کهن الگوی پرنده
رابطه میان یک گیاه و پرنده به شکل کهن الگو در فرهنگ و هنر ایرانی جایگاه ویژه ای دارد. از دید نمادشناسان پرنده نماد ایزد آسمانی، نماد خوشبختی و نیز نماد نیک است. در اسطوره زرتشتی پرنده ای که شاه همه پرندگان است سیمرغ توصیف شده که بر درخت زندگی یگانه ای که در میانه زمین قرار گرفته می نشیند و با نشستن آن شاخه های درخت شکسته و تخم همه گیاهان بر زمین می ریزد و گیاهان مختلف بر زمین می رویند. این اسطوره، کهن الگوی هم نشینی گیاه و پرنده را در باورهای ایرانی نشان می دهد. در داستان های ایرانی پرنده نماد روح نیز هست.
در اسطوره های ایرانی و زرتشتی همنشینی گیاه و پرنده به شکل اسطوره سیمرغ و درخت زندگی توصیف شده است.
آثار هنری ایران متعلق به پیش از اسلام نیز این رابطه کهن الگویی درخت و پرنده را بارها مصور کرده اند. این ارتباط، پیش متنی است بر شکل گیری سبکی از نقاشی در هنر ایرانی پس از ظهور اسلام. بدین ترتیب در آثار دوره اسلامی به ویژه نگاره ها همنشینی نماد گیاه و پرنده یا گل و پرنده دیده می شود. در نگارگری ایران به ویژه نقاشی های سبک صفوی و پس از آن، کوهی که درخت کوتاهی بر آن قرار گرفته و پرنده ای در کنار آن است مصور شده است که آن را پیش متن شکل گیری نقاشی گل و مرغ در دوران قاجار می توان دانست. پس از آن در مکتب زند و قاجار با رواج نقاشی های تک ورقی، ترسیم تقریباً طبیع تگرایانه گل و مرغ به عنوان یک سبک نقاشی رایج شد. در پوسترهای ایرانی گل و مرغ به سبک نقاشی های قاجار به عنوان نقش مایه تزیینی با ویژگی ارجاع به هنر قاجار به کار رفته است. در این آثار تصویر گل و مرغ تزیی نکننده نشان ههای تصویری است که در کنار نوشتار قرار گرفته اند و رابطه تکاملی آن ها انتقال معنا را به عهده دارد.
گل و مرغ از نقوش نمادین در هنر ایران است. پیش از اسلام نقش مایه گل و مرغ به طرز خاصی در ایران زمین سابقه داشته که یا به صورت سیمرغ و نقوش گیاهی و یا همنشینی طاووس و نقوش گیاهی بوده است.
اعتقادات و باورهایی وجود دارد که روح به شکل پرنده جسم را ترک می کند؛ بنابراین پرنده، سمبل روح است. پرنده در باورهای قومی و اساطیری نشانه افشاکننده اسرار خدایان، محافظ درخت معرفت، درخت زندگی و قاتل مار است. به همان صورت که تنها بودن این مرغ در آثار گل و مرغ تصویر می شود، در متن های ادبی و فارسی نیز به یکه بودن او اشاره شده است؛ چنا نکه تمام مرغ های اساطیری پیش از دوران ساسانیان و پس از آن یکی و تنها بوده اند.
در ایران اسلامی پس از ساسانیان، روح به مرغ و پرنده همانند شده است. مرغ نیز با همانند شدن با روح دارای معنای بسیط شد و برای ادیب و نقاش این امکان پیش آمد که با استفاده از نام یا شکلش از نشانه کلامی یا تصویری به نماد یا میدان گسترده ای از مفاهیم، تاریخ و اسطوره دست پیدا کند.
به همین سبب آثار استادان گل و مرغ به رمزی برای بیان احوال و عواطف تبدیل شده است. وضعیت های مختلف مرغ در آثار این استادان می تواند علاوه بر آن چه گفته شد، نشان دهنده حال نقاش یا سیر روحانی او فرض شود یا یکی از مقام ها یا احوال عرفانی و صوفیانه ای در نظر گرفته شود که او نیت نمایاندن آن را داشته است ، اما در اساطیر ایرانی ارتباط مرغ و گیاه در قالب اسطوره سیمرغ و درخت زندگی مطرح شده است.
در زادسپرم، فصل سوم بند 39 و 40 ، چنین توصیف شده است که « درخت در بردارنده همه تخمه ها )ون هروسپ تخمگ( را در میان دریای فراخکرد آفرید که همه انواع گیاهان از آن رویند و سیمرغ در آن آشیان دارد. هنگامی که در آن به پرواز آید، تخم خشک را به آب افکند و آن تخم ها، با باران به زمین باریده شود » .
در بندهش گفته می شود « چهارم نبرد را گیاه کرد. آن گاه که خشک بشد، امرداد امشاسپند که گیاه از آنِ اوست، آن گیاه را خرد نرم کرد. با آبی که تیشتر بستد، بیامیخت. تیشتر آن آب را به همه زمین ببارانید. بر همه ]زمین[ گیاه چنان برست که موی سر مردمان، از آن یک نوع اصلی، برای باز داشتن ده هزار بیماری که اهریمن بر ضد آفریدگان ساخت، ده هزار ]نوع گیاه[ فراز رست. از آن ده هزار، یکصد هزار نوع در نوع گیاه فراز رست » .
ظهور نقش گل و مرغ در چین که از طلایه داران این نقش مایه است مربوط به قرن هفتم میلادی یعنی یکم هجری است. دو کشور چین و ایران از زمان ساسانیان با هم مراوده داشته اند. در نقّاشی گل و مرغ چینی معمولاً چهار گیاه هلو، ارغوان، خیزران و داوودی ترسیم می شوند که آن ها را نماد چهار مرد دانا می دانند.
سیمرغ مرغی است ایزدی که بر کوه البرز آشیان دارد. بنا بر روایات کهن به بالای درخت شگفت آور، درخت همه تخم آشیان دارد. در روایات پهلوی پرهای گسترده اش به ابر فراخی می ماند که از آب کوهساران لبریز است. در بندهش، نگهبان دروازه مابین ماه و خورشید است .
عطار نیشابوری در منطق الطیر از سیمرغ، ذات باری تعالی را اراده کرده و سرانجام، سی مرغ به سیمرغ می رسند، و از این روایت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را نشان داده است. سهروردی سیمرغ را جلوه حق دانسته و مولانا او را نماینده عالم بالا و مرغ خدا و مظهر عالی ترین پروازهای روح و انسان کامل شناخته است .
در هنر ایران نمونه هایی از درخت مصور شده که سیمرغ برفراز آن است. با مطالعه متون زرتشتی به ویژه متن بندهش و زادسپرم می توان آن را نماد زندگی تفسیرکرد .