رشد در دوران كودكي جنبه ها و مراحل مهم و مختلفي دارد كه رشد گفتار و زبان يكي از جنب ههاي اصلي رشد محسوب مي شود. كودك هم زمان با افزايش سن درمي يابد كه تكلم وسيله اي ضروري براي كسب پذيرش گروه همسالان و همچنين وسيله اي ضروري براي ارتباط با بزرگسالان است. كودكان در مسير رشد درمي يابند كه شيوه هاي ساده تر ارتباط مانند گريه كردن يا استفاده از اشارات و حركات از نظر اجتماعي قابل قبول نيست و از اين طريق نمي توانند مورد قبول گروه همسالان قرار گيرند و يا به خوبي با بزرگسالان ارتباط برقرار كنند، بنابراين سعي مي كنند تكلم خود را به سرعت پيشرفت دهند.آنها نه تنها مدام كلمات تازه و جديد را ياد مي گيرند، بلكه براي كلمات قديم خود نيز معاني جديد پيدا م يكنند و در نتيجه خزانه لغات آنها رشد بيشتري مي كند با افزايش سن به زودي در مي يابند كه زبان وسيله مهمي براي ارتباط هر چه بيشتر و معنادارتر با اعضاي گروه است، بنابراين براي پيشرفت در فهم و درك زبان تمايل بيشتري نشان مي دهند .

زبان ذاتا وسيله اي براي بيان تعداد نامعين و نامحدودي از معاني سات كه از طريق نظامي(سيستمي) محدود صورت ميگيرد و نيز راهي براي ابراز خواسته ها و نيازها تبادل اطلاعات و بيان احساسات و و درك ديگران است .از اين طريق است كه كودكان كنترل مي شوند و كنترل كردن را ياد مي گيرند اما زبان كاركردهاي ديگري غير از برقراري ارتباط و تبادل افكار كه از بارزترين كاركردهاي زبان است دارد، زبان كاركردهاي ديگري همچون درك جامعه و فرهنگ، كمك به برقراري و تداوم روابط اجتماعي، طبق هبندي مقوله هاي زباني وكمك به استدلال دارد.
براي كودكان، تكامل زبان وكلام تأثيرعميقي بر ساير جنبه هاي رشدآنان دارد. به طورمثال، توانايي زباني وكلامي مناسب و مؤثركودك باعث رشد در زمينه بازي، ارتباط با همسالان، پيشرفت تحصيلي، شناخت كلامي و تكامل رفتاري و هيجاني او مي گرددو برعكس، چنان چه عملكرد ارتباطي كودك مشكل داشته باشد حتي درشكل هاي نسبتاً خفيف با پيامدهاي زيان آور اجتماعي - رواني وافزايش خطر ابتلا به اختلالات روانپزشكي همراه است .

عوامل بسياري در رشد گفتار و زبان كودك مهم هستند كه ازمهم ترين آنها خانواده و محيط كودك مي باشد. خانواده به عنوان اولين كانوني كه فرد در آن قرار مي گيرد داراي اهميت شايان توجهي است. اولين تأثيرات محيطي كه فرد دريافت مي كند از محيط خانواده است و حتي تأثيرپذيري فرد از ساير محيط ها مي تواند نشأت گرفته از همين محيط خانواده باشد.
خانواده پايه گذار بخش مهمي از سرنوشت انسان است و در تعيين سبك و خط مشي زندگي آينده، اخلاق، سلامت و عملكرد فرد در آينده نقش بزرگي بر عهده دارد.
 رشد گفتار و زبان در انسان در خانواده و از طريق تعامل كودك با والدين و اطرافيان شكل مي گيرد عواملي چون شخصيت والدين، سلامت رواني و جسماني آنها، شيو ه هاي تربيتي اعمال شده در داخل خانواده، شغل و تحصيلات والدين، وضعيت اقتصادي و  فرهنگي، محل سكونت، حجم و جمعيت خانواده، روابط اجتماعي خانواده و بي نهايت متغير ديگر در خانواده وجود دارند كه شخصيت فرزند، سلامت رواني و جسماني او، آينده شغلي، تحصيلي، اقتصادي، سازگاري اجتماعي و فرهنگي، تشكيل خانواده او و غيره را تحت تاثير قرار مي دهند .
كول اذعان مي دارد، اگرچه كودكان مهارت گوش دادن و صحبت كردن را كمتر از طريق آموز شهاي رسمي فرا م يگيرند، امر سرانجام با ارتباط متقابل و تعامل با
ديگران در محيطي برانگيزاننده است كه م يتوانند درك كنند و ساختار زبان مادري خود را بياموزند و مورد استفاده قرار دهند .
مطالعات موجود درباره ي فراگيري گفتار و زبان، نقش بنيادي مشاركت والدين در رشد كودك و تاثير كيفيت و كميت تعامل گفتاري بين والدين و كودكان بررشد زبان و توليد كودكان را ثابت كرده اند.

