روان درمانی روان پویشی رابطه اي
رویکردهاي روان پویشی رابطه اي ترکیبی از چند نظري اند. از جمله روانکاوي کلاسیک، تحلیل ایگو (روانشناسی ایگو)، نظریه روابط شیئی، روانشناسی خود، درمان میان فردي سالیوان و رویکردهاي انسانگرایی، مراجع محوري و پدیدارشناسی. این نظریه بر رابطه با مراقبان تأکید دارد.
نظریه پردازان رابطه اي همچون نظریه پردازان روابط شیئی معتقدند روابط اولیه کودك براي روابط بعدي او نقش الگو بازي می کنند. آنها می گویند روابط داراي بعد عینی (رویدادهایی که عملاً اتفاق می افتند) و بعد ذهنی (بازنمایی رابطه در ذهن شخص یا نحوه ادراك رابطه توسط او) هستند. بعد ذهنی در نظریه و درمان روان پویشی رابطه اي نقش مهمی بازي می کند.
نظریه پردازان رابطه اي برخلاف پیروان رویکرد درون روانی فروید، نگاه به شدت میان فردي دارند. هري استک سالیوان، پدر دیدگاه میان فردي، نقش مهمی در تدوین و توسعه رویکردهاي رابطه اي بازي کرد. سالیوان معتقد بود درمانگران باید روابط میان فردي فعلی و قبلی مراجعان را بررسی کنند تا بفهمند شناخت ها و رفتارهاي آنها چطور مزاحم موفقیت شان در زندگی شده اند. اما سالیوان و درمانگران رابطه اي بعد از او هشدار می دادند که نباید نظر درمانگر در مورد رابطۀ درمانی را کاملاً درست فرض کنیم. چون مراجع و درمانگر هر دو از منظر خویش به مسائل می نگرند، ادراك هیچ یک نمی تواند از لحاظ عینی معتبر باشد.
رویکرد روان پویشی رابطه اي در دهه گذشته در ایالات متحده آمریکا شهرت قابل توجهی کسب کرده است. دلیل آن هم همخوانی این رویکرد با روندهاي فکري کلی تري همچون میان ذهن گرایی، ساخت گرایی یا پست مدرنیسم است.
نکته محوري در این روندها آن است که هیچ کس نمیتواند بگوید فلان دیدگاه در مورد واقعیت « درست » است یا غلط، اما دیدگاه هایی که به طور مشترك می سازیم بسیار بامعنی هستند. بر این اساس، درمانگرهاي روان پویشی رابطه اي، درك مفهومی و میان فردي مشترکی را که بین مراجع و درمانگر شکل می گیرد، نظامی روانشناختی می دانند که فی نفسه ارزش تحلیل دارد. به همین دلیل گاهی اوقات نام « درمان هاي دو نفري » را روي درمان هاي روان پویشی رابطه اي می گذارند.