تاریخچه آموزش پیش دبستانی
كودكان گلهاي زندگي هستند كه اگر نور خورشيد تربيت به آنها بتابد و اگر از جويبار آگاهي آب بنوشند و باز هم اگر مورد توجه ،لطف و نوازش كافي قرار گيرند عطرشان باغ زندگي را فرا مي گيرد ، اگر چنين نباشد ، كويري را بوجود مي آورند بي بروبار كه نه باغ ، بلكه خارستان است و اولين سنگ بناي سازندگي شخصيت كودكان و در نهايت سازندگي اجتماع در همين سالهاي اوليه گذاشته مي شود و لذا هم از نظر كيفي و هم از حيث كمي اين دوره از اهميت خاصي برخوردار است .
بنا به سفارش نبي اكرم (ص) كه مي فرمايد (العلم في الصغر كالنقش في الحجر) كه دانش در كودكي مانند نقش بر سنگ است . و يا غزالي اشاره اي به اين مطلب دارد كه (هر كار كه عظيم بود ، تخم آن اندر كودكي افكنده باشند )
در اين راستا فردريك فروبل آلماني سيستمي از بازيهاي آموزشي را براي كودكان ابداع كرد و براي نخستين بار كودكستاني را در سال 1837 در بلانكبرك آلمان بنا نهاد و در سال 1855 اولين كودكستان در آمريكا توسط كارل شورز تاسيس شد .
پيدايش ، پذيرش و رشد بسياري از مراكز پيش دبستان در كشورهاي مختلف در نتيجه نيازهاي گوناگون افراد جامعه ، رشد صنعتي ، حضور مادران در كارگاههاي توليدي فقر فرهنگي ، تبديل خانواده هاي گسترده به خانواده هاي هسته اي ، عدم آگاهي والدين به روشهاي تربيتي كودك كه سبب به وجود آمدن دشواريهاي جديد در درون خانواده ها مي شود ، صورت گرفته است . در كشور ما نيز كم و بيش اين تغييرات سبب شده براي حل مشكلات خانواده ها و جلوگيري از مشكلات تربيتي كودكان خردسال مراكز آموزشي و مراقبتي خاصي تشكيل شود .
بنابراين آموزش و پرورش پيش از دبستان در كشور ما نيز در نتيجه نيازي اجتماعي و اقتصادي شكل گرفته و امروز با توجه به تحقيقات و نظريه هاي بسياري از صاحبنظران امر آموزش و پرورش ، مسأله ضرورت آن مطرح شده و اين آموزشها از شناخت و اهميت روز افزوني بر خوردار گرديده است .
در نيم قرن اخير ، آموزش و پرورش پيش دبستاني (كودكستان –مهدكودك )در كشور ما ضرورت پيدا كرد و از سال 1298 توسط میسیونرهای مذهبی و اقلیت های مذهبی در تهران و بعضي از شهرهاي ديگر مانند ايران كودكستانهايي تاسيس شد .
از جمله خانم مسروژيان در تهران و سپس خانم خانزاريان در تبريز كودكستانها و يا محلهايي براي نگهداري اطفال و كودكان داير كردند كه اكثر آنها مربوط به خانواده هاي اقليتهاي مذهبي بودند .
و مي توان گفت اولين كودكستان ايران در سال 1303 در شهر تبريز در محله صفي بازار توسط جبار باغچه بان به نام باغچه اطفال تاسيس شد ، وي در سال 1307 شمسي نيز كودكستان ديگري تأسيس كرد .
در سال 1307 در شيراز تاسيس شد و مخصوص كودكان مرفه بود ، البته كودكان خانواده هاي مرفه به خصوص كارمندان عالي رتبه به كودكستان مزبور مي رفتند و بازيها و مراقبتهاي گروهي را تجربه مي كردند . با استقبالي كه از اين كودكستانها به عمل آمد ، طي مدت كوتاهي در تهران ، پاره اي از شهرهاي بزرگ از سوي بخش خصوصي كودكستان هايي افتتاح شد كه با برنامه هاي ساده اي از قبيل بازيهاي مرسوم آمزش مقدماتي ، خواندن و نوشتن ، نقاشي ، عروسك بازي و ... در جلب رضايت خانواده ها تلاش مي كردند .
در 27 بهمن ماه 1303 ، شوراي عالي فرهنگي ، آئين نامه مكتب خانه را كه فقط در تهران قابل اجرا بود ، تصويب كرد . در سال بعد يعني از 29 فروردين سال 1304 نظامنامه مكاتب تهران بود . اگر چه همان طور كه خوانديد در سالهاي قبل از اين تاريخ كودكستانهايي در ايران افتتاح شده بود .