زبان چيست؟
زبان بسيار پيچيده است. زبان داراي كنش دو گانه اي است و م يتوان آن را هم وسيله شناخت؛ يعني ابزار فكر و هم وسيله ارتباط يعني ابزار زندگي اجتماعي دانست. وابستگي تنگاتنگ زبان با تحول كلي روان شناختي موجب مي شود كه اكتساب آن از تعامل هاي فرد با جهان جسماني و جهان اجتماعي جدايي ناپذير باشد.
اونز معتقد است زبان مجموعه اي از قوانين اجتماعي مشترك با سيستمي مرسوم براي ارائه مفاهيم، از طريق استفاده از نمادهاي اختياري و تركيب قانون مند اين نمادهاست .
تمامي نوزادان انسان داراي مكانيزم هايي هستند كه آنها را قادر م يسازد تا اصوات و قواعد زبان خود را بياموزند.  اين مكانيزم ها كه توانايي ، بازشناسي زبان مادري را به وجود م يآورند تقريباً از حدود شش ماهگي وارد عمل م يشوند و آنهايي كه دريافت قواعد زبان (شكل شناختي، نحوي، عملي) را براي كودك ممكن م يسازند، قبل از دو سالگي قابل مشاهده اند . زبان از اشكال مختلف مانند گفتاري يا نوشتاري و عناصر زباني گوناگون تشكيل شده است كه ، عبارتند از: عناصر زباني، شبه زباني ، فرازباني ، و غيرزباني .

- عناصر شبه زباني عبارتند از آهنگ، تكيه يا تاكيد و مكث، دركل به چيزي كه گفته مي شود كه به هيجان يا نگرش مي افزايد.
- عناصر غير زباني عناصري هستند كه از آنها معمولا به عنوان « زبان بدن » ( مانند حالت هاي چهره، حالت بدن و تماس چشمي) ياد مي شود. 
- عناصر فرا زباني شامل تفكر و گفتگوي درباره زبان و همين طور تحليل زبان مي باشند.
تبحر در برقراري ارتباط، نيازمند داشتن سطحي از مهارت در هر يك از اين حوزه ها، هم چنين در توليد گفتار و درك زبان است كه در سنين و مراحل رشدي مختلف متفاوت است. 
زبان را مي توان به دو مقوله اصلي تقسيم كرد: دريافتي و بياني. هم چنين مي توان آن را به عناصر اصلي واج شناسي، نحو، تكواژه شناسي، معناشناسي و كاربردشناسي و فرا زبان تقسيم كرد.

