اولین بار فروید در سال 1909 بازی درمانی را برای رفع مشکل پسری پنج ساله که مبتلا به فوبی بود به کار برد. به دنبال او هلموت در سال 1921 از اولین کسانی بود که بر بازی به عنوان ابزاری برای تحلیل روانی کودک تأکید کرد. آلن و تافت در سال 1933 بازی درمانی ارتباطی را توسعه دادند. آنان بر اهمیت احترام به کودکان به عنوان اشخاصی دارای نیروی درونی و قابلیت تغییر در جهت مطلوب تأکید کردند. لویس در سال 1938 خاصیت رهابخشی عاطفی بازی درمانی را مورد توجه قرار داد. او اعتقاد داشت که اجرای مجدد یک واقعه آسیب زا در قالب بازی درمانی به کودک اجازه می دهد تا از درد و اضطراب موجود در آن واقعه رهایی یابد.

اکسلاین در سال 1947 رویکرد درمانی راجرز را با کار خود روی کودکان تلفیق کرد. او معتقد بود که برخی عوامل محیطی موجب افت خودپنداره کودکان می شود و تلاش آنان را برای خودشکوفایی خنثی می کند، در حالی که از طریق بازی درمانی می توان به کودک کمک کرد تا نسبت به رفتارش بینش پیدا کند. ملانی کلاین در سال 1955 بازی را جانشینی برای تداعی آزاد دانست و معتقد بود همان طور که روش تداعی آزادمحتوای ناهشیار ذهن بزرگسالان را آشکار می کند ،بازی محتوای ناهشیار ذهن کودکان را مشخص می سازد. 

آنا فروید در سال 1965 در حین کار با کودکان از بازی به عنوان وسیله ای برای ایجاد دلبستگی عاطفی بین کودک و درمانگر و همچنین روشی مشابه تعبیر خواب بزرگسالان استفاده کرد. طی دهه 1960 استفاده از بازی درمانی در مدارس ابتدایی برای کمک به کودکان ناسازگار مورد توجه قرار گرفت، در سال 1982 انجمن بازی درمانی پایه گذاری شد و در سال 1988 مرکز برای بازی درمانی  در محوطه دانشگاه تگزاس شمالی بنا گردید که به عنوان بزرگ ترین اقدام آموزشی در زمینه بازی درمانی در دنیا شناخته شده است.

سایر افرادی که افکارشان تأثیر مهمی در گسترش بازی درمانی داشته است یا اقدامات مهمی در این زمینه انجام داده اند عبارتند از: فروبل که معتقد بود کودکان طی بازی فعالانه یاد می گیرند و سوزان ایزاک تحت تأثیر او بازی را وسیله ای برای ابراز احساسات کودک می دانست، وینی کات که بازی را برای رشد و تحول اجتماعی کودک ضروری می شمرد، برونر که بازی را وسیله فعالیت کودکان و احساس تجارب دسته اول به وسیله آنها محسوب می کرد، گروس که معتقد بود بازی نوعی تمرین برای رفتارهایی است که کودک در بزرگسالی  انجام می دهد مثلا عروسک بازی دختر تمرین مادر شدن در آینده است،.

اسپنسر و شیلر بازی را راهی برای تخلیه انرژی اضافه بدن می دانستند و لازاروس که معتقد بود بازی وسیله ای برای استراحت و رفع خستگی است. آدلر معتقد بود با بررسی بازی کودک می توان به شیوه زندگی او پی برد و راهنمایی اش کرد ، پیاژه معتقد بود بازی در رشد کودک مؤثر بوده و راهی برای دسترسی  به جهان بیرون است، اتو رنک بازی را وسیله ای برای برقراری ارتباط می دانست، موستاس نوع رابطه لازم برای تضمین موفقیت در بازی درمانی را شرح داد، اریکسون به مقایسه بازی کودکان و بزرگسالان پرداخت و کریس آتی طرح و برنامه آموزشی را در بازی مطرح کرد.

تاریخچه بازی درمانی

پیشتازان هنر درمانی همچون ارنست هارمز بنیان گذار و سردبیر مجله " هنر روان درمانگری " اثرات شفادهندگی هنری مختلف همچون موسیقی را با توجه به منابع کتاب مقدس بیان می دارند. این که چگونه حضرت داوود تلاش نمود بیماری مالیخولیای سلطان شائول را از طریق نواختن چنگ معالجه کند ( هارمز،1975).

امیل کراپلین در سال 1912 و یوجین بلولر در سال 1918 پیشنهاد کردند که نقاشی بیماران روانی باید در تشخیص بیماری آن ها مورد توجه قرار گیرد.

 در سال 1935 نولن.دی.سی.لویس، نقاشی آزاد را درمورد روان نژندهای بزرگسال به کار برد. منظور از نقاشی آزاد، اجراهایی است که به صورت دلخواه و از روی اراده و بدون هیچ اجباری سرخود به وسیله فرد انجام   می شود و هیچ گونه اجباری در ترسیم و زمان اجرای آن وجود ندارد.

هنردرمانی به هر صورت از تئوری های فروید، یونگ و سایرین نشأت یافته و به خصوص تحت تأثیر تکنیک روان تحلیل گری است. در مفهوم ناهوشیاری (ناخودآگاه) همان گونه که از طریق فروید ارائه گردیده است، افراد یادمانده ها و افکار خویش را از خلال سمبل ها یا نمادها بیان می دارند، که نهایتاً به عنوان اساس نظری هنردرمانی به کار می رود.

در اواخر قرن نوزدهم فعالیت ژان پیاژه، ماریا مونته سوری و جان دیوئی تأثیرات جالبی را در روانشناسی رشد به جا گذاشت که منجر به شناخت و مطالعه در نقاشی کودکان و ارتباط آموزش دهندگان هنر همچون ویکتورلانفلد، فلورنس کان و دیگران با این جریان شد. این حرکت در نهایت گسترش و توسعه تکنیک های مبتنی بر درک تازه در تعاریف نظری- مقدماتی هنر درمانی را به دنبال داشت.

استفاده از بازی در درمان نیز اولین بار توسط پیشگامان روان شناسی کودک مطرح شد.

آنا فروید (1928،1964،1965)، مارگارت لئون فلد (1935،1970) و ملانی کلاین (1987،1961) مفروضات تئوریکی را جهت استفاده از بازی ثابت کردند. مثلاً کلاین، بازی خود بخودی کودکان را به عنوان جایگزین تداعی آزاد در روان تحلیل گری بزرگسالان مطرح نموده است. می توان گفت، در نتیجه کارهای ملانی کلاین بود که روشی به نام «بازی درمانی» شکل گرفت و هنوز هم به طور وسیعی در روان درمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

بیش از 50 سال است که بازی درمانی در آمریکا رواج داشته و روز به روز نیز در حال گسترش است. تاکنون این روش توسط تعداد زیادی از بازی درمانگران همچون : موستاکز (1953،1966،1973،1981،1992) و اسکافر (1976،1986،1993)، کسی که باعث ترقی و پیشرفت قواعد اصلی اکسلاین شد و میان مدل های خانواده درمانی سیستماتیک، قصه درمانی و درمان شناختی_رفتاری تفاوت قائل گردید، هدایت شده است.

مبتکر بازی در خانواده درمانی (Play In Family Therapy) ستیر. ویتاکر.کیت هستند که تکنیک های بازی درمانی و مداخلات خانواده درمانی را برای کار با کودکان از تولد تا 12 سالگی همراه با خانواده هایشان ادغام کردند و از طریق آن اعضای خانواده ارتباط مثبت را برقرار کنند و بیاموزند و شناختشان از مشکلات همدیگر افزایش یابد و با تعارضات بهتر مواجه شوند و یا آن را حل کنند اغلب از بازی های روی تابلو مانند بازی تغییر خانواده (The Chenging Family Game)، بازی قرارداد خانواده (The Family Contract Game) و راه حل ها (Solutions) استفاده می شود از بازی مصاحبه عروسکی خانواده (Family Puppet Therapy) برای آموزش با ایجاد داستانی استفاده از عروسک ها به کار می رود.

پنج فعالیت ساختار یافته که پایه های خانواده درمانی کودک محور (Child-Centered Family Therapy) را می سازند، بر تکنیک های خانواده درمانی استوار است. فعالیت ها شامل: دفتر یادداشت خانواده، عکس های خانواده، نقاشی شبکه خانواده، مجسمه سازی زنده و ایفای نقش خانواده است .

میشل (Mitchell) و می سن (Mason) برای تئوریهای بازی شش طبقه قائل شده‌اند:

1) تئوری انرژی مازاد،

2) تئوری تنش زدائی،

3) تئوری پیش تمرینی،

4) تئوری تجدید تکامل،

5) تئوری تخلیه‌ای 

6) تئوری بیان خود.

گیلمُر (Gilmore)، بر اساس این طبقه بندی، تئوریهای بازی را به دو دسته تقسیم کرده است:

1) تئوریهای کلاسیک

2) تئوریهای دینامیک.

تئوریهای کلاسیک علل بازی کودکان را بیان می‌کند و تئوریهای دینامیک محتوای بازی را به بحث می‌گذارد.

تئوریهای کلاسیک

تئوری انرژی مازاد (SURPLUS ENERGY THEORIES) 

طبق نظریه انرژی اضافی اسپنسر و شیلر ، جای تردید نیست که بدن مقداری انرژی در اختیار دارد که آن را بشکل فعّالیّتهای هدف دار(کار) با اعمال بی‌هدف (بازی) به مصرف می‌رساند. آنگاه که انرژی موجود در بدن بیش از حد لازم برای کار باشد زمان بازی فرا می‌رسد. در این نظریه محتوای بازی مطرح نیست و هر بازی را می‌توان جایگزین بازی دیگر کرد.

طبق اين نظريه بازي صرفاً براي تخليه انر‍ژي است و هدفي را دنبال نمي كند.

طبق این نظریه بازی صرفا” برای تخلیه انرژی اضافی بدن انجام می شود و هدفی را دنبال نمی کند . اسپنسر همچنین معتقد است که بازی علاوه بر صرف انرژی اضافی برای تقلید از رفتار اطرافیان به ویژه والدین انجام می گیرد .

همچنين اسپنسر معتقد است بازي براي تقليد از اطرافيان كودك به ويژه والدين است .مانند بازي با ظروف آشپزخانه ، عروسك بازي  است.    

تئوری تنش زدایی (RELAXATION THEORY)

این نظریه می‌گوید بازی انرژی مصرف شده را بار دیگر تأمین می‌کند. بدن بعد از مدتی فعّالیّت خستگی آور (کار) نیاز به فعّالیّتی تنش زا (بازی) دارد. بر اساس این تئوری زمان بازی هنگامی فرا می‌رسد که انرژی بدن به حداقل برسد، نه زمانی که انرژی بیش از حد درخور داشته باشد. در این تئوری نیز می‌توان نوعی بازی را به قصد تأمین انرژی جانشین بازی دیگر کرد.

طبق ديدگاه استراحت و رفع خستگي لازاروس بازي به منظور استراحت كردن و رفع خستگي  است  .

پاتریک معتقد است که بدن بعد از مدتی فعالیت خسته می شود و برای رفع خستگی نیاز به کاری انرژی زا دارد. در این نظریه نوع بازی اهمیت چندانی ندارد، بلکه پیشگیری از خستگی و ترمیم کارکردهای حرکتی بدن به عنوان دلایل بازی  مورد توجه است.

تئوری پیش تمرین (PRE-EXERCISE THEORY)

کارل گروس معتقد است بازي يك سلسله پيش تمرين است ، هدف آن ساختن رفتار هايي است كه كودك در آينده خود به انجام آن ها مي پردازد.   

وی معتقد است که بازی یک سلسله پیش تمرین است که هدف آن ساختن رفتارهایی است که کودک در بزرگسالی خود به انجام آنها می پردازد .

بر اساس این نظریه، بازی رفتار غریزی است. سرگرم شدن کودک به بازی بطور غریزی است، و در اصل شکلی از رفتار رشد یافته‌تری است که او در آینده باید به کار بندد. از این رو محتوای بازی را محتوای نوع فعّالیّتی تشکیل می‌دهد که کودک باید در دوران بلوغ و بزرگسالی داشته باشد. در این تئوری فرض بر آن است که بازی کودک نوعی آماده سازی او برای آینده است.

نظريه تكرار فعاليت هاي اجدادي

استانلي هال معتقد است كودك به بازي مي پردازد تا محتوي و صحنه هايي را كه اجدادشان ايجاد كرده بودند تجديد كنند ، يعني كودكان ويژگي بازي را به ارث مي برند. 

به نظر هال رشد هر فرد نشان دهنده روند رشد تکاملی نوع بشر است. یعنی کودک برای رسیدن به رشد درست، همان مراحلی را طی می کند که بشر اولیه برای تبدیل شدن به انسانی متمدن طی کرده است. مثلا سینه خیز رفتن نوزاد هنگام بازی ممکن است بیانگر دوره نامشخصی از تکامل نوع بشر باشد که انسان ها چهار دست و پا راه می رفتند. همچنین بازی دزد و پلیس کودکان می تواند بیانگر وضعیت نیاکان ما باشد که فعالیت های روزمره شان شکار کردن و جمع آوری غذا بوده است.

تئوری جدید تکاملی (RECAPITULATION THEORY)

از دید این تئوری بازی را نمی‌توان بر اساس فعّالیّتهایی که بدن انسان باید در آینده داشته باشد بررسی کرد بلکه باید آن را در ارتباط با اعمال گذشته قومی دانست. بازی راهی است فطری برای رهانیدن انسان از مهارتهای غریزی و غیر ضروری بدوی، یعنی مهارتهایی که از طریق وراثت به او رسیده‌اند. طبق این نظریه، مراحل بازی همان مراحل رشد نژاد انسان است که از بدوی‌ترین مرحله آغاز می‌شود و به مرحله نسبتاً آگاهانه می‌رسد. بازی فرد را از اعمال ابتدایی خود رها می‌کند و برای فعّالیّتهای نو آماده می‌سازد.
نکته جالب توجه اینجاست که فعّالیّتی بنام بازی در مجموعه‌ای از تئوریهای متضاد شکل می‌گیرد. بازی از یک سو به کار انرژی مازاد و از سوی دیگر برای جبران کمبود انرژی می‌آید. گاه پیش تمرینی برای عملی آگاهانه است و گاه انسان را از اعمال بدوی درونش می‌رهاند. هر تئوری حاوی جوانبی پذیرفتنی و قابل آزمودن است.

تئوری های دینامیک

در تئوری های دینامیک از درک علت بازی کودکان بحث نمی‌شود زیرا بازی را به عنوان واقعیتی پذیرفته‌اند. محور بحث بر توضیح برای محتوای بازی است. دقیقترین تئوری های دینامیک در مورد بازی کودک تئوری پیاژه و تئوری فروید است.

نظريه ژان ژاك روسو 

روسو براهمیت نقش بازی در درک کودک تاکید داشت وی معتقدبود که باید به کودک احترام گذاشت و از شتابزدگی در دواری پرهیز کرد . بنابرتوصیه روسو معلم برای همبازی شدن با بازی کودکان باید خود نیز کودکانه رفتار کند تا بتواند ارتباط مناسبی برقرار کند . چون سر و كارت با كودكي فتاد، بايد زبان كودكي گشاد. 

اولین مدافع مطالعه بازی کودکان جهت درک و آموزش آن‌ها روسو بود او در کتاب امیل، عقایدش را در مورد اهداف آموزش کودک بیان نمود. او این واقعیت را تشخیص داد که ایام کودکی مرحله‌ای از رشد است و کودکان، مردان و زنان کوچک نیستند به علاوه او متوجه ارزش زیاد دوران کودکی و بازی‌های کودکانه شد. روسو بر اهمیت  بازی  برای درک کودک تاکید و توصیه می‌کند که معلم باید برای ملحق شدن به بازی شاگردانش با ایفای نقش کودک، معاشری مناسب برای آنان باشد. البته تعاریف روسو در مورد بازی و تفریح‌های کودکان بیشتر در جهت اهداف تربیتی بود تا اینکه منطبق بر کاربردهای تحقیقاتی و درمانی مدرن بازی باشد.

تئوری پیاژه

به نظر پیاژه رشد هوش انسان به کمک دو فرایند مربوط به هم، یعنی درون سازی (assimilation) و برون سازی (accommodation) صورت می‌گیرد. در فرایند درون سازی، انسان بطور مدام اطلاعاتی را از جهان خارج می‌گیرد و آن را با آنچه از گذشته در ذهن خود تنظیم کرده است تطبیق می‌دهد. علاوه بر آن، هرگاه اطلاعات تنظیم شده، بطور کامل با دانش در حال رشد او تطبیق نکند، به اصلاح آنها دست می‌زند. این فرایند را برون سازی می‌نامند. از نظر پیاژه، بازی راهی است برای دسترسی به جهان برون و لمس آن به گونه‌ای که با وضع کنونی فرد مطابقت کند. با این تعبیر بازی در رشد هوشی کودک نقشی حیاتی دارد و تا حدودی حضور آن در رفتار آدمی همواره مشهود است.
پیاژه برای بازی سه مرحله قائل است. اول مرحله حسّی - حرکتی دوران طفولیت مبتنی بر الگوهای موجود در حرکات بدنی است. دوم مرحله بازی سمبلیک نام دارد که در بازی نمایشی خردسالان بچشم می‌خورد. سوم مرحله اجرای بازیهای دارای مقرّرات است که توسط کودکان سنین بالاتر انجام می‌گیرد.

پياژه معتقد است: براي آنكه بتوان فعاليتي را بازي ناميد ، بايستي داراي شرايط زير باشد.

1-داراي هدف نباشد.

2- اختياري باشد.

3- لذت بخش باشد.

4- سازماندهي نداشته باشد

5- از هر گونه كشاكش و پرخاشگري آزاد باشد.

پیاژه معتقد بود بازي راهي است براي دسترسي به جهان بيرون و لمس آن به گونه اي كه با وضع كنوني فرد مطابقت داشته باشد. وي معتقد بود بازي در رشد كودك نقش اساسي دارد.

پیاژه نظریه پردازی اولیه خود دراین زمینه را براساس مشاهده تیله بازی کودکان پی ریخته بود (این بازی درآن زمان درمیان اروپاییان رایج بود)

پیاژه معتقد بودبازی راهی است برای دسترسی به جهان بیرون و لمس آن به گونه ای که باوضع کنونی فرد مطابقت داشته باشد . وی معتقد بود بازی دررشد کودک نقش اساسی دارد اما کاروی بیشتر درباره چگونگی رشد ذهنی بود .

كار او بيشتر در باره چگونگي رشد ذهني بود و در اين زمينه چهار مرحله زير را بيان كرد. 

  • مرحله حسی حرکتی : اولین مرحله ( از زمان تولد تا حدود ۱۸ ماهگی ) دراین مرحله نوزادان به تدریج می آموزند که رابطه ای بین اعمال آنها و دنیای خارج وجود دارد .
  • مرحله سمبلیک : مرحله قبل از عمل کودکان توانایی شکل دادن به تصورات ذهنی از اشیا و حوادث را کسب می کنند ( ۱۸ تا ۲۴ ماهگی )
  • مرحله ملموس و گسترش یافته : مرحله اعمال عینی دوره اعمال عینی تا سن ۱۱ سالگی ادامه می یابد و شامل بروز بسیاری ازمهارت های مهم است .
  • مرحله بازی های با قاعده : مرحله اعمال رسمی که پیاژه معتقد است بیشتر کودکان درحدود سن ۱۲سالگی وارد آخرین مرحله رشد شناختی یعنی اعمال رسمی می شوند درطی این دوره جنبه های عمده تفکر بزرگسالان ظهور میکند 

اشکال بازی از نظر ژان پیاژه :

۱-   بازیهای تمرینی و تقلیدی : کودک باحرکاتی ساده درمقابل محیط و اطرافیانش واکنش نشان می دهد , کم کم این حرکات ساده معنی و مفهوم پیدا می کند و کودک برای پذیرش بیشتر و ارتباط با دیگران به تقلید حرکات آنها می پردازد .

۲-   بازیهای نمادی : دراین مرحله حرکات و بازیهایشان براساس یادگیری قبلی شکل می گیرد . آنها حرکات و صداهای حیوانات رادر زمانی که حتی حضور ندارند تقلید می کنند و این حرکات مقدمه بازیهای نمادی است .

۳-   بازیهای با قاعده : کودک پس از گذرازمرحله بازیهای نمادین وارد مرحله بازیهای باقاعده می شود . این مرحله از حدود ۴ سالگی تا ۵ سالگی آغاز و در ۷ سالگی شکل گرفته ودر ۱۱ سالگی به مرحله نهایی خود می رسد .

