مبانی نظری رفتار جنسی
یکی از عوامل مهم دیگر که بر کیفیت زناشویی تاثیر می گذارد رفتار جنسی است که در چارچوب نقش های جنسیتی شکل می گیرد . منظور از رفتار جنسی ترکیبی از مفاهیم ، نگرش ها ، تجربه ها ، فعالیت ها ، احساسات و اندیشه های همراه با آن است ( دنرشتاین ، 2001 ؛ به نقل از خمسه ای ، 1385).
رفتارهای جنسی در روند شکل گیری و تکامل بیش از هر عامل دیگر از بستر فرهنگی اجتماعی که در آن شکل می گیرند، متاثر می شوند.
تفاوت زنان و مردان در رفتار در رابطه جنسی تا حد زیادی از طریق نقش های جنسیتی تعیین می شود ( اسدی ، محمد شریفی و فتح آبادی ، 1392).عملکرد جنسی جنبه ضروری وجود انسان است که میتواند جز بسیار رضایت بخش و یا بسیار ناراحت کننده زندگی یک فرد را تشکیل دهد.میل جنسی آن چنان نیرویی پرتوان در ماهیت انسان است و به قدری بار هیجانی دارد که نباید تعجب کنیم در رابطه با این جنبه از رفتار انسان مشکلاتی وجود داشته باشد.
رفتار جنسی فعالیت هایی هستند كه به بیان امور جنسی و دلایل آن در هر فردی اشاره دارد. باید توجه داشت كه لزومأ رفتار جنسی كسی، نشان دهنده جهت گیری یا هویت جنسی او نیست . رفتار جنسی پاسخی به سائق زیستی است و برای بسیاری از زن و شوهرها فعالیت جنسی، کارکردی متفاوت دارد.
رفتار جنسی منشا بروز عواطف و صمیمیت ، رضایت زناشویی ، عامل کاهش تنش بین زوجین و اسباب باروری است .
تعریف رفتار جنسی
علوم مختلف زیست شناسی، روان شناسی و مردم شناسی، رفتار جنسی را متفاوت معنا كرده اند. زیست شناسان رفتار جنسی را چنین تعریف می كنند: « به هر نوع رفتاری كه احتمال تركیب اسپرم و تخمك را افزایش دهد، رفتار جنسی گفته می شود. » در این تعریف بر وظیفه ی تولید مثل تأكید شده است. تعریفی كه زیست شناسان درباره ی رفتار جنسی مطرح كردند، با كشف اسپرم به وسیله ی « آنتون فن لیوون هوك » و همكارش « جان هام » آغاز شد؛ تا این كه در سال 1875 برای اولین بار لقاح باروری بیضه به وسیله ی « اوسكار هرت وینگ » با استفاده از اسپرم در خارپوست دریایی صورت گرفت. اگر چه سلول تخم ماده در انسان به طور مستقیم تا قبل از قرن 19 مشاهده نشده بود، لیكن زیست شناسان ترجیح دادند كه رفتار جنسی را بر اساس لقاح و تولید مثل تعریف كنند.
روان شناسان نیز رفتار جنسی را چنین تعریف كرده اند: «رفتاری كه برانگیختگی جنسی ایجاد نموده و احتمال رسیدن به اوج لذت جنسی را افزایش می دهد.»
بررسی مردم شناسان و روان شناسان اجتماعی نشان می دهد كه در فرهنگ های مختلف روش های ارضای میل جنسی و به عبارت دیگر رفتارهای جنسی، به صورت های مختلفی تحقق می پذیرد.
واژه « رفتار جنسی » می تواند دال بر این موارد باشد :
1- همه کنش و واکنش های بیان کننده نقش جنسیتی فرد ( رفتارهای جنسیتی )
2- هر رفتاری که « واکنش جنسی » بدن را در بر گیرد ( رفتارهای اروتیکی )
3- همه فعل و انفعالات ضروری برای لقاح ( رفتارهای تولید مثلی )
4- همه مظاهر « غریزه زندگی » ( رفتارهای بهبود بخش زندگی )
اصطلاح رفتار جنسی می تواند به همه اعمال و واکنش های بیانگر و بازتاب دهنده نقش جنسیتی فرد ، اطلاق گردد .
اصطلاح رفتار جنسی می تواند به هر نوع رفتار مربوط به « واکنش جنسی » بدن اطلاق گردد .
رفتار جنسی از دیدگاه زیست شناسی
چرخهٔ واکنشهای جنسی مرد و زن را میتوان به چهار مرحله تقسیم کرد: تحریک، برانگیختگی جنسی، اوج لذت جنسی (ارگاسم) و مرحلهٔ آرامش.
در مرحله تحریک، بدن خود را با بالا بردن ضربان نبض و سفت کردن ماهیچهها برای آمیزش آماده میکند. در مردان خون به سمت آلت مردانه روان شده که موجب بزرگتر شدن و سفت شدن آن میشود (نعوظ). در زنان دیوارههای مهبل نمناک شده، بخش درونی مهبل پهنتر شده و کلیتوریس بزرگ میشود.
در مرحله برانگیختگی جنسی تنفس شدید میشود و سخت شدن ماهیچهها ادامه مییابد. بافتهای سر آلت مردانه متورم شده و بیضه ها بزرگ میشوند. در زنان مهبل خارجی خودش را جمع کرده و کلیتوریس منقبض میشود.
در مرحلهٔ اوج لذت جنسی یا ارگاسم فشارهای عصبی-ماهیچهای که در مراحل قبل جمع شده در چند ثانیه آزاد میشود (انزال). در زنان، مهبل شروع به انجام یک سری انقباضات منظم میکند و در مردان آلت مردانه نیز به صورت موزونی جمع شده که اسپرمها و منی را دفع کند.
نهایتاً در مرحله آرامش آلت مردانه به وضعیت قبلی بازمیگردد و در زنان مهبل و بقیه اجزای دستگاه جنسی به حالت اولیه قبل از تحریک بازمیگردند. مردان در طول این مدت قابلیت انجام آمیزش جنسی را از دست میدهند. این مرحله میتواند از چند دقیقه تا چند ساعت به طول بینجامد. زنان چنین حالت بازگشتی را ندارند و میتوانند در هر زمانی پس از مرحلهٔ آرامش، مجدد تحریک شوند.
در صورتی که اسپرم ها با موفقیت به تخمک برسند موجب تشکیل سلول تخم و بارداری میشود. برای جلوگیری از بارداری از وسایلی چون کاندوم و داروهای حاوی استروژن و پروژسترون استفاده میشود. بارداری برای انسان ۳۸ هفته طول میکشد و زمان شروع آن از آخرین قاعدگی است. نوزادانی که زودتر از ۳۸ هفته به دنیا بیایند نارس نامیده میشوند.
از دیدگاه زیستشناسی لذت جنسی نتیجه واکنشهای شیمیایی است که در مغز رخ میدهد (برخی از فیلسوفان معادل بودن فرایندهای شیمیایی مغزی و کیفیات ذهنی از جمله لذت ارگاسم را نمیپذیرند).
