نظریه ترس از آتش جهنم هیرشی و استارک
هیرشی و استارك (1969) در پژوهشی با عنوان « آتش جهنم و تخلف » نتیجه گرفتند افراد معتقد به حیات پس از مرگ، به خاطر ترس از مجازات اخروي، کمتر احتمال دارد مرتکب رفتارمنحرفانه شوند.
بازدارنده هاي درونی با الهام از فرضـیۀ معـروف «تـرس از آتش جهنم » که آن را اولین بار هیرشی ( Hirschi ) و استارك ( Stark ) مطرح کردند . بر طبق این فرضیه افرادي که معتقد به وجود شیطان و حیات پس از مرگ هستند، به دلیل ترس از مجـازات هـاي اخـروي کمتـر احتمـال دارد کـه مرتکـب رفتـار منحرفانـه اي شـوند (Hirschi & Stark,1969: 202-203).
هریس (2003) در مقاله اي استدلال کرد که اگر ترس از مجازات هاي اخروي پس از مرگ می تواند فرد را از رفتار منحرفانه بازدارد، پس ترس از عقوب ت و مجازات الهی در طول حیات نیز می تواند فرد را از ارتکاب جرم و انحراف بازدارد . هـریس « فرضـیۀ عقوبت الهی این جهانی » را با تجزیه و تحلیل داده هاي پیمایش پرسش نامهاي بـر روي 1393 نوجوان عضو کلیسایی در امریکا، آزمون کرد و به این نتیجـه رسـید کـسانی کـه معتقدند به و جود یک خداي قدرتمند و علیم که افراد را به دلیل درستکار نبودن شان در این جهان مجازات می کند، کم تر قصد ارتکاب جرم در آینده را دارند . بنابراین فرضـیۀ « ترس از عقوبت الهی این جهانی » تأیید شد (2003, Harris ).
همادون یکی از محققان بلژیکی در مقاله اي پژوهشی با عنوان « ترس از خدا یا از انسان: تأثیر دین بر نگرش نسبت به تقلب و اسـتفادة رایگـان از وسـایل حمـل و نقـل عمومی » ضمن تأیید تجربی نظریۀ عواطف اخلاقی آدام اسمیت بـه ایـن نتیجـه رسـیده است که دین از طریق مؤلفه باور به وجود خدا بر نگرش نـسبت بـه تقلـب و اسـتفاده رایگان از وسایل حمل و نقل عمومی تأثیر می گذارد. اما چنـین تـأثیري در کـشورهایی مــشاهده شــده اســت کــه تــصورشان از خداونــد یــک موجــود فعــال، مجــازاتگر و قضاوت کننده بوده است و نه یک موجود انتزاعـی و دسـت نیـافتنی . بنـابراین همچـون پژوهشهاي قبلی، در پژوهش فوق معلوم شده است که ترس از یـک خـداي خبیـر و جزا دهنده، بر ادراك افراد از هزینه و فایده مترتب بر رفتارهاي غیراخلاقی مؤثر اسـت . البته بین افراد مذهبی و غیرمذهبی از نظر اخلاقی تفاوتی مشاهده نشده است؛ هر دو در نگرششان نسبت به فعالیت هاي متقلبانه، تحت تأثیر بـرآورد هزینـه و فایـده بـوده انـد . افرادي که از مجازات می ترسند یا به هر دلیلی هزینۀ زیـادي بـراي رفتارهـاي خاصـی قائلاند بسیار محتمل است که از آن رفتارهـاي متقلبانـه فاصـله بگیرنـد ( H'madoun ،2011 ).
مضمون اصلی « نظریه ی ریسک پذیری / ریسک گریزی » قائم به این معناست که بی دینی متضمن ریسک یا خطر از دست دادن پاداش های بالقوه ی ماورالطبیعی و دریافت مجازاتهای ابدی در سرای دیگر است، میلر و استارک (2002) ؛ روث و کرول (2007) و فریس و مونتگومری (2007) استدلال نمودند که بی دینی و نادیده گرفتن آموزه های دین فقط در صورتی امری مخاطره آمیز محسوب می شود که فرد باور داشته باشد که عواقب منفی همچون مجازات های الهی پس از مرگ وجود دارد. اگر فردی به زندگی پس از مرگ اعتقاد نداشته باشد، پیوند دادن متغیر ریسک پذیری/ریسک گریزی با دینداری منتفی بهنظر می رسد. از این رو، میلر و استارک (2002) ؛ روث و کرول (2007) و فریس و مونتگومری (2007) از « اعتقاد به زندگی پس از مرگ » و/یا « اعتقاد به بهشت و جهنم » به عنوان پروکسی یا شاخص غیرمستقیم برای سنجش ریسک پذیری استفاده نمودند .