زبان دريافتي :
اولين تقسيم بندي زبان در ارتباط با دريافتي و بياني بودن آن است. زبان دريافتي به رفتار شنونده مربوط م يشود. به بيان ديگر شنونده چقدر در آن چه مي شنود مهارت دارد؟ همه مردم به جز كساني كه براي ارتباط از زبان اشاره استفاده مي كنند، قسمت اعظم زبان را با شنيدن آن دريافت مي كنند. مردم در هنگام دريافت زبان، نه تنها آن را م يشنوند بلكه آن را نيز درك م يكنند. درك زبان به مهارت هاي مرتبط و پيچيده زيادي بستگي دارد. اين فرآيند شامل توجه به گوينده و نحوه انتقال زبان او، شنيدن صداهاي خاص، تشخيص نحوه ارتباط صداها با يكديگر، شناسايي و درك اين دسته بندي (مانند كلمه ها و جمله ها) و درك پيام مي باشد. اشكال در هر يك از  اين حوزه ها مي تواند به معناي گسستگي ارتباط باشد .
زبان دريافتي زيربناي تمام مراحل رشد زبان مي باشد. ما بايد قبل از اين كه زبان را براي بيان مورد استفاده قرار دهيم، آن را درك كنيم.

آموزش زبان دريافتي فرآيند دريافتي زبان آموزي است. در اين مرحله از كودك پاسخي را انتظار نداريم و در جستجوي آن نيز نيستيم. كلمات همراه با اشياء و اعمال به دفعات زياد ارائه م يشوند تا آن جايي كه كودك نشان دهد آنها را درك كرده است. فرآيند دريافتي ممكن است مستلزم صدها يا هزاران بار تكرار باشد تا اين كه كودك مبتدي كلمه را درك كند. هر قدر كودك درآگاهي دريافتن از زبان پيشرفت مي كند، براي ادامه كار و آموزش مفاهيم جديد به زمان و تكرار كمتري نياز خواهد بود.
فراگيري زبان دريافتي اين انديشه را به كودك مبتدي منتقل مي كند كه زبان وجود دارد، يعني اشياء، موجودات، كنش ها و كيفيت ها براي خود نام ها يا نمادهاي كلامي دارند كه آنها را مشخص كرده و توضيح مي دهند در هر سطحي از رشد زباني، كودك براي درك گفته ها و به منظور ساختن گنجينه لغات، جملات و دستور زبان براي كاربردهاي بعدي، به زبان دريافتي متكي است .

زبان بياني :
زبان بياني به توليد زبان اشاره دارد. بيان عقيده در قالب زبان به تواناي يهاي زباني بسياري احتياج دارد. وقتي مردم عقايد خود را بيان مي كنند، نه تنها براي براي ايجاد صدا از توانايي شان استفاده مي كنند بلكه جهت خلق كلم هها با ترتيبي خاص صداها را توليد مي كنند و جهت ايجاد عبارت ها و جملات به كلمه ها نظم مي دهند.
زبان بياني همانند زبان دريافتي به بخش هاي زيادي تقسيم مي شود، ولي اين بخش ها كاملا به هم مرتبط هستند.
زبان بياني در اصل جنبه بازدهي زباني مي باشد يعني لغات، عبارات و جملاتي كه در يك طريق معني دار استفاده مي شود. آموزش زبان بياني به كودك مبتدي اين آگاهي را مي دهد كه علاوه بر جنبه دريافتي زبان كه كودك توسط زبان دريافتي با آن آشنا شده است، يك مرحله بازدهي زبان نيز وجود دارد. اما مهمتر از اينها، آموزش زبان بياني انديشه چگونگي استفاده از زبان را در ذهن كودك متبادر مي كند. اين تمايزات ممكن است خسته كننده به نظر برسد و احتمال بسيار دارد كه كودك از اين وجود تمايز آگاه نباشد يا حداقل قبل از كاربرد الگوي زبان كلي- گفتار كلي از آنها با خبر نباشد. بايد بگوييم كه مراحل دريافتي و بياني به طور همزمان تحول مي يابند و ممكن است كودك بدون آگاهي هوشيارانه از يك مرحله به مرحله ديگر برود. با وجود اين، تمايزات فوق الذكر در ياري رساندن به والدين يا مربي جهت طراحي برنامه آموزشي شان در روند پيچيده فراگيري زبان، ارزش بسيار دارند. زبان بياني نيز مانند زبان دريافتي از دو طريق آموزش كلي و آموزش خاص زبان، رشد مي يابد . 

