کهن الگوی سایه
مقدمه
« من » هستۀ اصلی هوشیاري است؛ یعنی بخشی از روان که به درك کردن، فکرکردن، احساس کردن و یادآوري مربوط می شود. من، آگاهی ما از خودمان است و مسئول انجام دادن فعالیت هاي عادي در زندگی بیداري است . « من » به شیوة انتخابی عمل می کند؛ فقط بخشی از محرك ها را که با آنها مواجه می شویم به آگاهی هوشیار می پذیرد.
این « من » داراي دو سویه است یکی "پرسونا" یا نقاب یا صورت کی که بر چهره می گذاریم و زیستن در میان دیگران را آسانتر می کند و دیگري « سایه » که با دولایه فردي و جمعی همۀ آنچه را که نمی خواهیم دربارة خودمان بدانیم، در برمی گیرد . می توان گفت گفت سایه آن سوی هاي است که در زیر نقاب پوشیده می شود.
براساس نظریات یونگ ، ضمیر ناخودآگاه شخصی ، شامل خاطرات فراموش شده و واپس زده ( یعنی عملا فراموش شده ) و تجسمات ناخوشایند است . یعنی ادراک های حسی ، از حدت زیادی برخوردار نبوده است تا از مرز ناخودآگاهی فراتر رود و به گستره آگاهی برسد . و سرانجام این ناخودآگاهی شامل محتوای روانی است که هنوز به اندازه کافی پخته نشده تا وارد حیطه ضمیر آگاه شود . ناخودآگاه شخصی به طور عمده عبارت است از این چهره ای که غالبا در رویا پیدا می شود و من آن را سایه نامیده ام .
او همچنین دربارة کهن الگوها اظهار می دارد که واقعیت آن است که محتویات ناخودآگاه شخصی ( سایه ) به طوری تمیزناپذیر با محتویات مُثُلی ناخودآگاهِ جمعی آمیخته اند؛ و وقتی سایه به خودآگاهی آورده می شود، این محتویات را همراه خود می کشاند.
سایه معمولا ارزش های مورد نیاز خودآگاه را به گونه ای می پوشاند که فرد به دشواری بتواند آنها را وارد زندگی خود کند . سرکوب سایه ، خلاقیت ، احساسات پرشور و هیجان ، فراست و بینشی ژرف ، عملکرد سریع و فی البداهه را نیز سرکوب می کند .
به نظر یونگ ، کهن الگوی من همواره با سایه در ستیز است . این ستیز در کشمکش انسان بدوی برای دست یافتن به خودآگاهی به صورت نبرد میان قهرمان کهن الگویی با قدرت های شرور آسمانی که به هیات اژدها و دیگر اهریمنان نمود پیدا می کند ، بیان شده است .
کهن الگوی سایه
سایه یکی از کهن الگوهای مطرح در روانشناسی تحلیلی یونگ است. سایه نیمۀ تاریک وجود ماست. نیمه ای که معمولاً آن را پنهان می کنیم. ازدیدگاه یونگ سایه، نزدیکترین چهره به خودآگاهی است و اولین جزء شخصیتی ای است که در تحلیل ضمیر ناخودآگاه، خود را ظاهر می کند.
یونگ می گوید که سایه، نزدیکترین چهره به خودآگاهی است و اولین جزء شخصیتی نیز هست که در تحلیل ضمیر ناخودآگاه خود را ظاهر می کند . او واژة سایه را به این دلیل به کار میبرد که این نیمۀ شخصیت ما همیشه با ما است و همواره در نظر ما بخش تاریک و ناخواستۀ ماهیت روانی ما محسوب می شود .
سایه به منزلۀ نقطۀ مقابل فضائل ، به شمار می رود ( یعنی رذایل ) ؛ به عبارت دیگر بخشی از وجود ماست که منکر آن هستیم .
یونگ معتقد است که سایه بخشی از شخصیت است که پذیرفتنش بیش از هر بخش دیگر برای فرد دشوار است. این دشواری از آنجا ناشی می شود که سایه به معنای نفی خودمان است. زیرا آنِ دیگری درون ما چنان از بنیان با " خود " آگاهانۀ ما بیگانه است که می توان گفت منجر به نفی" خود " می شود، بویژه وقتی که فرد تردید کند که کدام یک از این دو باید باشد. سایه به قدری نیرومند است که فرد، صادقانه تردید می کند که ذات خود را بر سیطره دارد یا سایه اش را .
یونگ سایه را قوی ترین کهن الگو معرفی کرد.سایه بخش منفی شخصیت است که گرایش به زندگی و خوی حیوانی بشراولیه دارد.شخصیت پنهانی و سرکوب شده و منفی فرد که با قرار گرفتن در شرایط بروز می یابد و روی اعمال و رفتار تاثیر می گذارد . کهن الگوی سایه باعث رفتار خشن ،وحشیانه و خوی حیوانی فرد می شود و با کنترل آن می توان تعادل روان را برقرار کرد.
با اینکه یونگ من خویشتن و سایه را مانند اندیشه و احساس به یکدیگر وابسته میداند اما باید دانست که وجود سایه یک مسالۀ اخلاقی است که ضمیر من و شخصیت را به مبارزه می طلبد .
اما آنچه اهمیت دارد این است که بدانیم سایه بیش از هر کهن الگوی دیگری اساس طبیعی حیوانی بشر را در بردارد و می توان آن را مبدا بهترین و برترین جنبه های انسانی دانست. سایه تاریکی درون انسان است که الزاماً جایگاه پلیدی ها و زشتی ها نیست. درست است که نقش غالب کهن الگوی سایه منفی است، اما نمی توان این لعاب شخصیتی را از وجود بشر زدود که با توجه به نظریۀ روانشناسان، سایه نقش مثبت نیز دارد.
منظور از سایه آن جنبه از ناخودآگاه انسان است که عمدتاً با صفات پست، تاریک و منفی مشخص می شود و خود آگاه می خواهد آن را پنهان سازد .
منظور از سایه که در طی فرایند فردیت باید رام شود، امیال پست و حیوانی شخص هستند . کهن الگوي سایه (خود تاریکتر ما) بخش پست و حیوانی شخصیت است، میراث نژادي است که از شکل هاي پایینتر زندگی به ما رسیده است. سایه شامل تمامی امیال و فعالیتهاي غیراخلاقی، هوس آلود و منع شده است.
یونگ نوشت که سایه ما را به انجام کارهایی وامی دارد که معمولاً انجام آنها را به خودمان اجازه نمی دهیم. پس از اقدام به اینگونه اعمال، معمولاً اصرار می ورزیم بر اینکه چیزي ما را به انجام این کار واداشت. یونگ ادعا می کرد که این « چیز » بخش ابتدایی ماست .
تاریکی درون آدمی است که الزاما جایگاه پلیدی ها و زشتی ها نیست ، پتانسیل هایی که بالفعل نشده اند ، خصوصیاتی که آنها را پنهان می کنیم . در این قسمت متوجه می شویم : چرا برخی از افراد در میانسالی روش زندگیشان تغییر می کند ؟ چرا برخی از آدمها ما را بیشتر عصبانی می کنند ؟ چرا احساس رضایت از خود و زندگیمان نداریم ؟
براي آن ویژگی هایی مانند خودپسندي، کاهلی روانی، بیرگی، بی تفاوتی، بی مرامی، آز و عشق به مادیات، تمایل به ساخت اوهام و پندارهاي سالوسانۀ غیرقابل دسترس و خلاصه تمامی گناهان حقیرانه، برشمرده اند. از این رو، یونگ معتقد بود مردم براي برخورداري از زندگی آرام و متعادل باید این جنبۀ تیرة ماهیت انسان و تکانه هاي ابتدایی را رام کنند تا بتوانند عضو جامع و کاملی در اجتماع باشند. این رام کردن با فرونشاندن و ممانعت کردن از تجلیات سایه صورت میگیرد و با نمو و تکامل بخشیدن به یک نقابِ پرقدرت است که شخص میتواند نیروي سایه را بیاثر و خنثی سازد. البته سایه تنها منشأ شیطانی نیست، بلکه منبع نشاط، خودجوشی، خلاقیت و هیجان نیز هست. و گاهی اوقات کیفیات مطبوعی دارد؛ از قبیل غرایز طبیعی، عکس العمل هاي به موقع، خلاقیت و نگاه هاي واقع گرایانه .
لذا لازم است از انکار، سرکوبی و واپسرانی سایه اجتناب گردد. در نظر یونگ فرد سایه را سرکوب نمیکند، بلکه با نمو و تکامل بخشیدن به یک نقابِ پرقدرت نیروي سایه را خنثی و بیاثر میکند؛ زیرا سرکوبی و واپسزنی سایه و نپذیرفتن آن باعث می شود که ناخودآگاه قدرت زیادي بیابد و رفته رفته نیرومندتر شود که در چنین صورتی هنگام بروز، شدتی بیشتر خواهد داشت و خطرناكتر خواهد بود.
در نظر یونگ سفر انسان به درون و تفرّد، با سایه آغاز میشود و به لایه هاي ژرفتر روان می رسد .
به طور کلی، سایه تصویري معکوس از نقاب است؛ دربرگیرندة هر ویژگی است که براي نقاب ناپذیرفتنی باشد، چه این ویژگیها مثبت باشد، چه منفی .
به طور کلی، سایه تصویري معکوس از نقاب است؛ دربرگیرندة هر ویژگی است که براي نقاب ناپذیرفتنی باشد، چه این ویژگیها مثبت باشد، چه منفی. فرد ، براي اینکه بتواند عضو جامع و کاملی در اجتماع باشد، لازم است که خويِ حیوانی خود را که در سایه قرار دارد، رام کند. این رام کردن با فرونشاندن و ممانعت کردن از تجلیات سایه صورت میگیرد و نیز با نمو و تکامل بخشیدن به یک نقابِ پرقدرت است که شخص می تواند نیروي سایه را بیاثر و خنثی سازد .
انسان می کوشد با قرار دادن یک نقاب در برابر سایه و تکامل بخشیدن آن نقاب، نیروي سایه را خنثی کند تا بتواند با جامعه ارتباط برقرار کند و عضو کاملی از جامعه باشد.
براساس نظریات یونگ ، در بیشتر مردم ، طرف تیره و منفی شخصیت در ناخودآگاه می ماند . اما قهرمان درست به وارونه باید متوجه وجود سایه باشد تا بتواند از آن نیرو بگیرد و اگر بخواهد به اندازه ای نیرومند شود تا بتواند بر اژدها پیروز شود باید با نیروهای ویرانگر خود کنار بیاید .
از نظر یونگ کهن الگوها بیشمارند، اما برخی از آنها که شامل نقاب، سایه، آنیما و آنیموس، پیرخردمند و خود می شوند، در تجربه ها، رؤیاها، هنر و... بیشتر دیده می شوند.
انگاره هاي کهن الگویی هم داري جنبۀ مثبت و خلاق هستند و هم می توانند منفی و مخرب باشند . کهن الگوها می توانند مانند نیروهاي خلاق یا مخرب در ذهن عمل کنند. خلاق وقتی که آنها الهام بخش افکار تو هستند و مخرب زمانی که همین افکار متحجر می شوند و به صورت پیش داوري هاي خودآگاه که مانع کشفیات بعدي هستند، در می آیند .
الف) کارکردهای مثبت سایه
اگر چه روانکاوان بیشتر به تحقیق در مورد جنبه های منفی سایه پرداختهاند؛ اما این کهن الگو تاثیرات مثبتی نیز دارد. از جملۀ این تأثیرات مثبت می توان به بینش عمیق، فراست واقع بینانه، واکنش های مناسب و خلاقیت و آفرینندگی نسبت به مسائل گوناگون اشاره کرد.
از جنبه های مثبت سایه، غریزه هایی است که انسان را به ادامۀ حیات امیدوار می کند. اگر با دیدی منفی به این غریزه ها بنگریم، پست و بی ارزش به نظر می آیند، اما همین غریزه ها در جایگاه مثبت و ارزشمندشان، زندگی را در مسیری هدفمند به سوی تعالی هدایت می کنند.
امید در زندگی به عنوان یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین جنبه های کهن الگوی سایه در تعالی و رسیدن انسان به هدف، لازم و موثر است . معمولا با کمک این کارکرد مثبت سایه نویسنده سعی دارد تا در پناه این اعتقاد ، مردم کشورش را به آیندهای روشن امیدوار کند و از غم و رنج آنان بکاهد .
ب) کارکردهای منفی سایه
جنبۀ منفی سایه، باعث شده تا نویسنده در مواردی، با در نظر گرفتن شرایط نامساعد جامعه نگرشی منفی نسبت به جهان پیرامونش داشته باشد.