مطالعه رفتار افراد در محیطهاي کاري از دیر باز مورد توجه اندیشمندان علوم مدیریت بوده است و با ظهور رشته رفتار سازمانی در سال هاي نخست دهه 1960 در این امر جدیت بیشتري به عمل آمد.  

بسیاري از مطالعات صورت گرفته سعی در تقسیم بندي رفتارها و علل بروز آنها داشته اند. مباحثی نظیر؛ ادراك، انگیزش، نگرش هاي شغلی و... از جمله مواردي هستند که به بررسی ریشه بسیاري از رفتارهاي آدمی در محیط کار می پردازند.  اما بحثی که در دو دهه اخیر مطرح شده است و علاوه بر رفتارشناسان، توجه روانشناسان و جامعه شناسان را نیز به خود جلب نموده است، رفتار شهروندي سازمانی نام دارد.

رفتار شهروندي سازمانی، رفتاري اختیاري و فرا وظیفه اي است که در افزایش عملکرد اثربخش سازمان موثر است و به طور مستقیم یا غیر مستقیم بوسیله سیستم پاداش رسمی سازمان سازماندهی نمی شود.  با توجه به اینکه افزایش اثربخشی همواره یکی از مسائل و دغدغه هاي مدیران است، شناخت رفتار شهروندي سازمانی می تواند گام موثر و مفیدي در این مسیر به شمار آید (مارکوزي،2005).

بر خلاف گذشته که از کارکنان انتظار می رفت تا در حد نقش هاي رسمی عمل کنند، در قراردادهاي روانشناختی جدید رفتارهاي فراتر از نقش مورد انتظار است.  در گذشته مدیریت دولتی توجه اصلی خود را به رخدادهاي درون بوروکراسی معطوف می داشت و عمدتاً مشکلات درون بوروکراسی را مسأله اصلی می پنداشت.  امروزه مدیریت دولتی باید ابعاد اجتماعی و عمومی خود را بشناسد و از آثار سازمان خود بر محیط اجتماعی آن آگاه باشد و مسائل شهروندان و شهروندي را دغدغه ذهنی قرار دهد .

واضح وآشکار است که به منظور بقاء در قرن بیست و یکم سازمان ها باید خود را با ذهنیت جهانی تطبیق دهند و رهبري خود را به سمت حضور در فضاي رقابت جهانی تغییر دهند.  

مدیران سازمان ها باید چگونگی مدیریت بر تغییرات را بیاموزند در غیر این صورت چاره اي جز از دست دادن شرایط رقابتی ندارند.  بدیهی است که منابع انسانی تنها منبع لایزال و جاویدان است که نه تنها به سهولت قابل دسترسی است بلکه پدیده اي است که در صورت مدیریت صحیح زمینه هاي بالندگی مدیریت را فراهم خواهد نمود.

اصول و قواعد مربوط به رفتار شهروندي سازمانی و بسترهاي لازم براي پیاده سازي اینگونه رفتارها ما را در رسیدن به اهداف سازمانی یاري می رساند.