و اولين امتيازي كه از طرف وزارت معارف و اوقاف صنايع مستطرفه براي تاسيس كودكستان ها صادر شد و به نام خانم برسابه هوسپيان در تاريخ 31/4/1310 بود و اين سال سرآغاز جديدي درتاريخ آموزش هاي پيش دبستاني در ايران بود كه مخصوص كودكان 7-4 سال بود كه در سال 1335 طبق آئين نامه اي سن كودكان 6-3 سال قيد شد و تا سال 1322 كودكستان در ايران وجود داشته است و تا سال 1371 تعداد آنها به 4114 باب رسيد و در كشور بنين نيز دوره دو ساله پيش از دبستان كه كودك از سن 3 سالگي شروع مي كند و تا سن 5 سالگي ادامه مي يابد در اين دوره مطابق علاقه و استعدادش تحصيل مي كند.
اولين آئين نامه كودكستانها در سال 1312 به تصويب شوراي عالي فرهنگي رسيده كه در ماه اول آن ، سن اطفال مورد پذيرش در كودكستانها را 7 ـ 4 سال در نظر گرفته بود . در سال 1334 در وزارت فرهنگ اداره مستقلي براي كودكستانها به تصويب رسيد كه در آن سن كودكان بين 6ـ3 سال قيد شده بود و در سال 1340 اين اداره منحل شد و تمام كارهاي مربوط به كودكستانها به اداره كل تعليمات ابتدايي محمول گرديد . لازم به ذكر است كه در سال 1340 از سوي دولت تلاشهاي بيشتري و مستمري براي ايجاد كودكستانها آغاز شد و با ايجاد كودكستانهايي در ساير شهرها ، كودكان خانواده هاي طبقه متوسط را زير پوشش قرار داد . در اين سال آموزش و پرورش پيش از دبستان از توجه و تحرك چشمگير بخش خصوصي و دولتي برخوردار گرديد و با نيازي كه به امور تربيت مربي براي كودكستان و مهدهاي كودك احساس شد ، و در اين راه نيز تلاشهايي آغاز گرديد . تأسيس شوراي كتاب در سال 1341 و كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در سال 1345 با هدف عمدة كوشش در راه بهبود كيفي كتابهاي كودكان پيش از دبستان و دبستان نيز در افزايش توجه به آموزش كودكان سهم مؤثري داشته است . به هر حال تأسيس در سال 1322 در سراسر كشور فقط 7 كودكستان وجود داشت و از سال 1331ـ1322 يعني در طول 9 سال تعداد به 74 و در سال 51ـ1350 به 431 افزايش يافت .
در سال 1346 به منظور تربيت نيروي انساني براي اين گونه مراكز ، آموزشگاههاي كودكياري آغاز به كار كردند كه البته اساسنامه و برنامه هاي دروس آموزشگاهي كودكياري در سال 1345 به تصويب شوراي عالي فرهنگي رسيد و چند سال بعد نيز برخي از دانشكده هاي تربيتي رشتة مربي كودك و آموزش وپرورش پيش از دبستان را داير نمودند كه از آن جمله مدرسه عالي سفيران و دانشگاه ابوريحان تلاشهاي مستمري در اين جهت مبذول داشتند .
در سال 1350 اداره كل تعليمات ابتدايي به دفتر برنامه ريزي آموزش ابتدايي تغيير نام داد و واحد كودكستانها مسئوليت طرح و برنامه ريزي آموزشي و پرورش پيش از دبستان را عهده دار شد .
در سال 1354 ، با توجه به توسعه كودكستانها و تربيت مربي كودك ، دفتر برنامه ريزي آموزش ابتدايي به دفتر آموزش كودكستاني و ابتدايي تغيير نام يافت و بالاخره در سال 1359 در اداره كل و سپس در دفتر آموزش عمومي ادغام شد .
هچنين در اينجا بايد اشاره كرد كه بر طريق آخرين آئين نامه كودكستانها كه در سال 1349 به تصويب شوراي عالي آموزش و پرورش رسيد و اجازه تشكيل كلاسهاي آمادگي ضميمه دبستان را داده بود سن كودكان كودكستاني 6ـ3 سال تعيين شد . در سال 1353 وزارت آموزش و پرورش طي بخشنامه اي اصلاحاتي در مواد آيين نامه مذكور صورت داد كه براساس آن فقط كودكان 5 سال تمام حق ثبت در كلاسهاي كودكستان را داشتند كه تا به امروز ادامه دارد .
صدور امتياز تشكيل كلاسهاي آمادگي براي نگهداري كودكان زير سه سال و يا به صورت شبانه روزي وجود داشت كه بنام پانسيون و مهد كودك خوانده مي شدد و امتياز اين گونه مراكز را اتاق اصناف صادر مي كرد .
سازمان بهزيستي فعلي با اغلال سازمان زنان ، سازمان ملي رفاه خانواده ، سازمان تربيتي ، شهرداري تهران ، انجمن ملي حمايت كودكان از سال 1359 شكل جديد به خود گرفت و از سالهاي 1355 در امر نگهداري كودكان توجهات روز افزوني مبذول داشت . در راستاي هدفهاي جديد اجازه تأسيس پانسيونها و مهد كودك به عهده سازمان بهزيستي محول شده است .
البته بايد اضافه كرد كه از سال 1354 در وزارتخانه هاي مختلف نيز مهدهاي كودك داير شد كه ضوابط آنها از طرف سازمان زنان ايران اعلام شده بود .
در سال 1356 نيز به منظور تشكيل مهد كودك و نگهداري كودكان زنان مشاغل ، بودجه اي در كليه وزارتخانه و سازمانهاي دولتي پيش بيني شد و سازمان زنان مسئوليت تشكيل و نظارت بر آنها را بر عهده داشت كه بعد از انقلاب شكوهمند اسلامي و ادغام سازمان زنان اين وظايف به عهده سازمان بهزيستي كنوني واگذار شد.
در مرداد ماه 1358 هيأت وزيران جمهوري اسلامي ايران هر كارخانه اي و يا كارگاهي را كه زنان كارگر آن حداقل صاحب ده كودك بودند ،موظف به تأسيس مهد كودك در آن واحد كرد و در سال 1366 نيز سازمان بهزيستي كشور به عنوان مرجع رسمي در امور نظارت بر اداره امور و برنامه ريزي مهدهاي كودك به شوراي عالي فرهنگي معرفي شد .
هم اكنون انواع مهدهاي كودك تحت پوشش سازمان بهزيستي كشور اعم از مجتمعهاي خدمات حمايتي ، مهدهاي كودك مجتمعهاي خدمات بهزيستي روستايي ، مهدهاي كودك خصوصي ، مهدهاي كودك خودكفا و مهدهاي كودك وابسته به مؤسسات دولتي در سراسر كشور فعال هستند و به امر تعليم و تربيت و نظارت كودكان پيش از دبستان اشتغال دارند .
آموزش و پرورش در مرحله پيش از دبستان از دير باز در كشور ، بعنوان يك مرحله آموزش مطرح بوده است . يعني از همان زمان كه برنامه ريزي در امر تعليم و تربيت كودكان در دوره دبستان به طور جدي مورد توجه قرار گرفته مساله تعليم و تربيت كودكان در سالهاي اوليه پيش از دبستان كه بايد آن را سالهاي سازندگي و تشكيل دهنده بسياري از صفات و خصوصيات كودك ناميد نيز از اهميت ويژه اي برخوردار است با توجه به اينكه انسان اولين ارتباط اجتماعي خود را با محيط اطرافش از دوران طفوليت آغاز مي كند و اولين درسهاي زندگي فردي و اجتماعي را در اين سن مي آموزد .
لذا اين سن ضرورت توجه بيشتر را مي طلبد و هويدا است ذهن كودك همانند زمين مساعدي است كه تاكنون كشتي در آن صورت نگرفته و بذري افشانده نشده است . بنابراين در چنين زمين مساعدي هر بذري كه افكنده شود پاسخ مي دهد و زمينه رشد آن با توجه به توانايي هايش فراهم مي شود و حاصل اين بذر تا پايان عمر در مزرعه ذهن كودك باقي مي ماند و فرد از آن تاثير مي پذيرد و بر اساس آن عمل مي كند و تغيير بنيادي آن بسيار مشكل و در مواردي غير ممكن است .
بنابراين براي اينكه كودك در مسير صحيح تربيتي قرار گيرد بايد آموزش او را از همان دوران كودكي آغاز كرد ليكن رشد روزافزون صنعت و جامعه صنعتي و تنگناهاي اقتصادي موجب شده تا آنچنان كه بايد و شايد مسئولان با اين موضوع برخورد جدي ننمايند . نگاهي گذرا به تغيير و تحولات آموزش و پرورش پيش از دبستان در طول بيش از نيم قرن گذشته نشانگر اين است كه وجهه نظرهاي شخصي در اين امر بيش از حقايق علمي و عيني و مسلم و غير قابل انكار موثر بوده است .
در طول تاريخ نگرش انديشمندان درباره مقام محيط و جايگاه آموزش كودكان متفاوت بوده است . زماني كودك مينياتور افراد بزرگسال تلقي مي شده و زماني ديگر اين انديشه رواج داشته كه كودك يك بزرگسال كوچك نيست بلكه به خودي خود اهميت و ارزش دارد و از اين رو بايد نيازهاي او را دريافت و در جهت ارضاي آنها كوشيده ولي آنچه مهم است اين است كه آموزش و پرورش در دوره هاي پيش از دبستان خود مرحله اي است كه براي رشد قواي جسماني ، ذهني ، عاطفي ، اعتقادي و اجتماعي كودك ضرورت دارد .
اهميت آموزش در دوران كودكي از دو جنبه مورد نظر است يكي حساسيت و سهولت اثر پذيري كودكان از محيط هاي آموزشي و ديگري دوام تاثيرات عميق يادگيري ها در اين دوران .
و اهميت اين نوع آموزش در دوران اوليه كودكي به حدي محسوس و شايان توجه است كه در آيات ، احاديث ، پژوهشهاي علمي و برنامه هاي آموزشي مراكز پيش دبستاني كاملاً هويدا است و جان آموس كمينوس معتقد است كه آموزش و پرورش در سالهاي اوليه كودكي به بهترين وجه صورت مي گيرد و تنها در صورت برخورداري از چنين آموزشي ، موقعيت هاي بعدي امكان پذير است .
از آنجا كه بين رشد هوشي و تجارب اوليه كودكان رابطه وجود دارد مثلاً بنجامين بلوم معتقد است كه حدود 50% از رشد هوشي بين زمان تولد تا 4 سالگي ، حدود 30% ، بين سنين 4 تا 8 سالگي و 20% باقي مانده بين 8 تا 17 سالگي شكل مي گيرد و لذا بايستي به دوران كودكي توجه خاص مبذول داشت پرواضح است كه وجود مراكزي براي آموزش در سنين اوليه 6-3 سالگي با توجه به اهميت آن در مراحل بعدي آموزش ضروري است و برطرف نمودن نيازهاي فردي كودكان نيز از نقطه نظر حسي ، حركتي ، عقلي ، اجتماعي وجود اين مراحل را الزامي مي كند .
كودكان خانواده هاي محروم غالباً تجارب كافي و مناسب عاطفي و زباني و شناختي و اجتماعي براي موقعيت در دبستان را ندارد .برنامه ريزي علمي با توجه به اينكه هنوز كودكستانها جاي واقعي خود را در جامعه نيافته اند و دولت نيز قصد دارد كه دوره آمادگي را اجباري كند و يقيناً اين تصميم باعث بالارفتن هزينه ها خواهد شد و كودكان كه از سن شش سالگي واجب التعليم مي شوند و بايستي وارد كلاس اول دبستان شوند از سن پنج سالگي بطور اجباري وارد كودكستانها مي شوند و از سن پنج سالگي تحت تعليم و تربيت قرار گيرند .
اهداف آموزش و پرورش قبل از دبستان
آموزش و پورش پيش از دبستان عبارت است از آموزشي كه از زمان تولد آغاز شده و تا شروع اولين كلاس رسمي دبستان در پايان ششمين سال زندگي كودك ادامه مي يابد .
تحقيقات گسترده علمي ثابت كرده اند كه 6 سال اوليه زندگي از لحاظ رشد هوش و شكل گيري شخصيت دوراني سرنوشت ساز است و به همين لحاظ از اهميت بسياري برخوردار مي باشد . در بسياري از فرهنگهايي از جمله فرهنگ ما پدر و مادر مسئوليت و نقش بسيار مهمي در تربيت كودكان خود دارا مي باشند . شكي نيست كه دامان مادر و خانواده مي توانند بهترين مربي و محيط تربيتي باشد ولي در جهان صنعتي امروز اين امر بخوبي تحقق نمي يابد اشتغال مادران و عدم آگاهيهاي والدين از نيازهاي كودك در هر دوره از رشد ضرورت وجود دوره و محيطهاي آموزشي پيش از دبستان را روشنتر مي نمايد . ولي اين دوره ها بايد بر مبناي صحيح و اهدافي مشخص پايه گذاري شود اهداف اساسي مورد نظر در اين دوره عبارتند از :
1ـ رشد بدني و اعمال حسي و حركتي : در اين زمينه مهارتهاي لازم بدني و تحرك و جنب و جوش و همچنين مراقبتهاي بهداشتي و توجه به تغذيه مطرح است .
2ـ رشد اجتماعي كودكان : همكاري با ديگران و شركت در فعاليتها و بازيهاي گروهي احترام به حقوق همنوعان و احساس مسئوليت بعنوان يك عضو مؤثر در گروه همچنين سازگاري اجتماعي در محيط و آموزش مفاهيم ساده ديني و تقويت اعتقادات معنوي و اخلاقي بيشتر مد نظر است .
3ـ رشد ذهني و عقلاني كودكان با حس كنجكاوي كودك توانايي استدلال ، پيدا كردن راه حل مشكلات ساده ، كاربرد واژه هاي تازه ، در فعاليتهاي روزمره ، شناسايي محيط اطراف ، تميز پديده هاي ساده علمي ، رشد خلاقيت توانايي و آمادگي ذهني لازم براي مراحل بعدي آموزش از جمله اهداف اين دوره است .
4ـ رشد عاطفي كودكان ، ايجاد ارتباط عاطفي مطلوب ، احساس امنيت ، ابراز احساسات خود به طور طبيعي ، مهار جنبه هاي هيجاني و افراطي كودك و در پايان كودك را بعنوان يك كل در نظر گرفت و جنبه هاي مختلف او را رشد داد تا به طور طبيعي بر همديگر تأثير بگذارند .
داشتن اهداف فوق ايجاد برنامه هاي لازم آموزشي را سهل تر مي سازد و در وقت و انرژي مربي و كودك صرفه جويي كرده و مفيد ترين برنامه را مي توان هدايت و تحقيق بخشيد .
دورة اساس يا قصد كلي دوره پيش از دبستان
در نظام جديد آموزش و پرورش نخستين مرحله از آموزش و پرورش عمومي اساس نام دارد . طول آن دو سال و گذراندن آن براي همه نوع آموزان 5/5 سال تمام اجباري است مرحله اساس شالوده و پا به ساختمان و بنيان آموزش و يا تعليم و تربيت است و يكي از حساسترين و مهمترين مراحل آن است در نظام جديد چنين فرضي شده كه اساس به منزله شالوده ساختماني است كه اگر سستي هاي زمينه را برطرف كرد مي توان بناي مستحكمي بر آن استوار كرد . مهمترين دلايل ايجاد مرحله اساس به طور خلاصه اين است كه :
الف : بنابر يافته هاي روان شناسي رشد و تربيت در سنين 6 و 7 سالگي مرحله حساس و تعيين كننده است در اين مرحله رشد سريع ادراكي كودك ايجاب مي كند كه در قالب روشهاي مناسب ، آموزشهاي بنيادي به وي داده شود .
ب : در محيط ايران با تنوع فرهنگي و تفاوتهاي اجتماعي و اقتصادي روبرو هستيم و لذا نو آموز در بدو ورود به مدرسه با مشكلات متعددي روبرو شود كه راه پيشرفت تعليم و تربيت مناسب را ببندد و افت تحصيلي را به همراه مي آورد وجود يك مرحله آموزش و پرورش جبراني در ابتداي تحصيل خصوصاً براي اقشار محروم .
ج : ورود نو آموزان بدون تمهيدات لازم از كانون گرم خانواده به يك محيط خشك
و جوي شلوغ مانند دبستانهاي فعلي معمولاً همراه با ضايعه است و در حال حاضر بالاترين رقم تكرار و افت تحصيلي در پاية اول ابتدايي متمركز است و يكي از دلايل آن عدم تجانس محيط مدرسه و خانواده ذكر شده است .
د : علاوه بر حساسيت اين مرحله جدا كردن اين مرحله از ساير مراحل تحصيلي و توجه بيشتر به كيفيت آموزش و پرورش آن زمينة لازم را براي ايجاد يك پايه قوي در امور تحصيلي آينده نو آموز فراهم مي آورد .
هـ : ايجاد دوره اساس فرصت مناسبي است كه پياده كردن اصول تعليم و تربيت اسلامي و شيوه هاي جديد آموزشي و استفاده از معلمان واجد شرايط و به كار بستن روشهاي مناسب و كار آمد اجرايي و ادراي را تسهيل مي كند .
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .