ماهیت انسان از دیدگاه اریک برن
برن در تدوین نطریه اش از عقاید فروید کمک فراوانی گرفته است و مفاهیم را به طرز جدیدتر و متداول تری بیان کرده است. به عقیدۀ برن، احساسات وابسته به تجربیات گذشته همانند خود تجربه در مغز جای می گیرند. این تجربیات و احساسات وابسته بدانها در هر لحظه قابل یادآوری و فراخوانی هستند و در شکل گیری ماهیت و نوع تعامل کنونی فرد نقش بسزایی را ایفا می کنند.
انسان عملا با احساسات خود زمدگی می کند. انسان به اعمالی می پردازد که علل آن همگی در گذشته قرار دارند. به نظر برن ، چگونگی رشد جسمی، روانی و اجتماعی فرد در دوران کودکی تعیین کنندۀ چگونگی فعالیتها و عمل فرد در آینده است.
انسان با خصوصیاتی که لازمۀ موفقیت در زندگی است به دنیا می آید. انسان اصولاً خوب به دنیا می آید ولی والدینش او را خراب می کنند. بر اثر تعامل با والدین نگرشهای خاصی در فرد به وجود می آید. بر اثر این تعامل، فرد برای خود طرح زندگی خاصی می ریزد. به عقیدۀ برن، انسان از دید مکتب اصالت وجود، دارای اراده ای آزاد در عمل و تصمیم گیری است و در زمان حال عمل می کند.
انسان، به عقیدۀ برن، مجموعه ای است از احساسات، اخلاقیات و کنترل آگاهانه بر خود که بر اساس هر یک از آنها می تواند در برابر عوامل محیطی پاسخگو باشد. انسان نیاز شدیدی به لمس شدن و تشخص دارد و مایل است که از خود فعالیتی بروز دهد. برن این نیازهای روانی و زیستی را اشتیاق نامیده است.
کودک بدون لمس دیگران رشد عادی نخواهد داشت و به محرومیت عاطفی دچار خواهد شد و از نوعی نگرانی رنج خواهد برد. برن رابۀ علت و معلولی را قبول دارد و انسان را تحت تأثیر علت یابی خلاقی می داند.(هریس،1973؛پاپن،1974؛جیمز،1973)