اکثر مطالعات روانپزشکان عصبشناس نشان میدهد که لذت جنسی ناشی از تحریک مسیر دوپامینرژیک است. اوج لذت جنسی (ارگاسم) در مردان با عمل تولید مثلی خروج اسپرم به واژن همراه است اما اوج لذت جنسی در زنان هم از طریق واژن و هم از طریق چوچوله ممکن است و میتواند از طریق چوچوله و بدون دخول هم اتفاق بیفتد. تفکیک لذت جنسی و عمل آمیزش از موضوعات مورد مناقشه میان زیستشناسان بودهاست. برخی پیشنهاد دادهاند که وجود اوج لذت جنسی در زنان از ملزومات تولید مثل زنان نیست یعنی برای لقاح اسپرم و تخمک نیازی به ارگاسم زن نیست. در نتیجه لزومی نداشته که در مسیر فرگشت این دو با یکدیگر تطبیق کامل پیدا کنند .
رابطه جنسی باعث کاهش اضطراب، افزایش حس شادی، تقویت سیستم ایمنی، تسکین درد، کاهش روانرنجوری و کاهش خطر ابتلا به سرطان پروستات میشود. افزایش رابطه جنسی در میانسالی ممکن است انسان را باهوشتر کند و اثرات مخرب افزایش سن بر نگهداری و فراخوانی اطلاعات از حافظه را جبران کند. قسمت هیپوکامپ مغز جایی است که در آن حافظه بلندمدت شکل میگیرد. با افزایش سن در پستانداران و از بین رفتن نورونهای این قسمت مغز، آنها دچار انواع « فراموشی » ها میشوند. موشها پس از قرارگرفتن در معرض مداوم و درازمدت رابطه جنسی، عملکرد حافظه و شناختشان بهبود یافتهاست. همچنین بررسیهای مغز این موشها نشان از حضور سلولهای عصبی جدید به ویژه در قسمت هیپوکامپ داشتهاست. رابطه جنسی و سکس به عنوان یک نوع تعامل احساسی و فیزیکی با افراد دیگر، موجب کاهش استرس و افزایش رشد سلولهای ناحیه هیپوکامپ میشود.
دیدگاه تکاملی
بهگفتهٔ برنارد کمپبل فرگشت انسان و گسترش قشر مغز خصوصاً لوب پیشانی و لوب آهیانهای تأثیر مهمی بر رفتار جنسی انسان داشتهاست. از یک طرف محدودهٔ تحریکاتی که میتوانند منجر به پاسخ جنسی در انسان شوند گسترش یافته و از طرف دیگر قابلیت امتناع از آمیزش -زمانی که تمام تحریکات برای آمیزش جنسی فراهم است، به وجود آمدهاست.
در مورد « گسترش محدوده تحریکاتی که میتواند منجر به پاسخ جنسی شود » میتوان گفت که به عنوان مثال به صورت یک قانون کلی در پستانداران، جنس مؤنث قبل از بلوغ به رفتارهای جنسی روی نمیآورد در حالی که جنس مذکر قبل از بلوغ گاهی به آن روی میآورد. شامپانزههای مؤنث تا حدی علاقه به آمیزش قبل از بلوغ دارند. اما در انسان در صورتی که کنترل جامعه وجود نداشته باشد، هم پسر و هم دختر غیربالغ تقریباً تمامی رفتارهای جنسی ممکن را (به جز خروج منی) از خود نشان میدهد.
از طرف دیگر « گسترش قابلیت امتناع از آمیزش » تا حدی افزایش یافته که مردان به راحتی میتواند در طول عمر خود دست به آمیزش جنسی نزنند. در زنان تمایل جنسی مربوط به استروس تقریباً از بین رفتهاست. در حالی که ترشح استروژن هنوز وجود دارد، این هورمون نقش مشخصی بازی نمیکند و رابطهٔ جنسی به دلیل تحریک جنسی تقریباً در هر زمانی میتواند برقرار شود.
مطالعه رفتار جنسی در روانشناسی
به طور کلی رفتار جنسی از دیدگاه علوم مختلف نظیر پزشکی، زیست شناسی، روان شناسی، مردم شناسی و جامعه شناسی مورد بررسی قرار گرفته است. روان شناسان و روان پزشکان فعالیت خود را در جهت مطالعه علمی مسائل جنسی از اواخر ۱۸۸۰ شروع کردند. در همان زمان مطالعه علمی رفتار جنسی نیز آغاز شد. اولین اثری که در این زمینه به چاپ رسید، کتاب «آسیبهای روانی جنسی» تألیف ریچادر فن کرافت- ابینگ (۱۹۶۵- ۱۸۸۶) بود. پس از او میتوان به هاولاک الیس و زیگموند فروید اشاره کرد که نتایج بررسیهای خود را در مورد رفتار جنسی در اوایل سده بیستم منتشر کردند (اوحدی، ۱۳۸۴).
الیس یک پزشک انگلیسی، روان شناس و نویسنده بود که نتایج بررسیهای خود را در کتاب «روان شناسی رفتار جنسی» در ۷ جلد میان سالهای ۱۸۹۷ و ۱۹۲۸ منتشر کرد. پس از او، فروید در سال ۱۹۰۵ کتاب خود را تحت عنوان « سه رساله درباره تمایل جنسی » انتشار داد.
او در این کتاب به مطالعه رشد روانی- جنسی انسان از کودکی تا بلوغ پرداخت و همچنین انحرافها و اختلالهای جنسی را مورد بررسی قرار داد. با رشد و پیشرفت علوم رفتاری، سرانجام اسکوفیلد در سال ۱۹۶۵، فهرست ۳۳ تحقیق انجام شده را در خلال ۵۰ سال گذشته منتشر کرد (کجباف، ۱۳۷۸).
کینزی رفتاری جنسی را به عنوان رفتاری که به اوج لذت جنسی منجر میشود می داند، لیکن چنین تعریفی نیز کامل و خالی از نقص نمی باشد. هاید در کتاب «ادارک تمایلات جنسی بشر» رفتار جنسی را چنین تعریف می نماید: «رفتاری که برانگیختگی جنسی ایجاد نموده و احتمال رسیدن به اوج لذت جنسی را افزایش میدهد» (ذوالفقاری، ۱۳۸۵).
در عصر ویکتوریای انگلستان، زنی به نام موشر بررسی خود را درباره میل جنسی زنان آغاز کرد. بعد از موشر، مگنوس هیرس فیلد به مطالعه علمی رفتار جنسی بشر پرداخت. هیرس فیلد آلمانی است که نتایج بسیاری از تحقیقات وی توسط نازیها از بین رفت. وی اولین موسسه بررسی رفتار جنسی را بنیاد نهاد و آن را در سطح وسیعی گسترش داد. او همچنین اولین مجله بررسی رفتارهای جنسی را منتشر نمود و در جهت مشاوره خانوادگی و راهنمایی درمشکلات جنسی، به یاری بیماران پرداخت (اوحدی، ۱۳۸۴).
یادگیری رفتار جنسی
رفتارهای جنسی به عنوان ایفای نقش جنسیتی مذکر یا مونث ، قبل از هر رفتار جنسی دیگری ، آموخته می شوند . پروسه یادگیری نقش جنسیتی ، بلافاصله از بدو تولد ، یعنی از زمانی که به نوزاد اسم مذکر یا مونث داده می شود ، لباس با رنگ صورتی یا آبی پوشانده ، و به شکلی متناسب با جنس ظاهری اش بغل می شود ، شروع می گردد . بعدها از کودک در حال رشد و در سنین بالاتر ، توقع می رود که علائم ، حرکات و رفتارهای فمنین یا ماسکولین « متناسب » با جنس ظاهری اش از خود بروز دهد ، و همین ، به نوبه خود ، بر دیگر رفتارهای جنسی او که بعد از آن یاد می گیرد ، و در زیر به آنها پرداخته می شود ، تاثیر می گذارد .
رفتار جنسی بهنجار
رفتار جنسی « بهنجار » رفتاری است که موجبات لذت فرد و شریک جنسی اش را فراهم می آورد و شامل تحریک اعضای جنسی اولیه همراه با نزدیکی است. احساس نا متناسب گناه و اضطراب در آن وجود ندارد و از سر اجبار نیست.
رفتار جنسی نابهنجار
هنگام ارزیابی بهنجار بودن رفتار جنسی مشخص شرایط بسیار اهمیت دارد همانگونه که آداب و رسوم و سنت ها هم با گذشت زمان تغییر می کنند، بسیاری از نگرشها و رفتارهای مرتبط با میل جنسی از گذشته تا کنون تغییر کرده اند. برای مثال انواع مجله ها و نوارهای ویدیویی که رفتارهای جنسی در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به نمایش می گذاشتند در دهه ۱۹۹۰ پیش پا افتاده و بی اهمیت قلمداد میشدند.
رفتار جنسی در صورت اختلال روانی محسوب میشود که :
(۱) به دیگران صدمه وارد کند .
(۲) باعث شود فرد احساس ناراحتی مستمر یا مکرر کند.
(۳) در زمینههای مهم عملکرد جنسی اختلال ایجاد نماید.
طبق ملاک اول ایجاد مزاحمت جنسی برای کودک آشکارا اختلال روانی است. طبق ملاک دوم بیزاری ناراحت کننده و مستمر از امیال جنسی اختلال روانی است.
پژوهش های انجام شده جدید ، حاکی از آن است که در بین افراد جوان، فقط ۴ درصد زنان و ۲ درصد مردان برای اولین آمیزش جنسی تا زمان ازدواج صبر کرده اند ،در مقابل ۷۵ درصد زنان و ۲۷ درصد مردان گروه مسنتر در زمان جوانی خود برای برقراری اولین رابطه جنسی تا زمان ازدواج صبر کرده بودند.
رفتار جنسی موقعیتی
رفتار جنسی وابسته به موقعیت با رفتار جنسی که فرد بهطور معمول از خود بروز میدهد، متفاوت است. سبب این تفاوت برمیگردد به محیط اجتماعی فرد که بهگونهای به فرد این اجازه را میدهد؛ یا حتی وی را وادارا یا تشویق میکند که چنی رفتاری از خود بروز دهد. چنین رفتارهایی، بهطور معمول زمانی از فرد سر میزند که به سببی، نتواند رفتار جنسی معمول و همیشگیاش را داشته باشد. در این صورت است که فرد بهجای آنکه بهطور کلی، آمیزش جنسی را ترک کند، سعی در برآورده کردن نیازش از راه رفتارهای جنسی جایگزین و وابسته به موقعیت مینماید.
یک نمونه از رفتار جنسی موقعیتی زمانی اتفاق میافتد که فردی، دگرجنسخواه باشد، اما بهسبب نداشتن دسترسی به فردی از جنس مخالف، اقدام به برقراری رابطه جنسی با همجنس خود بنماید. این نمونه را میتوان در میان برخی از سربازان، زندانیان و بهطور کلی در هر جایی که جداسازی جنسیتی صورت گرفته باشد مشاهده کرد. برعکس این موضوع نیز میتواند صادق باشد؛ یعنی زمانی که فردی، همجنسگرا باشد، اما به سبب نبود دسترسی به یک شریک همجنس، به شریکهای جنسی از جنس مخالف جذب شود.
گاهی نیز ممکن است فرد، بهطور کلی رفتار جنسیاش را در برههای از زندگیاش دگرگونی دهد. بهطور مثال ممکن است برخی افراد درگیر روابط جنسی دوجنسخواهانه شوند. این رفتار نیز میان نوجوانان و جوانان رایج است.
در زندان، مردان مردآمیز که خود را دگرجنسگرا معرفی کردهاند، رفتار همجنسگرایانه خود را « وابسته به موقعیت » و نه دوجنسگرایانه تلقی میکنند. این زندانیان اغلب گفتهاند که هنگام برقراری رابطه جنسی با یک زندانی مرد، در ذهن خود یک شریک زن را تصور میکردهاند. هنگام خودارضایی نیز رابطههای جنسی پیشین خود را به خاطر آورده و با آن تصویرسازی میکردهاند. آنها در روابط جنسی همجنسگرایانه تنها به سبب دسترسی نداشتن به شریکهای جنسی «دگرجنسخواه» شرکت میجستهاند.
رفتار جنسی پرخطر
رفتار جنسی شامل تمام فعالیت هایی (شامل، معاشقه، بوسیدن، در آغوش کشیدن، رابطه دهانی، دخول و…) است که نیازهای جنسی فرد را برآورده می کند. رفتارهای جنسی در زمینه اعمال جنسی، روابط جنسی، سلامت باروری، عفونت های مقاربتی و پیشگیری از بارداری مورد مطالعه قرار گرفته است. در حالی که رفتار جنسی و ابراز تمایلات جنسی یک پدیده طبیعی است، زمینه ای که رفتار جنسی در آن بیان می شود ممکن است رفتار را غیرعادی یا مخاطره آمیز کند. رفتار جنسی پرخطر توسط محققان به عنوان فعالیت های جنسی تعریف شده است که فرد را در معرض خطر ابتلا به بیماری های مقاربتی از جمله ویروس نقص ایمنی انسانی(HIV) قرار می دهد و در نتیجه بر سلامت آنها تأثیر می گذارد.
رفتار جنسی پرخطر فعالیتی است که احتمال ابتلای فردی که درگیر فعالیت جنسی با فرد دیگری که به عفونت مقاربتی آلوده شده است را افزایش می دهد یا باعث بارداری ناخواسته می شود. این می تواند به معنای دو چیز مشابه باشد: خود رفتار، توصیف رفتار شریک جنسی. این رفتار می تواند مقاربت محافظت نشده واژینال، دهانی یا مقعدی باشد. منظور از رفتار شریک، داشتن شرکای جنسی متعدد ، HIV مثبت یا فردی باشد که مواد مخدر تزریق می کند، چرا كه مصرف مواد با رفتارهای جنسی پرخطر همراه است.
رفتار جنسی پرخطر افراد را در معرض خطر ابتلا به عفونت های مقاربتی ( بیماری مقاربتی چیست و انواع بیماری های مقاربتی زنان و مردان ) ، حاملگی برنامه ریزی نشده و داشتن یک رابطه جنسی قبل از رسیدن به بلوغ کافی برای دانستن اینکه چه چیزی باعث ایجاد یک رابطه سالم می شود، قرار می دهد. نوجوانان و جوانان در معرض خطر بیشتری نسبت به بزرگسالان هستند.
تعریف رفتار جنسی پرخطر با توجه به فرهنگ، جنسیت، سن و آستانه متفاوت است.
نمونه هایی از رفتار جنسی پرخطر :
- رابطه جنسی محافظت نشده بدون استفاده از کاندوم مردانه یا زنانه
- تماس دهان با دستگاه تناسلی محافظت نشده (در صورت ابتلا به بیماری های منتقله جنسی)
- شروع فعالیت جنسی در سنین پایین
- داشتن چندین شریک جنسی
- داشتن یک شریک پرخطر (کسی که چندین شریک جنسی یا سایر عوامل خطر دارد)
- داشتن رابطه جنسی مقعدی محافظت نشده یا شریکی که این کار را انجام می دهد
- داشتن رابطه جنسی با شریکی که دارو تزریق کرده یا تا به حال تزریق کرده است
- کار تجارت جنسی
همچنین می تواند، رفتار پر خطر شامل انواع پارافیلیاهای جنسی باشد که سلامت فرد در ابعاد روانشناختی، جسمانی، اجتماعی-فرهنگی و رفاهی تحت تاثیر قرار می دهد. تمرکز پژوهشگران در این زمینه عمدتاً بر رابطه جنسی محافظت نشده و مشارکت در فعالیت های جنسی با چندین شریک جنسی بوده است.
اختلالات مصرف مواد اغلب با رفتارهای جنسی پرخطر همراه بوده است. به عنوان مثال، برخی از نویسندگان اشاره کرده اند که پس از مصرف الکل، یک فرد ممکن است به انواع رفتارهای مخاطره آمیز، مانند درگیری با چندین شریک جنسی و فراموش کردن استفاده از کاندوم در حین آمیزش جنسی یا استفاده نادرست از آن دست بزند.
پس از مصرف الکل، فکار تحریک آمیز برای داشتن رابطه جنسی بر افکار بازدارنده از پیامدهای نامطلوب رابطه جنسی پرخطر اولویت دارند. بنابراین افرادی که از داشتن آمیزش جنسی می ترسند ممکن است درگیر رابطه جنسی پرخطر شوند. بین میل به آمیزش جنسی و تمایل به جلوگیری از ابتلا به HIV راه فرار وجود دارد. استدلال شده است که اجتناب از خطر باعث ایجاد محدودیت شناختی برای فرد می شود و الکل یا مواد مخدر به فرد کمک می کند تا از آن محدودیت فرار کند.
هولاک الیس
هولاک الیس (1939-1858) طی سال های 1897 تا 1910 شش شماره مجله با عنوان « مطالعاتی پیرامون روانشناسی تمایلات جنسی » منتشر ساخت . الیس بسیاری از مقولاتی را که فروید بعدها در مورد آن نوشت از جمله تمایلات جنسی را پیش بینی و مطرح کرده بود . بعنوان مثال او دریافته بود که عملی بنام خود ارضایی در میان هر دو جنس و در تمامی سطوح سنی شایع است ( بجز تفکرات قدیمی که معتقد است زن خوب میل جنسی ندارد ) و همچنین بر ابعاد روانشناختی ( بجای عوامل فیزیکی ) بسیاری از مشکلات جنسی تاکید کرده بود . همچنین نوشته های او بر مطبیعت متفاوت رفتارهای جنسی انسان تاکید دارد ( مسترز و جانسون ، 1995).
زیگوند فروید
فروید میل جنسی را به طور طبیعی در انسان همانند احساس گرسنگی و میل به غذا میدانست. او میل جنسی را چنین تعریف کرد: «میل جنسی مفهومی از یک تحریک بدنی و روانی است. منبع آن محرکی است که در یکی از اعضای بدن وجود دارد و هدف آن ارضا و به ثمر رساندن تحریک بدنی و روانی است». فروید در آغاز معتقد بود که میل جنسی تنها سائقهای است که منشاء همه رفتارهای دیگر انسان است ولی پس از چندی در سال ۱۹۲۰ به تئوری غریزه دوگانه جنسی و تهاجم معتقد است و در بررسیهای نهایی خود، دو گروه بزرگ غریزی یعنی غریزه زندگی و مرگ را مشخص کرد (دژکام، ۱۳۸۱).
به اعتقاد فروید، انگیزش اساسی رفتار انسان، ماهیتی جنسی دارد. به عبارت دیگر انسان موجودی لذت طلب است. از سوی دیگر جوامع مانعی بر سر راه میل لذت طلبی انسان هستند. به همین دلیل، فروید روشهایی را مورد بحث قرار میدهد که انسان بتواند میان غریزه جنسی و محدودیتهای اجتماعی خودش، سازش ایجاد کند (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۸۵).
فروید در بررسی غرایز زندگی، عشق را به عنوان یکی از غرایز معرفی میکند. او در تعریف عشق میگوید: منظور از عشق، علاقه و محبتی است که قسمتی از آن به آمیزش های جنسی می انجامد، اما همچنان احساسهایی مانند عشق به خود، به پدر و مادر، دوستی نسبت به افراد دیگر، عشق نسبت به انسانها و برخی مفاهیم مجرد و حتی عشق به اشیای عتیقه را دربر می گیرد (کجباف، ۱۳۷۸).
فروید معتقد بود تمایلات جنسی انگیزه اولیه رفتار تمامی انسان ها و نیز علت اصلی همه انواع نوروز هاست . فروید مفاهیم بسیاری را در زمینه تمایلات جنسی ابداع کرد که شناخته شده ترین آن عقده ادیپ است که به جاذبه اجتناب ناپذیر جنسی یک کودک پسر به مادرش اشاره دارد که آمیزه ای از عشق ، نفرت ، ترس و رقابت با پدر است . فروید همچنین معتقد بود پسران بطور دائم با این وحشت مواجهند که بعنوان تنبیه آلت جنسی خود را از دست بدهند ( ترس اختگی ) و دختران دائم این حس را دارند چرا آلت جنسی مردانه ندارند ، به همین سبب رشک می ورزند ( رشک آلت ) . فروید همه این شرایط را تحت اختیار ناهشیار می دانست که سطح عمیق تری از شخصیت نسبت به هوشیاری است ( کوگان ، 1973).
کارل گوستاو یونگ
یونگ درباره غریزه جنسی چنین اظهار میکند: «علی رغم اهمیت انکارناپذیر جنسیت مع ذالک امکان پذیر نیست که همه چیز را مطلقاً به این غریزه مربوط کنیم». یونگ برخلاف فروید نقش اصلی را به غریزه جنسی نمیداد. او انرژی روانی را به منزله یک کل واحد در نظر گرفت. وی اصطلاح «لیبیدو» را به نیروی جنسی محدود نکرد، بلکه آن را جزیی از انرژی روانی کلی پنداشت. یونگ با بصیرتی عمیق نشان داد که آنچه روان تحلیل گران از ضمیر ناهشیار بیماران خود بیرون میکشند، معادلهایی هستند که در اسطورهها و نمادهای نقاط مختلف جهان اعم از فرهنگهای ابتدایی یا پیشرفته دیده میشوند (دژکام، ۱۳۸۱).
مفهوم جنسیت یکی از ابعاد روان شناسی یونگ است که در بحث از سنخهای کهن ، آن را تحت عنوان ( آنیما و آنیموس ) مطرح کرده است. اهمیت سنخهای کهن (آنیما و آنیموس) در آن است که هر کدام از این سنخهای کهن باید امکان بروز یابند، یعنی مرد باید ویژگیهای زنانه خود (نظیر ملایمت) وزن ویژگیهای مردانه خود (مانند پرخاشگری) را همراه با ویژگیهای جنسی خود بروز دهد، تا شخص هر دو وجه خود را بیان و آشکار نسازد، نمیتواند به شخصیت سالم دست یابد. ویژگیهای مختلف شخصیت باید به طور هماهنگ تکامل یابند، به طوری که رشد هیچیک از ابعاد شخصیت مانع رشد سایر ابعاد شخصیت نشود (کجباف، ۱۳۷۸).
ديدگاه هورناي درباره ميل جنسي
هورنای معتقد است علت این که گاه نیاز به محبت به صورت تمایلات جنسی در می آید، عوامل مختلفی از جمله اوضاع و احوال فرهنگی و تربیتی است. در اجتماع هایی که روابط جنسی آزاد است، بسیاری از احتیاجات روانی شکل تمایلات جنسی پیدا می کنند و به صورت عطش جنسی در می آیند.
هورناي ،در مورد رابطه بين محبت و تمايل جنسي معتقد است : ارتباط بين محبت و تمايل جنسي يك ارتباط حتمي، ضروري و هميشگي نيست. يعني نميشود گفت كه اين دو، يك پديده هستند يا ريشه و محرك واحدي دارند. به نظر وي محبت پديدهاي كاملاً جدا از تمايل جنسي است كه ميتوان گفت تنها در بعضي موارد با يكديگر ارتباط پيدا ميكنند و در يكديگر تاثير ميگذارند.گاهي تمايل جنسي وجود دارد، بي آنكه توام با محبت باشد، گاهي محبت وجود دارد، بي آنكه آميخته به تمايل جنسي باشد، مثل عشق مادر فرزندي، گاهي هم اين دو مرتبط و آميخته با يكديگرند. گاهي يكي جانشين ديگري ميشود، گاهي يكديگر را تقويت يا تضعيف ميكنند و به اين طريقي دريكديگر تاثير ميگذارند، ولي مسلماً از دو مقوله متفاوت هستند.
هورناي،معتقد است:علت اينكه در بعضي مواقع نياز به محبت كلاً،بصورت تمايل جنسي در ميآيد،عوامل مختلفي،از جمله شرايط واوضاع و احوال فرهنگي و تربيتي است.دراجتماعي كه روابط جنسي آزاداست، بسياري از نيازهاي رواني شكل تمايل جنسي پيدا ميكنندوبصورت عطش جنسي در ميآيند. عامل ديگر چگونگي وضع جسمي وفيزيكيست.بعضي افرادبطور طبيعي و غريزي تمايل شهوي قويتري از ديگران دارند. در اين صورت احتمال اينكه نيازهاي رواني خود را از طريق نزديكي جنسي و دفع شهوت ارضا نمايند زياد ميشود. عامل ديگر، كيفيت روابط جنسي شخص است. كساني كه رابطه جنسي رضايت بخش ندارند و نميتوانند از نزديكي جنسي لذت سالم و طبيعي ببرند، بيشتر حريص ميشوند و احتمال اينكه ارضاي نيازهاي رواني خود را در امور جنسي جستجو كنند، زيادتر ميشود.
نظريه آدلر درباره ميل جنسي
آدلر نيز مانند يونگ انگيزه اصلي آدمي را ميل جنسي نمي دانست و ميل به قدرت را فهم انگيزش آدمي معرفي كرد. همچنين برداشت او از انسان با يونگ متفاوت بود. او به موضوع تنازع بقا بيشتر علاقه مند بود تا موضوع اسطوره ها و نمادها. اريك فروم درباره فرويد و آدلر چنين اظهارنظر مي كند، «فرويد به پديده پرخاشگري غيرجنسي توجهي نكرد، ولي نظريه روان شناسي آدلر درست بر محور همين موضوع دور مي زند. تفاوتي كه بين اين دو نظريه به چشم مي خورد، اين است كه آدلر اين استعدادها را به صورت ديگر آزاري – خودآزاري در نظر نمي گيرد، بلكه از آنها به عنوان “احساس حقارت” و آرزوي قدرت ياد مي كند و فقط جنبه هاي معقول اين پديده ها را مي نگرد (يوسفي، 1384).
طرفداران فرويد، احساس كهتري را مشتق از عقده اختگي يا قطع آلت تناسلي كه ناشي از ترس ناهشيار در برابر از دست دادن آلت تناسلي خود و يا ناقص ماندن آن است، مي دانند. آدلر اين مكانيزم را معكوس مي سازد و عقيده دارد كه عقده اختگي مشتق از احساس كهتري است كه بر دستگاه جنسي يا تجربه جنسي مستولي و تثبيت مي شود (كجباف، 1378).
گرچه آدلر قبول نداشت كه تمايلات جنسي محرك اصلي زندگي است، به عنون يكي از تكاليف زندگي آن را پذيرفت. به نظر وي، واقعيت زيستي اين است كه ما به صورت دو جنسي موجوديت پيدا كرده ايم. تكليف زندگي، آموختن اين واقعيت است كه هر دو جنس مي توانند در رابطه جنسي، لذت و معني متقابل بيابند. ما با تعريف نقش جنسي مان بر پايه توصيف ها و پندارهاي قالبي و فرهنگي، بايد بكوشيم با جنس ديگر، و نه جنس مخالف، رابطه برقرار كنيم (نوركراس ،1999، ترجمه سيد محمدي، 1381).
ديدگاه اريك فروم درباره ميل جنسي
اريك فروم،در موردغريزه جنسي اعتقاددارد كه:ظهور ميل جنسي يكي ازمظاهررشدوتكامل آدميست وخودش را با علائم خفيفتري در سالهاي اوليه زندگي نشان ميدهد. بهتر است فشار زيادي در مورد نظارت و تربيت بر كودك خردسال وارد نكرد، زيرا جهت رشد و حركت رواني- جنسي او از راه راست و طبيعي منحرف شده و زمينه اختلالات رواني- جنسي گوناگون را در سالهاي آينده فراهم ميكند.اريك فروم نياز به ارضاي ميل جنسي را سائق هيجاني بيولوژيك و فيزيولوژيك ميداند كه بايد ارضا شود و با نيازهاي اجتماعي يا هيجانهاي اجتماعي از قبيل: همبستگي،عشق ونفرت كه از ساختارهاي اجتماعي برميخيزد، تفاوت دارد.
مهمترين تعريف انسان اين است كه انديشه او به تأمين نيازهاي جسماني محدود نيست، بلكه از آن فراتر ميرود. بشر با دو نوع سايق هيجاني راهنمايي ميشود، يكي بيولوژيكي است كه در همه يكسان است و نيازهايي را در بر ميگيرد كه لازمه بقاست، نياز به غذا و آب از جمله اين نيازها به شمار ميروند. هيجانهاي ثانويه ريشه بيولوژيكي ندارند و در همه يكسان نيستند.هيجانهايي مانند:عشق،همبستگي،حسد، نفرت، رشك وحرص و…از ساختاراجتماعي برمي خيزد. هيجان هاي اجتماعي خلاف هيجانهاي بيولوژيكي،حاصل ساختاراجتماعي هستند.
آلبرت الیس
آلبرت الیس تمامی آداب و رسوم اجتناب ناپذیر اعصار را این گونه خلاصه کرد : قانون اساسی و زیربنای تمایلات جنسی ، عشق و ازدواج را با دو بیان ساده می توان مطرح کرد :
1- اگر بعنوان سرگرمی و بازیچه است نباید آنرا انجام دهی .
2- اگر وظیفه توست باید آنرا انجام دهی ( مسترز و جانسون ، 1995).
نظريه مزلو درباره رفتار جنسي
مزلو،همچون بسياري ازروانشناسان ديگرارضاي ميل جنسي را براي بقاي نسل بشر اساسي ميداند.اونيازهاي انساني رادر يك سلسله مراتب قرار ميدهد. نياز جنسي بشر جزء نيازهاي جسماني محسوب ميشود، همچون نياز به غذا، آب، هوا، خواب. مزلو،درباره ارتباط عشق و تمايل جنسي در افراد سالم چنين اظهار عقيده ميكند: عشق و تمايل جنسي در افراد سالم اغلب به طور كامل به يكديگر آميختهاند، اگرچه عشق و تمايل جنسي دو مفهوم كاملاً مختلف هستند، و به هم آميختن اين دو مفهوم جايز نيست .
با وجود اين، بايد بگوييم كه در زندگي افراد سالم اين دو مفهوم به هم ميپيوندد و با هم ميآميزند. در واقع ميتوانيم بگوييم در زندگي افراد تحت آزمون ما، اين دو مفهوم كمتر جدايي پذيرند و كمتر از يكديگر فاصله ميگيرند. ما نميتوانيم تا آنجا پيش رويم كه مانند بعضيها بگوييم هركسي كه بتواند در فقدان عشق به لذت جنسي دست يابد، بايد انسان بيماري باشد، ليكن مطمئناً ميتوانيم در اين جهت حركت كنيم.
نظريه فرد مدار راجرز درباره رفتار جنسي
ازنظر راجرز،جامعه ما بطور سنتي براي ارزش جنسي، شرايط بسيار محدودي وضع ميكند.اين شرايط محدود كننده باعث شده است كه افراد زيادي، براي اينكه احترام بيشتري براي خود قائل شوند،ارزش مسايل جنسي خويش را ناديده بگيرند. شايد در واكنش به اين ممنوعيتهاي بيش از حد عليه جنسي بودن، به افراط كشيده شويم و معتقد باشيم، براي اين كه احساس با ارزش بودن بكنيم بايد از لحاظ جنسي موفق باشيم، مرتباً درحالت اوج لذت جنسي باشيم، هميشه برانگيخته باشيم و روان سازي و نعوظ خود را حفظ كنيم، هرگز سريعاً انزال نكنيم، بلكه هميشه انزال كنيم. قسمت اعظم اضطراب عملكرد جنسي كه مسترز و جانسون،توصيف ميكنند،درواقع بازتاب محدود كنندهاي است كه ميگويد، بايد در روابط جنسي موفق باشيم نه اينكه طبيعي باشيم.
فعاليت جنسي طبيعي، فعاليتي كه نه هدفگرا باشد نه عملكرد گرا، به احتمال زياد در قالب يك رابطه صميمي روي ميدهد. در چنين رابطهاي، شرايط ارزش بيش از حد محدود كننده يا شاق را در ارتباط با نحوه رابطه جنسي خود با شريك جنسيمان، دور ميريزيم. در يك رابطه صميمي، وقتي مشكلات جنسي پيش ميآيد، كه گاهي تقريباً همه دچار آن ميشوند، تهديد به طرد، اندك است. زن و مرد، در چنين جوي ميتوانند مشكلات جنسي خودرابررسي كنندبه حل آن همت گمارند. اگر درمانگران بدون بررسي روابط صميمي، صرفاً به كژكاريهاي جنسي بپردازند، احتمالاً زوجها را در روابطي رها ميسازند كه وقتي دچار مشكل ميشوند،بازهم به درمان نياز خواهندداشت.
نظريه گشتالتي پرز
از ديد پرز،وقتي رابطه برقرار مي كنيم،تفاوتها رابعنوان فرصت هايي براي رشد،نه دلايلي براي تعارض مي پذيريم.تفاوتها موجب ناكامي ميشوند، اما گشتالتي ها، از ناكامي به عنوان محركي براي بالندگي بيشتر استقبال مي كنند. وقتي رابطه برقرار مي كنيم، در عين حال مي پذيريم آنچه را كه دوست داريم و دوست نداريم، از ويژگي هايي خود ماست و نبايد همسرمان را به خاطر آن تحقير كنيم.
در نظريه گشتالتي،شخصيت بيشتر بر آگاهي و رابطه با خود و ديگران تأكيد ميشود. در اين نظريه روي مرزهاي افراد و محيط و عمق تماس فرد با خودش و ديگران تمركز ميشود و بر نقش مهم آگاهي فرد از خودش در محيط اطرافش از طريق حواس، احساسات بدني و هيجانات تأكيد ميشود. به نظر پرز، تماس با خود و ديگران و آگاهي از خود و ديگران در زمان حال مهمتر است تا گذشته و يا آينده.
گرچه پرز مطالب كمي درباره ميل جنسي نوشته است، افراد ديگري مانند: روزنبرگ و اوتوواتو يك رشته تمرينها را ابداع كرده اند كه به ميل جنسي كمك مي كنند تا تجربه اي كل نگرانه يا كامل باشد. تاكيد گشتالت بر تماس داشتن بر بدن، برگشتن به حواسمان، و ترك كردن عادتها و پاسخ دهي خود انگيخته با كل ارگانيزم مان به افراد كمك ميكند تا بدانند چگونه ميل جنسي مي تواند بسيار بيشتر از ارگاسم تناسلي باشد. آگاهي از تنفس يكپارچه تر، حركات لگني طبيعي تر، نحوه واقعيت بخشيدن به خيال پردازيها، نحوه لذت بردن از شوخي در آميزش جنسي، و نحوه غرق شدن در ارگاسم، بخشي از كاملتر كردن تجربه جنسي است.
نظريه وجود نگري؛اگزيستانسياليسم
تمايلات جنسي براي وجودنگرها كمتر از صميمت اهميت دارد. آنها فرض ميكنند كه اگر افراد آزادند صميمي باشند، پس چنانچه تصميم بگيرند جنسي باشند، آزادند كه چنين باشند. از ديد آنان برخلاف روان تحليل گران، تمايلات جنسي جوهر بشريت در نظر گرفته نميشود، اينكه بگوييم بايد جنسي باشيم يا نميتوانيم جنسي باشيم، درهر دو صورت اعتقاد بدي است. ما ميتوانيم از نظر جنسي آزاد باشيم، يعني آزاديم زماني به اميال جنسيمان بگوييم آري كه معتقديم بهتر است بگوييم آري، و آزاديم به اميال جنسيمان بگوييم نه، زماني كه بهتر است بگوييم نه. ما فقط در پاسخ به فرهنگ بسيار سركوبگرمان كه از قديم به اميال جنسي نه گفته است، اين برداشت نا معقول و تحريف شده را داريم كه آزادي جنسي، يعني فقط گفتن آري. بهتر است درمان جنسي وجودي را نوعي درمان شهواني در نظر بگيريم، زيرا درمانجويان ترغيب ميشوند كل بدنشان را بعنوان موجودات شهواني احساس كنندكه ازلمس كردن ولمس شدن ،ازسر تا نوك پا و نه فقط تناسلي به تناسلي،لذت ميبرند.
رويكرد شناختي
عشق و صميميت براي وجود انسان ضروري نيستند، به محض اينكه عشق را به صورت جبر مطلق تعريف كنيم، عشاق مضطرب، پرتوقع يا وابستهاي خواهيم شد. اگر به خودمان بگوييم كه بايد عشق بورزيم، سعي ميكنيم كساني را كه منبع اصلي تغذيه كننده آن هستند، تصاحب كنيم.اگر آنها عشق خود را متوجه ديگران كنند، حسادت ميورزيم، و چنانچه كسي از راه برسد و عشق ما را تصاحب كند، بدون آن نميتوانيم به زندگي خود ادامه دهيم. ميل جنسي نيز به تقدس نياز ندارد. ميل جنسي تمايل كثيفي نيست كه فقط با زاد و ولد، ازدواج، يا عشق توجيه شود. اليس به عنوان مدافع برجسته ميل جنسي بدون گناه،قبل از آغاز انقلاب جنسي دهه 1960، يكي از صاحب نظران منطقي نادر براي آزادي جنسي بود.
نظريه رشد شناختي با نظريه تحليل رواني در مواردي باهم شبيه هستند.اين موارد عبارتند از:
- هويت جنسي در آغاز بوجود ميآيد.
- تقليد رفتارهاي متناسب هر جنس با جنسيت خويش،نقش جنسی، پس از شكل گيري هويت جنسي پديد خواهد آمد.
در اين زمينه لارنس كلبرگ ،كه يكي از معروفترين نظريه پردازن شناختي است، درباره تناسب رفتار جنسي با جنسيت فرد بيان مي دارد: كودكان مفاهيم جنسي و عشقي را به تدريج ياد مي گيرند، مطمئناً آنها خود هويت خويشتن را معين كرده و همچنين هويت جنسي ديگران را مشخص خواهند كرد. وقتي پسر يا دختر هويت جنسي خود را شناخت، از والد همجنس خود به عنوان الگوي خود پيروي خواهد كرد.
ازنظر شناختيها درست است كه اگر آميزش جنسي با رابطه صميمي توأم باشد، براي افراد لذت بخشتر است، اما آنها مي گويند كه منطقي است اگر بپرسيم:چه دليلي وجود دارد كه ميل جنسي و عشق، حتماً بايد با هم باشند؟ اصرار بر اين امر كه ميل جنسي براي پاك بودن به عشق نياز دارد، ظاهراً نوعي آموزه انساني است كه در مواقعي يك گرگ اخلاقي را در لباس ميش جلوه ميدهد، نوعي عفت اخلافي و سركوبگرا كه اصرار ميورزد ميل جنسي براساس ارزش والاتر و نه با لذتي كه توليد ميكند، موجه ميشود.
ميل جنسي صرفاً ميتواند براي تفريح باشد. ميل جنسي ميتواند ابراز گرايش افراد به توليد لذت باشد. آزاد بودن در بهرهمند شدن از اين لذت عميق، به معني ناديده گرفتن ممنوعيت هاي غير منطقي جامعه ضد جنسي يا توقعات نامعقول جامعه پيشرفت گرايي است كه ارزش افراد را با تعداد ارگاسم هايي كه كسب مي كنند يا تعداد شركاي جنسي آنها مي سنجد. كساني آميزش جنسي بدون گناه و بدون اضطراب دارند كه به اندازه كافي منطقي باشند و اميال جنسي را خود را بدون نگراني و توقعات والدين يا عملكرد جنسي برآورده كنند و ابراز نمايند.
مسترز و جانسون
مسترز و جانسون معتقد بودند برای درک پیچیدگی های تمایلات جنسی انسان ، افراد باید به اهمیت آناتومی جنسی ، فیزیولوژی جنسی و نیز اطلاعات روانشناختی و جامعه شناختی پی ببرند . با وجود اطلاعات ناقص پاسخ های جنسی حاصل مطالعات حیوانات ، مسترز و جانسون تصمیم گرفتند به مطالعه مستقیم رفتار جنسی انسان بپردازند . لذا آزمایشگاهی تاسیس کردند و برای شروع به مشاهده و ثبت جزئیات برانگیختگی جنسی انسان پرداختند .
با مطالعه 382 زن و 382 مرد به انتشار کتابی با عنوان « پاسخ جنسی انسان » اقدام کردند که با استقبال و همچنین مخالفت های جدی بسیاری مواجه شد . هر چند بسیاری از افراد نتایج مطالعات مسترز و جانسون را صرفا به پاسخ های فیزیولوژیک منتهی می دیدند اما عده زیادی نیز به اهمیت این اطلاعات در درمان و روش های درمانی مشکلات جنسی پی بردند . آنها با گسترش مطالعات خود بنای سکس درمانی را پایه گذاری نمودند ( دیویدسن ، 1994).
آلفرد کینزی
در سال ۱۹۳۳ و در پی گفتگویی با یکی از همکارانش، کینزی به مطالعهٔ نظاممند و علمی مسئلهٔ تمایلات جنسی در انسان علاقهمند شد.
رونمایی گزارشهای کینزی که با انتشار کتاب رفتار جنسی در مردان در سال ۱۹۴۸ آغاز و در سال ۱۹۵۳ با کتاب رفتار جنسی در زنان دنبال گشت آن را به فراز فهرست پرفروشترین کتابها رساند و بهیکباره کینزی را به یک ستارهٔ سرشناس بدل ساخت. نوشتارهایی دربارهٔ او در نشریاتی چون تایم ، لایف، لوک و مککالز انتشار یافتند. گزارشهای کینزی که به توفانی از مجادلات انجامید، از سوی بسیاری بهعنوان زمینهساز انقلاب جنسی دههٔ ۱۹۶۰ شناخته میشود.
با رشد و پیشرفت علوم رفتاری، مطالعه رفتار جنسی بشر ضروری به نظر می رسد. گزارش های كینزی (1953) درمورد رفتار جنسی مردان و زنان، از جمله پژوهش های مهمی است كه در این زمینه صورت گرفته است. وی در یك مطالعه ی تاریخی با 5300 مرد و 5900 زن مصاحبه كرد. نتیجه این مصاحبه ها علاوه بر كسب اطلاعاتی مهم، معیار مقایسه ای را نیز در این زمینه به دست داد. كینزی معتقد بود كه بهترین شاخص نگرش یك شخص، رفتار ظاهری اوست . بر اساس چنین اعتقادی، كینزی درباره ی نگرش ها و واكنش های هیجانی زنان بررسی هایی به عمل آورده و نتایج حاصل را گزارش كرده است.
پژوهش کینزی در زمینهٔ سکس، پا را از بیان دیدگاهها و همپرسیها فراتر گذاشت تا بتواند مشاهدات عینی از اعمال جنسی را نیز دربرگیرد. این مشاهدات رفتار همجنسگرایانه با کارمندان پروژه و دیگران را نیز شامل میشدند. کینزی روند را چنین توجیه مینمود که برای کسب اطمینان از جستارهای پژوهشی، این موارد لازمالاجرا میباشند. بسیاری از کسان، علملکرد کینزی را برگرفته از گرایشهای جنسی شخصیاش میدانستند و بر این باور بودند که او کارمندانش در این پروژه را نیز چنین تشویق مینموده تا همچو وی عمل کرده و دامنهٔ اعمال جنسی خویش را تا میشود گسترش دهند، چرا که کینزی باورداشت این کار به پرسشگران کمک میکند تا پاسخ متقابل شرکت کنندگان در نظرخواهیها و مصاحبهها را بهتر درک کنند. کینزی برای بخشی از پژوهشش از اعمال جنسی کارمندان پروژه در اتاق زیر شیروانی منزلش فیلم تهیه میکرد. زندگینامهنگار سرشناس، جاناتان گاثورن-هاردی تشریح میسازد که اینکار برای تضمین محرمانه ماندن فیلم و اهتراز از رسوایی برآمده از فراگیر شدن احتمالی آن انجام گردیده بود. کینزی اسناد گوناگونی که مندرجات سکسی دربرداشتند را از سرتاسر جهان جمعآوری نموده بود که در سال ۱۹۵۶ وقتی ادارهٔ گمرک چند فیلم پورنواش را توقیف کردند، برایش دردسر ساز شدند. مشکلی که تا پیش از مرگش به شیوهٔ قانونی حل و فصل نشد.
کینزی درجلد اول گزارشهایش که به بررسی اوج لذت جنسی در نابالغین میپردازد از دادههای جداول ۳۰ تا ۳۴ استفاده کرد که گزارشی بود از مشاهدات این پدیده در بیش از ۷۰۰ کودک از سنین پنجماهه تا چهارده ساله. گفته شد که این اطلاعات از خاطرات کودکی افراد بالغ یا مشاهدات والدین یا آموزگاران آنها گردآورده شده بودهاست.
کینزی همچنین گفت که از ۹ مرد که تجربهٔ رابطهٔ جنسی با کودکان نیز داشته، مصاحبه به عمل آورده که در رابطه با پاسخها و واکنشهای کودکان در این باره گفتهاند. در آن زمان به این بخش رسیدگی زیادی نشد، ولی اینکه کینزی این مطالب را از کجا بدست آورده، امری بود که حدود ۴۰ سال بعد مورد پرسش قرار گرفت. بعدها آشکار شد که کینزی این اطلاعات را از یک مرد دارای انحراف بچهبازی و نه از چندین منبع برگرفته بودهاست. بولوگ در کتابش دلیل را پردهپوشی برای اهتراز از افشای منبع میداند. کینزی نیاز به رازداری و گمنامنگاهداری مشارکتکننده را لازمهٔ یافتن پاسخهای صادقانه دررابطه با این جستارهای ممنوعه و تابوها دیده بود. چیزی که به گمان باز-رخدهی این جرایم بهدست آن منحرف جنسی میارزید.
در خلال این امر، معیاری از میزان گرایش جنسی افراد ارائه نمود که امروزه بهنام مقیاس کینزی شناخته میشود و دامنهٔ آن از ۰ تا ۶ متغیر است. صفر نشانگر دگرجنس گرای صِرف و ۶ همجنسگرای کامل است. رتبهٔ X هم بعدها ازسوی همقطاران کینزی برای بیجنسگرایان دیده شد.
در ۱۹۳۵، کینزی کنفرانسی در دانشگاه ایندیانا ارائه نمود که نخستین سمینار عمومیاش در این جستار بود و در آن او به «بیخبری گسترده از بنیادهای سکس و فیزیولوژی» تاخته و دیدگاهش را چنین عنوان ساخت که دیرآزمایی سکس، زیان بسیاری بر روان آدمی وارد میسازد. کینزی سرمایهٔ پژوهشش را از بنیاد راکفلر فراهم نمود که او را قادر ساخت تا بدینترتیب به کاوش در رفتارهای جنسی انسان بپردازد.
هلن هانت
دکتر هلن لاکی هانت نیز نتایج تحقیق خود را درباره ی رفتار جنسی در مردان و زنان در مقایسه با بررسی های كینزی، در خلال سال 1969 در كتابی به نام «رفتار جنسی» نگاشت و در اوایل دهه ی 1970، آن را منتشر كرد. حاصل مقایسه پژوهش های هانت و كینزی بیانگر آن است كه در آمریكا، در دهه های اخیر آمیزش جنسی قبل از ازدواج رواج یافته، از تفاوت های نقش جنسی زنان و مردان كاسته شده و تفاوت ارضای تمایل جنسی در طبقه های اجتماعی مختلف از میان رفته است.
هانت در 24 ایالت از ایالات متحده ی امریكا تحقیق كرده است كه در آن 982 مرد و 1044 زن شركت داشتند. از این عده،90 درصد سفید پوست،10 درصد سیاه پوست، 71 درصد متأهل، 25 درصد مجرد و 4 درصد، مدت ها قبل ازدواج كرده بودند . در نتایج حاصل از تحقیق هانت، افزایش آمیزش جنسی قبل از ازدواج در آمریكا، بیانگر آن است كه جامعه ی آن زمان امریكا تا حدودی نسبت به گذشته، از آزادی رفتارهای جنسی بیشتری برخوردار بوده است.
«هانت» نتایج تحقیقات خود را درباره ی رفتار های جنسی در مردان و زنان در مقایسه با تحقیقات «کین» در سی سال گذشته در کتابی به نام رفتار جنسی نگاشت که در اوایل دهه ی 1970، موسسه ی play boy آن را منتشر کرد. نتیجه ی مقایسه ی تحقیقات هانت و کین در 24 ایالت از ایالات متحده انجام شده، بیانگر آن است که در دهه های اخیر، آمیزش جنسی قبل از ازدواج بر اثر آزادی های جنسی افزایش یافته است، اما آمریکاییان سعی داشته اند که نتایج تحقیقات هانت را اشتباه جلوه دهند تا خود را از مشکلات مربوط به آن برهانند.
گزارش نشریه ی آمریکایی ریدرز دایجست در سپتامبر 1996 نیز نظریه ی«هورنای» و نتایج تحقیقات «هانت» را تأیید کرد. طبق این گزارش، هر ساله 350 هزار دختر نوجوان آمریکایی در سنین بین 15 تا 19 (دوره ی دبیرستان) به سبب ارتباط های نامشروع آبستن شده و فرزندان غیر قانونی خود را به دنیا می آورند که این آمار در دهه های اخیر، سال به سال در حال افزایش است. این دختران با رویایی چون ازدواج با دوستان پسرشان، اتمام تحصیلات، شروع یک زندگی ایده آل و دست یابی به یک شغل مناسب، به این ارتباط غیر قانونی روی می آورند، ولی بسیار زود پرده های سراب گونه ی این اوهام به کنار رفته و واقعیت زندگی روی خود را نشان می دهد و متأسفانه این بیداری درست در زمانی به دست می آید که این دختران نوجوان دیگر شأنی برای برخورداری از یک زندگی سالم و ایده آل ندارند.
آندره میشل
به گفته ی «اندره میشل» در ایالت متحده آمریکا درصد متولدین کودکان نامشروع سفید پوست و غیر سفید پوست در یک دوره ی سی ساله بالا رفته است، از سال 1940 تا 1969 از صد کودک به دنیا آمده ی غیر سفید پوست، هفده کودک نامشروع بوده و در سال 1969 این درصد به 31 رسیده است و برای سفید پوستان در دوره ی یاد شده افزایش از 2 درصد به 5/3 درصد می باشد.
الدرمن
بر اساس گزارش « الدرمن » رئيس انجمن دفاع از كودكان، از هر بيست نوجوان آمريكايي، ده نفر از لحاظ جنسي فعال هستند و چهار نفر از وسايل ضدبارداري استفاده ميكنند؛ دو نفر حامله ميشوند و يك نفر متولد ميشود.
جان هاپكينز
مطالعهاي كه « جان هاپكينز » انجام داد، دريافت كه يك نفر از هر 5 نفر پانزده سالهها و يك نفر از هر 3 نفر شانزده سالهها و 43 درصد از هفده سالهها، از لحاظ جنسي فعال هستند.
لوئيس هريس پل
« لوئيس هريس پل » دريافت كه 57 درصد از هفده سالهها، 46 درصد از شانزده سالهها و 29 درصد از پانزده سالهها، از لحاظ جنسي فعال هستند و هشتاد درصد از دختراني كه وارد دانشگاه ميشوند، حداقل يكبار رابطه جنسي داشتهاند (Shahid Athar, 1990: 7).