انسان کامل در اندیشه عبدالکریم جیلی
عبدالکریم جیلی مراتب کلی وجود را در چهل مرتبه ترسیم نموده و این مراتب را نیز به حقی و خلقی تقسیم کرده است. از دیدگاه او، مرتبه چهلم، مرتبه انسان است که جامع تمام مراتب است. وی در باره مرتبه انسان میگوید: از مراتب وجود، یکی مرتبه انسان است که با هستی او مراتب وجود تمامیّت یافته، جهان کامل شده و کاملترین ظهور حق تعالی از جهت اسماء و صفات تحقق یافته است.
پس انسان از یک سو، در پایین ترین مرتبه قرار دارد و از دیگر سو، از نظر کمالات در بالاترین مرتبه قرار گرفته است و غیر انسان چنین جایگاهی ندارد. انسان دربردارنده حقایق حقّیّه (تمام اسماء و صفات الاهی به صورت بالفعل یا بالقوه) و حقایق خلقیه است. ... و هر موجودی در جهان بیرون از انسان، که خبری از آن به گوش میرسد، رقیقه ای از رقیقههای انسان و یا اسم حقیقتی از حقایق انسان است. پس انسان ]جامع اوصاف الاهی از جهت[ ذات و صفات است. انسان همان عرش، کرسی، لوح، قلم، فرشته، جن، آسمانها، ستارگان، زمینها و موجودات زمینی و عین عالم دنیا و عالم آخر و ... است (جیلی، مراتب الوجود: 41؛ جیلی، الکمالات الالهیة فی صفات المحمدیة، باب 4، فصل اول و دوم: 317-341).
جیلی سخنش را در باب انسان کامل با صحبت از «اهل الغیب» که همان اولیای خاصّه الهی هستند که جز ذات الهی به چیز دیگری اشتغال ندارند، آغاز میکند. از دیدگاه وی اهل الغیب، گرچه واصلان خاصّه راه حقند، اما هر یک به مقتضای اخلاص و قربشان نسبت به خدای تعالی دارای مقامات و درجات متفاوتی هستند. او مراتب اهل الغیب را چنین شرح میدهد که اوّلین مرتبه از مراتب اهل الغیب، مرحله تجلی افعالی خداوند بر آنان است که در این مرحله انسان شاهد جریان اِعمال قدرت خداوند در همه اشیاء میشود؛ به این نحو که همه چیز را فعل الهی میداند و تنها خداوند را به عنوان فاعل حقیقی میشناسد. از دیدگاه جیلی،گر چه مرتبه تجلی افعالی مرتبة اساسی و در خور توجه برای سالکان محسوب میشود، امّا آنها در واقع در این مرحله جزو محجوبان محسوب میشوند، چراکه مرحله تجلی افعالی الهی نسبت به تجلیات بالاتر از آن، نوعی حجاب محسوب میشود.
مرتبه دوم از مراحل تجلی الهی، مرحلة تجلی اسمائی است که خداوند در این مرحله بر هر بنده ای، با اسمی از اسامی اش تجلی میکند و بنده مظهر و تجلی آن اسم میشود؛ به طوری که اگر کسی خداوند را با آن اسم بخواند، بنده به جای خداوند پاسخ میدهد. البته، این تجلی به معنای ادعای الوهیت از جانب عبد نیست، بلکه به خاطر فرط محبت و هُیام عبد است. در بیان این نکته جیلی به سخن مجنون بنی عامر هنگامی که از او پرسیدند: اسمت چیست؟ و او جواب داد : لیلی، استناد میکند.
پس از این مرحله، عبد به مرحله تجلی صفات الهی نایل میشود که این مقام از بالاترین مقامات روحی عبد محسوب میشود و در اینجا به طور کلی وجود عبد منتفی گشته و در واقع وجود لطیفی که از جانب نفس الهی به جای عبد نشسته، مجلای تجلّی الهی واقع شده است.
در نهایت، بنده به مرحله انسان کامل که مرحله تجلی ذاتی الهی است، نایل گشته و در این جاست که انسان کامل جیلی به مرحله تحقق نزدیک میشود؛ یعنی انسانی که چون بر مجاهدتش مداومت ورزیده، خداوند او را برگزیده و با ذاتش بر او تجلی کرده است و وجود او (انسان کامل) تنها مجلایی است که ذات الهی به تمام وکمال میتواند در آن تجلی کند .
جیلی می گوید: اسم اصلی ان شخص که مقام انسان کامل دارد، محمد و کنیه اش ابوالقاسم... است.
تصرف در آفرینش
عبدالکریم جیلی می گوید: بدان که انسان کامل، با همه حقایق عالم هستی برابری می کند؛ با لطافتش، با عالم علوی برابری می کند و با جرمش، با عالم سفلی ... عالم از وجود او خالی نیست .
عبدالکریم جیلی میگوید: و هو واحد منذ کان الوجود الی ابد الابدین. به سبب جایگاهی که دارد، در افرینش تصرف می کند .
جیلی -ضمن توضیح و توصیف جایگاه وجودی انسان کامل -می گوید: تصرف او بر اشیا از روی اتصاف و الت و اسم و رسم نیست؛ بلکه (تصرفی واقعی) مانند تصرف ما در سخن گفتن و خوردن و اشامیدن است.
جیلی می گوید: همه اسما و صفات، برای انسان کامل دو گونه قسمت شده است: یک گونه ان، بر جانب راست او است؛ مانند حیات، علم، قدرت، اراده، سمع و بصر و مانند اینها؛ و گونه ای دیگر در جانب دیگر او است؛ مانند ازلیت و ابدیت، اولویت و اخریت، و مانند اینها.
شیخ عبد الکریم جیلی در کتاب (انسان کامل) گوید: (بدان که انسان، نسخه حق تعالی است، همچنان که رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم خبر داده است، انجا که گفته است: خلق الله ادم علی صوره الرحمن (خداوند ادم را بر صورت رحمن افریده است). و در حدیث دیگر وارد است که: خلق الله ادم علی صورته (خداوند ادم را بر صورت خود افریده است).
و علتش انست که خداوند تعالی حی علیم قادر مرید سمیع بصیر و متکلم است و همچنین انسان حی علیم - تا اخر صفات - است، و سپس هویتش با هویت حق، و انیتش با انیت حق، و ذاتش با ذات حق، و کلش با کل حق، و شمولش با شمول حق، و خصوصیتش با خصوصیت حق مقابله دارد. و از برای انسان کامل مقابله دیگری با حضرت حق است، و ان مقابله با حقایق ذاتیه اوست. و بدان که: انسان کامل کسی است که به حکم اقتضای ذاتی خود .
مثال انسان کامل نسبت به حق، مثال ایینهایست که شخص صورت خود را نمیتواند ببیند مگر در ان، و گرنه هیچ ممکن نیست که حق صورت خود را ببیند مگر در ایینه اسم. پس انسان کامل ایینه اوست، و ایضا انسان کامل ایینه حق است بجهت انکه: حق تعالی بر خود واجب گردانیده است که اسماء و صفات خود را نبیند مگر در انسان کامل. و اینست معنای گفتار خدای متعال:
(انا عرضنا الامانه علی السماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا) (ایه 72، از سوره 33: احزاب).
(ما امانت را بر اسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، همگی از حمل ان امتناع ورزیدند، و از ان ترسیدند، و لیکن انسان ان را حمل کرد، و حقا که انسان بسیار ستمگر و بسیار نادان است).
یعنی انسان به نفس خود ستمگر است، به اینکه ان را از ان درجه پایین اورده است، و نادان است به قدر و منزلت خود، زیرا او محل امانت خداوند است، و او نمیداند).
تا انکه میگوید: و للانسان الکامل تمکن من منع الخواطر عن نفسه جلیلها و دقیقها؛ ثم ان تصرفه فی الاشیاء لا عن اتصاف و لا عن اله و لا عن اسم و لا عن رسم؛ بل کما یتصرف احدنا فی کلامه و اکله و شربه -
(انسان کامل چنین قدرتی دارد که تمام خاطرات را از ذهن خود دفع کند، چه بزرگ و چه کوچک. و همچنین تصرف او در اشیاء از روی اتصاف به صفتی، و استخدام اسباب .
مراحل دستیابی به کمال از نظر جیلی
از نظر جیلی، وصول به مقام انسان کامل با طی مراحل سه گانه ای میسّر است که به عنوان «سه برزخ» از آن یاد میشود. با طی این سه برزخ، انسان به «مرحله ختام» میرسد.
برزخ اول، که بدایه نیز نامیده میشود، مرحله تحقق اسماء و صفات الهی در وجود عبد است؛ به این معنا که عبد در این مرحله متخلّق به اخلاق الله شود. که این تحقق در واقع ثمرة ارتقای عبد به مرحله تجلّی اسماء و صفات است.
برزخ دوم که توسط نیز نامیده میشود، مرحله افاضه حقایق الهی از مجرای تجلّی صفاتی حق بر عبد است.
برزخ سوم، شناخت حکمت الهی در خلق و رسیدن به مقام «کن» است که جایگاه بروز و ظهور کرامات و خوارق عادات است. این چنین، انسان در مرتبة کمال توقف میکند و به مرحله ختام که در آن به انسان کامل تبدیل میشود، دست مییابد .
ویژگیهای انسان کامل از دیدگاه جیلی
انسان کامل جیلی قطبی است که افلاک وجود از اوّل تا آخر برگرد او میگردند و او ازآغاز وجود تا پایان آن واحد است، اما در لباسهای مختلف و هیاکل جسمانی گوناگون ظاهر میشود. به اعتبار یک لباس به نامی خوانده میشود و به اعتبار لباس دیگر به آن نام خوانده نمی شود. اسم اصلی او «محمّد»، کنیه اش «ابوالقاسم»، صفتش «عبدالله» و لقبش «شمس الدین» است و به اعتبار لباسهای دیگر، اسامی دیگری دارد که آن اسم در هر زمانی با لباس وی در آن زمان متناسب است .
این نکته به یکی از اصول مورد قبول عرفا به نام «حقیقت محمّدیه» اشاره دارد، زیرا همان طور که بیان شد، انسان کامل در دیدگاه جیلی از ابتدای هستی تا انتهای آن فرد واحدی است و از آن جایی که تنها حضرت محمّد (صلی الله علیه وآله) علی الاطلاق انسان کامل است، بنابراین، جای این پرسش باقی میماند که چگونه چنین امری ممکن است، در حالی که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) زندگی محدودی داشته و سپس وفات یافته اند؟ پاسخ این پرسش همان «حقیقت محمّدیه » است؛ به این نحو که عرفا با استناد به تعدادی از احادیث شریف نبوی، همچون «کنتُ نبیاً وآدمُ بین الماءِ و الطینِ» و یا حدیث «اول ما خلق الله قول نبیّک» پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) را به عنوان اولین مخلوق الهی معرفی میکنند و بیان میکنند که «حقیقت محمّدیه»، رمز انسان کامل است که قبل از همه مخلوقات موجود بوده است و پیامبران سابق و اولیای لاحق، همگی از مشکات نور او مستفیض گشته اند و انسانهای کامل در ظاهر، خلفای او به حساب میآیند و در باطن، او حقیقت ایشان است .
در همین راستا، آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِی...» (احزاب، 56) که درود بر پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را منحصر به زمان خاصی نکرده است، به عنوان شاهد بر این مدّعا ذکر میشود، چرا که فعل «یصلّون» که به شکل مضارع آمده ناظر به این است که درود خدا بر پیامبر و سلام فرشتگان الهی بر او در هیچ زمانی منقطع نمیشود، بلکه تا هستی برپاست، دایمی خواهد بود. در نتیجه، از دیدگاه جیلی، اطلاق لفظ انسان کامل تنها بر وجود پیامبر شایسته است، زیرا تنها او انسان کامل است و سایر انبیاء و اولیاء وکاملان از این جهت که در فضیلت وکمال منسوب به آن حضرت هستند و از باب الحاق کامل به اکمل، میتوانند در زمرة کاملان قرار گیرند.