زیگموند فروید احتمالاً اولین نامی است که اکثر مردم در بین اندیشمندان روانشناسی به یاد می آورند. با این حال آنا فروید ( Anna Freud ) ، دختر فروید ، یکی از روانشناسان زن شناخته شده و به حق تاثیرگذار در میان بزرگان روانشناسی است. آنا فروید نه تنها بر روی ایده های پدرش فعالیت نمود و آنها را توسعه داد. بلکه زمینه روانشناسی کودک را نیز گسترش داد. آنا فروید بر اندیشمندان دیگری همچون اریک اریکسون تاثیر گذاشت.

آنا فروید (1895-1982) یکی از بنیانگذاران روانکاوی اطفال به شمار می رود که تحت تأثیر پدر و محبت عمیقی که به وی داشت، به روانکاوی روی آورد. او رشد روانی کودک را از طریق بررسی کلام کودک، چگونگی روبه رو شدنش با محیط ناآشنا، رابطه با کودکان دیگر، تحمل دوری از مادر، استفاده از وسایل بازی و کنترل دفع ادرار و مدفوع ارزیابی می کرد. در روش درمانی وی، تصحیح محرومیت های عاطفی گذشته اهمیتی اساسی دارد. او باور داشت که کودک زمانی می تواند دوری مادر را تحمل کند که دیدی مثبت و اطمینان بخش در خود به وجود آورد.
آنا فروید برای اولین بار به سازوکار دفاعی «همانندسازی با پرخاشگر» اشاره کرد. هراس و ناتوانی در بروز خشم نسبت به فردی قدرتمند و سرکوبگر موجب همانندسازی با وی می شود و خشم سرکوب شده به سوی قربانی بی دفاعی متمایل می شود.

آنا فروید متولد ۳ دسامبر ۱۸۹۵ و متوفای ۹ اکتبر ۱۹۸۲ ، روانکاو اتریشی و همچنین ششمین و آخرین فرزند زیگموند فروید و مارتا برنایز بود. هوش سرشاری داشت و از کودکی به کار پدرش علاقمند بود اما زمان درازی باید می‌گذشت تا پدرش او را به رسمیت بشناسد. ۱۵ ساله بود که پدرش او را به یک آسایشگاه روانی فرستاد چون می‌پنداشت که درونگرایی و علاقه‌اش به بافتنی نتیجه روان‌رنجوری است. از آنجا که پدرش را عاشقانه دوست می‌داشت هرچه او می‌گفت و می‌خواست اطاعت می‌کرد. از آنجا که تا مرز بیماری لاغر بود، پدرش او را به آسایشگاه‌های تغذیه ویژه می‌فرستاد. ۱۸ ساله بود که پدرش را با عشق به همجنس خودش غافلگیر کرد و باور او که دختران را عاشق پدران می‌پنداشت زیر سوال برد. او به‌دنبال راه پدرش به روان‌کاوی و به حوزه‌های تازه متولد شده روانکاوی کمک کرد.در کنار ملانی کلاین، او ممکن است بنیانگذار روانشناسی کودک روانکاوی در نظر گرفته شود.

۲۳ ساله بود که به مدت سه سال خود را تحت روانکاوی پدر قرار داد و تازه پس از آن بود که پدرش او را به عنوان منشی، دستیار، مدیر برنامه، پرستار و سرانجام جانشینش پذیرفت.

آنا فرويد، دختر زيگموند فرويد، زندگي خود را وقف روان تحليل گري كودكان كرد. او همراه ديگر روان تحليل گران، « روان تحليل گري كودكان » را بنيان نهاد. آنا فرويد قسمت زيادي از تلاش خود را صرف شناخت اضطراب هايي كرده است كه به شكل گوناگون به « من » هجوم مي آورند و باعث مي شوند كه فرد در مقابله با آنها از مكانيزم هاي دفاعي استفاده كند. آنا فرويد معتقد بود كه « من » در مواجهه با خواسته هاي نهاد از مكانيزم هاي دفاعي استفاده مي كند.

پس از اینکه خانواده فروید در سال 1938 با ظهور رژیم نازی در اتریش مجبور به ترک وین شدند ، وی فعالیت روانکاوی و فعالیت های پیشگامانه خود در روانشناسی کودک در لندن از سر گرفت و در سال 1952 دوره و کلینیک کودک درمانی همپستد را به عنوان مرکزی برای درمان ، آموزش و کارهای تحقیقاتی تاسیس کرد (اکنون مرکز ملی کودکان و خانواده آنا فروید). 

