ارتباط استرس با دلزدگی زناشویی
در طی دهه های اخیر، مجموعه ای از مطالعات حاکی از افزایش فشار روحی، جسمی و فیزیکی در زندگی افراد است، پدیده ای که استرس نامیده می شود و شکل نهایی آن دلزدگی می باشد. در واقع دلزدگی یک فرایند تدریجی است که بوسیله شخص در پاسخ به استرس مدت دار و درد و فشار جسمی، روانی و عاطفی، جدایی از کار ودیگر روابط معنی دار قرار می گیرد که نتیجه ی آن کاهش قدرت بهره وری است .
در اینجا به بررسی فرضیاتی که در مورد دلایل بالقوه برای استرس در کار مطرح می شوداشاره می کنیم:
1- فرضیه سرایت و سرریزی پیشنهاد می کند که تجارب در زندگی کاری به ابعاد مختلف زندگی و بالعکس تعمیم داده می شود که این موضوع می تواند به عنوان همبستگی مثبت میان رضایت شغلی و رضایت از زندکی به طور کلی در نظرگرفته شود.
2- برطبق فرضیه ی دوم، فعالیت های اوقات فراغت، تجارب را در کار جبران می کند، در واقع یک شخص می تواند مشکلات و ناخوشنودی های موجود در کار را با تجارب رضایت بخش در سرگرمی ها جبران کند.
3- فرضیه ی چند پارگی پیشنهاد می کند که زندگی کاری و اوقات فراغت پدیده های جدایی در زندگی هستند که هیچ ارتباط و تعاملی با یکدیگر ندارند.
بیشتر مطالعات از فرضیه سرریزی استرس های ناشی از کار به خانواده حمایت می کنند. سرریز شدن کار- خانه زمانی اتفاق می افتد که مشکلات روحی و منشأهای روانی محل کار، بعد از اتمام ساعات کاری به درون خانه منتقل می شود که در این صورت، فشار روانی بالا در محیط کار، به صورت ناکامی، برروی اعضای خانواده جابه جا می شود .
توضیح دیگری که در رابطه با استرس های کاری ودلزدگی زناشویی می توان مطرح کرد این است که معمولاً وقتی افراد از عشق و وفاداری همسرشان اطمینان می یابند، وجود و تداوم این عشق را نسلم و محرز می دانند. پس از آن درخواست هایی می کنند که در مراحل ابتدایی روابطشان با هم مطرح نمی کردند، درخواست هایی که هیچ وقت از دیگران مطالبه نمی کنند. به نظر ایشان، همسرشان تنها کسی است که باید استرس های شغلی آنها را درک کند.
روابط عاشقانه کمتر قادرند در مقابل چنین استرس های مرمنی تاب بیاورند. این بدان معنی نیست که رابطه نمی تواند ادامه یابد یا حتی از مقادیر کم چنین بحران هایی منفعت ببرد، اما وقتی این بحران ها به واقعه ای روزمره بدل شوند، چنان استرسی بر روابط ایجاد می کند که سبب فرسایش عشق می شود. مواجهه با استرس های مداوم شغلی سبب می شود که شغل نسبت به روابط زناشویی ارجحیت پیدا کند. هیچ رابطه عاشقانه ای در برابر این گونه مشکلات مداوم تاب مقاوت ندارد .
دلزدگی شغلی و زناشویی نه تنها به موازات هم رخ می دهند، بلکه بر هم تأثیر می گذارند. جدا کردن تجربه دلزدگی شغلی و دلزدگی زناشویی از هم بسیار دشوار است. وقتی دلزدگی شغلی شروع می شود، معمولاً شخص از همکارانش کناره گیری می کند واحساس تنهایی اش آغاز می شود. حس می کند به خاطر کارش به اندازه کافی از او قدردانی نمی شود یا اینکه کارش به اندازه کافی جالب و پرهیجان نیست. در نتیجه به جای قدردانی و چالش حرفه ای خواسته های بیشتر و بیشتری را از همسرش مطالبه می کند. این خواسته ها هم غیر واقع بینانه هم ناعادلانه هستند و احتمالاً همسرش هم برای برآورده کردن آنها به اندازه کافی تجربه وآگاهی ندارد. حالا فضای سرخوردگی و پشیمانی به زندگی زناشویی هم سرایت کرده است. اگر افراد متکی به خود باشند، فشارهای روانی یا استرس ها را به عنوان واقعیت های عینی می پذیرند .
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .