدعی است که تمام ارتباطات انسانی را میتوان گونهای از روایت دانست و همۀ انسانها را روایتگران و شنوندگان روایت قلمداد کرد. پارادایم روایت فیشر در مقابل پارادایم منطقی جهان قرار میگیرد، یعنی در حقیقت فیشر نظریۀ پارادایم روایت را در واکنش به نظریۀ پارادایم منطقی جهان مطرح میکند. مقصود فیشر از پارادایم منطقی جهان آن است که نظامِ منطقِ استدلالی جهان را تعریف میکند. در واقع پاردایمِ منطقی جهان بر این اصل استوار است که انسانها موجودات منطقیای هستند که بر پایۀ استدلال و برهان ارتباط برقرار میکنند.
نظریه روایت توسط والتر فیشر توسعه داده شد . فیشر دکتری خود را در سال 1960 از دانشگاه آیووا اخذ کرد و در کنار سایر موارد به استادی رسید. شاید مهمترین کار فیشر تدوین رویکرد روایی او در زمینه بلاغت و نظریه ارتباطات باشد . در سال 1979 وی از طرف انجمن ارتباطات گفتاری جایزه مونوگراف سالگرد طلایی را برای مقاله ای که نظریه روایت را به حوزه ارتباطات معرفی کرد ، دریافت کرد . با این حال ، مانند بیشتر نظریه های جدید ، نظریه روایت به طور کامل مورد قبول این رشته قرار نگرفت . نظریه روایت با چندین باور از قبل موجود در مورد ماهیت انسانها و نحوه ارتباط و عملکرد آنها در تضاد بود. فیشر این تضاد را با شناسایی اصول آنچه او به عنوان دو پارادایم جهانی می شناسد ، توصیف می کند: پارادایم عقلانی جهان و پارادایم روایی (فیشر ، 1987).
سالها باور بر این بود که انسان موجودی منطقی و استدلالی است که از رهگذر نظامی استدلالی میاندیشد و زندگی خود را بر اساس آن هدایت میکند. باری فیشر معتقد است که در تمام این سالها این نکته از خاطرها پنهان مانده بود که آنچه بر تفکر نوع بشر حاکم است منطقِ استدلالی نیست، بلکه منطقِ روایت است.
از نظر فیشر بر خلاف آنچه تا قرنها گمان میرفت، انسان موجودی منطقی نیست که اساس دانایی او را نظام منطق استدلالی شکل دهد، بلکه انسان ذاتاً موجودی روایتگر است و در نتیجه منطقِ روایت بر ذهن او حاکم است .
پارادایم روایی ( الگوی روایی )
پارادایم روایی یک نظریه ارتباطی است که توسط والتر فیشر ، محقق ارتباطات قرن بیستم تصور شده است . این پارادایم ادعا می کند که همه ارتباطات معنی دار از طریق قصه گویی یا گزارش رویدادها صورت می گیرد . انسانها به عنوان قصه گو و ناظر روایات شرکت می کنند. این نظریه در ادامه ادعا می کند که داستانها متقاعد کننده تر از استدلال ها هستند. اساساً الگوی روایی به ما کمک می کند تا توضیح دهیم که چگونه انسانها قادر به درک اطلاعات پیچیده از طریق روایت هستند .
پارادایم روایی نظریه ای است که نشان می دهد انسان ها قصه گو طبیعی هستند و یک داستان خوب قانع کننده تر از یک بحث خوب است. والتر فیشر این نظریه را به عنوان راه حلی برای استدلال های منسجم توسعه داد. فیشر پارادایم را به عنوان راهی برای مبارزه با مسائل حوزه عمومی تصور کرد . مشکل این بود که انسانها قادر به استدلالهای منسجم سنتی نبودند. در آن زمان ، پارادایم عقلانی جهان نظریه ای بود که برای رفع اختلافات عمومی مورد استفاده قرار می گرفت. او معتقد بود که داستانها می توانند شروع ، میانه و پایان یک بحث را شامل شوند و پارادایم عقلانی جهان در ایجاد حس سازی موثر نیست .
فیشر از واژه پارادایم بیشتر از نظریه استفاده می کند ، بدین معنی که پارادایم وسیع تر از یک تئوری است. فیشر اظهار داشت: "هیچ ژانری ، از جمله ارتباطات فنی ، وجود ندارد که یک قسمت در داستان زندگی نباشد."
فیشر معتقد بود که انسانها منطقی نیستند و پیشنهاد کرد که روایت اساس ارتباط است. بر اساس این دیدگاه ، مردم با گفتن/مشاهده یک داستان قانع کننده ارتباط برقرار می کنند تا با ارائه شواهد یا ایجاد یک استدلال منطقی . ظاهراً پارادایم روایی همه جانبه است و به همه ارتباطات به عنوان یک روایت نگاه می کند ، حتی اگر با الزامات ادبی سنتی روایت مطابقت نداشته باشد. وی اظهار می دارد:
- انسانها جهان را مجموعه ای از داستانها می دانند. هر یک داستانهایی را قبول می کند که با ارزشها و باورهای او مطابقت دارد و به عنوان عقل سلیم درک می شود .
- اگرچه مردم ادعا می کنند که تصمیمات آنها منطقی است ، شامل تاریخ ، فرهنگ و ادراک در مورد سایر افراد درگیر است ، اما همه اینها ذهنی هستند و به طور کامل درک نشده اند.
- عقلانیت روایی مستلزم آن است که داستانها محتمل ، منسجم و وفادار باشند .
قصه گویی یکی از اولین مهارت های زبانی است که کودکان توسعه می دهند. این در سراسر فرهنگ ها و زمان جهانی است.
پارادایم عقلانی جهان
والتر فیشر پارادایم روایی را در تضاد مستقیم با پارادایم جهان منطقی تصور کرد. "علاقه فیشر به روایت از این نتیجه گیری حاصل شد که مدل غالب برای توضیح ارتباطات انسانی-الگوی جهان عقلانی-ناکافی است." پارادایم جهان منطقی نشان می دهد که وقتی استدلال منطقی است بیشتر قانع کننده است. این نظریه بر اساس آموزه های افلاطون و ارسطو است .
مقایسه پارادایم روایی و عقلانی جهان
| پارادایم روایت | پارادایم عقلانی جهان |
| 1. انسانها قصه گو هستند. | 1. انسانها منطقی هستند. |
| 2. تصمیم گیری و ارتباط بر اساس "دلایل خوب" است. | 2. تصمیم گیری بر اساس استدلال است. |
| 3. دلایل خوب توسط مسائل مربوط به تاریخ ، بیوگرافی ، فرهنگ و شخصیت تعیین می شود. | 3. استدلال ها از نظر صحت و منطق معیارهای خاصی را رعایت می کنند. |
| 4- عقلانیت مبتنی بر آگاهی مردم از قوام درونی و شباهت به تجربه زنده است. | 4- عقلانیت مبتنی بر کیفیت شواهد و فرایندهای استدلال رسمی است. |
| 5. ما دنیایی را تجربه می کنیم که مملو از داستان است و باید بین آنها یکی را انتخاب کنیم. | 5- جهان را می توان مجموعه ای از روابط منطقی دانست که از طریق استدلال آشکار می شوند. |
از نظر ارسطو ، برخی از گزاره ها به دلیل ارتباط با دانش واقعی برتری دارند. این دیدگاه مدعی است که:
- مردم اساساً موجوداتی اندیشمند هستند که دانش خود را بر اساس استدلال مبتنی بر شواهد بنا می کنند.
- استدلال منطقی منعکس کننده دانش و درک و نحوه تشکیل پرونده است. این خصوصیات تعیین می کند که آیا استدلال پذیرفته شده است ، تا زمانی که فرم با انجمن مطابقت داشته باشد ، که ممکن است علمی ، حقوقی ، فلسفی و غیره باشد.
- جهان مجموعه ای از معماهای منطقی است که با عقل قابل حل است.
عقلانیت روایی
عقلانیت روایی نیاز به انسجام و وفاداری دارد که به قضاوت درباره دلایل کمک می کند.
انسجام
انسجام روایی میزان منطقی بودن یک داستان است. داستانهای منسجم از نظر داخلی سازگار هستند ، دارای جزئیات کافی ، شخصیت های قوی و عاری از شگفتی های مهم هستند. توانایی ارزیابی انسجام آموخته شده و با تجربه بهبود می یابد. افراد پایبندی یک داستان را با مقایسه آن با داستانهای مشابه ارزیابی می کنند. آزمایش نهایی حس روایی این است که آیا شخصیت ها به طور قابل اعتماد عمل می کنند یا خیر. اگر ارقام در افکار ، انگیزه ها و اعمال خود پیوستگی نشان دهند ، پذیرش افزایش می یابد. با این حال ، شخصیت های رفتاری غیرقابل قبول ، پذیرش را از بین می برند.
وفاداری
وفاداری روایی میزان تطبیق یک داستان با تجربیات ناظر با روایات دیگر است. چگونه تجربه یک داستان با داستانهای گذشته که آنها می دانند در زندگی آنها صادق است صادق است. داستانهای با وفاداری ممکن است بر باورها و ارزشهای آنها تأثیر بگذارد.
فیشر پنج معیار را تعیین کرد که بر وفاداری روایت داستان تأثیر می گذارد. اولین مورد از الزامات ارزشهایی است که در داستان تعبیه شده است. دومین عنصر ارتباط بین داستان و ارزش مورد تأکید است. سومین معیار ، پیامدهای احتمالی است که برای افرادی که به ارزشهای مورد حمایت پایبند هستند به دست می آید. دو مورد آخر در درجه اول تطابق ارزشهای روایت با ارزشهای ناظر و در نهایت میزان بیانگر ارزشهای داستان بالاترین ارزشهای ممکن در تجربه بشری است.
ارزیابی سیستم های استدلال
پارادایم روایی فیشر جایگزینی برای تحلیل ارسطویی ارائه می دهد که بر حوزه تفکر بلاغی مسلط است. روایت ها برای ارزیابی نیازی به آموزش یا تخصص ندارند. عقل سلیم انسجام و وفاداری روایت را ارزیابی می کند. بوسل و بیلاندزیچ عقلانیت روایی را از واقع گرایی متمایز می کنند و می نویسند: "قابل توجه است که قدرت روایت با آگاهی خوانندگان یا بینندگان از اختراع داستان کاهش نمی یابد. برعکس ، داستانهای موفق - آنهایی که بیشتر ما را درگیر خود می کنند." - غالباً هم تخیلی است و هم غیر واقعی. "
متناوباً ، فوکو مدعی شد که سیستم های ارتباطی از طریق savoir و pouvoir (دانش و قدرت) سلسله مراتب که دسترسی به گفتمان ها را کنترل می کنند ، شکل گرفته است. از این رو ، معیارهای ارزیابی قابلیت اطمینان و کامل بودن شواهد ، و اینکه آیا الگوی استدلال صحیح است مطلق نیست ، اما به مرور توسط افرادی که دارای مقام هستند تعیین می شود. این امر به ویژه زمانی اهمیت دارد که فرایند تفکر علاوه بر داده های تجربی شامل ارزشها و خط مشی نیز باشد.
در عوض ، پارادایم روایی ادعا می کند که هر فردی می تواند درباره شایستگی های یک داستان به عنوان پایه ای برای باور و عمل قضاوت کند.
روایت بر همه جنبه های زندگی هر فرد به صورت کلامی و غیر کلامی تأثیر می گذارد تا کسی بتواند به شیوه خاصی باور کند یا عمل کند. حتی وقتی پیامی انتزاعی به نظر می رسد - یعنی زبان تحت اللفظی است و نه مجازی - این روایت است. این به این دلیل است که در داستان جاری داستان نویس تعبیه شده است و از ناظران دعوت می کند تا ارزش آن را برای زندگی خود ارزیابی کنند.
عقلانیت روایی و احساس روایی مکمل یک نظریه روایی هستند. مورد اول به این نکته می پردازد که داستان چگونه موثر و معنای آن را منتقل می کند. دومی واکنش های احساسی ناظران داستان را در نظر می گیرد. احساس روایی احساسی است که به خاطر کسی یا چیز دیگری احساس می شود.
برنامه های کاربردی
نظریه روایت یک چارچوب ارزیابی در زمینه های مختلف ارتباطات است. کسانی که از نظریه روایت در تحقیقات خود استفاده می کنند ، از آن به عنوان یک روش کلی برای مشاهده ارتباطات یاد می کنند. پارادایم روایی به طور کلی یک نظریه تفسیری ارتباط تلقی می شود. این یک نظریه بسیار مفید برای آموزش روشهای تحقیق کیفی است.
نظریه فیشر برای حوزه هایی از ارتباطات سازمانی گرفته تا تعامل با خانواده ، نژادپرستی و تبلیغات مورد توجه قرار گرفته است. مک نامارا پیشنهاد کرد که پارادایم روایی را می توان با قصه گویی نظامی برای افزایش درک خدمات مسلح ایالات متحده استفاده کرد. استاتس و بارکر ، از دانشگاه ویرجینیا ، پیشنهاد کردند که پارادایم روایی را می توان برای تعیین اینکه آیا برند یک شرکت توسط مصرف کنندگان استقبال خوبی خواهد شد یا خیر ، تعیین کرد که آیا روایت ایجاد شده دارای انسجام و وفاداری است یا خیر. سایر محققان از پارادایم روایت برای ارزیابی استانداردهای اخلاقی در تبلیغات استفاده کردند. رابرتز از الگوی روایت به عنوان راهی برای درک بهتر استفاده از روایت در فولکلور استفاده کرد. هوبارت پیشنهاد کرد از نظریه روایت به عنوان راهی برای تفسیر افسانه های شهری و انواع دیگر حقه بازی استفاده کند.
پارادایم روایی هنگام ارزیابی روابط کاری چند ملیتی نیز قابل استفاده است. تعاملات جهانی بین گروه ها با پیشینه های مختلف تمایل دارد مانع پیشرفت گروه و ایجاد روابط شود. طی دو دهه گذشته ، دانشمندان با استفاده از چندین نظریه متفاوت ، تنوع در محل کار را تصور می کنند. با ادامه تنوع شرکتها ، مشاغل به دنبال مدلهای ارتباطی هستند تا به مدیریت ساختار پیچیده روابط انسانی کمک کنند. پارادایم روایت به عنوان یک تکنیک ارتباطی عمل می کند که به شرکت ها نشان می دهد که چگونه استفاده از یک داستان خوب می تواند منافعی در نیروی کار ایجاد کند. قصه گویی یک راه حل بین فرهنگی است که اعتبار و اعتماد را در روابط بین کارگران ایجاد می کند.
روایت و سیاست
اسمیت در سال 1984 یک نمونه از مطالعه را انجام داد که از نظریه روایت به طور مستقیم استفاده کرد. اسمیت به وفاداری و انسجام روایاتی که به عنوان بسترهای حزب جمهوری خواه و دموکرات در ایالات متحده ارائه می شود ، نگاه کرد و دریافت که علیرغم تفاوت های ظاهری ، هر یک از احزاب قادر به حفظ یکپارچگی و وفاداری با ثابت ماندن در ساختار و ارزش های فراگیر حزب هستند.
ارتباط روایی و سلامت
یک مطالعه ادعا کرد که ویژگی های روایت می تواند به طور استراتژیک توسط ارتباط دهندگان سلامت تغییر کند تا بر هویت خواننده تأثیر بگذارد. مشخص شد که شباهت های بین خواننده و قهرمان داستان ، اما نه از دیدگاه راوی ، تأثیر مستقیمی بر اقناع روایت دارد.
روایت و برندسازی
پردازش روایی می تواند ارتباطات بین یک نام تجاری و مخاطب را ایجاد یا تقویت کند. شرکت ها و کسب و کارها از داستان ها یا مارک هایی استفاده می کنند که داستانی را برای ایجاد وفاداری به نام تجاری پیشنهاد می کنند . مشاغل برای ایجاد یک داستان خوب از طریق تبلیغات و روابط عمومی سرمایه گذاری زیادی می کنند. در توسعه برند ، بسیاری از بازاریابان قبل از ایجاد روایتی برای آن مارک ، بر تعریف شخصیت برند (کاربر معمولی) تمرکز می کنند . ویژگی های شخصیتی مانند صداقت ، کنجکاوی ، انعطاف پذیری و قاطعیت در شخصیت نهفته است. تعهد به مفاهیم رفتاری مرتبط می تواند به برند کمک کند تا با روایت خود سازگاری داشته باشد.
نظریه بلاغت ارسطو
پارادایم روایی هر دو شکل پاتوس و آرم نظریه بلاغت را در بر می گیرد. نظریه بلاغت توسط ارسطو تدوین شد. وی بلاغت را این گونه تعریف می کند: وسایل متقاعد کننده موجود. شامل دو فرض است. اول اینکه برای تاثیر سخنرانان عمومی باید مخاطبان خود را در نظر بگیرند. ثانیاً اینکه برای تاثیر سخنرانان عمومی مدارک ارائه می دهند.
ارسطو سخنرانی عمومی را به سه قسمت تقسیم کرد: گوینده ، موضوع و مخاطب. او مخاطب را مهمترین دانست و پایان و هدف سخنرانی را تعیین کرد. بنابراین ، تجزیه و تحلیل مخاطب ، که فرایند ارزیابی مخاطب و پیشینه آن است ، ضروری است.
در فرض دوم ، اثبات ارسطو به وسایل اقناع اشاره دارد. و این سه نوع اثبات عبارتند از Ethos ، Pathos و Logos .
اخلاق ( Ethos ) : شخصیت ادراک شده ، هوش و حسن نیت یک گوینده هنگامی که از طریق گفتار او آشکار می شود.
عقل محض ( Logos ) : اثبات منطقی که سخنرانان از آن استفاده می کنند.
گیرندگی ( Pathos ) : احساساتی که از شنوندگان بیرون کشیده می شود.
سه حالت اخلاقی وجود دارد
Phronesis : حکمت عملی
Arete : شخصیت اخلاقی
Eunoia : حسن نیت
مدلهای موقعیتی
وقتی افراد داستانی را تجربه می کنند ، مرحله درک آن جایی است که آنها نمایشی ذهنی از متن را تشکیل می دهند. چنین تصویر ذهنی را مدل موقعیت می نامند. مدلهای موقعیتی بیشتر نمایانگر وضعیتی هستند که در یک سند توصیف شده اند تا خود متن. بسیاری از تحقیقات نشان می دهد که ناظران به گونه ای رفتار می کنند که گویی در داستان حضور دارند تا خارج از آن. این از مدل فیشر پشتیبانی می کند که اجزای روایت با دلایل خوب با عناصر مدل های موقعیتی مرتبط هستند.
فضا
مدل های موقعیتی جنبه های مربوط به محیط روایت را نشان می دهند. اجسامی که از نظر فضایی به ناظران نزدیک هستند ، عموماً بیشتر از اجسام دورتر مرتبط هستند. در مورد مدلهای موقعیتی نیز همین امر صادق است. ناظران به طور مشابهی نسبت به کلمات نزدیک به شخصیت اصلی ، کلمات را که از اجسام دورتر نشان می دهند ، کندتر تشخیص می دهند. هنگامی که ناظران از چیدمان فضایی محیط داستان (به عنوان مثال ، یک ساختمان) اطلاعات زیادی دارند ، نمایه های خود را با توجه به مکان و اهداف قهرمان به روز می کنند. آنها سریع ترین دسترسی ذهنی را به اتاقی دارند که قهرمان داستان به آن نزدیک است. به عنوان مثال ، آنها می توانند با سهولت بیشتری بگویند که آیا دو شی در یک اتاق هستند اگر اتاق ذکر شده نزدیک قهرمان داستان باشد. تفسیر معنای فعل نشان دهنده حرکت افراد یا اشیاء در فضا ، مانند نزدیک شدن ، بستگی به مدل موقعیت آنها دارد. تفسیر ناظران نیز به اندازه نقطه عطف و سرعت تصویر بستگی دارد. ناظران طوری رفتار می کنند که گویی در موقعیت واقعی حضور دارند.
اهداف و علیت
در یک مطالعه ، ناظران اهدافی را که هنوز قهرمان سریعتر از آنها به انجام رسانده بود ، سریعتر از اهدافی که به تازگی محقق شده بود ، تشخیص دادند. هنگامی که کیف و مک دانیل موضوعاتی مانند "پس از یک بحث 3 ساعته ، سخنران خسته به صندلی خود رفت (و نشست)" و سپس با کلمات کاوش کننده (به عنوان مثال "نشسته") به موضوعات ارائه کردند. موضوعات به همان اندازه زمان می بردند تا نام نشستن هنگام حذف عبارت سخنران و حذف آن ذکر شود. علاوه بر این ، زمان نامگذاری در هر دو این شرایط به طور قابل توجهی سریعتر از حالت کنترل بود ، که در آن دلالت بر این بود که بلندگو ایستاده است.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .