رشد در دوره نوجوانی ( 12 تا 20 سالگی )
نوجوانی ( دوازده تا بیست سالگی ) دوره ای است که مابین کودکی وبزرگسالی قرار دارد.در جوامع مدرن،مهارت هایی که نوجوانان باید درآن تسلط یابندبه قدری دشوارند و انتخاب هایی که با آنها مواجه می شوند به قدری متنوع هستند که نوجوانی تقریبا ۱۰سال طول می کشد.
اما در سراسر جهان تکالیف اساسی این دوره تقریبا مشابه می باشند:• پذیرفتن بلوغ جنسی،• فراگیری شیوه های تفکر بالغ،• کسب استقلال مالی و عاطفی،• آموختن روش هایی پخته تر برقراری ارتباط با همسالان هر دو جنس• تشکیل هویت یعنی درک معینی از این که او از لحاظ جنسی ،اخلاقی ،سیاسی و شغلی کیست.• نوجوانی با بلوغ جنسی مشخص می شود:• طغیان رویدادهای زیستی که به بدن بالغ و رسش جنسی می انجامد.• همچنین نوجوانی، توانایی تفکر انتزاعی را به همراه دارد که زمینه ی جدیدی را برای یادگیری آماده می سازد.
مفاهیم مختلف در مورد نوجوانی
مطالعه علمی مفاهیم نوجوانی توسط “استنلی هال” پدر روانشناسی بلوغ و نوجوانی آغاز شد. هال، اولین روانشناسی بود که با استفاده از پرسشنامه، اطلاعات مفصلی در باره کودکان و نوجوانان بدست آورد.
• مفاهیم مطرح شده توسط استنلی هال در مورد نوجوانی عبارتند از:
۱-طوفان وفشار:نوجوانی با احساس های متناقض،تحریک فیزیولوژیکی وعواطف پر تنش همراه می شود.
۲-تولد دوباره:در نوجوانی تکامل یافته ترین خصوصیات انسانی و اولین ویژگی های تمدن انسانی ظاهر می شود.بنابراین روش تربیتی که درباره نوجوانی به کار می رودبسیار حائز اهمیت است.
۳-پدیده باززیستی:موجود زنده در طول حیات خود،مراحل مشابهی از تاریخ تحول انسانی را سپری می کند.هال معتقد بود که تغییرات فیزیولوژیکی مسیر رشد ،تکامل و نحوه ی رفتار انسان ها را مشخص می کند.
1. دیدگاه زیستی:
• دیدگاه هال براساس نظریه ی تکامل داروین می باشد.• به اعتقاد استنلی هال ،نوجوانی را میتوان به صورت فوران امیال غریزی توصیف کرد.• به عبارت دیگراین مرحله طوفانی رشد ،به دوره ای شباهت دارد که انسان ها از موجودات وحشی به افراد متمدن تکامل یافته اند.• زیگموند فروید نیز بر طوفانی بودن سال های نوجوانی تاکید کرده است و نوجوانی را مرحله ی تناسلی نامیده است.• فروید معتقد است که جوانان از سرنوشت زیستی خود پیروی می کنند، تولید مثل و بقای گونه.• او نوجوانی را مرحله ی تناسلی نامیده .• دوره ای که طی آن سائق های غریزی از نو برانگیخته می شوند،به ناحیه ی تناسلی بدن انتقال می یابند و تعارض روانی ،رفتار بی ثبات و غیر قابل پیش بینی را به بار می آورند.
• وی معتقد است که پیامد طبیعی طغیان زیستی بلوغ جنسی،افزایش تهییج پذیری،تعارض و مخالفت با بزرگسالان است. بنابراین دیدگاه های روسو، هال و فروید بر عوامل زیستی تاکید می کنند نه عوامل محیطی.
2. دیدگاه محیطی
• مارگارت مید نقش عوامل زیست شناختی را در رشد آدمی نفی نمی کند اما تاکید او بر نقش نهاد های فرهنگی در شکل گیری رفتار کودکان و نوجوانان بود.• او مفاهیم «جبرگرایی فرهنگی » و «نسبیت گرایی فرهنگی» را مطرح کرد.• این مفاهیم به رشد شخصیت های مختلف در فرهنگ های مختلف اشاره دارند.• او یک انسان شناس بود و به جزایر ساموا جهت انجام فعالیت هایی سفر کرد.• او به این نتیجه رسید که در جزایر ساموا، روابط اجتماعی آسان گیرو آزاد اندیشی در مسائل جنسی در نوجوانی وجود دارد• در نتیجه احتمالا نوجوانی لذت بخش ترین دوره زندگی افراد ساموایی است.• او معتقد بود که محیط اجتماعی ،مسئول تمامی تجربیات نوجوانان است.• ازتجربیات آشفته گرفته تا تجربیات آرام بخش.• بنابراین او برعوامل محیطی تاکید می کند نه عوامل زیستی.
3. دیدگاه متعادل:
• این روزها می دانیم که نوجوانی حاصل هردو نیروی زیستی و اجتماعی است.• تغییرات زیستی همگانی هستند.• به طوری که در همه ی نخستی ها (پریمان ها) و همه ی فرهنگ ها یافت می شوند.• این فشارهای درونی و انتظارات اجتماعی همراه با آن که فرد جوان رفتار های بچگانه را کنار می گذارد،روابط میان فردی جدیدی برقرار می کند و مسئولیت بیشماری را می پذیرد، در همه نوجوانان موجب لحظه های بلا تکلیفی،خودناباوری و ناامیدی می شود.• درعین حال مدت نوجوانی از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است.• اگرچه در جوامع ساده تر دوره انتقال به بزرگسالی کوتاهتر است،اما بازهم دوره نوجوانی دیده می شود.• بررسی ۱۸۶فرهنگ روستایی معلوم کرده است که تقریبا همه ی آنها بین کودکی وبزرگسالی، یک مرحله ی میانی، هرچند کوتاه دارند.
• در جوامع صنعتی که مشارکت و موفقیت در زندگی اقتصادی به چندین سال تحصیلات نیاز دارد، دوره ی نوجوانی طولانی تر می شود.• چون جوانان باید برای زندگی شغلی پربار آماده شوند، معمولا سال های بیشتری به والدین وابسته هستند و ارضای جنسی خود را به تعویق می اندازند.
• روت بندیکت معتقد است که مشکل نوجوانان به «پیوستگی»یا «ناپیوستگی»نقش فرهنگی آن ها بستگی دارد
• در بعضی جوامع میان نقش دوران کودکی وبزرگسالی نوعی پیوستگی به چشم میخورد.• مثلا دختر بچه ها ،کنار مادر خود به قالیبافی یا صنایع دستی دیگری مشغول می شوند• در سنین نوجوانی و بزرگسالی با همین شغل به زندگی ادامه می دهند.• اما در بعضی جوامع مثل جوامع صنعتی، بین نقش دوران کودکی و بزرگسالی فاصله زیادی وجود دارد• کودکان در این جوامع باید اکثر آموخته های دوران کودکی را کنار گذاشته و نقش های جدیدی ایفا کنند.
دوره های نوجوانی
• اوایل نوجوانی (۱۱تا۱۴سالگی) در این دوره تغییرات بلوغ سریع است.
• اواسط نوجوانی (۱۴تا۱۷سالگی) تغییرات بلوغ اکنون تقریبا کامل شده اند.
• اواخر نوجوانی (۱۷تا۲۰سالگی) نوجوانان کاملا ظاهر بزرگسالی کسب می کنند و انتظار دارند که نقش های بزرگسالی را برعهده بگیرند.
بلوغ
• بلوغ، مرحله ای از زندگی است که فرد در آن به تکامل جنسی و قابلیت تولید مثل می رسد. تغییرات بلوغ جنسی به دو نوع تقسیم می شود:
• رشد کامل بدن• رسش ویژگی های جنسی
• علائم بلوغ در دختران،حدود ۹تا۱۰سالگی آغاز می گردد و در ۱۳تا۱۴سالگی به تکامل می رسد.• علائم بلوغ در پسران در ۱۲سالگی آغاز می گرددو در ۱۶سالگی به تکامل می رسد.• دختر ها که از زمان پیش از تولد ، رسش جسمانی پیشرفته ای دارند به طور متوسط ۲سال زودتر از پسرها بالغ می شوند.
• خصوصیات اولیه جنسی: رشد اندام هایی که رابطه مستقیم با تولید مثل دارند، مثل رحم دختران و غده پروستات در پسران.
• خصوصیات ثانویه جنسی: ویژگی های فیزیولوژیکی که رابطه مستقیم با تولید مثل ندارند، مثل رشد سینه در دختران و تغییر طنین صدای پسران.
• جهش نموی نوجوانی: به تغییرات چشمگیرقد و وزن در نوجوانی اطلاق می گردد که آغاز آن به طور متوسط در دختران در ۱۰سالگی است و در پسران حدودا ۱۳-۱۲سالگی است،• جهش نموی معمولا ۲ سال طول می کشد و بعد فرد به بلوغ می رسد.• اولین نشانه بیرونی بلوغ جنسی ، همین افزایش سریع قد و وزن می باشد• دختران در ۱۵-۱۴سالگی و پسران در ۱۸ سالگی به قد نهایی خود می رسند.
• غده هیپوفیز (غده رهبر) توسط هیپوتالاموس اداره می شود. هورمون رشد GH تولید می کند. اگر غده هیپوفیز کمتر از مقدار طبیعی ترشح کندکوتاه قد می شود.• ترشح هورمون رشد (GH)و تیروکسین،به افزایش فوق العاده ی اندزه ی بدن و رسش استخوان بندی منجر می شود. • هورمون محرک غده تیروئید TSH است.• اگر فعالیت غده تیروئید در دوران کودکی ضعیف باشد،فرد دچار عقب ماندگی ذهنی می گردد.• اما اگر در بزرگسالی ضعیف باشد، منجر به عقب ماندگی ذهنی نمی شود بلکه فرد را دچار کندی وسستی می گرداند.
• هورمون های جنسی،رسش جنسی را کنترل می کنند.• اگرچه استروژن ها،هورمون های زنانه آندروژن ها هورمون های مردانه هستند،اما هردوهورمون در مردو زن وجود دارد،ولی مقدار آن ها متفاوت است.• ترشح مقدار زیادی هورمون آندروژن به نام تستسترون در بیضه ها منجر به آغاز و رشد اندام های جنسی در پسران می شود.• تولیدهورمون های استروژن و پروژسترون در تخمدان ها منجر به رشد پستان ها، اندام ها جنسی زنانه ،کنترل چرخه عادت ماهیانه می شود.• استروژن ها در هردو بخش ،ترشح هورمون رشد را افزایش می دهند و همراه با آندروژن ، افزایش تراکم استخوانی تحریک می کنند.
• ترشح هورمون های شبه آندروژن در غدد فوق کلیوی دختران، منجر به جهش نموی و رشد موهای بدن می گردد.• هرچقدر که دختران به بلوغ نزدیک شوند نسبت استروژن به آندروژن در بدن آنها افزایش می یابد،• اما هرچه که پسران به بلوغ نزدیک تر می شوند نسبت آندروژن به استروژن در بدن افزایش می یابد.
• تناسب بدن• در نوجوانی، روند رشد سری - پایی نوباوگی و کودکی برعکس می شوند.• در ابتدا رشد دست ها و پاها وبعد تنه شتاب می گیردکه افزایش قد نوجوانان را توجیه می کند• به همین علت است که نوجوانان معمولا ابتدا با قواره وبی تناسب به نظر می رسند.• پاهای دراز با دست و پای خیلی بزرگ.• در تاسی بدن نیز تفاوت های جنسی زیادی دیده میشودکه علت آن ،تاثیر هورمون های جنسی براستخوان بندی است.• شانه های پسر ها نسبت به ران ها ،پهن تر هستند• در حالی که ران های دخترها نسبت به شانه و کمر پهن تر هستند.• البته در نهایت پسرها از دخترها بزرگ تر می شوند و پاهای آنها در مقایسه با باقی بدن بلندتر می شود.• علت اصلی آن این است که پسرها ۳ سال بیشتر رشد پیش نوجوانی دارند و این زمانی است که پاها سریع تر رشد میکنند.
• ترکیب عضله - چربی• در حدود۸سالگی به دست ها،پاها وتنه دخترها چربی اضافه می شود• این روند بین۱۱تا۱۶سالگی شتاب می گیرد.• در مقابل چربی دست و پای پسرها کاهش می یابد وجای آن را عضله می گیرد.
• رسش جنسی در دخترها• دامنه سنی نخستین قاعده گی از۵/۱۰تا۵/۱۵سالگی نوسان دارد.• طبیعت،رسش جنسی را به تعویق می اندازدتا این که بدن دختر به قدر کافی برای حاملگی بزرگ شود.• نخستین قاعده گی بعد از اوج جهش قد روی می دهد.• تا۱۲الی۱۸ماه بعد از نخستین قاعده گی ،چرخه ی قاعده گی اغلب بدون آزاد شدن تخمک از تخمدان ها صورت می گیرد.
• رسش جنسی در پسرها• وقتی که جهش رشد به اوج خود می رسد (۱۴سالگی)، بزرگ شدن بیضه ها و آلت تقریبا کامل شده ،موی صورت و بدن نمایان می شود.• شاخص دیگر رسش جسمانی مرد،کلفت شدن صداست.• در حدود ۵/۱۳سالگی،نخستین انزال روی می دهد.• منی برای مدتی حاوی تعدادی اسپرم زنده است.• بنابراین پسرها نیز مانند دخترها ،در آغاز یک دوره ی کاهش ناباروری دارند.
تفاوت های فردی و گروهی
• وراثت تا اندازه ای در جدول زمانی رسش بلوغی نقش دارد،• دوقلوهای یک تخمکی به فاصله یک یا دو ماه پس از یکدیگر به نخستین قاعده گی می رسند،• دوقلوهای دوتخمکی تقریبا ۱۲ماه بایگدیگر اختلاف دارند.• تغذیه و ورزش در این امر دخالت دارد.• در زنان افزایش سریع وزن و چربی بدن،رسش جنسی را تحریک می کند.• قاعده گی در دخترهایی که ورزش را در سنین اولیه آغاز می کنند یا خیلی کم غذا می خورند و درصد چربی پایینی دارند،خیلی به تاخیر می افتد.• در مقابل قاعده گی دختر های چاق زود شروع کی شود.
• درمناطق مختلف جهان،مرتبه ی اجتماعی –اقتصادی متفاوت نیز در رشد بلوغ جنسی نقش مهمی دارد.• وراثت احتمالا نقش ناچیزی دارد، چراکه نوجوانانی که اصل و نصب ژنتیکی بسیار متفاوتی دارند و در شرایط مرفه مشابهی زندگی می کنند، از نظر جدول زنانی بلوغ جنسی به یکدیکر شبیه هستند.• در عوض سلامت جسمانی، نقش عمده ای دارد.• در نواحی فقر زده که تغذیه و بیماری عفونی شایع است، نخستین قاعده گی بسیار به تاخیر می افتد.
• تغییرنسلی، در زمانبندی بلوغ جنسی، از نقش سلامت جسمانی در رشد نوجوانان، حمایت بیشتری می کند.• در کشورهای صنعتی، سن قاعده گی از ۱۸۶۰تا۱۹۷۰تقریبا۳ تا۴ ماه درهردهه کاهش یافته است• چراکه تغذیه ،مراقبت بهداشتی ،بهداشت عمومی وکنترل بیماری های عفونی در این مقطع زمانی بهبود یافته است.
تاثیر بلوغ جنسی بر حالات هیجانی ورفتاری نوجوانان
• دمدمی بودن:• پژوهش ها نشان می دهد که هرچه سطح هورمون بلوغ بالاتر باشد،دمدمی بودن بیشتر است،• اما این رابطه خیلی نیرومند نیست در واقع خلق نوجوانان در مقایسه با خلق بزرگسالان ثبات کمتری دارد.• همچنین آنها خیلی بیشتر از یک موقعیت به موقعیت دیگر جابه جا می شوند ونوسان خلق آن ها رابطه ی زیادی با این تغییرات دارد.• درمجموع می توان گفت که عوامل موقعیتی با تاثیرات هورمونی ترکیب می شوند بر دمدمی بودن نوجوانان تاثیر می گذارند.
• روابط والد-فرزند:• بلوغ جنسی با افزایش تعارض والد –فرزند ارتباط دارد.• پژوهشگران معتقدند که این ارتباط ،ارزش انطباقی دارد.• در بین نخستی های غیر انسان، معمولا عضو جوان در حد بلوغ جنسی، گروه خانه را ترک می کند و این امرمانع از روابط جنسی بین آن ها می شود.• در میان انسان ها جایگزین مدرنی برای جدایی جسمانی پدیدار گشته است: فاصله گیری روانی بین والدین و فرزندان.
• توانایی جدید استدلال کردن نوجوانان نیز می تواند در افزایش تنش خانوادگی دخالت داشته باشد.• وقوع تعارض عموما ملایم است و در ۱۴-۱۵سالگی کاهش می یابد.
تاثیر بلوغ زودرس و دیر رس در نوجوانان
• تاثیر روانی-اجتماعی بلوغ در هر فرهنگ ماهیت خاصی دارد اما در اکثر جوامع معاصر، چگونگی آهنگ بلوغ در روحیه ی نوجوانان تاثیر عمیقی می گذارد.
• بلوغ زود رس ودیر رس در پسران• اکثر پژوهش ها نشان داده است پسرانی که بلوغ زود رس دارند، در میان همسالان خود محبوبترند واحتمال رهبری آنان در گروه همسالان بیشتر است.• در عین حال این پسران آرامتر و باوقارترند واعتماد به نفس بیشتری دارند.• به عکس پسرانی که بلوغ دیر رس دارند، غالبا احساس بی کفایتی ، طرد شدگی و سلطه پذیری نشان می دهند.• این پسران متکی تر و پرخاشجوتر واحساس امنیت کمتری می کنند.• علیه والدین خود بیشتر عصیان می کنند وبرای خود ارزش کمتری قائلند.• معمولا این پسران با حرف زدن زیاد و رفتارهای تکانشی، خواهان جلب توجه بیشتری هستند.• پسرانی که بلوغ زود رس دارند، در عملکردهای آموزشی امتیازهای بیشتری کسب می کنند• ولی به نظر نمی رسد که این برتری همواره ادامه یابد، چرا که با ورود به دوران بزرگسالی ، این امتیازها کمرنگ تر می شوند.• در مجموع پسران تمایل بیشتری به بلوغ زودرس دارند و اگر زودتر به سن بلوغ برسند، به علت قدرت بدنی بیشتردر ورزش و رهبری گروه موفق تر خواهند بود.
• از آن جایی که دختران ، زودتر به سن بلوغ می رسند، پسرانی که بلوغ زود رس دارند، از لحاظ شخصیت با دختران همسن خود ، وجه اشتراک بیشماری احساس می کنند.• همچنین بلوغ زود رس برای پسران، صرفا امتیازهای مثبت به دنبال ندارد ، چراکه ممکن است اطرافیان به علت جثه ی بزرگتر، مسئولیت بیشتری را به آنها محول کنند• یا از آن ها انتظارهای بیشتری داشته باشند• برای وفق دادن خود با تغییرات نوجوانی ، از لحاظ زمانی فرصت کمتری دارند و مجبورند که خود را سریع تر با تغییرات بلوغ منطبق کنند.• اما پسرانی که بلوغ دیررس دارند، با اینکه نشانه های بیشتری از رفتارهای کودکانه دارند، فرصت بیشتری برای وفق دادن خود با تغییرات سنی این دوره خواهند داشت.• به همین علت ممکن است در دراز مدت با مسائل زندگی خود بهتر کنار آیند.
• بلوغ زود رس و دیرس در دختران• تاثیرات مثبت ومنفی بلوغ زودرس و دیررس در میان دختران چندان روشن نیست.• آنچه مشخص است این است که برخلاف پسران، بسیاری از دختران تمایلی به بلوغ زود رس ندارند، بلکه خواهان آنند که بلوغ به موقع داشته باشند.• شواهد نشان می دهد که دختران با بلوغ زود رس ،درون گراتر وخجالتی ترند و از رفتار اجتماعی ضعیفتری ،برخودارند.• پژوهش ها نشان می دهند که آن ها عزت نفس پایینتری دارند ونسبت به جثه شان از نگرش کم و بیش منفی تر برخوردارند.• در مورد این دختران،گاهی نگرش های خاصی نیز به وجود می آید.• مثلا بسیاری از والدین و معلمان ، آن ها را بدون دلیل کافی از لحاظ جنسی فعال تر می پندارند.• ممکن است سخت گیری ها و محدودیت های بیشتری اعمال کنند.• این گونه دختران ممکن است در یابند که بیشتر مورد توجه دیگران قرار می گیرند.• در بسیاری از موارد، این دختران برای کاهش جلب توجه ، ممکن است رفتارهای خاصی انجام دهند.• در میان جمع کفش های تخت می پوشند یا خمیده راه می روند.• در واقع روبه رویی دختران با مسائل یاد شده ، به آن ها کمک می کند تا با مشکلات آتی زندگی بهتر کنار آیند.
• با اینکه دختران زود رس با شروع سریع جهش رشدی گوشه گیر تر و درون کراتر می شوند، ولی به تدریج از دوره ی راهنمای به بعد ،محبوبیت بیشتری کسب می کنند• در بسیاری از موارد توسط دختران دیگر به عنوان الگویی برای همانند سازی انتخاب می شوند.• دخترانی که بلوغ دیر رس دارند، همانند پسران دیر رس ، در مورد رشد جسمانی خود دچار اضطراب ونگرانی می شوند.• با این وجود، تاثیر روانی بلوغ زود رس در دختران نوجوان به شدت پسران نیست.• البته باید در نظر داشت که یافته های ذکر شده، در همه ی جوامع صادق نیست.
اختلال های دوران نوجوانی
1. نیازهای غذایی و اختلال های خوردن
• رشد سریع بدن به افزایش چشمگیر مصرف غذا در نوجوانان می انجامد.• در خلال جهش رشد ، پسرها روزی ۲۷۰۰کالری و به مقدار بسیار بیشتری از پروتئین• دخترها تقریبا۲۲۰کالری و قدری کمتر از پسرها به پروتئین نیاز دارند .• رایجترین مشکل غذایی نوجوانان «کمبودآهن» است.• خستگی و تند خویی یک نوجوان ممکن است به علت کم خونی اوباشد، بنابراین معاینه ی پزشکی در چنین وضعیتی،ضرورت پیدا می کند.• اغلب نوجوانان کلسیم کافی مصرف نمی کنند و دچار کمبود ریبوفلاوین (ویتامین ) و منیزیم هستند که هردو به سوخت و ساز کمک می کنند.• برخلاف آنچه که والدین اعتقاد دارند، کودکان چاق در نوجوانی ، به ندرت از چاقی خود خلاص می شوند.
• دخترهایی که زود بالغ می شوند و از تصویر بدن خود ناخشنود هستند و در خانواده های مرفهی بزرگ می شوند که ایده ال های لاغری بسیار ار آن ها وجود دارد، در معرض خطرمشکلات خوردن قرار دارند .
• دو اختلال خوردن که در دوران نوجوانی بسیار رایجند، به شرح زیر می باشند:
• بی اشتهایی عصبی ( anorexia nervosa )
• بی اشتهایی عصبی،یک اختلال خوردن بسیار شدید است،که در نوجوانان به علت ترس وسواسی و نا به جا از چاق شدن به وجود می آید• باعث می شود که نوجوانان به خود شدیدا گرسنگی دهند.• اوج سن شروع این اختلال ۱۴تا۱۸سالگی است.• بی اشتهایی عصبی در بین نوجوانات خانواده های مرفه و محروم به طور برابر یافت می شود.• افراد مبتلا به بی اشهتایی عصبی، حتی زمانی که بسیار سبک وزن هستند هم فکر می کنند که چاق هستند• برای کاهش وزن شدیدا به خود گرسنگی داده و ورزش می کنند.• این افراد تصویر بدن بسیار تحریف شده ای دارند.• افراد مبتلا به این اختلال برای رسیدن به لاغری عالی ،۲۵تا۵۰درصد وزن خود را کم می کنند.• چرخه قاعده گی منظم به ۱۵ در صد چربی بدن نیاز دارد.• بنابراین در این افراد یا نخستین قاعده گی اصلا روی نمی دهد یا این که دوره های قاعده گی متوقف می شوند.• رنگ پریدگی پوست،شکنندگی و بی رنگی ناخن ها ،موهای تیره نرم در سراسر بدن و حسایت شدید نسبت به سرما در این افراد روی می دهد.• اگر بی اشتهایی عصبی ادامه پیدا کند باعث کوچک شدن عضله ی قلب ،نارسایی کلبه ،از دست دادن تراکم استخوان و صدمه ی مغزی می شود.
• فشارهای درون فرد،خانواده و فرهنگ موجب بی اشتهایی عصبی می شوند• معمولا این افراد «کمال گرایانی»هستند که برای رفتار و عملکردشان معیارهای بسیار بالایی دارند.• معمولا این دخترها دانش آموزان ممتازی هستند که از بسیاری جهات ،دخترهای ایده آلی هستند.• تعاملات والدین این دختر ها با آنها معمولا مشکلاتی را در رابطه با خود مختاری آنها به وجود آورده است.• والدین این افراد اغلب انتظارات زیادی برای پیشرفت مقبولیت اجتماعی دارند یا اینکه بیش از حد حمایت کننده و کنترل کننده هستند.• دختران بی اشتها معمولا نمی توانند مستقیما از والدینشان سرپیچی کنند• لذا به گرسنگی دادن به خود به گونه ای غیر مستقیم با والدین می جنگند.
• دختران بی اشتها معمولا انکار می کنند که اصلا مشکلی وجود داشته باشد• درمان این افراد دشوار است و معمولا بستری کردن ضرورت می یابد.
• پراشتهایی عصبی (جوع)(Bulimia)
• پراشتهایی عصبی،نوعی اختلال خوردن است که در آن نوجوانان به پرخوری وسپس استفراغ عمدی، پاکسازی با ملین ها و رژیم غذایی سخت می پردازند.• پر اشتهایی عصبی بیشتر بی اشتهایی روانی شایع است• تقریبا ۱تا۵ درصد دختران نوجوان به این اختلال مبتلا هستند.• این اختلال در دختران شایعتر است اما پسرهای نوجوان همجنس گرا نیز آسیب پذیر هستند.• افراد مبتلا،به هنگام تنهایی اغلب احساس ناخشنودی ونگرانی می کنند• در نتیجه با هجوم بردن به غذا و مصرف هزاران کالری ظرف یکی دوساعت، واکنش نشان می دهند.• استفراغ های متعدد بعد ازپرخوری به مینای دندان های این افراد آسیب می زند و در برخی موارد به گلو ومعده آن ها نیز آسیب وارد می کند.• افراد مبتلا به پر اشتهایی عصبی ،ترس مرضی از چاق شدن وخانواده های پرتوقع دارند• اما والدین آن ها به جای اینکه کنترل کننده باشند، در زندگی آ نها دخالت نمی کنند و از نظر عاطفی نیز غیر قابل دسترس هستند.• در واقع شاید این نوجوانان برای پر کردن خلا ناشی از دوری والدین به غذا روی می آورند.• معمولا افرادی که پرخوری عصبی دارند فقط در زمینه ی خوردن تکانشی برخورد نمی کنند• بلکه تعدادی از آن ها به دزدی های جزئی از مغازه ها و سوء مصرف الکل نیز می پردازند.• آن ها از عادات نابه هنجار خوردن خویش آگاهند و از آن احساس افسردگی و گناه می کنند.• بنابراین درمان های فردی ،خانوادگی،گروه های حمایت کننده و آموزش تغذیه برای این افراد راحت تر است.• اضافه وزن و بلوغ زودرس ،خطر این اختلال را افزایش می دهد.
2. فعالیت جنسی
• با فرارسیدن بلوغ جنسی ، تغییرات هورمونی، مخصوصا تولید آندروژن ها در نوجوانان هر دو جنس، سلائق جنسی را افزایش می دهد.• نوجوانان در مورد نحوه ی کنترل کردن امیال جنسی در روابط اجتماعی ،خیلی نگران هستند.• توانایی های شناختی جدید شامل درک کردن دیگران و نفس گیری، برتلاش های آنها در انجام این کار تاثیر می گذارد.• با این حال تمایلات جنسی نوجوانان همانند رفتار های خوردن ،تحت تاثیر بستر اجتماعی قرار دارند.
3. جهت گیری جنسی
• تقریبا ۳ تا ۶ درصد نوجوانان متوجه می شوند که همجنس گرای مرد یا همجنس گرای زن هستند.• تعداد نامشخصی نیز ،دوجنس گرا هستند.• نوجوانی برای این افراد نیز دوره حساس رشد است و نگرش های اجتماعی ،بار دیگر تاثیر زیادی برنحوه ی عملکرد مناسب آن ها دارد.
• شواهد نشان می دهد که وراثت نقش زیادی در هم جنس گرایی دارد.• دوقلوهای یک تخمکی ،خیلی بیشتر از دوقلوهای دوتخمکی در جهت گیری همجنس گرا شبیه هم هستند.• در مورد خویشاوندان تنی نیز در برابر خویشاوندان ناتنی همین طور است.• علاوه بر این، همجنس گرایی مردانه ازجانب خانواده ی مادری، شایعتر از خانواده پدری است.
• این بدان معناست که همجنس گرایی مردانه با کروموزوم x ارتباط دارد.• به عقیده ی چند تن از پژوهشگران ،ژن های خاصی بر سطوح هورمون جنسی پیش از تولد تاثیر می گذارند و ساختارهای مغزی را طوری تغییر می دهند که احساس ها و رفتار همجنس گرایی را ایجاد می کنند.• هم عوامل ژنتیکی و هم عوامل محیطی می توانند هورمون های پیش از تولد را تغییر دهند.• دخترهایی که در دوره ی پیش از دوره ی تولد در معرض مقادیر خیلی زیاد آندروژن ها یا استروژن ها قرار داشته اند به (علت نارسایی ژنتیکی یا داروهایی که برای پیشگیری از سقط به مادر داده شده است) به احتمال بیشتری همجنس گرا یا دوجنس گرا می شوند.• همچنین مردان همجنس گرا، از بین فرزند دوم به بعد هستند و بیش از تعداد متوسط ، برادرهای بزرگتر دارند.
• بیماری های آمیزشی
• نوجوانانی که فعالییت جنسی دارند، خواه همجنس گرا خواه دگر جنس گرا، در معرض خطر بیماری های آمیزشی قرار دارند،• نوجوانان هر گروه سنی، به بالاترین میزان بیماری های آمیزشی مبتلا هستند.• اگر بیماری های آمیزشی در مان نشوند، عقیم شدن و عوارض مهلک را به بار می آورند.
• جدی ترین بیماری آمیزشی ایدز و شایع ترین آن ها ویروس سیتومگالو است.
شایعترین بیماری ها
• ایدز (AIDS) (هم نوجوانان و هم بزرگسالان)تب، کاهش وزن، خستگی شدید، غدد تورم، اسهال، با ضعیف شدن دستگاه ایمن، ذات الریه ی شدید و سرطان، مخصوصا سرطان پوست ظاهر می شود.معمولا مرگ در اثر سایر بیماری ها روی می دهد
• کللامیدیا (Chlamydia)از آلت مرد تخلیه می شود، خارش دردناک، تخلیه ی مهبلی سوزان و درد خفیف لگن خاصره در زنان.اغلب بدون نشانه است. اگر درمان نشود، می تواند به التهاب ناحیه لگن خاصره و عقیم شدن بینجامد.
• سیتومگاویروس (cytomegalovirus)ویروس خانواده ی تبخال . دراغلب موارد بدن نشانه.گاهی واکنش شبه آنفلانزای خفیف.در زنان حامله می تواند به رویان یا جنین سرایت کند و موجب سقط یا نارسایی های جدی شود.درمان ندارد – معمولا خود به خود برطرف می شود.
• زگیل های تناسلی (Genital warts)زگیل هایی که معمولا نزدیک دهانه ی مهبل زنان و روی آلت یا کیسه ی بیضه ی مردان رشد می کند، می توانند موجب خارش شدید شوند و با سرطان دهانه ی رحم ارتباط دارد.زگیل ها را می توان از بین برد ولی ویروس باقی می ماند.
• سوزاکاز آلت مرد یا مهبل تخلیه می شود. ادرار دردناک، گاهی نشانه ای ندارد.اگر درمان نشود می تواند به سایر مناطق بدن سرایت کند و عوارضی مانند عقیم شدن، نازایی، مسمومیت خونی، آرتریت و التهاب قلب به بار آورد.
• تبخال ساده ی ۲(تبخال تناسلی)تاول های آب دار روی اندام هاس تناسلی، تب شدید، سردرد شدید، دردهای عضلانی و پرالتهاب.در برخی افراد نیز نشانه ای ندارد. در زنان حامله می تواند به رویان یا جنین سرایت کند و موجب نارساهای تولد شود.درمان ندارد، با دارو می توان آن را کنترل کرد.
• سیفیلیس(Syphilis)زخم بدون درد در محل میکروب و غدد تورم، به دنبال آن، کهیر، ریزش موی تکه ای و التهاب گلو ظرف ۱ هفته تا ۶ ماه روی می دهد.این نشانه ها بدون درمان ناپدید میشوند.سیفیلیس نهفته از حالت بدون نشانه تا وارد شدن آسیب به مغز، قلب و سایر اندام ها بعد از ۵ تا ۲۰ سال متغیر است.در زنان حامله می تواند به رویان یا جنین سرایت کند و موجب نارسایی های تولد شود.
رشد شناختی
• پیاژه معتقد است که ویژگی بارز نوجوانان از نظر شناختی، توجه به احتمالات، فرضیه سازی، تفکر منظم و انجام عملیات انتزاعی بر روی داده هاست.• به عبارت دیگر نوجوانان مانند یک دانشمند ،فرضیه های ذهنی خود را به محک آزمایش می گذارند.• بنابراین به اعتقاد پیاژه هم رشد مغز و هم تجارب محیطی است که به فرد کمک می کند تا به مرحله ی عملیات صوری برسد.• اگر فردی از لحاظ عصبی رسش کافی را داشته باشد اما تجارب محیطی او محدود باشد، وی به مرحله ی عملیات صوری نخواهد رسید.• طرفداران نظریه ی خبر پردازی معتقدند که کودکان سنین مختلف ،در حل مساله ،مهارت های کیفی خاصی را دارند. ولی معتقد نیستتند که توانایی کیفی آنها صرفا مختص دوره بخصوصی باشد.• آنها برخلاف پیاژه معتقدند که کودکان ممکن است در یک مقطع سنی در بعضی مهارت ها پیشرفت داشته باشند و در بعضی مهارت ها ضعیف عمل کنند• اما پیاژه برای هر دوره از رشد شناختی، از یک تحول کلی سخن گفته است.• طرفداران دیدگاه خبر پردازی ،علت ناتوانایی شناختی کودکان و نوجوانان را عدم رسش دوره ی خاصی نمی دانند• بلکه آنها به مهارت های مختلفی که فرد در حل مساله به کار می برد توجه می کنند.• نمونه آن از این مساله را می توان درآزمایش «رابرت سیگلر»به نام «ارزیابی قاعده»مشاهده کرد.• فرض بنیادی سیگلر این است که کودکان وقتی با یک مساله یا رویداد سوال برانگیز روبه رو می شوند، ابتدا به جمع آوری اطلاعات می پردازند و سپس برای یافتن راه حل به صورت بندی یک «قاعده»اقدام میکنند. این قاعده به نوع اطلاعاتی که آن ها رمزگردانی کرده اند بستگی دارد. بنابراین برای بررسی ویژگی های مساله گشایی،ابتدا باید قواعدی که کودکان سنین مختلف در حل مساله به کار می برند، بررسی کنیم سپس به تغییر آن قواعد در طول زمان بپردازیم.سیگلر در آزمایش خود از یک ترازو(اهرم)استفاده کردکه پیاژه و اینهلدر،نیز برای آزمون عملیات صوری از آن استفاده می کردند.
تعامل این اهرم ،به دو عامل بستگی دارد:
یکی تعداد وزنه های روی هر بازو و دیگری فاصله ی وزنه ها از مرکز ثقل.
سیگلر معتقد است که وقتی از همه ی کودکان در مورد چگونگی تعامل اهرم سوال می شود، آن ها به چهار نوع قاعده استناد می کنند.
تجلیل این آزمایش نشان می دهد که طرفداران خبر پردازی،تلاش می کنند تا به انواع قواعدی که کودکان ونوجوانان در حل مسائل به کار می برند پی ببرند.به اعتقاد آن ها،عدم موفقیت کودکان ونوجوانان در حل مساله به فقدان مهارت خاص در آن زمینه مربوط می شودومی توان با آموزش این گونه مهارت ها،فرایند حل مساله را تسهیل کرد.
• تفاوت های جنسی در توانایی عقلیبا این که دختر ها و پسرها از نظر هوش عمومی تفاوتی ندارند،اما در توانایی های عقلانی خاص با هم متفاوتند.مثلا دخترها در طول سال های دبستانی در آزمون های خواندن (قرائت)نمرات بالاتری کسب می کنند.برتری دختر ها در آزمون های توانایی های کلامی در نوجوانی نیز مشهود است.البته این برتری به قدری جزئی است که معنادار پس پسرها در نوجوانی،در ریاضیات،آزمون های استدلال انتزاعی، در مسایلی که واژگان دشواری دارند و در هندسه از دختران بهتر عمل می کنند.
• مثلا پسرها در تکالیف چرخش ذهنی که طی آن فرد باید یک شکل سه بعدی را به سرعت در ذهن خود بچرخاند،بهتر عمل می کنند.• همچنین پسرها در تکالیف ادراک فضایی نیز بهتر از دختر ها عمل می کنند.• در این نوع تکالیف افراد باید با در نظر گرفتن محیط اطراف ،روابط فضایی را مشخص کنند.• در زمینه ی تکالیف تجسم فضایی تفاوت های جنسی وجود ندارد چراکه برای حل این مسائل می توان از راهبردهای متعددی استفاده کرد که هردو جنس می توانند راهبردهای موثری راپیدا کنند.• تفاوت های جنسی در توانایی های فضایی در اواسط کودکی نمایان می شوند ودرطول عمر باقی می مانند.• استدلال فضایی برتر در پسرها، علت زیستی دارد.
• وراثت،باعث می شود که پسرعا در دوران پیش از تولد با هورمون های آندروژن مواجهه پیدا کنند و درنتیجه عملکرد نیمکره ی راست آن ها تقویت شود• که منجر به توانایی بیشتر پسرها در زمینه ی استدلال فضایی در ریاضیات می گردد.• گرچه وراثت در این امر دخالت دارد اما فشارهای اجتماعی نیز در عملکرد ضعیف دختر ها در ریاضیات بی تاثیر نیست.• از آنجایی که همیشه ریاضیات موضوعی «مردانه» به شمار رفته است،غالبا دخترها کمتر به مشاغل مرتبط با ریاضی و علوم فکر می کنند و در نتیجه کمتر به سراغ آن می روند.• بنابراین دختر ها به احتمال کمتری مفاهیم ریاضی و انتزاعی ومهارتهای استدلالی را فرا می گیرند.
نظریه دیوید الکایند در مورد خود مرکز بینی نوجوانان
دیوید الکایند برخی از ویژگی های روانی نوجوانان را که حاکی از تفکر خود مرکزبینی آن هاست.
به شرح زیر بیان کرده است.
۱-انتقاد از افراد صاحب قدرت:
والدین،معلمان و افراد صاحب قدرتی که در گذشته مورد تحسین بوده اند ،در نوجوانی دیگر بی عیب ونقص به شمار نمی آیند.آرمان گرایی نوجوانان آنها را به سمت ساختن رویاهای بزرگ دنیای بی نقص ،دنیای که در آن بی عدالتی،تبعیض و رفتار مبتذل نباشد هدایت می کند.آن ها نمی توانند کاستی های زندگی روزمره را تحمل کنند اما بزرگسالان که تجربه ی بیشتری دارند ،نگرش واقع بینانه تری دارند.
اختلاف بین نگرش بزرگسال ونوجوانان نسبت به دنیا، معمولا« شکاف بین دونسل»نامیده می شود و همین باعث می شود که بین والد و فرزند تنش ایجاد می شود.
اگر والدین این امر را طبیعی ونشانه ای از رشد اخلاقی تلقی کنند،در برخورد با نوجوانان خود موفقترند.
۲-تمایل به مجادله:
شرکت کردن در بحث های مذهبی ،فلسفی،اجتماعی،سیاسی واقتصادی،و…ویکی از ویژگی های دوران نوجوانی است.انا فروید این تمایل نوجوانان را ناشی از«فلسفه بافی»آنان می داند.توجه آنان که زمانی کودکانی انعطاف پذیر بوده اند،اکنون اهل جر وبحث می شوند و حقایق وعقاید ی را برای ایجاد مرافعه ردیف می کنند.
۳-توجه به خود:
الکاین در این زمینه مفهوم «تماشاچی خیالی»را به کاربرده است، به این معنا که نوجوانان همیشه تصور می کنند که دیگران آن ها را زیر ذره بین نگاه می کنند، لذا دائما در مورد ظاهر، پوشش، رفتار اجتماعی، موفقیت ها، شکست های تحصیلی، و دیگر فعالیت های خود نگراننداو معتقد است که بزرگسالان نباید خصوصیات نوجوانان را در ملا عام مورد سرزنش قرار دهند.مفهوم تماشاچی خیالی ،حساسیت آن ها را نسبت به عیب جویی دیگران توجیه می کند.
۴-خود محوری:
بسیاری از نوجوانان در مورد خود یک «افسانه شخصی»دارند که خود را منحصر به فرد تلقی می کنند.به طور مثال بسیاری از نوجوانان معتقدند که هرگز معتاد نخواهند شد، هرگز تصادف نخواهند کرد و …این ویژگی ،عامل خطر پذیری های متعدد نوجوانان است.
۵-بلا تصمیمی:
نوجوانان در برخورد با انتخاب های متعدد دچار دوگانگی های شدید می شوند.مثلا انتخاب همسر،شغل و …
۶-دوگانگی در فکر و عمل:
نوجوانان در تفکیک واقعیت از خیال دچار مشکل می شوند،به طوری که افکار خود را عین واقعیت می دانند.دیوید الکایند در این زمینه معتقد است که بحث و تبادل نظر با دیگران می تواند دررسیدن به افکار سالم تر و روشن تر آن ها کمک کند.
در نهایت ،در رابطه با خود آگاهی و تمرکزبرخورد نوجوانان باید بدانیم که تماشاگران خیالی و افسانه شخصی، در دوره ی انتقال به عملیات صوری شدیدتر هستند،اما زمانی که استدلال انتزاعی تثبیت می شود، کاهش می یابد.با این حال این برداشت های تحریف شده از خود، لزوما بیانگر بازگشت به خود محوری نیستند.
بلکه ظاهرا این برداشت ها ، پیامی پیشرفت در درک دیگران هستند که باعث می شود نوجوانان در مورد آنچه دیگران فکر می کنند،خیلی نگران نباشند.
ضمنا نوجوانان برای چسبیدن به این عقیده که دیگران به ظاهر و رفتار آن ها فکر می کنند،دلایل عاطفی دارند.انجام این کار به آنها کمک می کند تا هنگام تلاش کردن برای جدا شدن از والدین و ایجاد درک مستقل خود،به روابط مهم پایبند باشند.
پیشرفت تحصیلی
عوامل متعددی می توانند روی پیشرفت تحصیلی تاثیر بگذارند، ابتدا، محیط های خوشایند، هم خانواده و هم مدرسه ، صفات شخصی مثل هوش، اطمینان از توانایی های شخصی، میل به موفقیت و آرزوهای تحصیلی عالی را پرورش می دهند که به پیشرفت تحصیلی کمک می کنند.
اصلاح محیط نامطلوب نیز می تواند به نوجوانی که عملکرد ضعیفی داردکمک کند تا ضعف خود را جبران کند و زندگی بزرگسالی رضایت بخشی داشته باشد.
عوامل موثر در پیشرفت تحصیلی نوجوانان
1. شیوه های فرزندپروری- فرزندپروری مقتدرانه (صمیمیت همراه با توقع متوسط تا زیاد، مطابق با زمینه ی قومی نوجوان)
2. تصمیم گیری مشترک والد – نوجوان
3. درآمیختگی والدین با تحصیل نوجوان – تاثیر همسالان . ارزش قائل شدن همسالان برای پیشرفت زیاد و کمک کردن به آن ها
خصوصیات مدرسه
1. معلمانی که صمیمی و یاری رسان هستند و با والدین روابط شخصی برقرار می کنند.
2. فعالیت های یادگیری که تفکر سطح بالا را ترغیب می کنند.
3. مشارکت فعال دانش آموزان در فعالیت های یادگیری و تصمیم گیری کلاسی –
برنامه استخدامی
1. تعهد شغلی که به کمتر از ۱۵ تا ۲۰ ساعت در هفته محدود باشد.
2. آموزش شغلی که با کیفیت عالی برای نوجوانی که قصد ندارد وارد کالج شود.
خودپرورانی
پیشرفت های شناختی نوجوانان ،دیدگاه آن هارا نسبت به خود تغییر می دهد وآن را به صورت تصویر ذهنی پیچیده تر ، سازمان یافته و با ثبات در می آورد.تغییرات خود پندارنده وعزت نفس ،زمینه را برای هویت شخصی یکپارچه آماده می سازد:
تغییرات در خود پندارنده
نوجوانان در اوایل این دوره معمولا برای توصیف خود از صفات متضادی مثل «باهوش» و «کودن» یا «خجالتی»و معاشرتی»استفاده می کنند.
این تضادها از فشارهای اجتماعی برای نشان دادن خودهای متفاوت در روابط گوناگون مثلا با والدین، همکلاسی ها،دوستان صمیمی و معشوقه های رمانتیک حاصل می شوند.
در اواسط و اواخر نوجوانی ، توانایی تفکر انتزاعی به نوجوانان امکان می دهد تا صفات گوناگون خود را در یک سیستم منظم ترکیب کنند و استفاده ی آن ها از کلمه های وصفی نشان می دهد که می دانند ویژگی های روانی از موقعیتی به موقعیت دیگر تغییر می کند، مثل «من خیلی زود عصبانی می شوم» و «من عمیقا رو راست نیستم».
اظهارات شخصی نوجوانان ،نگرانی آن ها را از دوست داشتنی بودن نشان می دهد.ارزش های شخصی واخلاقی برای خود پنداری نوجوانان بزرگ تر ،موضوعات مهمی هستند.زمانی که نوجوانان ،عقاید و برنامه های پایدار و با ثبات را در مورد خود تشکیل می دهند،به سوی وحدت خود که برای پرورش هویت یابی حیاتی است پیش می روند.
تغییرات در عزت نفس
سطح عزت نفس در دوره ی نوجوانی تغییر پیدا می کند، در واقع عزت نفس فقط هنگام انتقال از یک مقطع تحصیلی به مقطع دیگر به طور موقتی کاهش می یابد و غیر از این مورد در اغلب نوجوانان افزایش می یابد.
این افزایش مستمر در عزت نفس،یکی از دلایلی است که پژوهشگران این فرض را که نوجوانی دوره ی آشوب هیجانی است، زیر سوال می برند.نوجوانان از لحاظ عزت نفس بسیار تفاوت دارند.آنهایی که در مدرسه مردود می شوند، احساس خوبی نسبت به خودشان ندارند و از بین کسانی که عزت نفسشان در نوجوانی افت می کنند، دختران بیشترین تعداد را تشکیل می دهند.
موقعیت هایی که نوجوانان در آنها به سر می برند، می توانند این تفاوت های گروهی را تغییر دهند.فرزند پروری مقتدرانه که در کودکی عزت نفس زیاد را پیش بینی می کرد، در نوجوانی نیز همچنان پیش بین قدرتمندی برای عزت نفس زیاد است.
اما چنان چه حمایت والدین و بزرگسالان مشروط باشد، نوجوانان اغلب رفتارهایی که انجام می دهند را غلط می پندارند و آن را بیانگر خود واقعی خود نمی دانند.
تا زمانی که نوجوانان برای حفاظت از خود در مقابل عدم تایید دیگران به صورت تصنعی رفتار می کنند ، دچار عزت نفس کم، افسردگی و بدبینی نسبت به آینده می شوند.
نوجوانانی که به مدارس می روند یا در محله هایی زندگی می کنند که گروه قومی یا مقام اجتماعی-اقتصادی آ ن ها محترم شمرده می شود، مشکلات عزت نفس کمتری دارند.مدارس و جوامعی که میراث فرهنگی نوجوانان را می پذیرند،به احساس ارزشمندی و هویت شخصی منسجم و ایمن آن ها کمک می کنند.
هویت یابی
سوال «من کیستم؟»سوالی است که ذهن هر نوجوانی را به خور مشغول می کند و در نتیجه ی تلاش برای پاسخ به همین سوال است که هر نوجوانی به دنبال کسب هویت خویش است.
راه های اجتناب از سردرگمی و ابهام هویت در نوجوانان عبارت است از:
۱-پیوستن به گروه ها و دار و دسته ها۲-واپس روی به گذشته
نوجوانان معمولا تا قبل از کسب هویت ، از یک وضعیت به وضعیت دیگر جابه جا می شوند، اما در نهایت خود وصفی های سازمان یافته ی نوجوانان و افزایش عزت نفس آن ها ، شالوده شناختی را برای پرورش هویت فراهم می آورد.
در نتیجه حل موفقیت آمیز بحران هویت ،خصوصیت مثبت «وفاداری »بروز می کند.وفاداری،علاوه بر ظرفیت اعتماد به نفس دیگران،ظرفیت قابل اعتماد بودن رانیز شامل می شود.
پژوهش جیمز مارسیا در زمینه هویت یابی
جیمز مارسیا با روش مصاحبه نیمه ساختار یافته، پیشرفت در تشکیل هویت را بر اساس دو ملاکی که از نظریه اریکسون به دست آمده ،ارزیابی کرده است.
این دو ملاک، کاوش (جستجو) و احساس تعهد می باشند.
او ۴ نوع هویت را در نوجوانان مطرح کرده است:
۱-هویت کسب شده (کسب هویت):این افراد بحران هویت را با موفقیت پشت سر گذاشته و نسبت به اهداف معینی متعهد گشته اند.این افراد خودمختار، انعطاف پذیر، با اعتماد به نفس، شوخ طبع و دارای ظرفیت بالا برای برقرای روابط صمیمی با دیگران می باشند.
۲-هویت پیش رس:این افراد بحران هویت نداشته اند اما به اهداف خاصی متعهدند.این افراد تحت تاثیر والدین وبرنامه های دیگران می باشند.انعطاف ناپذیرند،باورهای مذهبی سفت و سخت دارند.
۳-ابهام هویت:افرادی که دچار بحران ابهام هویت هستند نه بحرانی را گذرانده اند ونه به اهداف خاصی متعهدند.این افراد، افرادی بی خیال، سطحی و ناتوان در برقراری روابط صمیمی می باشند.
۴-وقفه(خویشتن یابی):این افراد در حال تلاش برای کسب هویت و جمع آوری اطلاعات می باشند.آن ها افرادی رقابت طلب ، مضطرب، درگیر تعارض، پرحرف و مایل به برقراری روابط صمیمی با دیگران هستند.
وضعیت هویت وسلامت روانی
کسب هویت وقفه، از لحاظ روانی، راه های سالمی به سوی خودوصفی پخته هستند، در حالی که ضبط و پراکندگی هویت، ناسازگارانه هستند:
نوجوانانی که هویت کسب شده دارند یا فعالانه آن را خاموش می کنند، احساس عزت نفس بیشتری دارند، به احتمال بیشتری به صورت انتزاعی نقادانه فکر می کنند، بین خود آرمانی (آنچه امید دارند که بشود) و خود واقعیتشان شباهت بیشتری وجود دارد و در استدلال اخلاقی پیشرفته تر هستند.آن ها کمتر خود محورند و در مورد نشان دادن خود واقعیشان به دیگران، احساس ایمنی بیشتری می کنند.
نوجوانی که در ضبط هویت (هویت پیشرس) یا پراکندگی هویت (ابهام هویت) گیر کرده اند، مشکلات سازگاری دارند.آن هایی که در ضبط هویت گرفتار شده اند، متحجر، متعصب و انعطاف ناپذیرند.آن ها تعهدات خود را به صورت دفاعی به کار می برند و هرگونه اختلاف عقیده ای را تهدید قلمداد می کنند.
اغلب آن ها می ترسند افرادی که برای محبت و عزت نفس به آن ها وابسته هستند، طردشان کنند.
آن ها ممکن است چشم بسته به فرقه ها وگروه های افراطی بپیوندند.
نوجوانانی که مدت طولانی هویت پراکنده دارند،در پرورش هویت بسیار ناپخته هستند.
آن ها معمولا خود را به دست سرنوشت وشانس می سپارند.
نگرش «برایم مهم نیست» دارند و هرکاری که «جماعت »انجام دهند ، با آن هم داستان می شوند.
آن ها احتمالا مواد مخدر مصرف و سوء مصرف می کنند. و احساس نا امیدی در مورد آینده دارند.تعصبات قومی و مذهبی در نوجوانانی که هویت ضبطی و پراکنده دارند،شایع است.نوجوانان دارای هویت ضبطی این تعصبات را از مظاهر قدرت و نوجوانان دارای هویت پراکنده از همسالان کسب می کنند.
عوامل موثر بر رشد هویت
عوامل متعددی بر رشد هویت تاثیر می گذارند:
۱-شخصیت:
شخصیت،به خصوص روش انعطاف پذیر و بدون تعصب برای دست و پنجه نرم کردن با عقاید و ارزش های متضاد، هویت پخته را پرورش می دهد.
نوجوانانی که معتقدند واقعیت مطلق همیشه دست یافتنی است، هویت ضبطی دارند.
آن هایی که اطمینان ندارند تاکنون چیزی را به طور قطع فهمیده اند، هویت پراکنده دارند ویا در حالت وقفه هستند.
نوجوانانی که معتقدند از بین چند دیدگاه،می توان از ملا ک های منطقی استفاده کرد و دست به انتخاب زد، احتمالا هویت کسب شده دارند.
۲-خانواده:
اگر خانواده پایگاه امنی باشد که نوجوان بتواند با اطمینان از این پایگاه به سوی دنیای بزرگتر پیش رود، رشد هویت تقویت می شود.
نوجوانانی که احساس می کند در عین حال که به والدین دلبسته هستند، برای بیان عقایدشان از آزادی برخوردارند، معمولا هویت کسب شده دارند یا در حالت وقفه به سر می برند.
نوجوانانی که هویت ضبط شده دارند ، معمولا روابط صمیمی با والدین دارند ، اما فرصت جدایی سالم را نداشته اند و نوجوانانی که دارای پراکندگی هویتند، از کمترین روابط صمیمانه و ارتباط آزاد در خانواده برخوردارند.
۳-مدارس و جوامع:
اریکسون معتقد است که «ناتوانی در کسب هویت شخصی بیش از هرچیز نوجوانان را آشفته می سازد». کلاس هایی که تفکر سطح عالی و فعالیت های فوق برنامه ای را ترغیب می کنند و نقش های مسئولانه را برعهده ی نوجوانان قرار می دهند، به کسب هویت کمک می کنند.فرصت صحبت کردن با بزرگسالان و همسالان بزرگتر که روی مسائل هویت کارکرده اند نیز می تواند مفید باشد.
۴-بستر فرهنگی و مقطع تاریخی:در بین نوجوانان امروزی ،کاوش و تعهد در زمینه ی انتخاب شغلی وترجیح نقش جنسی، زودتر از ارزش های مذهبی وسیاسی صورت می گیرد.
اما مثلا هنگام جنگ ویتنام ،عقاید سیاسی زودتر شکل می گرفت.
فشارهای اجتماعی نیز مسئول مشکلات خاصی هستند که نوجوانان همجنس گرا و برخی از نوجوانان اقلیت قومی در زمینه ی تشکیل هویت شخصی ایمن با آن روبه رو می شوند.
رشد اخلاقی
1. رشد اخلاقی از دیدگاه فروید
در دیدگاه فروید، «فراخود» بخش اخلاقی شخصیت به شمار می رود.
از نظر فروید کودکان بین ۳تا ۶سالگی دستخوش تعارض عاطفی شدید می شوند که در پسران عقده ی ادیپ و در دختران عقده ی الکترا نامیده شده است.
در نتیجه همانند سازی با والد همجنس (درونی کردن ارزش ها و رفتارهای او) فراخود شکل می گیرد، به عبارت دیگر پسران و دختران ،در تلاش برای حل عقده ی ادیپ و الکترا، رفتارها و ارزش های اخلاقی خود را ازطریق فرآیند درونی کردن، با ارزش ها ی رفتارهای والدین همجنس منطبق می سازند.
همانند سازی در پسران قویتر از دختران است درنتیجه وجدان اخلاقی مردان قویتر است. وجود فراخود، به منزله داشتن معیارهای اخلاقی در درون فرد است که دائما وی را درجهت ارزیابی درست و نادرست هدایت میکند.
2. رشد اخلاقی از دیدگاه پیاژه
از نظر پیاژه،رشد اخلاقی مستلزم «رسش شناختی» و «تجارب اجتماعی» است.
پیاژه ۳دوره اخلاقی را مطرح می کند:
۱-دوره پیش اخلاقی: ۶ سال اول زندگی است، زمانی که کودکان آگاهی چندانی از اصول اخلاقی ندارند.
۲-دوره اخلاقی دیگر پیرو: ۶تا۱۰سالگی را شامل می شود. در این دوره کودکان معتقدند که قواعد اخلاقی به وسیله والدین یا افراد صاحب قدرت وضع شده اند و در نتیجه غیر قابل تغییرند.
در این جا پیامد عمل مهم تر از نیت عمل در نظر گرفته می شود. این مرحله، به نوعی معادل «اخلاق واقع گرا» است، چرا که در هردوی این مراحل اخلاقی، به گونه ای مطلق و انعطاف ناپذیر به قواعد و قوانین نگریسته می شود.
۳-دوره اخلاقی خود پیرو: ۱۰تا۱۱سالگی زمانی است که از نظر فرد، قوانین اخلاقی ماهیت قرار دادی دارند و برحسب شرایط متغیرند.
در این دوره اخلاقی، نیت عمل مهم تر از پیامد آن است. این دوره اخلاقی نیز منطبق با «اخلاق نسبی گرا» است، چرا که در هردوی این مراحل، قواعد وقوانین به گونه ای انعطاف پذیر درنظر گرفته می شوند.
3. رشد اخلاقی از نظر کلبرگ
کلبرگ نیز همانند فروید ، اریکسون و پیاژه معتقد به اصل «اپی ژنتیک» در رشد است.
طبق اصل اپی ژنتیک ،مراحل از پیش تعیین شده ی ژنتیکی وجود دارد که با اتمام هر مرحله ،مرحله بعدی ظاهر می شود.
کلبرگ برای رشد اخلاقی، از روش مصاحبه بالینی استفاده می کرد.
او به کودکان و نوجوانان داستان هایی می داد که در آن داستان ها بین دو ارزش اخلاقی ،تعارض ایجاد شده بود و از آن ها می پرسید که به نظر آنها شخصیت اصلی داستان چکار باید بکند و چرا؟ مثلا یکی از داستان های او، مساله ای اخلاقی را مطرح می کرد که در آن شخصیت اصلی داستان بین ارزش اطاعت کردن از قانون (دزدی نکردن) و ارزش زندگی انسان (نجات دادن یک فرد درحال مرگ) باید دست به انتخاب میزد.
کلبرگ معتقد بود که درک اخلاقی توسط همان عواملی که پیاژه برای رشد شناختی مطرح می کرد، ایجاد می شود.
این عوامل عبارتند از:
(۱)کلنجار رفتن با مسائل اخلاقی و پی بردن به نقطه ضعف های موجود در استدلال فعلی فرد
(۲)پیشرفت در درک دیگران که به فرد در حل کارآمدتر تعارض های اخلاقی کمک می کند.
کلبرگ نظریه ی اخلاقی خود را در سه سطح وشش مرحله بیان می دارد.
مانند نظریه ی پیاژه ، سه مرحله ی اول کلبرگ، کودکان را به صورتی توصیف می کند که از تمرکز اخلاقی بر پیامدها به سمت تمرکز بر مقابله به مثل ایده آل پیش می روند.
کلبرگ معتقد بود ، نحوه ی استدلال فرد درباره این مساله (انتخاب بین اطاعت از قانون وارزش زندگی انسان) پختگی اخلاقی او را مشخص می کند نه محتوای پاسخ (اینکه دزدی شود یا نشود).
سطح ۱- اخلاق پیش عرفی (۴تا۱۰سالگی)
در سطح پیش عرفی ،اصول اخلاقی به صورت بیرونی کنترل می شوند.
مانند مرحله ی دگر مختار (دیگر پیرو) پیاژه، کودکان مقررات صاحبان قدرت رامی پذیرند و اعمال را به وسیله پیامد های آ ن ها ارزیابی می کنند.
رفتار هایی که به تنبیه منجر می شوند بد، و آن هایی که به پاداش می انجامند خوب،در نظر گرفته می شوند.
مرحله ۱- اجتناب از مجازات (جهت گیری تنبیه و اطاعت)
در این مرحله،تبعیت از معیارهای اخلاقی جهت اجتناب از تنبیه و مجازات انجام می پذیرد.
در این جا پیامد عمل موردنظر است تا نیت عمل.
در این مرحله،کودکان به سختی می توانند دو نقطه نظر را در یک مساله اخلاقی در نظر بگیرند. (همزمان با مرحله عملیاتی پیاژه و مرحله اجتماعی-اطلاعاتی سلمن)
مرحله۲- کسب پاداش (جهت گیری هدف –وسیله ای)
در این مرحله، اطلاعات از قوانین و مقررات جهت رسیدن به پاداش و منفعت صورت می گیرد.
کودکان آگاه می شوند که افراد می توانند در مورد یک مساله اخلاقی دیدگاه های متفاوتی داشته باشند ولی در ابتدا این آگاهی بسیار عینی است.
آن ها مقابله به مثل را به صورت لطف برابر درک می کنند. «تو این کار را برای من و من آن را برای تو خواهم کرد.»
(همزمان با مرحله عملیات عینی پیاژه و مرحله نفس نگری سلمن)
سطح۲- اخلاق متعارف (۱۰تا۱۳سالگی)
افراد در سطح عرفی کماکان اطاعت از مقررات اجتماعی را مهم می دانند ولی نه به نفع شخصی.
آن ها معتقدند که حفظ کردن نظام اجتماعی موجود، روابط مثبت و نظم اجتماعی را تضمین می کند.
مرحله ۳: کسب تحسین و تایید دیگران (جهت گیری «پسر خوب –دختر خوب»یا اصول اخلاقی همکاری بین فردی)
در این مرحله ،عملی که تایید دیگران را به دنبال داشته باشد،از نظر اخلاقی قابل دفاع است.
توانایی در نظر گرفتن رابطه دونفر از دیدگاه یک مشاهده گر بیرونی بی طرف، به این رویکرد اخلاقی کمک می کند. (همزمان با مرحله عملیاتی صوری مقدماتی پیاژه و مرحله شخص ثالث سلمن)
مرحله۴: حفظ نظام اجتماعی،اطاعت از قانون و انجام وظیفه
در این مرحله اعتقاد بر این است که قوانین باید به صورت یکسان در مورد همه اجرا شود و آن ها را به هیچ وجه نمی توان زیر پا گذاشت چرا که متضمن نظم اجتماعی هستند.
در این جا هر عملی که مطابق با مقررات باشد از لحاظ اخلاقی قابل قبول است.
سطح۳- اخلاق پس عرفی (۱۳سالگی به بعد)
افراد در این سطح از حمایت بی چون و چرای مقررات و قوانین جامعه ی خود فراتر می روند.
آن ها اصول اخلاقی را برحسب اصول و ارزش های انتزاعی که در مورد تمام موقعیت ها و جوامع به اجرا گذاشته می شوند،تعریف می کنند.
مرحله ۵- اخلاق قرار دادی (جهت گیری قراردادی اجتماعی)
در این مرحله، صحت بعضی قوانین می تواند مورد تردید قرار بگیرد.
بنابراین قوانین و مقررات صرف به عنوان قراردادهایی در نظر گرفته می شوند که جهت تامین رفاه اجتماعی وضع شده اند.
مرحله ۶: پایبندی به اصول و وجدان فردی (اصول اخلاقی همگانی)
در این مرحله،فرد طبق اصول اخلاقی خود برگزیده ی وجدان، عمل می کند.
اگر قانون با اصول انتخاب شده فرد مغایرت داشته باشد، وی از آن پیروی نخواهد کرد.
افراد دراین سطح معتقدند که ارزش و شرافت هر فردی باید محترم شمرده شود.
تعارض های زندگی عملی اغلب نوعی استدلال اخلاقی را فراخوانی می کنند.
رایجترین راهبردها برای حل این مسائل عبارتند از: استدلال، صحبت کردن در باره ی موضوعات با دیگران ، اتکا به شهود و متوسل شدن به عقاید مذهبی و معنویت.
عمده ترین تحول اخلاقی نوجوانان ،انتقال آ ن ها از اخلاق پیش عرف به سطح متعارف است.
4. مراحل درک دیگران از دیدگاه سلمن
رابرت سلمن،برپایه ی پاسخ های کودکان و نوجوانان به وضعیت های دشوار اجتماعی و عقاید متفاوتی که در مورد یک رویداد دارند، تغییر در مراحل درک دیگران را در یک زنجیره ی پنج مرحله ای بیان می کند:
سطح۰: مرحله درک دیگران نامتمایز(۶-۳سالگی):
کودکان در این مرحله تشخیص می دهند که خود و دیگران می توانند احساسات متفاوتی داشته باشند ولی غالبا این دو را قاطی می کنند.
مرحله ۱: مرحله ی درک دیگران اجتماعی-اطلاعاتی(۹-۴سالگی):
کودکان در این مرحله می فهمند که علت وجود دیدگاه های متفاوت این است که افراد به اطلاعات متفاوتی دسترسی دارند.
سطح۲: مرحله درک دیگران خود نگرانه (۱۲-۷سالگی):
کودکان در این جا می توانند «پا توی کفش دیگران بگذارند» و افکار، احساسات و رفتار خودشان را از دیدگاه دیگران در نظر بگیرند.
سطح۳: مرحله درک دیگران شخص ثالث(۱۵-۱۰)سالگی:
در این مرحله، افراد می توانند از موقعیت دونفره فراتر روند و نقطه نظر یک فرد ثالث بی طرف رانیز تجسم کنند.
سطح۴: مرحله درک دیگران به صورت اجتماعی (۱۴سالگی الی بزرگسالی):
افراد می فهمند که دید گاه شخص ثالث می تواند تحت تاثیر دو یا چند نظام بزرگ تر قرار داشته باشد. درک دیگران، بین کودکان همسن بسیار متفاوت است.
علت تفاوت های فردی ، پختگی شناختی و داشتن تجربیات با بزرگسالان و همسالانی است که دیدگاه های خودشان را توضیح می دهد و کودکان را ترغیب می کنند که به دیدگاه دیگران توجه داشته باشند.
رشد اخلاقی از دیدگاه یادگیری اجتماعی
از جمله طرفداران این نظریه ،والتر میشل ،آلبرت بندورا و جاستین آرون فروید می باشند.
طبق این دیدگاه، رفتارهای اخلاقی تحت تاثیر «شرطی سازی کنشگر»
و «یادگیری مشاهده ای» شکل می گیرند. بنابراین رفتارهایی که توسط والدین و اطرافیان تقویت می شوند
افزایش و رفتار هایی که مجازات می شوند،کاهش می یابند.
بندورا معتقد است که الگوهای زنده ،کاراکتر فیلم ها، سریال ها و شخصیت های اجتماعی در گسترش اعمال اخلاقی موثرند.
رفتار اجتماعی در این دیدگاه «وایسته به موقعیت» در نظر گرفته می شود، یعنی رفتار اخلاقی صفتی ثابت،ویژگی ای پایدار یا مرحله خاصی از رشد به شمار نمی آید.
تفاوت های جنسی در استدلال اخلاقی
کارول گیلیگان،مشهورترین شخصیتی است که معتقد است نظریه ی کلبرگ ، به قدر کافی اصول اخلاقی دختران و زنان را ترسیم نمی کند.
او معتقد است که اصول اخلاقی زنانه بر «اخلاق اهمیت دادن به دیگران» تاکید دارد که در نظریه کلبرگ دست کم گرفته شده است.
ادعای گیلیگان ، در این مورد ، تحت آزمایش قرار گرفته است و اغلب نتایج ، از نظر او حمایت نکرده اند.
در مسائل فرضی و مسائل اخلاقی روزمره،زنان نوجوان و بزرگسال، عقب تر از مردان نیستند.
در ضمن موضوعات عدالت و اهمیت دادن به دیگران، در پاسخ های هر دو جنس یافت می شود و وقتی دخترها مسائل میان فردی را مطرح می کنند ، در سیستم کلبرگ نمره کمتری نمی گیرند.
بنابراین درست است که کلبرگ در نظریه ی خود به جای اهمیت دادن به دیگران روی عدالت به عنوان عالی ترین آرمان اخلاقی تاکید کرده است، اما نظریه ی او هر دو نوع ارزش را در بردارد.
با این حال،ادعای گیلیگان مبنی بر این که بررسی رشد اخلاقی به حقوق و عدالت (آرمان مردانه) بسیار توجه کرده است
و به اهمیت دادن به دیگران و حساسیت متقابل (آرمان زنانه) اهمیت کمی داده است، ادعای محکمی است.
برخی شواهد نشان داده اند که اگرچه اخلاقیات مردان و زنان، هردو جهت گیری را شامل می شوند.
ولی زنان بیشتر بر اهمیت دادن به دیگران تاکید می ورزند، در حالی که مردان یا بر عدالت یا بر اهمیت دادن به دیگران و عدالت به طور مساوی تاکید می کنند.
این تفاوت بیشتر در مسائل زندگی روزمره و نه در مسائل فرضی نمایان می شوند.
شاید علت این تفاوت،درگیری بیشتر زنان در فعالیت های روزمره ای باشد که اهمیت دادن و نگرانی برای دیگران را شامل می شود.
تاثیرات محیطی بر استدلال اخلاقی
عوامل محیطی متعددی مثل شیوه های فرزند پروری، تحصیلات، تعامل با همسالان و فرهنگ، بر تغییر مرحله ی اخلاقی تاثیر می گذارند.
شیوه های فرزند پروری
درک اصول اخلاقی، همانند کودکی در نوجوانی نیز از طریق فرزند پروری صمیمانه و دموکراتیک و بحث کردن درباره ی مسائل اخلاقی، پرورش می یابد.
نوجوانای که از نظر رشد اخلاقی بسیار پیشرفته هستند ، والدینی که با دقت تمام به آن ها گوش می کنند، سوال های روشنگری می پرسند واز استدلال سطح عالی استفاده می کنند.
در مقابل،والینی که موعظه می کنند، به تهدید متوسل می شوند یا اظهارات نیشداربر زبان می آورند، نوجوانانی دارند که تغییر اندکی می کنند یا اصلا تغییر نمی کنند.
تحصیلات
سال های تحصیلی یکی از پیش بین های بسیار قدرتمند رشد اخلاقی است.
پژوهش طولی نشان داده است که استدلال اخلاقی فقط در صورتی در اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی پیشرفت می کند که فرد وارد کالج شود وآن را ادامه دهد.
شاید تحصیلات عالی به این علت تاثیر نیرومندی بر رشد اخلاقی دارد که افراد جوان را با مسائل اجتماعی ای آشنا می کند که از روابط فردی فراتر رفته و کل گروه های سیاسی و اجتماعی را در بر می گیرند.
تعامل همسالان
بررسی های متعدد ، نظر پیاژه را تایید می کنند که تعامل بین همسالان ، که یکدیگر را با نقطه نظرهای متفاوت مواجه می سازند، درک اخلاقی را تقویت می کند.
اما برای این که تعامل با همسالان موثر واقع شود باید ویژگی های خاصی داشته باشد.
مثلا زمانی که دو نوجوان با اظهارات یکدیگر مواجه می شوند و از آن انتقاد می کنند به تغییر مرحله اخلاقی نائل می شوند.
در واقع حل کردن تعارض و نه خود تعارض است که رشد اخلاقی را بر انگیخته می کند.
زمانی که با هم مذاکره و سازش می کنند در می یابند که زندگی اجتماعی می تواند به جای روابط آمرانه و تحکیم آمیز، برپایه بین دو فرد همسنگ و همتراز بنا شود.
فرهنگ
افراد جوان در کشورهای صنعتی ، سریعتر از افراد جوامع ساد ه (که به ندرت از مرحله ی ۳ کلبرگ فراتر می روند) مراحل او را پشت سر می گذارند و به سطوح عالی تر می رسند.
مثلا در فرهنگ های قبیله ای و روستایی ، همکاری اخلاقی برپایه ی روابط مستقیم افراد قرار دارد و نهادهای دولت برای تنظیم آن وجود ندارند.
در حالی که استدلال (مرحله ۴تا۶)، به آگاهی از نقش ساختار های اجتماعی بزرگتر در حل کردن تعارض اخلاقی بستگی دارد.
به نظر نمی رسد که نظریه ی کلبرگ ، بعد جهانی بسیار مهم اخلاقیات یعنی تمرکز برحقوق و عدالت را در برداشته باشد.
همچنین نظریه ی او، همه ی جنبه های تفکر اخلاقی در هر فرهنگی را نیز در برندارد.
استدلال اخلاقی و رفتار
سوالی که در این جا مطرح می شود این است که بین استدلال اخلاقی و رفتار فرد چه رابطه ای وجود دارد؟
اگر افراد طبق اصول اخلاقی خود عمل نکنند، قاعدتا باید اخلاقیات آنها زیر سوال برود.
کلبرگ معتقد بودکه تفکر و عمل اخلاقی در سطوح عالیتر درک اخلاقی، به هم نزدیکتر می شوند.
یعنی این که افرادی که تفکر اخلاقی پخته ای دارند، در می یابند که رفتار کردن مطابق اعتقاداتشان، برای ایجاد دنیای اجتماعی عادلانه ،اهمیت زیادی دارد.
در تایید این دیدگاه می توان گفت افرادی که به مرحله ی عالی تر استدلال اخلاقی رسیده اند، اغلب به اقدامات نوع دوستانه ای مانند یاری رسانی، مشارکت و دفاع از قربانیان بی عدالتی می پردازند.
آن ها شریف و درست کارتر نیز هستند.
می توان گفت که استدلال اخلاقی و رفتار، رابطه ای متوسط با هم دارند، چرا که رفتار اخلاقی علاوه بر شناخت، تحت تاثیر عوامل متعددی چون هیجان های همدلی و گناه و همچنین تاریخچه ی طولانی تجربه هایی که بر تصمیم گیری اخلاقی می گذارند، قرار دارد.
نقش یابی جنسی
نوجوانی دوره ی «تشدید جنسیت» است.
منظور از تشدید جنسیت این است که افزایش کلیشه ای سازی جنسی رفتارها و نگرش ها صورت می گیرد.
با این که تشدید جنسیت در هردو جنس یافت می شود اما در دخترها نیرومند تر است، چراکه آن ها برای انجام فعالیت ها و رفتار های «میان جنسیتی» کمتر احساس آزادی می کنند.
عوامل «زیستی»، «اجتماعی» و «شناختی»، تشدید جنسیت را توجیه می کنند:
بلوغ جنسی منجر به تفاوت های جنسی و جسمی شده و باعث می گردد تا نوجوانان زمان بیشتری را صرف فکر کردن به خودشان کنند.
تغییرات مربوط به بلوغ، دیگران را نیز تشویق می کند تا فشار بیشتری در مورد کلیشه سازی جنسیت به نوجوانان وارد کنند.
درنتیجه والدین و بزرگ ترها ، نوجوانان را به انجام فعالیت ها و رفتارهای متناسب با جنسیت ترغیب می کنند.
همچنین آغاز قرار ملاقات های نوجوانان ، منجر به کلیشه ای تر شدن آن ها از نظر جنسی می شود چرا که بدین ترتیب ، جذابیت آن ها برای جنس مخالف بیشتر می شود.
تغییرات شناختی نیز باعث می شود که نوجوانان در مورد این که دیگران چه فکری راجع به آن ها می کنند نگران باشند، در نتیجه نسبت به انتظارات کلیشه ای جنسی، تاثیر پذیرتر می شوند.
تشدید جنسیت اواسط و اواخر نوجوانی افت می کند. البته همه ی نوجوانان به نسبت مساوی آن را پشت سر نمی گذارند.
نوجوانانی که گزینه ی کلیشه ای نشده را امتحان می کنند و ارزش کلیشه های جنسی را در مورد جامعه خود زیر سوال می برند، به احتمال زیاد هویت دو جنسیتی را پرورش می دهند.
به طور کلی ، نوجوانان دو جنسیتی از لحاظ روانی، سالم تر هستند، اعتماد به نفس بیشتری دارند.
همسالانشان آن ها را بیشتر دوست دارند و به هویت مناسبی دست می یابند.
لازم به ذکر است که «خانواده» و «روابط با همسالان» نقش مهمی در اخلاق،هویت و نقش جنسی نوجوانان ایفا می کنند.
رشد در دوره ی نوجوانی، خیلی بیشتر از دومین سال زندگی که استقلال موضوع مهمی برای کودک می شود، تلاش بری خودمختاری را در بردارد.
مهمترین کاری که نوجوانان برای خودگردانی بیشتر انجام می دهند، تغییر جهت دادن از خانواده به سمت همسالان است که با آن اقداماتی را انجام می دهند که با ایمن پیشین بسیار تفاوت دارد.
برای بار آوردن مطلوب نوجوانان ،باید بین ارتباط و جدایی والدین و نوجوانان توازن برقرار شود.
صمیمیت و پذیرش والدین همراه با کنترل دقیق و نه محدود کننده ی فعالیت های نوجوانان ،روشی بسیار مناسب در ارتباط با نوجوانان می باشد.
این ویژگی ها، سبک «مقتدرانه» را که در مورد کودکی نیز بسیار مناسب است تشکیل می دهد.
کیفیت رابطه ی والد-فرزند،تنها پیش بین ثبات سلامت روانی است.
تعامل خواهر برادرها مثل روابط والد-فرزند، در دوران نوجوانی دستخوش تغییر می شود.
وقتی که خواهر –برادرها بزرگ تر و مستقل تر می شود و در گیر روابط دوستی و رمانتیک می گردند ، از خواهر و برادرها ی بزرگ تر خود رهنمودهای کمتری می پذیرند و روابط آن ها از نظر احساس های مثبت و هم از نظر احساس های منفی،سطحی می شود.
البته دلبستگی بین خواهر-برادرها با این که مصاحبت و هم نشینی آن ها کاهش می یابد، مانند صمیمیت با والدین همچنان نیرومند باقی می ماند.
خواهر و برادر هایی که در اوایل کودکی رابطه ی مثبتی برقرار کرده اند، در سال های نوجوانی هم محبت بیشتری به یکدیگر نشان می دهند.
تاثیر دوستان و همسالان
تعداد «بهترین دوستان» در اوایل نوجوانی از تقریبا ۴تا۶دوست به یک یا دو دوست در بزرگسالی کاهش می یابد.
ماهیت روابط آن ها نیز تغییر می کند.
دو ویژگی عمده برای نوجوانان در مورد دوستی اهمیت زیادی دارد:
اولین ومهمترین ویژگی «صمیمیت»است. نوجوانان انتظار دارند که دوستی شان برپایه ی صمیمیت ، اعتماد ودرک متقابل باشد.
میزان «خود افشایی» برای دوستان در سال های نوجوانی افزایش می یابد.
به عبارت دیگر آن ها سفره ی دلشان را برای دوستانشان باز می کنند.
دومین ویژگی مهم برای نوجوانان «وفاداری»است.
نوجوانان از دوستانشان انتظار دارند که ازآن ها دفاع کنند و کس دیگری را ترجیح ندهند.
همکاری و تاییدکردن، بین دوستان در سال های نوجوانی افزایش می یابد و نوجوانان برخلاف کودکان ، در برابر دوستانشان کمتر احساس مالکیت می کنند.
دخترها از طریق دوستی، معمولا نیازهای اجتماعی و نیاز به صمیمیت خود را ارضا می کنند، در حالی که پسرها نیازهای مقام و تسلط خود را ارضا می کنند.این بدان معنی نیست که پسرها به ندرت رابطه ی صمیمی برقرار می کنند، بلکه کیفیت رابطه آ ن ها تنوع بیشتری دارد.
صمیمیت روابط پسرها به هویت جنسی آن ها مربوط می شود.
پسرهایی که هویت دوجنسیتی دارند درست مثل دخترهایی که هویت دوجنسی دارند، روابط صمیمی همجنس نیز برقرار می کنند، اما پسرهایی که دارای هویت «مردانه» سفت و سخت هستند به ندرت روابط صمیمی همجنس نیز برقرار می کنند.
روابط دوستی منافعی را برای نوجوانان در بردارد:
۱-روابط دوستی صمیمانه ،فرصت هایی را برای کاوش کردن خود و پرورش درک عمیق دیگران فراهم می آورد. بنابراین روابط صمیمانه به رشد خود پندارنده،درک دیگران،هویت و روابط صمیمی فراتر از خانواده کمک می کند.
۲-روابط دوستی صمیمانه به نوجوانان کمک می کند تا با استرس های نوجوانی کنار بیایند. نوجوانانی که روابط دوستی حمایت کننده دارند،روحیه ی بهتری دارند و کمتر احساس اضطراب و تنهایی می کنند. در عین حال که عزت نفس و احساس سلامتی آن ها تقویت می گردد.
۳-روابط دوستی صمیمانه،می تواند نگرش نسبت به مدرسه و عملکرد تحصیلی را بهبود ببخشد. اگر نوجوانان در مدرسه از تعامل با دستان خود لذت ببرند،زندگی تحصیلی را خوشایند تر می بینند. معمولا نوجوانان گروه های کوچک پنج تا هفت نفره ای را تشکیل می دهند که از نظر زمینه ی خانوادگی ، نگرش ها و ارزش ها به یکدیگر شبا هت دارند.
این گروه های نوجوانان «دارودسته ها» نام دارند که در اوایل نوجوانی به اعضای همجنس محدود است و در اواسط نوجوانی به گروه های مختلط گسترش پیدا می کند.
معمولا افراد یک دارو دسته،شیوه ی لباس پوشیدن،صحبت کردن و رفتار هایی متمایز از دنیای بزرگسالان دارند.
گاهی چند دارو دسته با ارزش های مشابه ، به هم می پیوندند و گروه بزرگ تری راتشکیل می دهند که «جماعت»نامیده می شود.
در دوره ی نوجوانی، دوست،حامی«من» و یا به عبارت دیگر یک «من»دیگر است.
دوستی های دوران بلوغ،ممکن است میان دونفر به وجود بیاید که گاها باعث مختل شدن رشد اجتماعی شده و پیوستن به گروه را دشوار می سازند.
معمولا والدین در واکنش به این دوستی ها که گاهی با سن و آداب خانوادگی هماهنگی ندارند، برای گسستن پیوند دوستی مداخله می کنند.
اما این دخالت ها اغلب نا به جا هستند و نه تنها نتیجه معکوس می دهند ، بلکه مشکلات بیشتری می آفرینند.
این دوستی ها علیرغم تندی وشدتی که دارند ،معمولا دوام چندانی ندارند.
ممکن است نوجوانان مرتب از یک «بهترین دوست» به دیگری بروند و دوستان خود را عوض کنند.
دوستی های دوران بلوغ ،خالی از خطر همجنس خواهی نیست .
این خطر به شکلی نهفته اما موقت و زودگذر وجود دارد.
لذا والدین نباید موضوع را زیاد بزرگ تلقی کنند چراکه مداخله های نابه جای والدین در این موارد، نه تنها احساس گناه فرد نوجوان را تشدید می کند بلکه ممکن است منجر به تثبیت همیشگی رفتار غیر طبیعی شود.
خلاصه این که دوستی دوره نوجوانی،علاوه بر احساس اطمینان و امنیتی که به فرد می دهد، باعث می شود تا او بتواند بر تشویش ناشی از بلوغ جنسی و تشدید عقده ی ادیپ،چیره شود.
اگر چه میل جنسی ، تحت تاثیر تغییرات هورمونی بلوغ قرار دارد، اما شروع قرار ملاقات های نوجوان با جنس مخالف را، انتظارات اجتماعی گروه همسال تنظیم می کند.پژوهش ها نشان می دهند که دستیابی به صمیمیت در روابط قرار ملاقات، معمولا از روابط دوستی با افراد همجنس، کندتر پیش می رود.
نوجوانان همجنس گرا در شروع کردن و نگه داشتن روابط عاشقانه ی آشکار ، با چالش های خاصی مواجه می شوند.
اولین روابط قرار ملاقات آن ها کم دوام است و نسبت به نوجوانان دگر جنس گرا، تعهد عاطفی کمتری را در بردارد، چراکه آن ها از حملات مکرر وطرد همسالان می ترسند.
آنها معمولا به دلیل تعصب شدید به قرار ملاقات های دگر جنس گرا برمی گردد.
در صورتی که قرار ملاقات های نوجوانان، خیلی زود شروع نشود، می تواند در مورد همکاری ،آداب معاشرت و نحوه ی رفتار کردن با افراد در موقعیت های گسترده تر آموزنده باشد.
بیداری عواطف
بیداری هیجانات احساسی ، ناشی از تشدید فعالیت غریزه جنسی است که زندگی عاطفی نوجوان را در بر می گیرد.
نخستین امری که بر اثر پیوندهای دوستی ایجاد می شود «محبت» است.
محبت در ابتدا ،از جنبه ی دیگر عشق ، یعنی غریزه ی جنسی جداست، اما تشدید غریزه ی جنسی باعث می شود تا دختر وپسر هریک به طور طبیعی به سوی جنس مخالف گرایش پیدا کنند.
تحول عاطفی دخترها،متفاوت با پسرهاست.
پسرها نسبت به امیال جنسی و غریزه ی جنسی خود غافل نمی مانند و خیلی زود به سوی ارتباط های جنسی می گرایند.
در واقع آنها،رضایتمندی جنسی را به وسیله خیال و رویا به دست نمی آورندبلکه به واقعیت و عمل روی می آورند.
اما دخترها،مدت زمان طولانی تر را با رویاهای خود زندگی می کنند و تخیلات رمانتیک،نقش مهمی در زندگی عاطفی آن ها ایفا می کند.
رشد اجتماعی
تعبیر نوجوانی ، از دیدگاه عوامل اجتماعی بر دوبعد اساسی تاکید دارد.
بعد اول،مربوط به تجزیه و تحلیل نوجوانی از زاویه ی تندیس و نقش است.در این زمینه که می توان به آن صفت کلاسیک را داد، افراد بر حسب ضوایط اجتماعی از یکدیگر تمیز داده می شوند وموقعیت اجتماعی ، آن ها را تعریف می کند.
این طبقه بندی ،در سطح تجسمی عمل می کند و روابط افراد را به گونه ای ضمنی تعیین می کند.
مثلا افراد بر حسب این که «پدر»،«پسر»،«زن»،«مرد»،«دانشجو»و غیره می باشند، در طبقانی قرار می گیرند.
افراد که در هریک از این طبقات قرار می گیرند، از تندیس و نقش هایی برخوردارند.
تندیس،مجموعه ی برداشت ها یا رفتار هایی است که فرد به علت دارا بودن یک موقعیت اجتماعی خاص، می تواند از دیگران توقع داشته یاشد.
نقش یا نقش ها،مجموعه ی برداشت ها یا رفتار هایی است که فرد به علت داشتن یک موقعیت اجتماعی خاص، باید از آن ها برخوردار باشد تا به تندیس اجتماعی خود ،اعتبار بخشد.
در واقع نقش،توقعی است که دیگران از فرد به علت موقعیت اجتماعیش دارند.
چنین تعبیری از نوجوانی ،اگرچه از بعد نظری جالب است،اما نمی تواند کامل باشد.
در حقیقت ،برداشت هایی که از نقش وتندیس ها وجود دارد،از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
مثلا بعضی از آموزگاران از نقش وتندیس خود برداشتی متفاوت ازآموزگاران دیگر دارند.
همچنین برداشت آموزگار از نقش و تندیس خود می تواند متفاوت با برداشت دانش آموز از نقش وتندیس اوباشد.
بنابراین می توان گفت که برداشت های موجود از تندیس ونقش ها،هیچ گاه یکسان نیست و عملا تندیس نوجوان، نمی تواند منجر به نقش یا نقش های دقیقا تر شده ای گردد.
گاه نوجوان را همانند بزرگسالی می دانند که باید مسئولیت هایی را به عهده بگیرد و گاه استقلال او را محدود می سازند .
او را ناتوان در تصمیم گیری می پندارند.بدین ترتیب ،نوجوانی،دوره ای است که طی آن،تغییرات مهمی در سطح نقش هایی که نوجوان باید بر عهده گیرد،اتفاق می افتد.
الدور،دونوع تغیییر تنش را مطرح می کند :
یکی تغییراتی که در داخل خود نقش ها به وقوع می پیوندد،در حالی که نقش ها هنوز همان نقش ها هستند.
مثلامی توان نقش های «دختر»یا «پسر»یا «دانش آموز»را نام برد.
این نقش ها کلا تثبیت شده اند اما به هنگام نوجوانی ، توقعات موجود در آن ها دگرگون می شود.
اما در نهایت خود نقش تغییر چندانی نمی شود. مثلا از دانش آموز نوجوان انتظار می رود که استقلال فکری بیشتری در زمینه تحصیلی داشته یاشد .
دومین تغییر،زمانی است که نوجوان در برابر لزوم سازگار شدن بانقش های جدید،مثل پذیرش نقش قرار می گیرد.
در این زمینه،سازگاری با نقش های جدید می تواند به میزان زیادی ، متاثر از سازگاری با نقش های گذشته باشد(مطابق با نظریه ی مارگات مید).
به طور مثال، روش نوجوان در برابر رئیس شغلیش می تواند متاثر از روش او در برابر پدرش باشد.
البته تداخل نقش ها نیز،می تواند مشکلات مربوط به خود را ایجاد کند.
بعد دوم،بیشتر از زاویه ی تحولی و تکوینی است و تاکید آن به ویژه بر عوامل اجتماعی یک عامل رشد است و توجه انحصاری با تفکیک تندیس و نقش ندارد.
دراین زمینه، تجزیه و تحلیل ها بیشتر بر حسب «مکان ها» و «محیط هایی» است که اجتماعی شدن در آن ها صورت می گیرد وتاثیر آن ها کاملا تعیین کننده است.
پدیده ی اجتماعی شدن را می توان به طور خلاصه مطالعه ی تکوینی سه جنبه از رشد دانست:
۱-ارتباط های بین فردی (از شروع اولین ارتباط های موضوعی)
۲-تجسم ها یا مفاهیم اجتماعی(قراردادها،هنجارها و جنبه های ایدئولوژیک)
۳-فعالیت ها یا رفتارهای اجتماعی شده (شامل رفتارهای اجتماعی و فعالیت های شغلی).
رشد این سه جنبه،در خانواده،مدرسه،گروههای همسن واجتماع به طور کلی تحقق می پذیرد که همگی تحت عنوان مکان شناخته می شوند.
به طور کلی می توان گفت که تعبیر نوجوانی، برمبنابی تعامل تندیس و نقش با محیط های اجتماعی، این باور را می رساند که مشکلات و رفتار های دوران نوجوانی ، تنها ناشی از یک تحول فردی نیست، بلکه تاثیرپذیری آن ها از تعامل های اجتماعی ،یک امر اساسی و تردید ناپذیر است.
مشکلات رایج در دوران نوجوانی
مشکلات رایج در دوران نوجوانی عبارت است از:
• احساس غم در مورد زندگی ،• ناکامی در مورد زندگی ،• ناامیدی در مورد زندگی،• از دست دادن علاقه به اغلب فعالیت ها• اختلال در خواب ،• اختلال اشتها ،• اختلال تمرکز و• اختلال انرژی.
افسردگی ، شایعترین مشکل روانی نوجوان است.
• افسردگی در کودکی هم وجود دارد ، اما در نوجوانی ودر زمان بلوغ جنسی افزایش پیدا می کند.• افسردگی در نوجوانان دختر ، دو برابر نوجوانان پسر روی می دهد.• اگر نوجوانان افسرده درمان نشوند به احتمال زیاد در بزرگسالی نیز افسرده می شوند.• افسردگی ممکن است خود را به صورت در خود فرورفتگی، نگرانی در مورد سلامتی و رفتاری بی قرار و بی هدف نشان دهد که این حالت بیشتر در دخترها رایج است.• همچنین ممکن است افسردگی به صورت خصومت و سرکشی در روابط با والدین ،معلمان وهمسالان بروز کند که این حالت در پسرها بیشترمتداول است.• وراثت نقش مهمی در افسردگی ایفا می کند چراکه ژن ها می توانند با تاثیر گذاشتن بر توازن شیمیایی مغز، رشد مناطق مغزی را که از هیجان منفی جلوگیری می کنند متوقف کنند، یا پاسخ هورمونی بدن به استرس را با شکل مواجه می کند و در نتیجه منجر به افسردگی گردند.• «تجربه»نیز می تواند افسردگی را برانگیزد و تغییرات زیستی یاد شده را ایجاد کند. مثلا والدین افسرده یا والدینی که تحت فشار قرار دارند، معمولا شیوه های فرزند پروری ناسازگارانه دارند و ممکن است خود گرادانی هیجانی، دلبستگی و عزت نفس فرزندان آن ها صدمه ببینند و منجر به افسردگی گردد.• نوجوانان افسرده معمولا «سبک انتسابی در مانده» دارند، بدین ترتیب که همه رویدادهای مثبت، مثل موفقیت تحصیلی و روابط خوب با همسالان را به عنوان بیرونی و نه به توانایی های خود نسبت می دهند، اما رویدادهای منفی متعددی مثل شکست تحصیلی، طلاق والدین یا پایان یک را بطه ی دوستی صمیمی را به خودشان نسبت می دهند و توانایی های خود را دست کم میگیرند (درماندگی آموخته شده) و همین امر منجر به افسردگی آن ها می گردد.• وقتی نوجوان در نتیجه ی افسردگی ، نتواند آینده ای ارزشمندی را برای خود در نظر بگیرند، رشد هویت او شدیدا مختل میشود.
• چرا دختر ها برای افسردگی مستعدترند؟زیست شناسی نمی تواند اختلاف جنسی را توجیه کند،زیرا به کشورهای صنعتی محدود می شود. در کشورهای در حال توسعه، میزان شیوع افسردگی در مردان و زنان برابر است و حتی گاهی در مردان بیشتر است.
• بنابراین به نظر می رسد که چالش های نوجوانی همراه با شیوه های مقابله کردن کلیشه یا جنسی، • در این مورد دخالت دارند.
• دختران زود رسی که اغلب تصویر بدن منفی دارند و کمتر مورد علاقه ی همسالان خود می باشند، مخصوصا اگر با استرس های زندگی مواجه باشند، مستعد افسردگی هستند.• در عین حال ،تشدید جنسیت اوایل نوجوانی ،بی اختیاری و وابستگی دختر ها راتقویت می کند.• در تایید این توجیه ،نوجوانانی که قویا با صفات «زنانه» همانند سازی می کنند ،از همسالان «مردانه»و «دوجنسیتی»خود افسرده تر هستند.
خودکشی
• افسردگی عمیق می تواند به افکار خود کشی بینجامد و بسیاری از اوقات به عمل در می آید.• میزان خود کشی در طول عمر افزایش پیدا می کند .• خود کشی در کودکی بسیار کم است و در سنین بالا بیشتر روی می دهد• در نوجوانی ناگهان افزایش پیدا می کند.• درفتار خودکشی، تفاوت های جنسی زیادی وجود دارد.• دخترها بیشتر به تلاش های ناموفق خود کشی اقدام می کنند• دخترها روش هایی را به کار می برند که احتمال نجات پیدا کردن بیشتری در آن ها وجود داشته باشد مثل خوردن قرص خواب.• در مقابل پسرها از روش های موثرتری استفاده می کنند که به مرگ فوری می انجامد، مثل استفاده از سلاح های گرم یا دارزدن.• بنابراین پسرها بیشتر تلاش خای موفق خود کشی دارند، لذا تعداد پسرهایی که خود را می کشند از دختر ها بیشتر است به طوری که نسبت آن به ۴یا ۵ به ۱ رسیده است.• می توان گفت که انتظارهایی که از نقش جنسی افراد وجود دارد نیز در این امر دخیل است چراکه مردان کمتر از زنان می توانند احساس درماندگی تلاش های ناکام خود را تحمل کنند.
• خودکشی در دو تیپ از نوجوانان روی می دهد .
• گروه اول نوجوانانی باهوش اما تنها وگوشه گیر هستند که نمی توانند خود را با معیار های عالی که خودشان یا والدینشان انتظار دارند هماهنگ سازند.
• گروه دوم که گروه بزرگتری هستند، گرایش های ضد اجتماعی نشان می دهند.این نوجوانان ناامیدی و ناراحتی خود را با اعمال پرخاشگرانه خصومت آمیز مثل دزدی،جنگ و ستیز با دیگران، سوء مصرف مواد و …نشان می دهند.
• جدی گرفتن علائم خودکشی در نوجوانان ، اولین گام مهم برای پیشگیری از خود کشی است و باید به والدین و معلمان در مورد علائم هشدار دهنده آموزش های لازم داده شود.
بزهکاری
• بزهکاران جوان،کودکان و نوجوانانی هستند که اقدامات غیر قانونی انجام دهند و آن ها بیشتر اوقات،مرتکب جرم های سنگین نمی شوند، بلکه به دزدی های جزئی، مشروبخواری زیر سن قانونی، فرار از خانه، اخلال گری و سرپیچی از ساعات منع رفت و آمد می پردازند.• بزهکاری در اوایل سال های نوجوانی افزایش می یابد ،اواسط نوجوانی در سطح بالا باقی می ماند .در اوایل بزرگسالی کاهش می یابد.
• بزهکاری در نوجوانان، دو مسیررشدی رادنبال می کند.• یکی با شروع «زود هنگام»است که مشکلات رفتاری در کودکی آغاز می شوند اما خیلی بعید است که به پرخاشگری و تبهکاری در طول زندگی منجر شود.
• نوع دیگر بزهکاری ،نوع «دیرهنگام»است که در نوجوانی آغاز می شود وتا بعد از انتقال به اوایل بزرگسالی ادامه پیدا می کند.
• فقر اقتصادی ،ساختار اجتماعی ضعیف، زمینه های موروثی و فیزیولوژیکی و گروه های همسال از عوامل موثر در بزهکاری نوجوانان می باشند.• مهمترین عامل در پیش بینی بزهکاری،کیفیت روابط خانوادگی است.
• فرزند پروری بی کفایت می تواند پاسخدهی خصمانه را در کلیه ی اعضای خانواده به وجود آورد،• در نتیجه پرخاشگری در کودکی افزایش پیدا می کند و در نوجوانی به صورت خلاف کاری های خشونت بار در می آید و تا بزرگسالی ادامه پیدا می کند.
• از آنجایی که بزهکاری در کودکی ریشه دارد، بنابراین پیشگیری باید از همان ابتدا آغاز شود.• کمک به والدین برای به کارگیری روش های فرزند پروری مقتدرانه، به مدارس برای تندیس کارآمدتر و به جوامع برای تامین شرایط اجتماعی و اقتصادی لازم در جلوگیری از بزهکاری و تبهکاری به مقدار زیادی کمک می کند.
+ نوشته شده در یکشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۰ ساعت 8:53 توسط جعفر هاشملو
|