هاينز هارتمن به بررسي « من » و سازش فرد با محيط در چهارچوب يك روان تحليل گري گسترده پرداخته است. به عقيده وي، پايگاه هاي بن، من و فرامن قسمت هاي مختلف شخصيت را كه با يكديگر در تضاد باشند، تشكيل نمي دهند، بلكه معرف سه مركز كنش وري رواني اند.

مراحل شكل گيري ساخت رواني :

1 - مرحله عدم تمايز

در اين مرحله نه « من » وجود دارد و نه « بن » بلكه عناصري از هر كدام به تدريج از هم تفكيك مي شوند. بنابر نظر هارتمن از بدو تولد از يك سو جريان مضاعف آزاد پرخاشگر و ليبيدويي وجود دارد و از سوي ديگر، رگه هاي ابتدايي كنش هاي آينده من كه بعدها به اثر يك انرژي بيگرايش سرمايه گذاري خواهند شد.

منظور از عناصر يا رگه هاي ابتدايي، زمينه هاي سرشتي مانند ادراك، زمينه حركتي، هوش و... است كه اين دستگاه ها چيزي را تشكيل مي دهند كه هارتمن آن را « استقلال عمل نخستين من » ناميده است. بنابراين نوزاد يك موجود كشاننده اي محض نيست بلكه يك موجود سازش يافته است. يعني قبل از آنكه فرايندهاي عمدي سازش پديدار شوند تا حدودي سازش پيدا مي كند.

2 - مرحله تشكيل موضوع

نخستين گام در راه تشكيل من، مربوط به توانمندي كودك در تمايز بين « خود » و جهاني است كه او را احاطه مي كند. هارتمن اصطالح « خود » را از « من » متمايز مي كند. به نظر هارتمن « خود » داراي وظايف خاص نيست و با تجسم خود مطابقت مي كند و به منزله يكي از تظاهرات من به عنوان پايگاه رواني است.

شرط الزم براي تشكيل « من » ، « رشد و رسيدگي توانايي ادراكي » كودك است. زماني كه كودك مي آموزد بين خود و مادر تمايز قايل شود كم كم به آنچه مادرش منتقل مي كند، تمايل نشان مي دهد، اين همان مفهوم « يادگيري » است كه هارتمن بيان مي كند.

بنابراين مادر به عنوان نخستين موضوع عشق ( شيء ) كودك است كه زودرس ترين يادگيري از طريق همسان سازي با او صورت مي گيرد.

3 - مرحله حركت به سوي استقرار من

در 6 ماه دوم سال اول زندگي، همراه با تحول فزاينده من، گذار از اصل لذت به اصل واقعيت امكان پذير مي گردد. كودك رابطه محكمي با اشياء بر قرار مي كند. توانايي صبر كردن براي ارضاهاي جديد در اين مرحله شكل مي گيرد، گذرگاه ديگري كه در متمايز شدن من و بن وجود دارد « يادگيري نگهداري ادرار و مدفوع » مي باشد، كه در اين حالت كودك با يك تعارض سه گانه مواجه مي شوند.

يعني تعارض بين غرايز خود، خواست مادر و سعي در مهار كردن. در اين هنگام، بزرگترين خطري كه او را تهديد مي كند ترس از دست دادن موضوع عشق ( مادر ) و عشق به طور كلي است.

از آنجايي كه در اين مرحله، جهان دروني كودك گسترش مي يابد، لذا كودك قادر مي گردد تا به پيشبيني آينده بپردازد، در نتيجه اضطراب او تبديل به يك علامت محرك مي شود. اين علامت محرك به كودك هشدار مي دهد و او براي مقابله با اضطراب، از مكانيزم دفاعي مثل فرافكني، درون فكني، واپسروي و نفي استفاده كند.

در نهايت، در پايان سال اول زندگي، « من » كه در شرف شكل گيري است، پديدار مي گردد و به عنوان يك « عضو سازشي اختصاصي فرد را مجهز » مي كند.

براساس نظريه « من » هارتمن، « يك من خود پيرو » وجود دارد كه از طريق يك انرژي خنثي و متمايز از انرژي هاي غريزي، سرمايه گذاري شده است. اين من خود پيرو، ميانجي بين كشاننده ها و واقعيت است يعني هم به دفاع عليه كشاننده هاي بن مي پردازد و هم از تحقق ارضاها حمايت مي كند.

« من خود پيرو » به بخش تعارض من مربوط مي شود و فعاليت هايي مثل ادراك، حافظه، حركت و تمام جنبه هاي شناختي را شامل ميِ شود.

« من دفاعي » در قلمرو غيرتعارضي من است و به فعاليتهاي تركيب و سازش مي پردازد. زماني كه درون يك پايگاه وجود دارد، مثلًا تعارض بين من تعارضي و من خود پيرو، هارتمن آن را تعارض « درون سيستمي » مي نامد و زماني كه تعارض بين پايگاه هاي مختلف اتفاق مي افتد. مثل من و بن، هارتمن آن را تعارض « بين سيستمي » نام گذاري مي كند.

نکات کلیدی

هارتمن به عنوان هوادار روانشناسي من، نظريه « من » را تدارك ديده است. در اين نظريه او قائل به وجود يك من خود پيرو است كه از راه يك انرژي خنثي سرمايه گذاري شده است.

اين من، ميانجي بين كشاننده ها و واقعيت است. يعني هم از غلبه كشاننده هاي بن دفاع مي كند و هم از تحقق ارضاها حمايت مي كند. كنش هاي اين من خود پيرو، تحت عنوان خود پيروي نخستين در نظريه هارتمن ذكر شده است.