الگوي شخصيت ابن‌سينا شباهت زيادي به الگوهاي ديگر فلاسفه (افلاطون و ارسطو) دارد. پيش از طرح ديدگاه ابن‌سينا درباره شخصيت بهتر است كه ابتدا ماهيت انسان با توجه به نظر وي تبيين شود.

ماهيت انسان از نظر ابن‌سينا

ابن‌سينا علاوه بر كتاب‌هاي مفصل فلسفي خود، همچون شفا، اشارات و تنبيهات، در رساله‏هاي ديگري، از قبيل رساله تحقيق الانسان، في القوي النفسانية و ادراكات و في معرفة النفس الناطقة و احوالات، نيز به بيان آراي خويش درباره انسان پرداخته است.

ابن‌سنا، انسان را حقيقتي مشتمل بر نفس و بدن، با اوصاف و ويژگي‌هايي، چون تعقل، تفكّر، ادراك، توانايي يادگيري و عواطف مي‌داند كه اين ويژگي‌ها به انسان جايگاه ويژه‏اي در جهان هستي بخشيده و او را از ساير حيوانات متمايز نموده است .

نفس انسان، روحاني و مجرد است و علاوه بر اينكه داراي قواي متنوع نباتي، حيواني و ناطقه و افعال گوناگون، مانند تغذيه، نمو، توليد، احساس، حركت ارادي و تعقل است، حقيقتي واحد دارد و با مرگ و مردن انسان، فاني نمي‏ شود، بلكه به حيات جاودانه خويش ادامه مي ‏دهد .

ابن‌سينا در بحث خود از شخصيت، دو مسئله كلي را مطرح مي‏ كند. يكي از اين مسائل، جنبه توصيف شخصيت است و به علت‌ها و سبب‌هاي رفتار كاري ندارد. ديگري، بررسي عوامل علّي و سببي است كه وي كوشش دارد تا علّت‏ هاي زيربنايي حالت‌ها و رفتار و اختلاف بين آنها را تحليل كند. به‌طور كلي، دو بُعد شخصيت از نظر ابن‌سينا عبارت است از:

۱. جنبه ‏هاي توصيفي شخصيت : در واقع، نظريه ابن‌سينا درباره نفس، هسته نظريه شخصيت او را تشكيل مي ‏دهد. ابن‌سينا همچون ديگر فلاسفه به اثبات هستي نفس و تعريف آن پرداخته و سپس تجّرد و جسماني نبودن و نيز وحدت نفس را به تفصيل بيان كرده است. از نظر روان‌شناختي، اصطلاح نفس در نظام ابن‌سينا، به جنبه‌هاي توصيفي شخصيت اشاره دارد.

۲. جنبه‏ هاي علّي شخصيت : بحث درباره پديده‏ هاي انگيزشي و نقش آن در مجموع حالت‌ها و رويدادهاي رواني و به‌ويژه، تأثير آن بر رفتار فرد، بدون شك در قلمروي پژوهش ‏هاي علّي شخصيت قرار مي‏ گيرد. كوشش ابن‌سينا در اين قلمرو آن است كه به كمك تحليل قوا، عوامل ايجادكنندة احساس و رفتار و علت‌هاي زيربنايي اختلاف حالت‌ها و رفتار را بررسي كند (شجاعی، ۱۳۸۸).

وي معتقد است كه تنوع و تعدد حالت‌ها و رفتار در فرد، بر تعدد قوا كه مبادي آنهاست، دلالت مي‏ كند. سپس مي‏افزايد كه اين قوا مظاهر نفوس متعدد در انسان نيست؛ بلكه همه آنها به يك حقيقت برمي‏ گردد كه همان «من» يا شخصيت انسان است. وي از جنبه‌هاي علّي شخصيت به «خُلق» تعبير نموده و در تعريف آن مي‌گويد: «خُلق ملكه‌اي است كه به وسيله آن افعال و رفتار به سهولت و بدون ترديد از فرد صادر مي‌شود» ؛ بنابراين، صفت خُلقي، ملكه يا توانايي نسبتاً دائمي است كه تعيين مي‌كند يك فرد در موقعيت‌هاي معين، چگونه رفتار خواهد كرد.

تعبير «ملكه» اشاره به اين است كه يك «خاصه» يا «ويژگي» بايد نسبتاً پايدار باشد تا بتوانيم تعبير خُلق را دربارة آن به كار ببريم. اين نكته در اصل به اين منظور در تعريف خُلق اضافه شده كه بين صفت‌هاي شخصيت و حالت‌ها و رويدادهاي ديگري كه از ثبات و پايداري لازم برخوردار نيست و ممكن است بر اساس اتفاق و در شرايط خاص واقع شود، تمايز ايجاد نمايد. خشم، ترس، شادي و تعجب، نمونه‌هايي از اين حالت‌ها مي‌باشد.

نظام‌هاي رواني از نظر ابن‌سينا

از آنجايي كه ابن‌سينا فرض كرد كه بين صفات خُلقي همبستگي وجود دارد، توانست با استناد از نوعي تحليل عاملي مشخص كند كه كدام صفت‌ها با هم دسته‌بندي مي‌شوند. نتايج او، سه نظام رواني را مشخص كرد كه در رفتار نقش دارند . اين نظام‏ ها عبارت است از:

۱. نظام التذاذي

نظام التذاذي مركب از غرايز، تمايلات و خواسته‏ هاي شخص است. اين بعُد از شخصيت، براي به دست آوردن لذّت از راه نزديكي به چيزهاي تخيُّل شده‏اي كه ضروري يا سودمند هستند، فعّال مي‏ شود .

۲. نظام غضبي

بر طبق نظريه ابن‌سينا، نظام غضبي براي حفظ شخص از ضرر يا مفسده اعمال مي‏ شود. در ميان حالت‌هاي رواني كه براي حفظ و بقاي شخص به كار مي‏ رود، مي‏توان از صفت‌ها و ويژگي‌هايي، چون خوف، غضب، غم، كينه و حسد نام برد. بخش عمده‏اي از رفتارهاي انسان متأثر از اين بعُد شخصيت و براي حفظ و بقاي شخص انجام مي ‏شود .

۳. نظام تدبيري

از نظر ابن‌سينا، عالي‌ترين نظام رواني و مهم‌ترين بعُد شخصيت انسان كه او را از ديگر حيوان‌ها متمايز مي‏ كند، نظام تدبيري است. در اين بخش، اراده نقش مهمّي دارد. وي معتقد است كه انسان براي تحقق بخشيدن به خواست‏ ها و آرزوهاي خود مي ‏تواند از روي اراده و اختيار تصميم بگيرد . در واقع، سيستم تدبيري همان بعُد عقلاني شخصيت است .

شخصيت سالم در نظريه ابن‌سينا

به نظر ابن‌سينا، ملاك انسان سالم، وجود ملكه توسّط (اعتدال) است. توسط به حالتي در فرد گفته مي‏شود كه بين دو حالت افراط و تفريط قرار دارد .

شخصيت سالم از نظر ابن‌سينا، بر اساس يكسري صفات تبيين شده كه اصول اين صفات چهار امر است: عفت، شجاعت، حكمت و عدالت.

عفّت، حالت توسط و بهنجاري در بعُد شهوي شخصيت است. شجاعت اشاره به حالت اعتدال در بخش غضبي شخصيت دارد و حكمت نيز حالت توسط در بخش تدبيري و عقلاني شخصيت است. اين سه اصل، هر كدام به يك بعُد از شخصيت انسان مربوط است. بر اساس اين معيارها مي‏توان مشخص كرد كه فرد در كدام قلمرو و تا چه اندازه داراي سلامت روان است.

عدالت، تركيبي از ويژگي‏هاي عفت، شجاعت و حكمت بوده و ارزيابي جامع‏تري از ابعاد شخصيت فرد مي‌باشد .