آنا فروید در "شرایط بورژوازی راحت" بزرگ شد. به نظر می رسد آنا فروید کودکی نسبتاً ناخوشایندی داشته است که در آن "هرگز با مادرش رابطه نزدیک یا لذت بخشی برقرار نکرده و در عوض توسط پرستار کاتولیک آنها ژوزفین پرورش یافته است." او در کنار آمدن با خواهر و برادر خود ، به ویژه با خواهرش سوفی فروید ، مشکل داشت. سوفی ، که کودک جذاب تر بود ، تهدیدی برای محبت پدرشان بود .

اگرچه آنا رابطه معناداری با مادرش نداشت و به زیبایی خواهر بزرگتر خود حسادت می ورزید .

رابطه نزدیک آنا و پدرش با بقیه متفاوت بود. او کودکی پر جنب و جوش بود که به شیطنت شهرت داشت ، فروید در سال 1899 به دوست خود ویلهلم فلیس نوشت: "آنا با شیطنت کاملاً زیبا شده است."

بعداً آنا فروید می گوید که او مطالب زیادی در مدرسه یاد نگرفته است ؛ در عوض او از پدر و مهمانانش در خانه بیشتر یاد گرفت. به این ترتیب او عبری ، آلمانی ، انگلیسی ، فرانسوی و ایتالیایی را آموخت . در سن 15 سالگی ، او شروع به خواندن کارهای پدرش کرد و رویایی را که "در نوزده ماهگی دیده بود" کشف کرد ... که در تعبیر خواب ظاهر شد. مفسران یادآور شده اند كه چگونه "در خواب آنا كوچك ... آنا كوچك فقط چیزهای ممنوعه را توهم می كند". آنا در سال 1912 تحصیلات خود را در لیسوم کلبه در وین به پایان رساند. او از افسردگی و بی اشتهایی رنج می برد ، در مورد اینکه در آینده چه کاری باید انجام دهد بسیار ناامن بود.

آنا فروید در حالی که از کار حرفه ای خود مطمئن نبود ، تحصیلات خود را در Cottage Lyceum در وین به پایان رساند. بنابراین ، او برای بهبود زبان انگلیسی خود پس از دو سال به انگلستان نقل مکان کرد ، اما به دلیل جنگ جهانی اول ، زمان او در آنجا کوتاه شد ، و در نتیجه او به وین بازگشت و در آنجا در سال 1917 شروع به تدریس کرد.

تحصیلات بیشتر وی شامل یادگیری از کارهای روانکاوی پدر و تجربیات عملی وی بود. او بدون مدرک پزشکی روانکاو کودک شد.

شروع روانکاوی

پس از تجربه چندین دوره بیماری ، آنا فروید در سال 1920 از سمت تدریس خود استعفا داد. آثار و نوشته های پدر. از 1918 تا 1921 و از 1924 تا 1929 او در حال تجزیه و تحلیل با پدرش بود.

در سال 1922 مقاله خود را با عنوان " سرکوب خیالات و خیال پردازی " به انجمن روانکاوی وین ارائه داد و به عضویت جامعه درآمد. در این مقاله او توضیح داد که چگونه "خیال پردازی آگاهانه ممکن است برای سرکوب خودارضایی طراحی شده باشد ، و عمدتا ناخودآگاه شرح و بسط خیالات اولیه در مورد خودارضایی است .

در سال 1923 ، وی تمرین روانکاوی خود را با کودکان آغاز کرد و تا سال 1925 در موسسه آموزش روانکاوی وین در مورد روش تجزیه و تحلیل کودک تدریس می کرد ، رویکردی که در اولین کتاب خود ، مقدمه ای بر روش تجزیه و تحلیل کودک بیان کرد. در سال 1927 منتشر شد.

با تحولات سیاسی و اقتصادی اتریش در دهه 1930 ، آنا انسان دوستی را در کار روانکاوی خود ادغام کرد . وی برای کودکان محروم اقتصادی از مهد کودک جکسون (با بودجه ادیت جکسون ، روانکاو کودک آمریکایی) در وین نظارت کرد.

وی از سال 1925 تا 1934 دبیر انجمن بین المللی روانکاوی در حالی که تحلیل کودک را ادامه می داد و در سمینارها و کنفرانس ها در این زمینه شرکت می کرد بود. در سال 1935 ، او مدیر انستیتوی آموزش روانکاوی وین شد و سال بعد مطالعه تأثیرگذار خود را در مورد "راه ها و وسایلی که منیت از افسردگی ، نارضایتی و اضطراب دور می کند" ، "ایگو و مکانیسم های دفاع" منتشر کرد. این یک کار بنیانگذار روانشناسی نفس شد و شهرت فروید را به عنوان یک نظریه پرداز پیشگام تثبیت کرد.

از جمله اولین مطالعه کودکان آنا فروید ، فرزندان دوروتی برلینگام بودند. در مهد کودک جکسون ، آنا و دوستش دوروتی بورلینگام با مشاهده رفتار کودک و آزمایش الگوهای تغذیه ای خود به کار خود ادامه دادند. در 1925 بورلینگام ، وارث خرده فروش لوکس تیفانی ، با چهار فرزندش از نیویورک وارد وین شد و ابتدا با تئودور ریک و سپس با هدف آموزش وارد تحلیل روانکاوی شد. در تحلیل کودک ، با خود فروید. آنا و دوروتی به زودی "روابط صمیمی نزدیک به لزبین ها" ایجاد کردند ، اگرچه آنا "وجود رابطه جنسی را به طور قاطع انکار کرد". پس از اینکه بورلینگام ها به همان بلوک آپارتمانی فروید در سال 1929 نقل مکان کردند ، وی عملاً پدر و مادر بچه ها شد. در آن زمان آلمان نازی اتریش را اشغال کرد ، آنا برای سئوال در مورد فعالیتهای انجمن بین المللی روانکاوی به مقر گشتاپو در وین منتقل شد. وی و برادرش مارتین در نظر داشتند ، در صورت مواجهه با شکنجه یا آزار و اذیت  گشتاپو ، مقدار Veronal را از که از مکس شور ( Max Schur ) ، پزشک خانواده ، به مقدار کافی برای خودکشی تهیه کرده بودند، استفاده کنند . با این حال ، او از مصیبت بازجویی جان سالم به در برد و به خانه خانواده بازگشت. پس از اینکه پدرش با اکراه نیاز فوری به ترک وین را پذیرفت ، وی در صدد تنظیم روند پیچیده مهاجرت برای خانواده در ارتباط با ارنست جونز ، رئیس وقت انجمن روانکاوی بین المللی ، که مجوزهای مهاجرت را تأمین کرد ، شد. که در نهایت منجر به تأسیس خانواده جدید خود در لندن در کوچه 20 باغ مارسفیلد ، همپستد شد . در سال 1938 مهد کودک جکسون به دلیل ورود نازی ها به اتریش تعطیل شد .

او زندگی و کارش را وقف پدر کرد . در 1941 فروید و بورلینگام در ایجاد مهد کودک های جنگ همپستد برای کودکانی که زندگی آنها به دلیل جنگ مختل شده بود همکاری کردند. تعداد زیادی از کارمندان از دیاسپورای تبعیدی اتریش - آلمان را استخدام کردند . سخنرانی ها و سمینارهای نظریه و عمل روانکاوی از ویژگی های منظم آموزش کارکنان بود.

با توجه به این مهد کودک ها ، وی توانست تأثیر جدایی از خانواده ها را در رشد طبیعی کودکان مشاهده کند. مشاهدات دقیق و مکتوب رفتار روزانه کودکان در مهد کودک ها ، به دیدگاه های عملی اصلی آنا و دوروتی در کار آنها تبدیل شده و به پیشرفت طبیعی و آسیب شناختی کودک کمک می کند. بعداً ، آنها این مشاهدات را در دو نشریه: کودکان خردسال در زمان جنگ (1942) ، جنگ و کودکان (1943) و نوزادان بدون خانواده (1944) بازگو کردند .

فروید و بورلینگام در ادامه اقدام به انتشار مجموعه ای از مشاهدات مشاهده ای درباره رشد کودک بر اساس کار کودکستانی با تمرکز بر تأثیر استرس بر کودکان و ظرفیت آنها در یافتن عواطف جایگزین در میان همسالان در غیاب کردند. فروید و بورلینگام با ایجاد و توسعه کار خود در زمان جنگ با کودکان ، دوره و کلینیک کودک درمانی همپستد (هم اکنون مرکز ملی کودکان و خانواده های آنا فروید ) را به عنوان مرکزی برای درمان ، آموزش و کارهای تحقیقاتی در سال 1952 ایجاد کردند.

نظرات او در مورد رشد کودک را که او در سال 1927 در اولین کتاب خود ، مقدمه ای بر روش روانکاوی کودک توضیح داد ، با نظرات ملانی کلاین درگیر شد ... [که] هم اکنون نظریه های کلاین از نظریه های رشد که فروید و دخترش ارائه داده اند ، قابل قبول ترند. به طور خاص ، اعتقاد آنا فروید مبنی بر اینکه "در تحلیل کودکان ، انتقال نقش متفاوتی وجود دارد ... و روان تحلیلگر نه تنها " نماینده مادر " است بلکه هنوز هم در نقش یک مادر دوم اصلی در زندگی کودک است" .

در طول سالهای جنگ خصومت بین آنا فروید و ملانی کلاین و پیروان مربوط به آنها در انجمن روانکاوی انگلیس (BPS) شدیدتر شد. اختلافات آنها ، که به دهه 1920 برمی گردد ، حول نظریه پیدایش ابر-خودخواهی و در نتیجه رویکرد بالینی کودک قبل از ادیپ بود. کلین استدلال کرد که بازی به عنوان معادل ارتباط آزاد در تجزیه و تحلیل بزرگسالان است. آنا فروید با چنین معادلاتی مخالفت کرد و مداخله آموزشی با کودک را پیشنهاد کرد تا زمانی که در مرحله ادیپ به سطح مناسبی از رشد نفس برسد. کلاین این امر را مهار توجیهی کار تحلیلی با کودک دانست. برای جلوگیری از انشعاب نهایی در BPS ، ارنست جونز ، رئیس آن ، تعدادی از "جلسات مذاکره فوق العاده" را با هدف خنثی سازی درگیری اداره کرد و این در طول سالهای جنگ ادامه داشت. این جلسات که به بحث و گفتگوهای بحث برانگیز معروف شد ، به طور منظم تر از سال 1942 تأسیس گردیدند . در سال 1944 سرانجام توافق نامه سازش ایجاد شد که دوره های آموزش موازی را ایجاد می کردند ، گزینه هایی را برای رفع نگرانی های رقبا فراهم می کرد. گروه هایی تشکیل شده بودند که تا آن زمان علاوه بر پیروان فروید و کلاین ، گروهی غیرمتعهد از تحلیلگران میانه یا گروه مستقل نیز وجود داشتند. بعلاوه توافق شد که کلیه کمیته های مهم سیاست گذاری BPS باید از سه گروه نمایندگانی داشته باشند.

آنا فروید برای کار مهم بعدی خود در سال 1936 ( The Ego and the Mechanism of Defense ) ، یک مونوگرافی کلاسیک در مورد روانشناسی ایگو و مکانیسم های دفاعی ، از تجربیات بالینی خود استفاده کرد ، اما او در این اثر به نوشته های پدرش اعتماد کرد که منبع معتبر بینش نظری او بود . در اینجا فهرستی از مکانیسم های دفاعی ، سرکوب ، شکل گیری واکنش ، انزوا ، خنثی سازی ، فرافکنی ، درون ردیابی ، رویارویی با خود ، معکوس کردن و تصعید" به تعیین اهمیت عملکردهای خود و مفهوم مکانیسم های دفاعی کمک کرد .

آنا توجه ویژه ای به پیشرفتهای بعدی کودکی و نوجوانی داشت - "من همیشه بیشتر از مراحل قبل از ادیپ جذب دوره تأخیر شده ام - با تأکید بر اینکه" علایق فکری ، علمی و فلسفی را افزایش می دهد این دوره نشانگر تلاش برای تسلط بر ناهشیار است. مساله ناشی از بلوغ فیزیولوژیکی توسط آنا فروید به زور بیان شده است. "انگیزه های پرخاشگرانه تا حد بی اصطکلی کامل تشدید می شوند ، گرسنگی جنسی تبدیل به بی عفتی می شود ... تشکیلات واکنش ، که به نظر می رسد کاملاً در ساختار خودی تثبیت شده اند ، تهدید می شوند که قطعه قطعه می شوند".

از دهه 1950 تا پایان زندگی فروید به طور منظم برای سخنرانی ، تدریس و ملاقات دوستان به ایالات متحده سفر می کرد . در طول دهه 1970 او نگران مشکلات کودکان از نظر عاطفی و اجتماعی بود و انحرافات و تأخیرهای رشد را مطالعه کرد. در دانشکده حقوق ییل ، او سمینارهایی راجع به جرم و خانواده تدریس می کرد: این امر منجر به همکاری بین اقیانوس اطلس با جوزف گلدشتاین و آلبرت جی سلنیت در مورد نیازهای کودکان و این قانون ، در سه جلد تحت عنوان فراتر از بهترین منافع کودک (1973) ، قبل از بهترین منافع کودک (1979) و در بهترین علاقه های کودک (1986) منتشر شده است.

فروید در 22 ژوئیه 1946 به عنوان یک شهروند بریتانیایی تابعیت یافت. وی در سال 1959 به عنوان عضو افتخاری خارجی آکادمی علوم و هنرهای آمریکایی انتخاب شد و در سال 1973 به عنوان رئیس افتخاری انجمن روانکاوی بین المللی انتخاب شد .

آنا فروید در سال 1947  با کیت فریدلندر (روانکاو زن) دوره های کودک درمانی همپستد را تأسیس کرد و بعداً یک کلینیک کودک تاسیس کرد.