مراحل رشد زبان بياني : 
چهار مرحله در رشد زبان بياني وجود دارد: مرحله دريافت، مرحله تقليد، مرحله يادآوري و مرحله خود انگيخته

جنبه هاي اصلي تحول زبان از تولد تا 4 سالگي
تولد :

- بازشناسي بزرگسال به عنوان مخاطب اصلي
- استقرار مدار ارتباطي ابتدايي (غير كلامي) بين كودك و بزرگسال
- گذار از درخواست به مبادله
- تمرين آوايي قان وقون
يك سالگي :
- نخستين كلمات توليد شده با فاصله محسوسي كلمات فهميده شده را دنبال مي كنند
- افزايش كمي و كيفي (رگه هاي معنايي) زبان

- تحول آوا شناختي (نخستين جمله)
دو سالگي:
- جملات با چندين كلمه
- پديد آيي جمله
- تحول آواشناختي: مهار تدريجي اصوات پيچيده تر
سه سالگي:
- شكل و زمان
- كمي سازي- كيفي سازي
- ضميرها
- قيدها- حروف ربط

مراحل 5 گانه رشد زباني :
مرحله اول: دوره پيش زباني 7 تا 12 ماهگي

اين مرحله شامل گريه كردن، بلعيدن (صداي بلع). صداي آب دهان بيرون دادن، خنديدن قان وقون كردن توليد برخي از اصوات زباني و به تعبير بزرگسالان، به صورت صامت و مصوت، تلاش در تركيب صوات زباني توليد شده و نهايتاً توليد حدود بيت و پنج واژه نسبتاً مهم مي باشد.
مرحله دوم: دوره توليد تك واژه 12 تا 18 ماهگي
در اين مرحله توليد تك واژه هاي معني دار كاملا مشخص است و هر تك واژه كه توليد مي شود. مي تواند حامل يك ايده، پيام و يا درخواست باشد كه اصطلاحاً آن را واژه عبارت نام نهاده اند.
مرحله سوم: دوره توليد چند واژه اي اوليه 18 تا 24 ماهگي
دراين مرحله واژه ها به تدريج تركيب م يشوند و به سوي ايجاد واژه هاي تركيب يافته بيشتري مي روند. كه گفتار كودك شكل تلگرافي پيدا مي كند كه اين دوره اصطلاحاً به دوره تلگرافي 18 هم معروف شده است.
مرحله چهارم: دوره توليد چند واژه اي پيشرفته تر 24 تا 30 ماهگي
دراين مرحله از رشد زباني، توليد عبارات ناقص مي باشد و حتي جملات كامل را شاهد هستيم و اين در حالي است كه توليد واژه هاي جديد كماكان ادامه دارد.
مرحله پنجم: دوره توليد تركيب هاي اوليه مشابه بزرگسالان 30 تا 34 ماهگي 
در اين مرحله از رشد زباني، پيشرفت هاي نحوي به طرز چشمگيري محسوس است. جملات كامل تروپيشرفته تري توليد مي شود. كودك برخي از اصطلاحات متداول بين بزرگسالان را به كار مي برد كه ممكن است اغلب با معني و مفهوم آنها آشنا نباشد ولي در كاربرد آنها تقريبا هميشه درست عمل مي كند .

تجربه و تحليل مرحله اول رشد زباني
دوره پيش زباني: 7 تا 12 ماهگي

ازآن جا كه تغييرات حاصله دراين مرحله به دقت و توجه بيشتري نياز دارد و تحليل بخشي از داده ها منوط به تغييرات بزرگسالان مي باشد، برخي از محققان در اين راستا تقسيم بندي هفتگي را پيشنهاد كرده اند.
تقسيم بندي هفتگي مربوط به مرحله اول:
1- صفر تا 8 هفتگی :
اين دوره شامل گريه هاي حاكي از درد و گرسنگي، سرما وگرما و... مي باشد به اضافه توليد صداهايي كه قاعدتاً به زمينه رشد جسماني كودك مربوطم يشود مانند صداي بلعيدن مايعات و مواد غذايي، و سكسكه، صداي خارج شدن هواي بازدم از ميان لبها و هم چنين صداي بيرون دادن آب دهان
2- 8 تا 20 هفتگي: دوره توليد برخي از اصوات زباني به صورت " آقون، آقون" و " ران و اون " كردن و با صداي بلند خنديدن -" آقون، آقون" و "ران و اون" كردن را مي توان به تركيب اصوات اوليه تعبير كرد ولي هيچ معاني براي آنها نمي توان متصور شد. در برخي موارد از اين طريق شادي و يا ناراحتي كودك را مي توان حدس زد.
3- 16 تا 30 هفتگي: در اين مقطع زماني به تدريج تركيب هاي طولاني تري به صورت بخش هايي مركب از حروف صامت و مصوت توليد مي شود. 
4- 30 تا 50 هفتگي: اين مرحله كه آخرين مرحله تقسيم بندي هفتگي است تقريبا همزمان با 7 تا 12 ماهگي است. اين مرحله برابراست با توليد تعداد زيادي از مصوت ها و صامت ها به طور جداگانه وقتي به صورت تركيبي، نهايتاً در هفته هاي پاياني اين مرحله گسترش تركيب ها به توليد معدودي واژه مي انجامد. تكرار تركيبي صامت، مصوت به صورت زير ظاهر مي گردد.
 /دَ- دَ -دَ/ يا /مَ- مَ- مَ/ يا/ مِ- مِ- مِ/ يا / دِ- دِ- دِ/ كه در آنها مصوت / اِ/ يا/ اَ/ تغيير مي كند و صامت /م/ يا /د/ ثابت مي ماند. شايد بتوان از آنها به نام هجاهاي بي مفهوم مكرر يادكرد. 

ساختار و عملكرد مراكز گفتار
گفتار يكي از اعمال پيچيده مغزي است كه منطقه نسبتاً وسيعي در مغز، اين عمل پيچيده و مشكل را انجام مي دهد.
براساس مطالعات كالبد شناختي، مركز گفتار در مغز كه از آن به عنوان منطقه گفتاري نام برده مي شود به طور عمده، اطراف شيار جانبي 23 مي باشد. باتوجه به اصطلاح غالب و مغلوب بودن نيمكره هاي مغزي در 95 % موارد، مركز گفتار در نميكره چپ واقع شده است.
در 5 درصد بقيه موارد، هر دو نيمكره به طور مساوي عمل مي كنند يا در صد كمي از موارد (حدود يك درصد) مركز گفتار در نيمكره راست مي باشد .

خصوصيت ساختاري مراكز گفتار كودكان :
از زمان تولد نوزاد به بعد، مناطق مربوط به گفتار در نيمكره چپ بيشتري دارد، در مقايسه با مناطق كالبد شناختي مشابه در طرف راست، در 50 درصد نوزادان برتري ساختماني بين نيمكره چپ و راست ديده مي شود كه به صورت رشد بيشتر در مناطق گفتاري اطراف شيار جانبي مي باشد. بنابراين غالب بودن نيمكره چپ از هنگام تولد قابل رويت و ارزيابي است. اگر در دوران كودكي منطقه گفتاري آسيب ببيند كودك دچار اختلال گفتاري آشكاري مي شود ولي دراين سن مركز گفتار از نيمكره راست منتقل و اختلال گفتار به طور كامل برطرف مي شود و در واقع عملكرد گفتار به نيمكره راست واگذار مي شود. اين توانايي انتقال مركز گفتار از نيمكره چپ به راست در سنين بالاتر ديده نمي شود و آسيب هاي مراكز گفتاري به درجات مختلف به صورت دائمي باقي مي ماند .

عوامل موثر در رشد زبان
عوامل متعددي در رشد كلامي موثر است كه هركدام در جاي خود اهميت دارد، اما تاثير همه آنها در رشد زبان يكسان نيست. بعضي از اين عوامل را بايد در اولويت دانست زيرا كه بدون آنها سخن گفتن امكان پذير نخواهد بود و برخي ديگر در مرتبه بعدي جاي دارند كه تكلم را كند يا سريع مي كنند. بعضي از اين عوامل كه اساسي تر به نظر مي رسند عبارتند از:

عوامل زيستي
از عناصر مهمي كه در رشد كلام كودك تاثير مهم دارد بيولوژيكي م يباشد كه عبارتند از:

1- رشد داخلي :

مي دانيم كه كودك مراحل رشد را به طور طبيعي طي مي كند و در هر مرحله توانايي يا تواناي يهايي را كسب م يكند. زبان آموزي هم از جمله تواناي يهايي است كه كودك در طي رشد خود بدست م يآورد و عامل « رشد داخلي » در سخن گفتن بسيار تعيين كننده مي باشد.
اگر اختلالي در روند رشد كودك ايجاد شود. مسلما سخن گفتن او نيز به تاخير خواهد افتاد يعني همان گونه كه هريك از رفتارهاي كودك مانند نشستن و وراه رفتن مستلزم كسب تواناي يهاي خاص خود مي باشد كه تا به مرحله معيني از رشد نرسد فاقد آن خواهد بود، براي سخن گفتن نيز بايد به مرحله اي از رشد برسد كه توانايي هاي لازم را به دست آورده باشد.

2- دستگاه گويايي :

سلامت دستگاه گفتار فيزيكي ديگر از عوامل موثر در زبان آموزي است. دستگاه گفتار شامل ديافراگم، ش شها، عضلات سينه، دهان، زبان، لب ها و دندان ها مي باشد. براي اين كه بتوانيم سخن بگوييم لازم است كه اعضاي دستگاه تكلم سالم و تكامل يافته باشند و اگر هركدام از اعضا دچار اختلال باشد اثرش در تلكم بروز خواهد كرد.

3- دستگاه عصبي مغز :

دستگاه عادي كلامي با هماهنگي دستگاه سيستم اعصاب مركزي و اعصاب حسي - حركتي ارتباط مستقيم دارد. هرگونه تاخير يا اختلال در رشد و تكامل و توجه دراين مورد بلوغ هماهنگ دستگاه عصبي و دستگاه گويايي است يعني كودك تا قبل از اين كه دندان هايش كامل شود و از نظر عصبي به بلوغ نرسد نمي تواند كلمات را سليس و صحيح ادا نمايد.

4- دستگاه شنوايي :

بخش اعظم گويايي به وسيله كودك كسب شده و كنترل مي شود. به خصوص شنيدن در اين امر نقش بسيار حساسي را برعهده دارد. براي رشد طبيعي تكلم در كودك، سه مرحله زير بايد صورت پذيرد:

الف) گوش توانايي دريافت صداهاي متفاوت را داشته باشد .
ب) صداهاي دريافت شده توسط گوش به وسيله مغز تعبير و تفسير شود .
ج) پس از آن كه گوش صداها را دريافت كرد و مغز آنها را درك نمود، دستگاه تكلم قادر به عكس العمل خواهد بود.
بنابراين دستگاه شنوايي از عناصر بسيار حساسي در تكلم مي باشد چنان چه صدمه ديدن و اختلال در عمل هريك از قسمتهاي گوش و اعصاب منتقل كننده صدا و مراكز عصبي و مربوط به شنيدن در مغز اثراتي بر روي درك بيان فرد دارد. اختلال در گفتار و زبان مهم ترين عارضه اي است كه ناشنوايان به آن مبتلا هستند.
رشد تكلم رابطه مستقيمي با رشد هوش عمومي دارد. از روي رشد تكلم م يتوان به هوش سخن گو پي برد. گرچه چامسكي مدعي است فراگيري زبان عمدتاً بايد مستقل از هوش باشد و استعدادهاي زباني كودكان كم هوش چندان پايين تر از كودكان باهوش نيست، اما آزمايش هايي كه روي كودكان باهوش، متوسط و كم هوش به عمل آمده، اين امر را ثابت مي كند كه كودكان باهوش، حرف زدن را زودتر از افراد كم هوش آغاز كرده و گنجينه لغات وسي عتري نسبت به بقيه دارند و جملات طولاني تر و با مفهوم تري را بيان مي كنند. يعني براين باورند كه همبستگي هوش و تكلم بيشتر از همبستگي سن زماني و تكلم است .
در زمينه تحول زبان تفاو تهاي زيادي بين افراد مشاهده مي شود كه بخشي از آن مربوط به توانمندي هوشي افراد است، به طوري كه بيشتر بحث ها راجع به ويژگي شناختي برتفاوت بين كودكان تيزهوش و عادي متمركز است. مطابق با نظر دالزل تيز هوشي ممكن است به عنوان پيش رسي هوش تعريف شود. يك عامل قطعي درتحول شخص تيز هوش بيش رسي در تحول زبان است. تا 2 الی 3 سالگي كودكان تيزهوش خزانه لغات گسترده اي دارند و ساختارهاي پيچيده تري را در جمله به كار مي گيرند. پيش رسي در توليد و فهم زبان و كلامي، پيوسته به عنوان يك نشانه از هوش كلامي بالا در كودكان سن پيش دبستاني مورد توجه قرار گرفته است و هم چنين اين امر پيش بيني كننده تيزهوشي در عملكرد بعدي زبان است. 
به اعتقادكالنجلو و ديويس كودكاني كه ضريب هوشي بالايي دارند درخرده آزمون هاي تشابهات، لغات و اطلاعات عمومي عملكرد بسيار خوبي دارند و كودكان با هوشبهر پايين، درخرده آزمون هاي مربوط به بخش عملي مقياس هوش كودكان و كسلر نمرات بالاتري دارند. بعد از دوسالگي، توانايي كلامي، وجه مميزه هوش محسوب مي شود و تابزرگسالي اين امر ادامه مي يابد. 
به طور کلی كودكان بزرگترين ثروت هر كشور محسوب مي شوند و ترديدي وجود ندارد كه سرمايه گذاري در راه رفاه و تعليم و تربيت آنان از سرمايه گذاري در هر رشته ديگري براي آينده كشور سودمندتر است. بايد بدانيم آموزش پيش از دبستان عبارت است از آموزشي كه از زمان تولد آغاز و تا ششمين سال زندگي كودك، يعني سن ورود به دبستان ادامه دارد. هر قدر محيط نشو و نماي كودك متعادل تر و آگاهانه تر در جهت شكوفايي استعدادهاي كودك باشد، هوش او بيشتر و خوي او متعادل تر خواهد شد.
75 درصد مغز كودك در 6 سال اول زندگي شكل گرفته و حدود 90 درصد توانايي هاي كودك در اين دوران جهت مي گيرد؛ بنابراين كوتاهي در تربيت كودكان در اين دوره از زندگي، اثرات بسيار سوئي خواهد داشت.

هدف هاي آموزش در دوران اوليه كودكي را مي توان به شرح زير بيان كرد :
اجتماعي شدن، دستيابي به ارزشها، كسب صلاحيت فكري، يادگيري نظام هاي زباني، يادگيري راه هاي بيان خوديابي، يادگيري مهارت هاي جسماني، كسب خودمختاري شخصي.بر همين اساس بسياري از پژوهشگران و سياستگذاران امر آموزش، روي آموزش مهارت هاي پيش دبستاني و دبستان تاكيد دارند و از اين بين تاكيد ويژه آنها بر آموزش زبان مادري است. چرا كه پيشرفت در سالهاي تحصيلي بعد از ان مي تواند در گرو رشد گفتار و زبان باشد.