بازی درمانی روان تحلیلی 

بر اساس این نظریه بازی وسیله ای برای رهایی کودک از اضطرابهاست که امکان جمع آوری اطلاعات وسیعی را در مورد کودک برای روان تحلیل گر فراهم می کند، به نحوی که می توان آن را جایگزینی برای تداعی آزاد دانست. بازی به کودکان اجازه می دهد تا بدون مواجهه با مخالفت بزرگسالان احساسات ناخوشایند خود را بروز دهند.

روانکاوی سنتی، معمولا رفتار کلامی و غیرکلامی کودکان در طول بازی را به عنوان انگیزه‌های ناخودآگاهی که افشا می‌شود، به حساب می‌آورند، در حالی که درمانگران با رویکرد ارتباط ـ شیئی، آن را نشانه میزان دلبستگی کودکان به پرستاران اصلی خود می‌دانند. یک روانکاو قدیمی دیگر به نام لوی (levy) نیز از بازی برای احیای مجدد ضربه‌های روانی وارد آمده به کودکان و بررسی دقیق آنها استفاده می‌کرد.

تحلیل‌گران کودک، معنای خواب‌ها و رؤیاهای روزانه کودکان و تخیلات آنها را تفسیر می‌کنند. همچنین فعالیت‌های آنان در حین بازی، انتقال و ضربه‌های روانی قدیمی را نیز تفسیر می‌کنند. هدف آنها افزایش میزان خودشناسی کودک و قوه کنترل هشیارانه رفتارها در او است.

تئوری فروید

فروید بازی را فعّالیّتی تخلیه‌ای (eathurtic) می‌خواند، فعّالیّتی که کودکان را با موقعیتهای دشوار آشنا می‌کند. کودک با موقعیتی خیالی که در بازی دارد به قالب بزرگسالان درمی‌آید، به تجربه‌هایی دست می‌یابد و از آن طریق می‌تواند در برابر واقعیتهای حیات مقاومت کند. او خود را در بازی با رویدادهای آزاردهنده درگیر می‌کند تا در موقعیت خیالی بازی با رنج نبردی رویاروی داشته باشد. این نوع آشنایی تخیلی سبب می‌شود کودکان از عهده آن عناصر عاطفی حیات که بیشتر جنبه مثبت دارند نیز برآیند. «لوئیس مرفی» (Lois Murphy) در کتاب خود بنام «دنیای گسترده طفولیت» درباره بازی و فعّالیّتهایی که کودک خردسال را برای مقابله با مسائل حیات آماده می‌کند به تفصیل و بطور روشن بحث کرده است.
اگر تئوریهای دینامیک یاد شده را درست بشناسیم و در بازیها به کار گیریم، می‌توانیم به قدرتی که بازی در رشد انسان دارد پی ببریم، قدرتی که استفاده از آن در طرح برنامه‌های آموزشی در جهت رشد کودکان سودمند است. توجّه ما معلّمان باید به محتوای بازی و چگونگی پیشبرد آن در جهات مطلوب باشد. آنچه از فروید می‌آموزیم وجود مایه عاطفی قوی در بازی است. پیاژه مایه شناختی بازی را قوی می‌داند. آموزش را می‌توان در این دو گستره توسعه داد. نقش اجتماعی کردن بازی نیز مهم است، که بطور مشخص گستره سوم را تشکیل می‌دهد.
به نظر «مید» (Mead) کودکان بازی را به عنوان راهی برای رشد شخصیت کنونی خود به کار می‌گیرند. آنها این کار را در بازیهای نمایشی دوران اولیه کودکی بطور عملی با اجرای نقش اطرافیان خود می‌آموزند. مفهوم «تعمیم شخصیت دیگران» generalized other که اجتماعی شدن دوران بلوغ بر پایه آن بنا می‌شود، ضمن آن که کودکان بازی می‌کنند در مرحله بعد رشد می‌کند. اساس بازیها را مقرّرات تشکیل می‌دهد که کودک باید آنها را بطور دقیق اجرا کند و الگوهایی از رفتار دیگران را همراه رفتار خود در بازی به کار بندد. 
آخرین توضیح در زمینه بازی و آموزش به پژوهش خانم لیبرمن مربوط می‌شود. او در بررسی کودکان کودکستان به ارتباط میان حالت بازی گونه رفتار آنها با پراکندگی تفکر یا قدرت ابتکارشان پی برد. بر اساس این تحقیق با ایجاد فعّالیّتهای توأم با بازی می‌توان خلاقیت را در کودک رشد داد.

فرويد معتقد است ، كودك رابايد از نظر جسمي و عاطفي و ذهني پرورش دادو يكي از وسائلي كه در پرورش سه قوه موثر است بازي مي باشد.

فرويد بر خلاف روسو، معقد بود براي درك كودك نيازي به كودكانه رفتار كردن نيست . بلكه راهي بايستي پيدا كرد تا كودك را به دوران بزرگسالي رساند.

فرويد به اصل لذت بردن اعتقاد داشت و معتقد بود بازي براي كودكان لذت بخش است و نياز كودگان را ارضا ء مي كند.

اولین مورد استفاده واقعی از بازی در درمان به پسری پنج ساله به اسم هانس کوچولو، مربوط است که فروید، طی آن به درمان ترس بیمارگونه کودک پرداخت. زمانی که فروید با هانس کوچولو کار می‌کرد.

هیچ یک از پیشنهادات روسو را تعقیب نکرد او برای اینکه هانس را درک کند خود را به جای کودک نمی‌پنداشت بلکه بیشتر از طریق پدر هانس، سعی می‌کرد تا راهی بیابد که کودک را به دوران بزرگسالی تحصیلی برساند به این ترتیب بیشترین کارهای اولیه با کودکان بر اساس روش‌های فروید انجام گرفت تا پیشنهادات روسو، زمانی که فروید بیشتر از طریق پدر هانس عمل می‌کرد تا راهی بیابد که کودک را به دوران بزرگسالی عقلی برساند فکر هانس به سمت معینی هدایت شد. از او سؤالاتی در خصوص موضوعاتی که قادر به درک کامل آن‌ها نبود پرسیده شد.

کارل گوستاو یونگ

یونگ معتقد بود که رابطه درمانی به طور خود به خود نیروی بالقوه درمان را که در درون بشر جای دارد فعال می کند. به محض فعال شدن این نیروی بالقوه شفابخش، کودک در مواردی بازی خواهد کرد که برایش ایجاد تنش و کشمکش می کند. بازی درمانگران پیرو یونگ با توجه به ویژگی های کودکان و نیازهای رشدی آنها از رویکردهای رهنمودی و غیر رهنمودی توأما استفاده می کنند.

هرمین هوگ هلموث

در اوایل قرن بیستم درمانگری به نام هرمین هوگ هلموث،برای نخستین بار بازی درمانی را به کار گرفت . هلموث گزارش نمود که  بازی  در کودک کاوی بسیار اساسی است. به خصوص در درمان کودکان هفت ساله یا کوچک‌تر  بازی  حتی می‌تواند به عنوان پلی جهت ایجاد ارتباط کلامی در مورد کودکان بزرگ‌تر مورد استفاده قرار گیرد. هلموث همچنین بر جنبه تربیتی کار با کودکان نیز تاکید نمود. خصوصیات تربیتی کماکان اهمیت خود را در کودک کاوی حفظ کرده است. هر چند که هیچ‌گونه مقررات مشخصی تا سال 1927 که اصول روانشناسی تحلیل روانی کودک تدوین شد وجود نداشت. بعد از هلموث ،آنا فروید و ملانی کلاین، کار هلموث را ادامه دادند.در سال 1927 ملانی کلاین اصول روان‌شناسی تحلیل روانی کودک را تدوین نمود و آنا فروید تئوری کلاسیک فروید، را به صورت سیستم دیگری از کودک کاوی رشد و توسعه داد.

فردریش فروبل

فردريچ فروبل ( 1852-1782) كار خود را از مهد كودك شروع كرد . معقد است بچه ها ضمن بازي ياد مي گيرند و يادگيري هنگامي نتيجه بخش است كه كودك به بازي هاي خيالي كه او را وادار به فكر كردن مي كند مي پردازد.

فروبل را پيغمبر بازي مي نامند. وي معتقد بود كه بازي يكي از مواردي است كه كودك مي تواند ياد بگيرد ، كشف كندو كنجگاويش را ارضاء كند و ي اقدامبه تهيه وسايل بازي متعددي براي كودكان نمود.

از نظر فروبل با ارزش ترين فعاليت ها، فعا ليت هاي خارج ازخانه و بازي هاي سازنده مثل: هنر، صنايع دستي، موسيقي و كتاب هستند.

نظريه ماريا مونته سوري

ماريا مونته سوري ( 1952-1870) پزشك بود . و با كودكاني كه دريادگيري ناتوان بودند كار مي كرد. وي معتقد بود كه كودكان يادگيرنده فعال هستند وچنا نچه مجموعه اي از فعاليت هاي بنيادي را انجام ندهند نمي توانند خلاق شوند . 

نظريه سوزان ايساكس

سوزان ايساكس ( 1948-1885) تحت تاثير فروبل قرار داشت. او بازي را روشي براي بيان احساس مي دانست . و همچنين معتقد بود كه بيشترين يادگيري از سن 7 سالگي آغاز مي شود .

نظريه ليو ويگوتسكي

ليو ويگوتسكي ( 1934-1896) معتقد بود كه كودك از بازي كردن لذت مي برد . زيرا در بازي دست به فعاليت هايي مي زند كه در واقعيت برايش امكان پذير نيست مانند به پرواز در آوردن هواپيما

نظريه وینی کات

دي. وي ويني كوت ( 1974-1896) معتقد بود بازي در رشد عاطفي و اجتماعي كودك نقشي مهم ايفا مي كند و با يادگيري رابطه اي بسيار نزديك دارد . مانند خرس پشما لو كه براي كودك تسلي بخش هستند .

نظريه جرومي برونر يادگيري ازطريق بازي ( يادگيري در عمل)

جرومي برونر ( 19159 ) معتقد است فعاليت هاي فيزيكي (بدني) براي رشد ذهني بچه ها ضروري است و زمينه مناسبي براي فكر كردن كودكان ايجاد    مي كند . او اعتقاد داشت بازي مي تواند فرصت كافي براي كسب چنين تجاربي را فراهم سازد.

نظريه اريك اريكسون

اريكسون (1979-1902) نظريه فرويد درباره شخصيت و ذهن را كامل كرد . او به ارتباط ميان بازي تخيلي و بازي عاطفي نيز علاقمند بود. در واقع كا ر او مقايسه بازي بزرگتر ها با بازي كودكان بود.

نظريه كريست آتي

كريست آتي نظزيه طرح وبرنامه ريزي آموزشي در بازي را مطرح كرده است.

نظريه آنا فرويد

گرچه نظريه آنا فرويد و زيگموند فرويد در مورد بازي تا حدودي به هم شبيه هستند . امّا در تكنيك ها تا اندازه زيادي با هم تفاوت دارند . آنا فرويد به ناخود آگاه اهميت مي دهد. و بر احساس همدلي تاكيد دارد. علاوه بر آن به نقاشي و رنگ آميزي كودكان در حين بازي نيز توجه بسيار دارد.

پس از آنا فرويد، ملاني كلين هم با تاكيد بر ناخود آگاه ، معتقد بود بايد فعاليت خود به خودي را جايگزين تداعي آزاد گرد . بر  اساس نظريه ملاني كلين برخورد هاي احساسي و نگراني كودك در بازي او آشكار مي شود .  

آنا فروید از بازی کودکان به گونه‌ای شبیه به روش خواب برای بزرگسالان استفاده نمود و در ورای بازی‌های تخیلی، نقاشی و رنگ کردن به دنبال انگیزه‌های ناخودآگاه بود. در هر صورت به دلیل اینکه فراخود کودک رشد نیافته تلقی شد اهمیت رفتار هیجانی موجود بین کودک و روانکاو مورد تاکید قرار گرفت. احساس همدلی قبل از این که محتوای پنهان بازی کودک برای خود او تعبیر و تفسیر شود پایه‌گذاری می‌گردد.

ملانی کلاین

از نظر ملانی کلاین، نخستین تجربه‌های کودک درباره تغذیه و حضور مادر موجب ایجاد یک رابطه موضوعی میان او و مادرش می‌شود و همین که کودک توجه خود را به سوی چیزهای دیگری غیر از سینه مادر منعطف می‌کند، عشق و امیال غریزی و نگرانی‌های کودک از موضوع ابتدایی یعنی مادر به موضوعهای دیگر منتقل می‌گردند. این انعطاف عاطفه‌ها و احساس‌های خلاق مرتبط با جهان بیرونی، مبنای اصلی سازوکار روانی بسیار مهمی به نام برون فکنی (Projection) می‌باشد.    

کلین معتقد بود، فراخود کودک تقریباً رشد یافته است و تاکید می‌نمود که لازم است به کودک تعبیر و تفسیر رفتارش بلافاصله گفته شود زیرا که در این کار اضطراب ناشی از فراخود کاملاً رشد نیافته را در کودک کاهش می‌دهد. 

کلاین ، رویکرد غیر مستقیم کارل راجرز را تغییر داد و بر اساس آن مدل بازی درمانی ویژه کودکان را به وجود آورد. کار او در کتاب معروف وی به نام ،دبیز در جستجوی خویشتن، در سال 1946 شرح داده شده است.

نظريه اتو رانگ

نظریه اتو رانگ به درمان ارتباطي معروف است ، به رابطه ي عاطفي كودك و درمانگر مي پردازد.

اتورانگ بيشتر به وضعيّت فعلي كودك توجه داشت تا به گذشته او

علاوه براو  سه روانشناس ديگر به نام هاي لوئي، سولومون وكن هم بر زمان حال تاكيد داشتند. ومعتقد به بازي درماني فعال(رابطه پويا ميان درمانگر و كودك)  بودند. بر خلاف  آنا فريد و ملاني كلين چندان بر احساس همدلي تاكيد نمي كردند.

دربازي درماني فعال تعداد ي اسباب بازي به كودك داده مي شود ودرمانگر نيزجهت تشويق كودك، خودش وارد بازي مي شود .

نظريه فردريك سو لومون پرز

پرز ( 1970-1893) بازي هاي كودكانه به سه گروه تقسيم مي كند. 3گروه بازي : 1-منظم ، بازي هايي كه داراي قواعد معين هستند ( شطرنج) 2-نا منظم: بازي هايي كه داراي قواعد معين نيستندو بيشتر جنبه تمريني دارند (خاله بازي-ماشين بازي) 3-مهارتي: مهارت ساختن در آن ها مطرح است و ميزان خلاقيت كودك را نشان   مي دهد. (برج سازي – مكعب سازي)

نظريه راجرز

راجرز (1987-1902) معتقد به مراجع محوري يا درمان غير مستقيم بود  اعتقاد به فراهم كردن شرايط دارد زيرا معتقد است مراجع خود توانايي حل مسئله را دارد.  در انتخاب نوع بازي آزادباشد.

8 اصل پايه در درمان غير مستقيم

1- ايجاد رابطه گرم وصميمي با كودك

2- پذيرش كامل

3- ايجاد آزادي عمل در كودك( در ابراز احساسات خود آزاد باشد.

4- شناخت و انعكاس احساسات كودك

5- احترام گذاشتن به كودك

6- جهت ندادن به رفتار كودك

7- شتاب نكردن در درمان

8- توجه درمانگر به محدوديت هاي كودك

بازی درمانی کودک محور 

این نوع بازی درمانی بر مبنای نظریه راجرز شکل گرفته است. در این نظریه فرض بر این است که کودکان بهترین منبع اطلاعات درباره خودشان هستند و قادرند به سوی تحقق خویش قدم بردارند و فقط باید شرایط آن مهیا شود. توجه گرم و درک همدلانه مشاور این موقعیت را فراهم می آورد. بازی درمانگران مراجع محور بر برقراری رابطه گرم و دوستانه با کودک، پذیرش وی و اعتماد به توانایی ذاتی کودک برای خودرهبری در درمان تأکید دارند.

تحولات بعدی درمان کودکان محصول مکتب راجرز بود. درمانگران مُراجع‌محور نیز گاهی از بازی برای کمک به کودکان استفاده می‌کنند تا آنها بتوانند در احساسات و مشکلات خود به جستجو بپردازند.
در دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ از فنون بی‌رهنمود عمدتا به عنوان بخشی از بازی‌درمانی استفاده می‌شد. ویرجینیا اکسلاین، (Virginia Axline) سعی کرد از روش مراجع‌محور در درمان کودکانی که مشکل روخوانی و مشکلات دیگری داشتند، استفاده کند.

نظريه ويرجينيا اكسلاين

در سال 1964 اکسلاین کتاب تاثیر گذار خود به اسم «دیب در جستجوی خویش» را منتشر کرد.این کتاب در مورد رابطه درمانی اون با پسر 5 ساله ای به اسم دیب بود که بنظر می آمد تمایلی به برقراری ارتباط ندارد و شخصیتی کناره گیر دارد. در حالی که والدین دیب به ابتلای او به اوتیسم و یا درجات شدید عقب ماندگی ذهنی مشکوک شده بودند، دیب در طول جلسات ممتد بازی درمانی خود را نشان داد.زمانی که دیب با ارتقای مهارتهایش توانست خود را آنگونه که بود به دیگران نشان دهد، اکسلاین دریافت که دیب نابغه ای است با ضریب هوشی 168.

جلسات درمانی اکسلاین با دیب منجر به پیدایش این کتاب انقلابی در زمینه بازی درمانی شد.این کتاب و رویکرد خاصش هنوز هم یکی از منابع اصلی ای است که در بسیاری از دانشگاههای مطرح تدریس می شود. اکسلاین در طول سالهای فعالیت خود کتابهای بی شماری نوشت.

او در سالهای 1940 و پس از مطالعات و بررسی های فراوان تکنیک خاص خود را در بازی درمانی بنا نهاد که بازی درمانی هدایت نشده نام دارد.هسته اصلی قواعد و تئوری بنیادی روش درمانی او ، درمان مراجع محور راجرز است.

ويرجينيا اكسلاين يك نظريه پرداز پديدار شناختي است ( 1947) پس از راجرز ، درمان غير مستقيم را در مورد كودكان به كار بست . يكي از موفقيت هاي او درمان پس بچه اي  به نام ديبز است. كه شرح كامل آن در كتابي به نام ديبز در جستجوي خويشتن به چاپ رسيده است . ديبز به تشخيص روانشناسان و پزشكان اطفال پسر بچه اي آشفته و غير عادي است .

او توانايي حرف زدن نداشت ، گاهي بدون توجه به همكلاسي ها و معلم ، مات و بدون حركت مي نشست . با چها ردست و پا روي كف اتاق راه مي رفت . . گاهي نيز جيغ و داهاي شديد را ه مي انداخت . به همين دليل معلمان ، روانشناسان و پزشك اطفال مدرسه او رابيمار رواني و يا كودكي دچار عقب افتاذدگي ذهني يا آسيب مغزي به هنگام تولد تشخيص داده بودند.

خانواده ي ديبز پس از تلاش بسيار براي درمان تصميم مي گيرند به منظور مشاوره به اكسلاين مراجعه كنند .

اكسلاين نخستين فردي بود كه بازي درماني را به صورت مدرن ، در اتاق بازي درماني انجام مي داد.

پس از چند جلسه تشخيص دادكه بيماري ديبز ‍اوتيسم است  او كودكي در خود فرو رفته  يا خود گم كرده است( خود فرو رفته : نوعي اختلال رفتاري كودك است كه با دوران شير خوارگي . اوايل دوران كودكي ارتباط دارد ، مشخصه آن بي علاقگي به ساير افراد ، اشكال در رشد زبان ، پر فعاليتي، پرخاشگري، خود تخريبي ، توجه بيش از حد به محركي نامربوط در محيط براي مدتي بسيار طولاني است )  

در اثر تلاش هاي درمانگر به مرور خود راپيداكرد و به عنوان يك فرد تيز هوش در مدرسه تيز هوشان ادامه تحصيل داد. 

اکسلاین با جزئیات فراوان توضیح داد که چگونه با دبیز کار نموده و چگونه وی توانست خود را در یک دوره درمانی، درمان نماید وی گفت هیچ‌گاه هیچ کس درباره جهان وجودی فرد به اندازه خودش مطلب نمی‌داند. آزادی مسئولیت از درون شخص رشد و توسعه می‌یابد 18 اصل، رابطه درمانی وی باعث آگاهی بسیاری از بازی درمانگرها گردیده است. به مدت بیش از ده سال بازی درمانی در آمریکا مورد عمل و پژوهش قرار گرفته است.

ویرجینیا اکسلاین تاثیر گذار ترین فرد در تاریخچه بازی درمانی است.بازی درمانی روشی مبتنی بر ارتباط غیر کلامی در خلال بازی است.این فن تلاش می کند تا درمان را تسهیل کند و در همین حال تغییرات روانشناختی و رفتاری در مراجعانی که عموما کودک هستند ایجاد کند.

هدف این است که به کودک فرصتی برای رشد شخصی، ارتقای مهارتها و درهم آمیزی با جامعه داده شود.برخی اوقات بازی درمانی روشی برای تشخیص نیز می باشد.درمانگر می تواند در طول مشاهده بازی کودک و تعاملاتی که در این حین با کودک دارد، به درک عمیقی از مشکلات او برسد.

هر دو روش بازی درمانی، ساختارمند و غیر ساختار مند، با هدف فراهم سازی فرصت مناسب برای رشد شناختی و رفتاری کودک طرح ریزی شده اند.

یکی از روشهای معمول در بازی درمانی کاهش حساسیت (حساسیت زدایی) است. هدف این روش این است که به کودک کمک کند تا رفتارهای نادرست خود را دوباره برنامه ریزی کرده و بهبود ببخشد و این یادگیری را به غالب مسائل زندگی اش تعمیم دهد.

اکسلاین سخت کار کرد تا جایگاه رویکرد غیر مستقیم خود را در بازی درمانی استحکام بخشد.رویکرد او از 8 اصل اساسی پیروی می کرد.

این اصول عبارتند از:

  • رابطه درمانی باید فراخوان و درگیر کننده باشد و در کمترین زمان ممکن احساس صمیمیت و رابطه درمانی را به درمانجو انتقال دهد.
  • کودک باید بدون قید و شرط توسط درمانگر پذیرفته شود.
  • محیط درمان نباید قضاوت کننده باشد تا کودک بدون بازداری هر حس، رفتار و درونیاتی را که دارد آشکار کند.
  • درمانگر باید به کودک توجه کند و از رفتارهای او آگاه باشد و به این ترتیب به او پاسخ فعال دهد تا کودک به آگاهی از خودش برسد.
  • درمانگر باید به توانایی کودک در پیدا کردن راه حل اعتماد کند و مشکلات او را بپذیرد و مسئولیت کودک را در تغییراتی که می دهد یا نمی دهد قبول کند.
  • درمانگر مثل سایه است،به کودک اجازه میدهد این مسیر درمانی را با حرف و عمل رهبری کند.
  • درمانگر باید دقت کند که او نباید سرعت درمان را تعیین کند بلکه خود پروسه و روال درمان، سرعت را تعیین خواهد کرد.
  • تنها محدودیتهایی قابل پذیرش هستند که در مسیر بودن درمان را تضمین کنند، ارتباط کودک و واقعیت را محکم کنند و او را از نقش خود در درمان آگاه سازند.

شوجنینگز و آنا کاتاناک

شوجنینگز و آنا کاتاناک ، عناصر غیر هدایتی بازی درمانی را برای تنظیم حرکت بازی درمانی انگلیسی ترکیب نمودند در سال 1990 سازمان درمانی دراما در بازی درمانی شروع به صدور گواهی‌نامه صلاحیت و دیپلم نمود.

نظريه رفتاردرمانگر ها

يكي از بهترين روش هاي درمان مسائل كودكان ، رفتار درماني است . اين تكنيك در تقويت رفتار مطلوب و خاموش ساختن رفتار نا مطلوب كاربرد دارد.

بسياري از مسائلي كه به مراكز مشاوره ارجاع داده مي شود مربوط به ناتواني والدين در ايجاد رابطه با كودك است .

رفتار درمانگران كمك مي كنند كه والدين و كودك بتوانند رفتار صحيح را بياموزندمعمو لاً اين كا ر در اتاق بازي درماني انجام مي شود

به اين ترتيب كه والدين نخست به صورت تماشا گر ، روند رفتار ميان كودك و درمانگر را تماشا مي كنند ، كم كم به شركت در بازي مي پردازند  و در نهايت درمانگر تماشا گر مي شود . پس از هر جلسه ، درمانگر با والدين مشاوره اي انجام مي دهد كه شامل دو  قسمت است

الف- بحث پيرامون فعاليت در اتاق باري

ب- بحث پيامون فعاليت هاي داخل خانه يا مدرسه

بازی درمانی شناختی - رفتاری

در این رویکرد برخلاف رویکرد روان تحلیل گری ، تمرکز بر اینجا و اکنون است و گفته می شود که احساسات و رفتار ما از افکارمان تأثیر می پذیرد. بازی درمانی شناختی-رفتاری اصول نظریه شناختی-رفتاری را با بازی درمانی سنتی ترکیب می کند. برخی از تکنیک های شناختی مورد استفاده در کنار بازی عبارتند از : خودگویی مثبت و آموزش خود کنترلی ،و بعضی از تکنیک های رفتاری مورد استفاده همراه بابازی عبارتند از: حساسیت زدایی منظم ، تقویت مثبت ، و الگوسازی است. بازی درمانگران شناختی- رفتاری براستفاده از اسباب بازیها و روش های رهنمودی تمرکز می کنند.

نظريه آدلر

به عقيده آدلر ( 1937-1870) از طريق بازي ، مي توان اطلاعات مفيدي را در  رابطه با وضعيت فعلي و آينده او به دست آورد . و زندگي آينده كودك را تا حدودي پيش بيني كرد .

آدلر به شيوه زندگي اهميت مي داد. معتقد بود ، مي توان با مشاهده رفتار كلامي و غير كلامي شيوه زندگي او را كشف كرد .

اطلاعاتي كه از مشاهده كودك هنگام بازي به دست مي آيد ، مي تواند به منظور راهنمايي در نحستين سال هاي زندگي او مورد استفاده قرار گيرد.

مثال : علاقه كودك به سرباز هاي اسباب بازي ، ممكن است مقدمه اي براي يك زندگي نظامي يا مديريت فروشگا هي بزرگ در آينده باشد.

براساس فرضيه آدلر ، ويژگي هاي رفتاري كودك در بازي كاملاً مشخص است ( بسياري از فرضيه هاي موجود در مورد كودك از طريق مشاهده وي در بازي قابل تاييد است )

به طور مثال : كودكي كه نياز به جلب توجه ديگران دارد ، نقش ستارگان سينما و يا خوانندگان معروف را بازي مي كند

كودكي كه به دنبال قدرت است نقش فرماندهي يك ارتش بزرگ يا مدير يك مدرسه را بازي مي كند .

يك كودك انتقام جو ممكن است عروسك هاي خود را كتك بزند. يا اسباب بازي هاي خود را بشكند

كودك گوشه گير كمتر به بازي مي پردازد.

آدلر در نظريات خود به علاقه اجتماعي نيز اهمبت داده است

علاقه اجتماعي عبارت است از تعا مل فرد با اجتماع. اگر علاقه اجتماعي در كودك رشد نكرده باشد در تعاملات اجتماعي مشكل خواهد داشت.

بازي هاي اجتماعي معمولاً مقرراتي دارد كه هر عضو گروه بايد آن را رعايت كند .

تكنيك بازي از نظر آدلر ، بازي با عروسك خيمه شب بازي : اولين مر حله در مشاوره آدلر ايجاد ارتباط با كودك است . عروسك ها در واقع مكا لمه بين كودك و مشاور را آسانتر مي كند.

آدلر بازی را وسیله ای برای ارضای غیر واقعی تمایلاتی چون برتری جویی و خودنمایی می داند. به اعتقاد او از طریق بازی اطلاعاتی به دست می آید که مربوط به حال و آینده است. بازی رابطه کودک با محیط و همنوعانش را نشان می دهد و شیوه زندگی او را آشکار می سازد. بازی به کودک می آموزد که جهت رسیدن به تفاهم با دیگران باید از مقررات و اصولی که مورد قبول همگان است پیروی کند وگرنه طرد می شود. بازی درمانگران آدلری بیشتر رهنمودی هستند و به کودکان کمک می کنند تا مهارت های ارتباطی ،مذاکره و حل مسئله را یاد بگیرند و شیوه های جدیدی را برای مقابله با مشکلات بیابند.

جیمز کتل

کتل (James mckeen cattel) می‌گوید: اگرچه کودکان نمی‌توانند ظرایف شفاهی و گفتاری شناخت‌درمانی بزرگسالان را بفهمند ولی در بازی‌درمانی شناختی ـ رفتاری می‌توانیم با فنونی مثل "الگوبرداری" از مهارت‌های مقابله‌ای سازگارانه، در کودکان تغییرات شناختی و رفتاری ایجاد کرده و از طریق بازی به‌طور غیرمستقیم تغییر شناختی را به آنها القا کنیم.

نظريه مري شريدان : بازي خود جوش ( خود برانگيخته)

در بازي خودجوش ، كودكان خود نوع ، مدت بازي و زمان توقف آن را مشخص مي كنند. بزرگتر ها ، در اختيار دادن واجازه دادن به آن ها نقش مهمي دارند. اين مسئله بسيار مهم است كه درمانگران مبتدي بايد به ارزش بازي خود جوش آگاه باشند ، تا بتوانند نقش تسهيل كننده اي دقيق را ايفاء كنند . و امكانات مناسبي در اختيار آنان قرار دهند . بايد به خاطر داشته باشيم كه هر

كودك فردي است با نياز هاي خاص خود كه در طي مراحل پيشرفت تغيير مي كند .

شرايط بازي : فضا و محيط بازي(فضا ي مناسب ، كافي و امن)  ، وسايل بازي( باسن كودك و مراحل پيشر فت او تناسب داشته باشد. براي مثال : كودكي كه به علت نا تواني جسمي داراي محدوديت در حركت است ،بايد از ابزار هايي كه به آساني قابل جابه جايي هستند استفاده شود . – بايد از نكات ايمني در باره كليه ابزار ها ي بازي كا ملاً مطمئن بود . )  ، مدت بازي : ( وقت كافي )، همبازي ها 

نكات مهم در بازي خود جوش :

1- پذيرش مسئوليت مراحل گوناگون بازي و رعايت دقيق مسائل ايمني

2- كمتر به نتيجه بازي بينديشند اجازه داده شود تا از مراحل گونا گون بازي كودكان  لذت ببرند . در واقع هدف انجام دادن بازي خود جوش است نه پرداختن به نتيجه آن .

3- درمانگر بداند چه زماني بايد در بازي كودكان دخالت كند . در مورد كار هاي نا مناسب آن ها نظر بدهد يا كار هايشان را متوقف كند.

4- نظارت غير مستقيم و مداوم عا ملي مهم است.

انواع بازي از نظر مري شريدان :

1-بازي فعال : براي رشد فيزيكي بدن بسيار مهم و ضروري است كودك به تمرين مهارت هايي مانند ( نشستن، خزيدن، ايستادن، دويدن، بالا رفتن، پريدن ، پرتاب كردن ، لگد زدن و گرفتن اشياء مي پردازد. ) پر جنب و جوش و فعال  بوده و مستلزم استفاده از سر ، تنه ، پا و دست است .  كه براي به دست آوردن قدرت، چا لاكي و ايجاد هما هنگي در حركات مي شود. پس از اين كه كودگان توانايي كنترل سر، دست و پا ها ها را به دست آورند بازي فعال آغاز مي شود

2- بازي مهارتي و اكتشافي : معمولاً بعد از سه سالگي

براي رشد محسوس كودك در خوب حركت كردن، هما هنگي ميان حركات دست و چشم و مانند آن ضروري است .

اين بازي كودك را وادار مي كند تا در پيرامون خود جستجو كرده و از طريق حواس( بينايي، شنوايي، بويايي، لامسه و چشايي) ويژگي هاي محيط  خودرا كشف كند .

3- بازي تقليدي : در رشد اجتماعي و درك كودك خيلي مهم است . زيرا نياز به مشاهده دقيق ، تكرار و گزينش مي باشد.   

بازتاب فعاليت هايي است كه كودك ميبيند، مي شنود و در اطراف او به وقوع مي پيوندد.

4- بازي هاي سازنده : مجموعه اي از حركات مفيد و ظريف حسي و درك پيوسته( ذهني سازي)  و سمبوليك مانند ( سازي) 

5- ايفاي نقش : يادگيري ، تقليد و ابداع موقعيت هاي خيالي ، در واقع فرصتي است براي به عمل در آوردن ديد گاه ها و مهارت

طبقه بندي انواع بازي از نظر ليندر، فين وندنبرگ بر حسب فعاليت ها

به استفاده از بازي به عنوان وسيله اي براي ارزيابي رشد و تحول كودكان كم سن علاقمند بود

1-بازي اكتشافي يا حسي،حركتي:شامل فعاليت هايي است كه تنها براي كسب لذت ازتحريك حس هاي جسماني حاصل مي شود

اعمال حركتي تكراري مانند كوبيدن يك قاشق به ميز ، يا پر و خالي كردن يك ظرف ماسه بازي اكتشافي هستند . 

2- بازي ارتباطي: نزديك كردن گوشي تلفن اسباب بازي به گوش و.....

3- بازي سازنده : بازي با مكعب ها

4- بازي نمايشي : ماشين سواري

5- بازي همراه با قاعده : قايم موشك بازي

6- بازي جنگي: فعاليت بسيار شديد بدني و ايجاد سر و صدا( اغلب اجتماعي و گروهي ) كشتي گرفتن   

ها كه به نوع استفاده از تخيلات و خلاقيت ها بستگي دارد.

6- بازي هاي با قاعده : از 4 سالگي

سبب ايجاد درك نسبت به تقسيم كردن سهيم شدن رعايت نوبت  بي طرفي و رفتار منصفانه و ثبت صحيح نتايج مي شود .

انواع بازي از نظر قاسم قاضي

1- بازي هاي تقليدي:

- بازي هاي نمايشي ( مهمترين نوع بازي هاي درماني) در ان احساسات ، نياز ها و عواطف كودكان انكان بروز مييابد.

- عروسك بازي

2- بازي هاي نشانه اي ( سمبوليك ) تكه چوبي را پيدا كرده ان راقايق مي نامد.

3- بازي هاي تخيلي : مثلاً تصور جريان آّب باريك به رو دخانه اي بزرگ – حركت كودك مانند يك اتومبيل 

- مكعب سازي

- نقاشي انگشتي