خاستگاه های این رویکرد احتمالاً بسیار متنوع است. به ویژه بروز اشکال متعدد کاهش پذیری مناسب که برکاهش ناپذیری ذهن با وجود طبیعت گرایی یا ماده گرایی آن تأکید می کند، سهم عمده ای در ساختن این رویکرد داشته است. عامل دیگر ظهور علاقه به علوم شناختی کلی است. با وجود این به نظر می رسد که چهار تأثیر عمده برجسته ترند: فلسفه ذهن ، رفتار شناسی طبیعی شناختی ، بخشی از تحقیق در زمینه اکتساب زبان (اصطلاحات مربوط به حالت های ذهنی) و کارهای فلاول و همکارانش در زمینه تمایز نمود – واقعیت .

الف – فلسفه ذهن

جریان های اخیر در فلسفه ذهن تأثیر قابل توجهی بر این رویکرد داشته اند. در حالی که روانشناسان منابع متفاوتی در این زمینه پدید آورده اند، این فلاسفه بوده اند که برای اولین بار مسئله کلی اسناد محتواهای ذهن را در چهارچوب وسیع تر نظریه های تفسیری مطرح کرده اند. به ویژه رساله کویین، کارهای دیویدسون یا دنت و همینطور نظریه فودرز در زمینه معناشناسی اطلاعات یا نظریه طبیعت گرایی درتسکز درباره محتوای ذهن تأثیر قطعی و پیچیده ای بر گسترش تحقیق در زمینه نظریه ذهن در روانشناسی داشته اند . سال هاست که فلاسفه ذهن به نظریه ذهن افراد عوام که عموماً به عنوان روانشناسی عامه مطرح می شود، علاقه مند شده اند . روانشناسی عامه برای اشاره به توانش ما در توصیف، تبیین و بعضی اوقات پیشبینی رفتار خودمان، رفتار اعضای همنوعمان و احتمالاً رفتار اعضای انواع وابسته به کار برده می شود .

تعبیر و تفسیر اعمال و مقاصد دیگران در برگیرنده انتساب متقابل حالت های ذهنی به محتوایی است که درک دنیای اجتماعی پیرامون ما را به طور پیوسته و روشن امکان پذیر می سازد. روانشناسی عامه به صورت یک عمل، موضوع عمده پژوهش فلسفی و روانشناختی در طول تاریخ کلی تفکر است برای فیلسوفان ذهن تعدادی از سوال های حوزه روانشناسی عامه هنوز حل نشده است (به نقل از فلاول و میلر، 1998 ): آیا روانشناسی عامه باید به عنوان یک نظریه در نظر گرفته شود؟ اگر چنین است این نظریه چه نوع نظریه ای است؟ آیا یک نظریه خوب است؟ یعنی آیا این نظریه به اندازه کافی افکار و اعمال
ما را به صورت مشخص پیشبینی، تبیین و تشریح میکند؟ روانشناسان تحولی که در این حوزه کار می کنند عمدتاً به دو سوال اول و دوم و نیز سوال سوم علاقه مندند. ساختار و محتوای نظریه ذهن بزرگسالان عوام چیست؟ گام های تحولی در اکتساب این نظریه در دوران کودکی چه هستند؟ این اکتساب چگونه باید تبیین شود؟

ب- رفتارشناسی طبیعی شناختی

این نظریه تأکید زیادی بر پایه فطری رفتار دارد؛ پایه ای که در طی تاریخ تکاملی نوع بنیان گذاشته شده است. فرض بر این است که بسیاری از رفتارهای اجتماعی کودکان ، از جمله رفتار ایجاد ارتباط با سایر کودکان ، در طی تکامل به خاطر ارزش سازشی آنها انتخاب شده است همچنین این حوزه را به عنوان یک حوزه میان رشته ای که در برگیرنده کار رفتارشناسان طبیعی، روانشناسان و جانور شناسان است در نظر می گیرد که متمرکز بر تبیین زندگی حیوانات با توجه به رفتار آنها در محیط طبیعی شان می باشد.

در حوزه رفتارشناسی شناختی، پژوهش درباره زبان و توانش های ارتباطی نخستی ها یک عامل قطعی را ثابت کرده است. به ویژه به مقاله منتشر شده پریماک و وودروف ( 1978 ) با عنوان آیا شامپانزه ها نظریه ذهن دارند، اغلب به عنوان مقاله ای اساسی برای این جریان جدید تحقیق اشاره می شود. در حال حاضر حوزه بسیار فعال پژوهشی در میان نظریه پردازان تطبیقی تحولی و تکاملی، وجوه شباهت و تفاوت شناخت اجتماعی انسان ها و نخستی ها می باشد. نخستی ها آشکارا مهارت های شناختی و اجتماعی معین نوع انسان را دارا می باشند .

ج- تحقیق پیرامون اکتساب زبان

تحقیق در زمینه اکتساب زبان، به ویژه در زمینه اکتساب و درک مفهوم اصطلاحات مرتبط با حالت های ذهنی منابع دیگری هستند که بر پژوهش نظریه ذهن کودکان تأثیر داشته اند . همچنین ویمر و پرنر (1983) بر این باورند که اکتساب طبیعی زبان و نظریه ذهن ویژگی طبیعی انسان است.

د- کارهای فلاول و همکاران در مورد تمایز نمود - واقعیت

تقریباً همه این ضرب المثل را شنیده اید که " او گرگی است در لباس میش " . این نوع ضرب المثل ها مصداق نمود و واقعیت است. تمایز نمود - واقعیت یکی از فرآیندهای شناختی است که در کودکان پیش دبستانی مورد توجه پژوهش گران قرار گرفته است . سرانجام کودک خردسالی که توان وانمود کردن را پیدا کرده است، درک تمیز مفهومی کلی و بسیار مهمی را آغاز کرده است، یعنی تمیز " نمود " از " واقعیت " که ممکن است کودک در حال رشد با آنها مواجه شود .

فلاول و همکارانش در مورد درک کودکان از تمیز نمود از واقعیت مطالعه وسیعی کردند. فلاول ( 1986 ) در بیان اهمیت مطالعه تمیز نمود از واقعیت سه دلیل می آورد: اول اینکه، تمیز نمود از واقعیت از نظر بوم شناختی اهمیت دارد. تمیز نمود از واقعیت اشکال بسیاری دارد. در بسیاری از موقعیت ها رشد می کند و می تواند پیامدهای مهمی برای زندگی ما داشته باشد. دوم اینکه، اکتساب حداقل دانش صریح درباره تمیز نمود – واقعیت احتمالاً پیامد تحولی جهانشمول در نوع ماست. سوم اینکه، به نظر می رسد دانش درباره این تمایز بر این دانش صریح دلالت داشته باشد که موجودات انسانی آزمودنی های هوشیار و آماده می باشند که می توانند از اشیاء و رویدادها بازنمایی ذهنی داشته باشند که هم با درون خود آن شخص و هم با شخص دیگر متفاوت است.

در یکی از آزمایش ها ابتدا آزمایشگر کودک را با معنای چنین تمایزی آشنا می کند. برای مثال در یک نمایش تخیلی عروسک چارلی براون ارائه می گردد. سپس به کودک شییء فریبنده مانند یک تکه صخره که از یک ماده اسفنجی شکل ساخته شده است. ارائه می شود سپس دربارۀ هستی شییء دو سوال از کودک می شود و بعد از آن او اجازه دارد که آن را دستکاری کند. این دو سؤال عبارت اند از : " این شییء واقعاً چیست؟ یک اسفنج یا تکه صخره " یا " آیا به نظر یک تکه صخره می رسد یا شبیه اسفنج است ؟ " کودکان چهارساله به این سؤال ها درست پاسخ می دهند، در حالی که کودکان سه ساله به این دو سؤال پاسخ یکسان می دهند آن شییء به نظر شبیه یک تکه صخره است و واقعاً هم هست (پدیده گرایی) و اینکه آن شییء شبیه اسفنج است و واقعاً اسفنج است (واقع گرایی) .

به نظر می رسد که کودکان سه ساله از این تمایز درک کمی دارند و یا هیچ درکی ندارند. در این سطح سنی مهارت در حل تکالیف سادۀ تمایز نمود - واقعیت، به طور زیادی با مهارت در حل تکالیف ساده دیدگاه گیری دیداری همبسته است .
پژوهش فلاول و همکاران ( 1983 ) نیز نشان می دهد که امکان دارد کودکان خردسال در یک موقعیت واحد، هم پدیده گرایی و هم واقع گرایی از خود نشان دهند که در مجموع می توان گفت کشف و درک تقابله ای متعدد نمود از واقعیت بدون شک از مهمترین مسیرهای تحولی شناختی کودکان است.

به طور کلی می توان گفت که رویکرد نظریه ذهن در گردآوری رشته های مختلف پژوهشی از جمله فلسفه، علوم شناختی و روانشناسی تحولی و تطبیقی دارای سهم اصلی می باشد. در دو دهه گذشته حجم وسیعی از پژوهش های فلاسفه و روانشناسان به فهم درک ما از ذهن و چگونگی تحول آن اختصاص یافته است.