در این کلینیک ، آنا و کارکنانش از طریق مطالعات موردی هفتگی با ردیابی رشد طبیعی تئوریک "از وابستگی به خوداتکایی" و استفاده از پروفایل های تشخیصی برای شناسایی عوامل غیر طبیعی و طبیعی در رشد کودک ، بینش در مورد رشد کودکان به دست آوردند.

آنا شروع به کار و روانکاوی کودکانی کرد که از لحاظ اقتصادی و اقتصادی از او برخوردار نیستند و متعهد بود که کارهای تحلیلی خود را با کسانی که با کودکان کار می کنند مانند والدین ، ​​معلمان ، متخصصان اطفال به اشتراک بگذارد.

وی همچنین به ایالات متحده سفر کرد و در مورد کاربرد ایده های روانکاوی در مورد خانواده و جرم در دانشکده حقوق ییل کاوش کرد. این مشارکت منجر به دو نشریه شد: قبل از بهترین علاقه های کودک (1973) با جوزف گلدشتاین و فراتر از بهترین علاقه های کودک (1973) با جوزف گلدشتاین و آلبرت سلنیت (سندلر ، 2015).

آنا عادی و آسیب شناسی در دوران کودکی (1965) را منتشر کرد که تمام مراحل رشد کودک از نوزادی تا نوجوانی را توضیح می داد و مشاهدات شخصی خود را در کلینیک های کودکان و سایر تجزیه و تحلیل های کودک و بزرگسال به عنوان شواهد به کار می گرفت.

آنا فروید شروع به دریافت دکترای افتخاری از دانشگاه های مختلف از جمله دانشگاه هاروارد و دانشگاه وین کرد. در سال 1973 ، او رئیس افتخاری انجمن روانکاوی بین المللی (IPA) تا زمان مرگ در سال 1982 شد ("آنا فروید" ، 2009).

آنا فروید در تاریخ 9 اکتبر 1982 در لندن درگذشت. جنازه او در قبرستان گلدرز گرین در شمال لندن سوزانده شد و خاکسترهای وی در یک کوزه خاکسپاری یونان باستان ، در کنار " زیگموند فروید" قرار گرفت . شریک زندگی او ، دوروتی برلینگام و چند نفر دیگر از خانواده فروید نیز در آنجا آرام می گیرند. در سال 1986 ، خانه چهل ساله او در لندن ، مطابق خواسته های او ، به موزه فروید تبدیل شد ، که به یاد پدرش اختصاص داده شده است.

پس از مرگ وی ، کلینیک همپستد به عنوان ادای احترام به مرکز آنا فروید تغییر نام داده و خانه وی در لندن به موزه فروید (موزه زیگموند فروید) تبدیل شد.

آنا فروید نویسنده ای پرکار بود و در طول زندگی خود مقالاتی در مورد روانکاوی به انتشارات مختلف ارائه می داد. اولین انتشار او تحت عنوان درآمدی بر روانکاوی: سخنرانی هایی برای تحلیلگران و معلمان کودک در سالهای 1922-1935 بود و حاصل چهار سخنرانی مختلفی بود که در آن زمان برای معلمان و مراقبان کودکان خردسال در وین داشت.

بدون شک ، در سالهای لندن آنا فروید بود که وی برجسته ترین مقالات روانکاوی خود را نوشت - از جمله "درباره از دست دادن و سوگ " ، که هر کس باید فارغ از علاقه به روانکاوی بخواند. توصیف او در این مورد از "اصرار همزمان به وفادار ماندن به مرده و روی آوردن به روابط جدید با زندگان" شاید منعکس کننده روند عزاداری او پس از مرگ اخیر پدرش باشد.

سپس با تمرکز بر تحقیق ، مشاهده و درمان کودکان ، آنا فروید گروهی از روان تحلیلگران برجسته رشد کودک را تأسیس کرد (که شامل اریک اریکسون ، ادیت جاکوبسون و مارگارت مالر ) كه متوجه شد علائم كودكان در نهايت با اختلالات شخصيتي در بزرگسالان مشابه است و به همين دليل اغلب مربوط به مراحل رشد است. کتاب او « آسیب شناسی در دوران کودکی و بچه نرمال » (1965) خلاصه ای از «استفاده از خطوط رشد برای ترسیم نظریه رشد طبیعی" از وابستگی به اعتماد به نفس عاطفی "است. آنا از طریق این ایده های انقلابی پس از آن ، یک نظریه رشد جامع و مفهوم خطوط رشد ، که مدل اصلی نظریه پدرش را با تئوری های اخیر روابط شی با تأکید بر اهمیت والدین ، در فرایندهای رشد کودک ترکیب می کند و در اختیار ما قرار می دهد. .

با این وجود ، وفاداری اساسی او نسبت به کارهای پدرش خدشه ای نداشت و در واقع می توان گفت که "او زندگی خود را وقف حفاظت از میراث پدرش کرد ... در کارهای نظری او انتقادات کمی از او وجود داشت .

ژاک لاکان " آنا فروید را خط لوله روانکاوی " نامید . "خوب ، سنگ فرش ساختمان نمی سازد ... [اما] به ما اجازه می دهد تا عمودی برخی مشکلات را بسنجیم."

نامه آنا فروید :

عزیز جانم ... ،

شما از من سئوال کردید که من خصوصیات اساسی شخصی را در روانکاو آینده چه می دانم؟ پاسخ نسبتاً ساده است. اگر می خواهید یک روانکاو واقعی باشید ، باید عشق زیادی به حقیقت ، حقیقت علمی و همچنین حقیقت شخصی داشته باشید ، و باید این قدردانی از حقیقت را بالاتر از هر گونه ناراحتی در مواجهه با واقعیت های ناخوشایند ، اعم از اینکه متعلق به دنیای بیرون یا به شخص درونی خودتان باشد .

بعلاوه ، من فکر می کنم که یک روانکاو باید ... منافع ... فراتر از محدوده رشته پزشکی ... در حقایقی که متعلق به جامعه شناسی ، دین ، ​​ادبیات ، [و] تاریخ است ، .. [در غیر این صورت] چشم انداز او در مورد ... بیمار بیش از حد محدود باقی خواهد ماند. این نکته شامل ... مقدمات لازم فراتر از الزاماتی است که برای داوطلبان روانکاوی در موسسات داده شده است. شما باید یک خواننده عالی باشید و با ادبیات بسیاری از کشورها و فرهنگ ها آشنا شوید. در شخصیت های بزرگ ادبی افرادی را می یابید که حداقل به همان اندازه که روانپزشکان و روانشناسان سعی در انجام این کار دارند ، از طبیعت انسان می دانند.

آیا این به سئوال شما پاسخ می دهد؟ شاید از نظر متفاوت نباشد ، وی در سال 1954 نوشت كه "با احترام به سختگیرانه ترین روش رسیدگی و تفسیر انتقال ، هنوز احساس می كنم كه باید ترك كنیم جایی برای درک این نکته است که تحلیلگر و بیمار نیز دو فرد واقعی ، دارای وضعیت بالغ مساوی ، در یک رابطه شخصی واقعی با یکدیگر هستند .

اختلاف نظر آنا فروید و ملانی کلاین

آنا فرویدملانی کلاین
قصه گویی اجرا شده در محیط های درمانی. همانطور که کودک خود را ابراز می کند ، درمانگر در تفسیر و درک احساسات کمک می کند.کلین احساس کرد که کودکان خردسال می توانند وزن کامل تفسیرهای تحلیلی او را تحمل کنند ، بنابراین آنها را نگه نداشت یا آنها را شکر نکرد (به مطالعه موردی معروف خود ، روایت یک تحلیل کودک ، 1961 مراجعه کنید).
بازی مورد استفاده به عنوان ابزاری برای ایجاد رابطه مثبت بین کودک و درمانگر ، در نتیجه امکان دسترسی بهتر درمانگر به افکار و احساسات درونی کودک را فراهم می کند.کلین معتقد بود که این بازی بینش ناخودآگاه کودک را فراهم می کند و از آن به عنوان یک ابزار تحلیلی استفاده می کند.
متمرکز بر تفسیرهای ساده (کمتر نمادین) از بازی کودکان. او به کودکان کمک کرد تا آگاهانه بفهمند چرا افکار ، احساسات و رفتار آنها چیست.تأکید بر نقش انجمن آزادانه از طریق بازی ، و به عنوان وسیله ای برای تفسیر دادن مستقیماً حتی روی کودکان بیهوش بسیار خردسال.
آنا بیشتر از آنکه در معالجه بزرگسالان باشد ، در تجزیه و تحلیل کودک به منیت تأکید دارد.کلین روی توسعه قبل از ادیپ تمرکز داشت.
بسیاری از مشکلات ذکر شده در کودکان خردسال بیشتر مربوط به تجربیات کوتاه مدت است تا تجارب طولانی مدت.رفتار کنونی ناشی از گذشته است (به عنوان مثال دوران کودکی).

انواع اضطراب

آنا فروید انواع اضطراب را كه در سه موقعيت ايجاد مي شود، معرفي كرد:

1- ترس فرامني

كه سرچشمه اضطراب اخلاقي است و به صورت احساس گناه يا شرمساري بروز مي كند و ناشي از احساس خطر از جانب وجدان اخلاقي است. اضطراب اخلاقي از درگيري بين بن ( نهاد ) و فرامن ايجاد مي شود.

2- ترس در مقابل خطرات واقعي

اضطرابي عيني و ناشي از واقعيت دنياي خارج است. در اين اضطراب احساس خطر از جانب دنياي خارج بوجود مي آيد. مانند ترس از جنگ. مي توان در اين مورد « اضطراب اختگي » را نيز مثال زد، زيرا ترس خيالي در مورد از دست دادن احليل براي كودك به عنوان ترس واقعي تجربه ميِ شود اين اضطراب بين من و واقعيت در جريان است.

3- ترس از قدرت كشاننده ها

كه به اضطراب كشاننده اي منجر مي شود و منشاء آن ادراك خطري است كه از غرايز ناشي مي شود. اين ترس ناشي از تعارض بن و من است. زماني كه كودك متوجه ميِ شود بين خواسته هاي غريزي بن و انتظارات جامعه و والدين تعارض وجود دارد. مثلًا در دوره اديپي، بلوغ، يائسگي و روان گسستگي مي توان اين نوع ترس را مشاهده كرد.

مكانيزم هاي دفاعي

اكثر مكانيزم هاي دفاعي در نظريه فرويد، مطرح شد. آنا فرويد به بعضي از اين مكانيزم هاي دفاعي توجه بيشتري داشت كه در اينجا به آنها اشاره مي كنيم.

1- واكنش وارونه يا عكس العمل سازي كه به منزله يك سرمايه گذاري معكوس در بازخوردي است كه انرژي كشاننده اي مجاز است. اين مكانيزم از نظر آنا فرويد يك مكانيزم زودرس اما شكننده است كه بيشتر در دوره نهفتگي به سود ارزش هاي تاريخي – اجتماعي و فرهنگي گسترش مي يابد. 

2- جداسازي يا مجزاسازي : مكانيزمي است مشتمل بر جدا كردن تجسم آزاردهنده از قلمرو عاطفي.

3- فرافكني كه در آن فرد ويژگي هاي دروني خود را به ديگري نسبت مي دهد؛ اين مكانيزم از نظر آنا فرويد سه مرحله دارد :

مرحله اول : در اين مرحله تجسم آزار دهنده يك كشاننده دروني حذف مي شود.

مرحله دوم : در اين مرحله، محتوا تغيير شكل يافته است.

مرحله سوم : و در اين مرحله، تجسم به شكل تجسم وابسته به يك شيء بيروني به قلمرو خودآگاه باز مي گردد.

4- درون فكني، مكانيزمي است كه به موازات فرافكني در همسان سازي مشاركت دارد يعني در درون فكندن تصوير ديگري در خود كه ابتدايي ترين شكل همسان سازي است.

مكانيزمهاي دفاعي خاص آنا فرويد

1- مكانيزم همانندسازي با پرخاشگري

در اين مكانيزم، كودك براي مهار اضطراب خود در مقابل خطرات بيروني، نقش پرخاشگر را با عاريت گرفتن ويژگي هاي وي ايفا مي كند. يعني از حالت فعل پذير به حالت فاعل تهديد كننده تبديل مي شود.

2- مكانيزم فلسفه بافي ( عقل سازي )

در اين مكانيزم، فرد نوجوان به جاي اينكه از كشاننده ها فرار كند، به آنها توجه و رغبت نشان مي دهد اما اين توجه، توجهي كاملًا عقلي و انتزاعي است. يعني فرد نوجوان كشاننده ها را در سطحي قرار مي دهد كه بتواند بر آنها تسلط يابد و آنها را مهار كند. عقلي سازي به فرايند متصل كردن كشاننده با محتواي تجسمي مي پردازد تا بدين ترتيب كشاننده ها در سطح مهار كردن قرار بگيرند.

هدف اصلي مكانيزم عقلي سازي اين است كه عواطفي را كه نوجوان خطرناك مي شمارد، در فاصله نگه دارد.

3- مكانيزم رياضت طلبي 

رياضت طلبي با طرد تمام كشاننده هاي جنسي شده و يا به عبارتي امتناع از همه چيزهايي كه مي توانند لذتي فراهم سازند، همراه است. اين رفتار كه به فعال شدن دوباره مسأله اديپي و به احساس گنهكاري وابسته به آن ارتباط دارد، ممكن است ابعاد مرضي به خود بگيرد.

 عقلي سازي و رياضت طلبي فقط مكانيزم هاي دفاعي موقت اند، اما مكانيزم هايي هستند كه براي نوجواني لازم اند. زيرا به كمك اين مكانيزم هاست كه نوجوان مي تواند بر آخرين مرحله بحراني تحول عاطفي خود غلبه كند. از نظر آنا فرويد، رفتار نوجوان بيشتر به تشديد ناگهاني ميل جنسي مربوط مي شود كه ناشي از دگرگوني هاي زيست شناختي است. با افزايش ميل جنسي، وضعيت رواني ناشي از عقده اديپ احياء مي شود كه بايد به طريقي حل و فصل شود. به همين علت نوجوان در حالتي از تنش قرار مي گيرد. اين موقعيت به ايجاد اضطراب در نوجوان منجر مي شود به گونه اي كه نوجوان ناگزير است براي حفظ تعادل رواني خود از مكانيزم هاي دفاعي بيشتري استفاده كند.

 مكانيزم هاي دفاعي را بايد سلسله سازه هاي فرضي دانست كه از مشاهده رفتار آدميان استنباط شده اند. اين مكانيزم ها وقتي به صورت شيوه غالب برخورد فرد درآيند، منجر به اختلال مي شوند.

خطوط تحول

مفهوم خط تحول توسط آنا فرويد مطرح شد كه از راه مشاهده مستقيم و از داده هاي باليني بدست آمده است. براساس اين مفهوم كودك به صورت مستمر و خطي تحول پيدا نمي كند، بلكه در هر كدام از خطوط تحول مي تواند لحظات توقف يا واپس روي وجود داشته باشد و ظاهراً تنها تحول شناختي است كه واپس روي ندارد. هر بار كه بين اجبارهاي بيروني و پايگاه هاي درون رواني تعادل ايجاد مي شود و پايگاه هاي درون رواني به رشد خود مي رسند، « فرد به يك مرتبه از رشد » نايل شده است.

پاره اي از خطوط تحول كه توسط آنا فرويد مورد بررسي قرار گرفته اند به شرح زير است:

- گذار از حالت وابستگي به استقلال عمل عاطفي و روابط موضوعي از نوع بزرگسالان.

- گذار از شيرخوارگي به تغذيه حساب شده.

- گذار از بي اختياري ادرار و مدفوع به مهار كردن ماهيچه هاي مقعدي و ادراري ( اسفنكترها )

- گذار از بي تشويشي به مسئوليت پذيري در مورد نحوه رفتار با بدن خويش.

- گذار از خود ميان بيني به رفاقت.

- گذار از بدن به بازيچه و از بازيچه به كار.

 به عقيده آنا فرويد، هر كودك بيمار در واقع در حالت « واپس روي » قرار دارد.

دلبستگی

به نظر آنافروید (۱۹۶۲، ۱۹۶۰، ۱۹۵۸) اصل لذت به عنوان اصلی در نظر گرفته شده که همه فعالیت های ذهنی را در شخصیت نابالغ و رشد نیافته تحت تأثیر قرار می دهد. از آنجا که همه فرایندهای ذهنی کودک با مادرش گره خورده، پس در حضور وی می تواند احساس خوشایند داشته باشد. به نظر او دلبستگی نوزاد به مادرش ناشی از تأثیری است که اعمال مادر و تجربه های درد و لذت روی کودک می گذارد، به نظر آنافروید « رابطه اتکایی » اولیه با مادر مرحله ای است که موجب احساسات خوشایند در اثر ارضاء نیازهای اساسی در کودک می شود، بنابراین مادر برای نیرو گذاری روانی انتخاب می گردد. آنافروید معتقد است برای این که کودک درد جدایی را تحمل کند، نیرو گذاری کودک بر مادر باید به پایداری شیء رسیده باشد و کودک باید آنقدر مستقل شده باشد که بتواند خودش نیازهایش را ارضاء کند. اگر مادر لیبیدوئی قوی داشته باشد جدایی از او خیلی دردناک خواهد بود و مدت زمان طولانی برای حل آن می شود. این پرخاشگری منجر به گوشه گیری از رابطه ی هیجانی و حتی بازگشت به سطح نیازهای جسمانی قبلی می گردد (خوشابی و ابو حمزه، ۱۳۸۶).

نکات کلیدی

آنا فرويد نوجواني را دوره طوفان و فشار مي داند.

مكانيزم دفاعي واكنش وارونه ( عكس العمل سازي ) از نظر آنا فرويد، يك مكانيزم زودرس و شكننده است.

در مكانيزم هاي همسان سازي با پرخاشگر، كودك از حالت فعل پذير به حالت فاعل تهديد كننده تبديل مي شود.

به اعتقاد آنا فرويد دو مكانيزم دفاعي فلسفه بافي و رياضت طلبي، خاص دوره نوجواني است.