نظریه های روانشناسی اتو رانک
اتو رنک یکی از نظریهپردازان شخصیت بود که با زیگموند فروید، رابطه تنگاتنگی داشت. بنابراین جهتگیری نظری او روانکاوانه بود. او در نهایت، یکی از نظریههای شخصیت را با رویکرد روانکاوی مطرح نمود که با وجود شهرت کمش، بر بسیاری از جریانها از جمله درمان مراجعمحوری راجرز، رویکرد گشتالتی پرلز و نظریه وجودی رولو می، تاثیر چشمگیری داشت. وقتی که نام نظریه اتو رنک درمورد شخصیت به میان میآید، مفهوم ضربه تولد، اولین مفهومی است که به ذهنمان میآید. در این نوشته به توضیح این مفهوم و سایر مفاهیم نظریه اتو رنک پرداخته میشود.
اوتو رانک (Otto Rank) در وین در یک خانواده سطح پایین متولد شد. پدرش مردی دائم الخمر و بی سواد بود و به همین دلیل رانک جوان تصمیم گرفت که خود را از قید وی آزاد کند. او نام خانوادگی خود را که «روزنفلد (Rosenfeld)» بود به رانک تغییر داد. از همان سال های جوانی برای یاری رساندن به مادر خود مجبور به کار بود، ولی در عین حال مطالعه را فراموش نکرد و از این طریق با فروید و کارهای او آشنا شد.
آلفرد آدلر پزشک خانوادگی آنها بود و او اسباب آشنایی رانک جوان و فروید را فراهم کرد. در آن زمان رانک بیست و دو ساله بود و مقاله ای را که تحت عنوان «هنرمند» نوشته بود به فروید تقدیم داشت. این آشنایی موجب شد که فروید بدل به حامی و پدر خوانده او شده و رابطه ای را که رانک هرگز با پدر خود نداشت با او برقرار کند.
اوتو رانک به همراه هانس ساکز (Hans Sachs) افراد غیر پزشک محفل اولیه رونکاوان بودند. به کمک فروید بود که توانست در ۱۹۱۲ دکترای خود را از دانشگاه وین دریافت کند. دیگر روانکاوان، آشکارا به رابطه نزدیک آنها حسادت می ورزیدند و ارنست جونز در اثر خود تصویری مخدوش از علل گسسته شدن رابطه فروید و رانک به دست می دهد. از نظر فروید، رانک جانشینی ایده آل برای او بود. پسران وی این شایستگی را نداشتند و هر یک از یارانش نیز زمانی که به او پیوستند مردانی کامل بودند. اما رانک تنها کسی بود که فروید به او زندگی دوباره بخشیده بود.
جونز به دو جنبه که موجب جدایی این دو شد اشاره می کند. فرضیه ضربه تولد (Birth Trauma) و رویکرد درمانی متفاوت اوتو رانک .
زندگی همه ما با اولین جدایی شروع می شود و اضطراب مرتبط با آن مدلی را برای تمامی اضطراب های ما در طول عمر فراهم می کند. از دید رانک اساس زندگی بر رابطه میان مادر و کودک استوار است. در آن زمان این کلام طنینی متفاوت از نظریه غالب روانکاوی که به طور عمده بر رابطه میان پدر و کودک تأیید می کرد، داشت. فروید به مادر به عنوان موضوع علاقه جنسی و منشاء لذت کودک می نگریست. وی توجه کمی به رابطه حمایتی و تغذیه ای میان مادر و کودک نشان داد. برخی این را به عدم علاقه فروید در کنکاش نیازهای وابستگی خود به علت سلطه مادر قدرتمند و مسلط وی نسبت می دهند. از آن زمان که رانک نظریات خود را مطرح کرد، دیگر روانکاوان از قبیل وینیکات (Winnicott) و اریکسون نیز به رابطه میان مادر و کودک و تأثیر آن بر بهداشت روانی فرد توجه نشان دادند.
مفاهیم همانندی – تفاوت (Likeness – Difference) و جدایی – اتحاد (Seperation – Union) هسته اصلی دیدگاه رانک را درباره رشد و تکامل فردی تشکیل می دهند. در اتحاد با دیگری به شباهتهای خود با دیگران پی می بریم و جدایی موجب آگاهی از هویت مستقل فردی ما می شود و فرصتی برای ما فراهم می گردد تا نیروهای درونی خود را کشف کنیم. این جنبه های متضاد در یک رابطه دیالکتیکی با یکدیگر قرار دارند. حرکت در یک سو تنها زمانی ممکن می شود که فرد از سوی دیگر رابطه اطمینان داشته باشد. قبل از به سوی دیگری رفتن باید از هویت فردی خود مطمئن باشیم و حرکت به سوی استقلال با تعلق داشتن به دیگران امکان می یابد.
اکنون انجمنی به نام « انجمن اتو رانک » به افتخار او در آمریکا وجود دارد و مجله ای به نام « انجمن اتو رانک » منتشر می شود .
رنک از سال ۱۹۰۶ دبیر انجمن روانکاوری وین و به مدت ۱۸ سال نزدیکترین همکار فروید و یک نویسنده روانکاو پرکار و با نفوذ بود. حوزه فعالیت او هنر، موسیقی، ادبیات، مردم شناسی، تاریخ، علوم و فلسفه را نیز شامل می شود.او بواسطه آلفرد آدلر با فروید کسی که او را به دانشگاه وین فرستاد، ملاقات کرد.
در سال ۱۹۱۲ دکترای خود را گرفت. تا آن زمان رنک کتابهایی در زمینه های هنر، اسطوره، زنای با محارم و افسانه های لوهنگرین انتشار داده بود.
بعد از جنگ جهانی اول او آموزش در موسسه روانکاوی وین را مدیریت کرد.
رانک نخستین کسی بود که اصطلاح پیشا ادیپی( pre – oedipal ) را در روانکاوی ( ۱۹۲۵) بکار برد.
اصطلاحی که بعد ها توسط نظریه پردازان رابطه با ابژه و روانشناسی من پرورانده شد و از آن روان- آسیب شناسی پیشا ادیپی مورد پژوهش گسترده قرار گرفت.بطوری که امروزه اصطلاحی رایج و بسیار پذیرفته شده است.
نوشته های پسا فرویدی رنک شامل:
روانشناسی و روح (۱۹۳۰)، Psychology and the Soul
هنر و هنرمند (۱۹۳۲)، Art and Artist
آموزش مدرن (۱۹۳۲)، Modern Education
اراده درمانی (۱۹۳۰) Will Therapy
حقیقت و واقعیت (۱۹۲۹) Truth and Reality
ماورای روانشناسی (۱۹۴۱) Beyond Psychology
اسطوره تولد قهرمان
در یکی از اولین آثار خود «اسطوره تولد قهرمان (The myth of the Birth of the hero)»، اوتو رانک به موضوع تولد قهرمانانی چون گیلگمش (پادشاه بابل)، کارنا (قهرمان هندو)، کوروش، اودیپ، هرکول، پاریس، روموس و رومولوس (بنیانگذاران رم)، زیگفرید و لوهنگرین (قهرمانان ژرمن) و حتی موسی، بودا و مسیح اشاره می کند و زمینه غالبی را در زندگی همه این افراد مطرح می نماید. در همگی آنها شاه و ملکه و یاد خدا و خدابانویی وجود دارند که در راه بچه دار شدن آنها مانعی به چشم می خورد و بوسیله رویایی و یا پیش گویی پیر خردمندی از تولد کودک آگاه شده و پدر از آسیبی که از جانب وی متوجه او است بر حذر می شود. پس از تولد، کودک در صندوقچه ای یا جعبه ای بر آب رها شده و بوسیله حیوانات و یا افرادی از طبقه پایین نجات داده شده و بزرگ می شود. او در نهایت والدین حقیقی خود را پیدا کرده و از پدر انتقام گرفته و به افتخار می رسد.
به نظر اوتو رانک درک این اسطوره ها ساده است. در کودکی همه ما والدین خود را تقدیس می کنیم اما همچنان که بزرگ می شویم، در می یابیم که آنها آنگونه که می پنداشتیم نیستند. اسطوره بازتاب آرزوی همگی ما در مورد بازگشت به روزهای خوش گذشته و زمانی که والدین خود را کامل می دانستیم است. جعبه یا صندوق نماد رحم و آب نشان دهنده تولد است. افراد طبقه پایین و حیوانات نماد والدین ضعیفی که ارزش خود را برای ما از دست داده اند و شاه و ملکه بیانگر آنچه ما از والدین خود انتظار داریم هستند. انتقام بازتاب خشم ما نسبت به پدر و مادر است.
تعارض درونی فرد در نظریه اتو رنک
نظریه اتو رنک ممکن است به عنوان مدلی از تعارضهای درونفردی شناخته شود. به عقیده رنک، تمام عملکردهای افراد، در جهت ابراز تمایل دوگانهشان برای به حداقل رساندن ترس از زندگی و ترس از مرگ است. براساس این نظریه، زندگی برابر است با فرایندهای جدایی(separation) و فردیت (individualization) که در آن مرگ مخالف فرایندهای پیوستگی(union) و ادغام (fusion) است. دو احساس متفاوت ترس از زندگی و ترس از مرگ به عنوان حالتهای تنشزای ناراحتکننده تجربه میشوند؛ و شبیه مفهوم اضطراب در دیگر نظریههای شخصیت هستند. اما رنک، واژه مشخصتر ترس (fear) را به جای واژهی اضطراب (anxiety) به کار برد. او میگوید اگرچه افراد، غرایزی را به صورت زیستی و سرشتی دارا هستند؛ اما جنبه مهمتر تعارض، گرایش به زندگی کردن برای رسیدن به فردیت و جدایی است.
غریزه زندگی و مرگ در نظریه اتو رنک
در نظریه اتو رنک نیز همانند نظریه فروید، این باور وجود دارد که انسانها به صورت ذاتی، هم غریزه زندگی و هم غریزه مرگ دارند. غریزه زندگی باعث میشود که افراد رقابت کنند و مستقل شوند. اما غریزه مرگ باعث میشود که افراد، به جمعگرایی و بودن با دیگران، تمایل داشته باشند.
ضربه تولد
همانطور که در ابتدای متن هم گفته شد، ضربه تولد (birth trauma) از مفاهیم مهم و شناختهشده در نظریه اتو رنک است. اتو رنک ، این مفهوم را اینگونه مطرح میکند که متولد شدن، یک تجربه آسیبزای شدید است. به دلیل اینکه نوزاد تازه متولد شده، مجبور است که محیط گرم و نسبتأ ثابت رحم را که در آن، همهی نیازهایش به صورت اتوماتیک، رفع میشده را رها کند. اتو رنک در ابتدا اهمیت ضربه تولد را به حدی میدانست که آن را مهمترین رویداد زندگی فرد تلقی میکرد.
به عنوان مثال طبق نظریه اتو رنک ، شوک ناشی از تولد، مخزنی (reservior) از اضطراب تولید میکند که اتو رنک این اضطراب تولد را عامل تمام اختلالات روانی نوروتیک (neuroses)، دانست. اما وی بعدها در طی کارش، ضربه تولد را فقط اولین تجربه از مجموعه تجارب طولانی مدت جدایی در طول زندگی دانست که این تجارب، ناشی از عوامل زیستی، روانشناختی و اجتماعی هستند که از زندگی، قابل تفکیک نیستند.
اصطلاح واژن دنداندار
یکی از مواردی که در نظریه اتو رنک به عنوان یک عامل اضطرابزا به آن اشاره شده، مفهوم “واژن دنداندار”(vagina dentata) است. اصطلاح واژن دنداندار که در این نظریه به کار برده شده، توسط یک روانتحلیلگر مجارستانی به نام ساندر فرنزی نیز، توصیف شده است. این اصطلاح به یک نوع خیالپردازی در مردان با مشکلات جنسی اشاره دارد که واژن زن را یک عامل خطرناک مربوط به آمیزش جنسی میدانند و همین موجب ایجاد اضطراب سکشوال در این مردان میشود.
انواع ترس های اتو رانک
هر چه از هویّت خود بی خبرتر باشیم ترس از امتزاج و نابودی در جریان برقراری رابطه با دیگری بیشتر ما را آزار می دهد. رانک به آن ترس از مرگ (Death Fear) می گوید. جدایی، ترس از رها شدگی و تنهایی را برای ما به ارمغان می آورد. پدیده ای که اوتو رانک به آن نام ترس از زندگی (Life Fear) می دهد.
اتو رانک روان نژند ، را انسانی می داند که وام زندگی را نمی پذیرد تا مجبور به پرداخت بدهی مرگ نشود.
رانک می نویسد : ترس ایگو از مرگ ، با کشتن و قربانی کردن دیگری تخفیف میابد؛فرد با مرگ دیگری ،رهایی از کیفر مردن را برای خویش میخرد. روشن است که اشاره رانک به مرگ به چیزی بیش از کشتن به معنای قتل است : پرخاشجویی های خفیف و نامحسوس تر مانند تسلط بر دیگری نیز با همین هدف انجام میشود.ولی این شیوه مقابله اغلب شکست میخورد ، قدرت مطلق همیشه گمراه کننده است چون بالاخره واقعیت از راه میرسد واقعیتی که فناپذیری و درماندگی ما را بیان می کند.
رانک معتقد بود در درون هر فرد ترس اساسی و بدوی است که گاه به شکل ترس از زندگی و گاه به شکل ترس از مرگ رخ مینماید. و فرد در بین این دو ترس در نوسان است.فرد میکوشد خود را جدا کند ، فردیت یابد ،خودمختاریش را به اثبات رساند ،پیش رود و استعدادهایش را شکوفا کند ، اما بالاخره زمانی میرسد که در مواجهه با زندگی دچار ترس میشود .فردیت ، هستی یافتن ،تاکید بر استثنا بودن ، بی عارضه نیست ،احساس ناامنی یا ترس و تنهایی با خود می اورد ؛حسی که فرد با تغییر جهت آن ،خود را تسکین میدهد : پس میرود ،از فردیت چشم میپوشد ،در پیوستن به دیگری ،حل شدن در او و سپردن خویش به او تسلی میجوید.با این همه چنین تسلایی موقت و بی ثبات است.زیرا این راه جایگزین ترس از مرگ را برمی انگیزد :تسلیم رکود و بالاخره بی جانی.
ترس از ناشناخته ها در هر حرکت تازه ای در زندگی، بهایی است که باید برای رشد خود بپردازیم. این گسستگی و پیوستگی تا انتهای عمر با ما است. در هر حرکتی ما تولد دوباره خود را شاهد هستیم. هر فردی نیاز به یک رابطه عاشقانه دارد که در آن در عین به وحدت رسیدن با دیگری، استقلال و تمامیت انسانی دیگر را به رسمیت بشناسد.
رانک می گفت : فرایند رشد فرایند جدا شدن و بدل شدن به موجود جداگانه است.بشر با بهم پیوستن تخمک و اسپرم اغاز میشود و از مرحله جنینی همراه با وابستگی کامل به مادر می گذرد و به مرحله وابستگی جسمانی و عاطفی به بالغین پیرامونش میرسد.کم کم فرد مرزهای پایان خود و آغاز دیگری را مشخص میکند و متکی به نفس و مستقل و جدا میشود .جدا نشدن به معنای رشد نکردن است ولی هزینه ای که باید برای جدایی و رشد پرداخت ، تنهایی است.تنش موجود در این عضل را "کایرز " ،تعارض جهان شمول انسان ، نامیده است. فردیت یافتن مستلزم تنهایی کامل ، بنیادین ، ابدی و چیرگی ناپذیر است.فروم در گریز از آزادی اشاره میکند که وقتی فرد جدا میشود و فردیت میابد ، در برابر دنیا با همه وجوه خطرناک و در هم شکننده آن ، تنها می ماند.
بقول اتو رانک ، بهنجاری توانایی زندگی کردن بی ترس ، بی احساس گناه یا اضطراب ، و به عهده گرفتن مسئولیت رفتار و کارهای خویش است.
واژه اراده (will) در نظریه اتو رانک
مفهوم مهم دیگری که در نظریه اتو رنک به آن اشاره شده است، به کار بردن واژه اراده است. این واژه، مشابه مفهوم خود (ego) در نظریه فروید و مفهوم خویشتن (self) در نظریه سالیوان است. مفهوم اراده در نظریه اتو رنک، اشاره به حسی دارد که فرد به صورت سازمانیافته و هشیارانه از هویت و عملکردهای خود دارد. اتو رنک، اینگونه بیان میکند که بالاترین حد زندگی یک فرد، شامل ابراز بالغانه و پختهی حس اراده میشود. این حس بالغانه میتواند به فرد کمک کند تا تمایلش برای به حداقل رساندن ترس از زندگی و مرگ را به گونهای موفقیتآمیز ابراز نماید.
اوتو رانک باور داشت که حرکت از اتحاد به سوی جدایی وابسته به نیروی اراده (Will) است. در تمایل به بودن با دیگری، هر فردی عمق نیاز به وابستگی و تعلق را در می یابد و در حرکت به سوی ناشناخته ها، یگانگی خود را اثبات می کنیم. برای رشد مناسب شخصیت، هر فردی باید بر نیروهایی که وی را از حرکت به سوی استقلال و فردیت باز می دارند غلبه کند. این نیروها در او احساس ترس و گناه بوجود می آورند. حرکت به سمت اتحاد باعث احساس گناه درباره نیاز به دیگری می شود و رفتن به سوی استقلال موجب سرزنش در مورد رها کردن دیگری می گردد.
ما همگی با عزم و نیّتی در جهت رهایی از سلطه و اراده دیگران زاده می شویم و اراده خود را در جهت استقلال از والدین، دیگر مراجع قدرت و حتی غرایز خود به خدمت می گیریم.
عامل محرک اصلی در تئوری رانک، اراده است. اراده نیرویی خلاقانه است که قابل شکسته شدن به اجزای خود نیست. این یک علت اولیه است، نه وسیله ای برای تخلیه یا سد کردن انرژی غرایز و یا نیرویی در جهت نیل به قدرت، چنانکه فروید و آدلر می گفتند.
درمان طبق نظریه اتو رنک
اتو رنک از اولین رواندرمانگرانی است که سعی کرد تا درمان مؤثری را به وجود آورد. وی معتقد بود که درمان، فرایندی است که از طریق یادگیری اتفاق میافتد. طبق نظریه اتو رنک ، مراجعان میتوانند رفتارهای ناسازگارانهشان را از طریق خلاقیت و راهنمایی، اصلاح کنند. او گفت که زندگی هیجانی هر فرد، تحت تأثیر فشار لحظهی حال است که اتو رنک، آن را با اصطلاح “اینجا و اکنون” مطرح نمود.
از نظر روش درمانی، تأکید فروید بیشتر بر تجزیه و تحلیل عقلانی گفته های بیمار بود. روانکاو لوح سفیدی بود که بیمار دنیای درون خود را بر آن رسم می کرد. از نظر فروید، هر چه درمانگر کم حرفتر و از نظر احساسی خنثی تر باشد این امر راحت تر صورت می پذیرد. ایهامی که از طریق بی تفاوتی روانکاو در ذهن بیمار بوجود می آید، موجب فرافکنی احساسات درونی او به سمت درمانگر می شود. اما رانک و فرنزی بر رابطه احساسی میان درمانگر و بیمار و تلطیف بیشتر جو درمانی تکیه کردند.
اساس درمان برطرف کردن سدهایی است که جلو تحقق اراده فرد را می گیرند. درمان رانکی درمانی محدود از نظر زمانی (Time – Limited) است که به بیمار تجربه تولد دوباره می دهد. او در رابطه با درمانگر مشکلات ارتباطی گذشته خود را تجربه کرده و با ترسها و نگرانی های خود به ویژه ترس از مرگ روبرو می شود. به بیمار کمک می شود که با تکیه بر نیروهای خود بر وابستگی به درمانگر غلبه کند و خود را به عنوان یک فرد بازیابد و در این مسیر بر ترس از زندگی نیز غلبه کند. کشمکش بیمار با درمانگر به عنوان تظاهری از نیروی مثبت حیات و نه مقاومتی که باید با آن مبارزه کرد، تلقی می شود.
آسیبشناسی و درمان طبق نظریه اتو رنک شامل مواردی میشود
- اتو رنک برخلاف فروید، از درمان کوتاهمدت و بر پایه برابری مراجع و درمانگر استفاده کرد.
- از آموزشهای روانکاوی برای درمان همجنسگراها استفاده کرد.
- بر تأثیر رابطه اولیه مادر-کودک در زندگی آینده فرد، تأکید میکرد و از اولین کسانی بود که به رابطه دلبستگی توجه کرد.
- در نظریه اتو رنک به اسطورهها نیز توجه شد. مثلا او توضیح داد که چگونه اسطوره قهرمان، بر ایجاد هنجارها و ارزشهای اجتماعی تأثیر میگذارد.
- اتو رنک بر این باور بود که هیجان، هم برای درمانگر و هم مراجع، عنصری کلیدی در درمان است. او معتقد بود که سرکوب هیجانات، خیلی مخربتر از ابراز هیجانات است.
انواع شخصیت در نظریه اتو رنک
در نظریه اتو رنک، دیدگاه شخصمحور، حاکم بود. به این معنا که باید برای درمان افراد مختلف، شخصیت خود فرد را در نظر گرفت. وی، چند نوع شخصیت را معرفی کرد:
1- نوع سازشکننده (adaptive)
کسانی هستند که ارادهشان بر اساس آنچه است که جامعه و دیگران آنها را مجبور کرده است. بنابراین آنها پیروی کورکورانه از هنجارهای اجتماعی دارند و به عبارتی خود را اسیر و بردهی این هنجارها میدانند.
این افراد یاد گرفته اند که آنچه را که مجبورند «اراده» کنند. آنها از مراجع قدرت اطاعت کرده و هنجارهای اجتماعی را رعایت می کنند. این افراد مخلوقات منفعل و اسیر و دربند وظایف خود هستند.
2- نوع نوروتیک (neurotic)
طبق نظریه اتو رنک ، اینها کسانی هستند که اراده در آنها قوی است؛ اما همواره به دنبال مقابله با تسلط افراد دیگر از جمله صاحبان قدرت بر خودشان هستند. این گروه از افراد، احساس گناه نسبتأ شدیدی را تجربه میکنند.
این افراد اراده ای قوی تر از گروه اول دارند اما کاملاً درگیر و دربند نبرد بر علیه سلطه نیروهای درونی و بیرونی هستند. آنها حتی بر ضد تظاهر اراده خود می جنگند و در نتیجه چیزی برای آنها به منظور رهایی و آزادی باقی نمی ماند. در حقیقت این افراد در مورد آنکه اراده ای از خود نشان دهند در هراسند. با این وجود، آنها در مرتبه بالاتری از تکامل اخلاقی نسبت به گروه اول قرار دارند.
3- نوع خلاق (productive)
افرادی هستند که ارادهای قوی دارند، خودشان را میپذیرند و خلاقیت را پیشبینی میکنند. اکثر افراد از این نوع، تبدیل به هنرمندان خلاق میشوند.
رانک آن را متعلق به هنرمندان و نوابغ می داند. این افراد به جای آنکه با خود بجنگند، خود را پذیرفته و اثبات می کنند و اراده خود را در جهت آفرینش به خدمت می گیرند.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .