روان درمانی از دوبخش تشکیل شده است که یکی روان و دیگری درمان می باشد. منظور از روان همان روح انسان است. بخش اول که همان روان یا روح است در قرآن مجید ۲۱ بار تکرار شده‌است، و معانی متعددی دارد. از جمله: فرشته وحی(جبرئیل)؛ که به صورت «روح القدس» ( نحل، ۱۰۳ ) و «روح الامین» ( شعراء، ۱۹۳ ) به کار رفته‌است. فرشته‌ای که بالاتر از همه ملایک است، یا موجودی برتر از ملایک. ( قدر، ۴ ) ( نبأ، ۳۸ ) ( معارج، ۴ و ۵ ) . روح مستقل از جسم در انسان (نفس انسانی) : قرآن در آیات ۲۹ حجر، ۷۲ «ص» و ۹ سجده می‌فرماید: خدا پس از تکمیل خلقت انسان و نظام بخشیدن به آن، از روح خویش در آن دمید، و سپس به فرشتگان دستور داد بر او سجده کنند. بنابراین استفاده از واژه روان ( روح ) به قدمت خلقت بشر می باشد.

وقتی در سیر تاریخی به روان شناسی اسلامی و فلسفه شرقی می نگریم، رازی، ابن سینا و مولانا را نیز می یابیم. تئوری مبتنی بر روان درمانی برای اولین بار در شرق میانه توسط رازی که پزشک فارسی و متفکر روانی بود توسعه پیدا کرد. همچنین بقراط روان درمانی علمی – تجربی را از پیش خبر داده بود.

افلاطون این نکته را روشن ساخت که بیماران روانی مسئول اعمال خود نیستند و نباید آنها را مجازات کرد. ارسطو نیز در رابطه با بیماریهای روانی از نظریه اخلاط چهارگانه که به وسیله بقراط ارائه شده بود تبعیت کرد .

در ایران تاریخ روانپزشکی قدمتی همچون طب دارد . در قرون وسطی که بیماران روانی را در غرب به بهانه ی جادوگری یا جن زدگی تنبیه یا شکنجه یا غل و زنجیر میکردند در ممالک اسلامی بخصوص ایران رفتاری انسانی با انان در پیش میگرفتند و با گیاهان داروئی ، عطریات ، موسیقی و روشهای مشابه مشاوره آنان را درمان کرده یا در آسایشگاههای خاصی نگهداری میکردند . رازی وابن سینا در کتابهایشان به اختلالهای روانی همچون مالیخولیا ، شیدائی ( مانیا ) و سرسام ( دلیریوم ) اشاراتی داشته اند . ابوعلی سینا در کتاب قانون خود توضیح داد که بعضی از بیماری‌های جسمی ناشی از اختلات هیجانی می‌باشد. کتاب وی به طور گسترده‌ای توسط درمانگران مسیحی و مسلمان مورد استفاده قرار گرفت.

به طور خلاصه می توان گفت که از نظر تاریخی تکامل روان درمانی از ۵ مرحله گذشته است. در اولین مرحله جادو نقش عمده ای به عهده داشته است و کاهنان و جادوگران اولین رواندرمانگران روانی بوده اند. در دومین مرحله جادو جای خود را به مذهب داد و در این زمان بر قدرتهای مابعد الطبیعه تاکید می شد. مرحله بعد فلسفی بود که در بین یونانیان آتن سوفسطایی هایی وجود داشتند که برای حل مسائل زندگی روشهایی را پیشنهاد می کردند. در چهارمین مرحله که بر اثر پیشرفت علم ظهور کرد از دارو استفاده می شد و دیدگاه جهان را نسبت به بیماری روانی تغییر داد. در محله آخر نیز روان درمانی با فروید روی کار آمد و اجزای اساسی نظام مطرح شده توسط فروید اساس شیوه روان شناسی معاصر را فراهم آورد ( شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۷۸ ) .

روان درمانی در ایران دوران اسلامی

به نظر می رسد که قسمت عمده طرز فکر عامیانه ایرانیان درباره بیماری روانی در دوره های قبل و بعد از اسلام چندان تغییر نکرده است . در هر حال مجموعه ای از نظرات پزشکان و حکماء یونان درباره بیماری ها و علت آنها و درمان بخشی روحانی به وسیله کاهنان و موبدان از یک طرف و توسل به سحر و جادو در بین طبقات مختلف توده مردم از طرف دیگر ساری و جاری بوده است .

در ایران اسلامی آراء و نظرات مربوط به بیماری و سلامت روان از جنبه های مختلف مورد توجه بوده است .

1- از یک طرف عوارض ناشی از ضعف عقل و اختلال رفتار از همان ابتدای کار توسط مذهب اسلام شناخته شده و اصول فقهی و حقوقی خاصی برای اداره امور مالی و صیانت خود و وابستگان این قبیل افراد وضع شده است .

2- از طرف دیگر فلاسفه و اندیشمندان مسلمان در بررسی ها و نگارش های خود درباره نفس انسانی به پدیده های نامتعارف و یا نابهنجار نفس نیز توجه داشته اند .

3- در این میان اهمیت و ارزش خاصی که فرهنگ ایران برای خرد و دانش قائل بود باعث شده که فعالیت های عقلانی نفس ، اخلاقیات ، شناخت خیر و شر و شایست و ناشایست بیشتر مورد توجه فلاسفه قرار گیرد .

4- بررسی رفتار نابهنجار و جنبه های اجتماعی و عاطفی آن به پزشکان واگذار گردد . پزشکان ایرانی که از علایق دینی و دانش های روانی غیر عادی را به عنوان جزئی از حیطه تخصص خود تلقی نموده و در شناخت و معالجه آنها از همان مبانی عقلی و روش شناسی علمی که در بیماری های دیگر اعضای بدن معمول می داشته اند استفاده می کرده اند .

تعریفی که نظامی عروضی در مقالت چهارم از چهار مقاله خود از طب و طبابت کرده است ، در حقیقت تبلوری است از طرز تفکر اسلامی درباره پزشک مسلمان ایرانی . گفته نظامی عروضی این چنین است : « طب صناعتی است که بدان صناعت در بدن انسان نگاه دارند چون زایل شود بازآرند و بیارایند او را به درازای موی و پاکی روی و خوشی بوی و گشادگی ، اما طبیب باید که رقیق الخلق ، حکیم النفس و جید الحدس باشد و حدس حرکتی باشد که نفس را بود در آرای صائبه که سرعت انتقالی بود از معلوم به مجهول و هر طبیب که شرف نفس انسان نشناسد رقیق الخلق نبود ، تا منطق نداند حکیم النفس نبود ، تا موید نبود به تایید الهی جید الحدس نبود و هر که جیدالحدس نبود به معرفت علت نرسد » .

ابوالحسن علی بن سهل رَبَّن الطبری

ابن ربن (247-192 ه.ق) ، کاشف مسری بودن سل ریوی و به روایتی استاد زکریای رازی بوده‌است. برخی وی را در کنار زکریای رازی، ابن سینا و مجوسی یکی از « ارکان چهارگانه طب اسلامی » دانسته‌اند؛ گرچه برخی نیز با این نظر مخالفند.

او طبابت را از پدرش یادگرفت و سپس با مطالعهٔ آثار یونانیان و دیگر دانشمندان، علمش را در این باره تکمیل نمود.

نخستین پزشک مسلمان به نام ربن طبری درباره نقش مغز در بروز علائم روانی سخن گفته است.

« فردوس الحکمة » مهم‌ترین اثر ابن ربن و دائرةالمعارفی با موضوع طب است که از اولین کتاب‌های پزشکی و یکی از قدیمی‌ترین و معتبرترین آثار در طب اسلامی است.

کتاب معروف او «فردوس الحکمه‌» نام دارد کـه دوره کـامل طب، درمان و بهداشت است و دارای هفت جـلد و سـی مقاله و سـیصد و شـصت بـاب است.
در جلد اول‌ کتاب‌ راجع به بـعضی افـکار فلسفی و مقولات و طبایع و عناصر و تناسخ و کون و فساد سخن رفته.
و جلد دوم کتاب از مـوضوعات روانـی چون نفس، عقل، هیولا، حواس، رنگ، بو، نیروهای اداره‌کننده‌ بدن، خواب‌ و بـیداری،‌ خوشی و اندوه، شرمساری، شهوت، فکر و خشم، شـجاعت، تـرس، بخل، فراموشی، عطسه، تشویش، خدر، کابوس و تربیت کودک بحث شـده اسـت.
جلد چهارم کتاب به‌ بیماریهای عصبی مانند لقوه(پارکینسون)، فالج، غش(صرع) و سکسکه اشاره شده است.

ابن ربن این کتاب را در سومین سال خلافت متوکل نوشت. وی در این کتاب غیر از طب دربارهٔ بعضی علوم دیگر و مطالب متفرقه نظیر حکمت طبیعی، تجربیات شخصی، فلسفه، جانورشناسی، رویان‌شناسی، روان‌شناسی، هواشناسی و ستاره‌شناسی مطالبی نوشته‌است. زکریای رازی در الحاوی و ابن بیطار در جامع المفردات از این کتاب یاد کرده‌اند.

در آثار ابن ربن دعا، سحر و جادو، ستاره‌شناسی و اعتقاد به پدیده‌های مختلف نیز پیدا می‌شود. او تحت تأثیر باورها و روش‌های درمانی عامیانه نیز قرار داشت. وی علاوه بر مطالب علمی، به تأثیر اجرام آسمانی و ستارگان، کانی‌ها و گیاهان و جانداران در ایجاد یا درمان امراض اشاره کرده‌است؛ حتی بعضاً روش‌های جادویی ( نظیر طلسمات و تعاویذ ) را هم در کنار روش‌های علمی برای درمان بیماری‌ها تجویز کرده‌است. ابن ربن همچنین راجع‌به کاربرد گیاهان و اجزای بدن حیوانات در طب نیز نوشته‌است؛ حتی بعضاً توضیحاتی در مورد کاربرد اینها ارائه داده که به علم طب مربوط نیست.

ابوبکر محمد زکریای رازی

مـحمد زکـریای رازی (313-251 ه.ق) از بـزرگترین و مـبتکرترین پزشکان اسلامی و مؤلفین پر ‌‌کـار‌ کـه جنبه پزشکی او بر سایر جنبه‌های علمی او غلبه داشته و اگر‌ او‌ را‌ پزشک‌ترین پزشک تاریخ پزشکی ایـران بـدانیم اغراق نیست. مقام و منزلت پزشکی او تا بـدانجا رسـید‌ که بـر نـظرات جـالینوس نقدها نوشت و کتب مـورد قبول و معتبر جالینوس‌ را ترجمه و برای‌ شاگردان‌ خود و نسلهای بعدی به یادگار گذاشت.
رازی قدیمی‌ترین پزشک دوران اسـلامی اسـت که کتابها و جزواتی در زمینه بیماریها و بـهداشت روانـی نـوشت و نـجوه درمـانهای چشمگیر و تحسین‌انگیز او در‌ تـاریخ ثـبت گردیده است.

کتابهای " طب النفوس‌ "یا " طب الروحانی‌ "رازی از قدیمترین کتابهایی است که به توصیف حالات روحی آدمی و درمـان آنـها اخـتصاص داشته است.(-در‌ ضـمن‌ رازی جزوه‌هایی تحت عنوان:"درباره عادتی که بصورت طبیعی در‌ می‌آید"نوشته‌ که مرور بر آن توجه خواننده را به فرضیه بازتاب شرطی Sherington معطوف می‌دارد.)

رازی تألیفات و تجارب فراوانی در مورد بـیماریهای‌ کـودکان‌ و درمـان آنـها داشـت کـه از این لحاظ او را باید پدر تخصص بیماریهای کودکان نیز دانست. هنچنین رازی به مبانی اخلاقی در طبابت سخت پای‌بند و از طبیب‌نمایانی که طب‌ را‌ وسیله سوداگری قرار داده بودند گریزان و در رنج بود. شاید براساس همین نـگرش بود که جزوه‌هایی در زمینه اخلاق و آداب پزشکی فراهم آورد و به یکی از شاگردان‌ خود‌ که به سمت پزشک ویژه یکی از امرا منصوب گردیده بود هدیه کرد. این جزوه حاوی یک سلسله اخلاقیات پزشکی و جـنبه‌های روانـی در رابطه پزشک و بیمار می‌باشد. رازی جزئیات‌ دیگری‌ شگفت‌آور‌ رازی داستانهای بسیاری موجود است‌ که‌ با‌ گذشت زمان و افزوده شدن شاخ و برگهایی بر آنها شکل واقعی خود را از دست داده است. از جمله درمان های چشمگیر رازی که معروفیت تاریخی یافته‌ و صـرفا‌ جـنبه درمان روانی داشته یکی درمـان امـیر منصور سامانی است‌ که متبلا به رماتیسم مفصلی بوده و کلیه پزشکان معالج وی در آن کار مانده بودند تا اینکه‌ رازی‌ به‌ فراست از تحریک هیجان و خشم و بـرون ریـختن آنها برای‌ درمان‌ امـیر اسـتفاده کرد (چهار مقاله عروضی).

نمونه دیگر درمان کنیزکی است از اندرون امیر که دچار عرق‌ النساء‌ ناگهانی‌ شد و چون در دسترس وی هیچ دارویی نبود دست به تدبیر‌ نفسانی‌ زد‌ و با تحریک هیجان و شرم دخترک را درمـان نمود.

چـون بماند از علاج‌ جسمانی‌ ‌

دست‌ زدء بر علاج نفسانی

این حکایت را جامی شاعر نامدار فارسی‌گوی در کتاب سلسله‌ الذهب‌ به نظم درآورده است. به نظر چنین می‌رسد که رازی با آگاهی که از‌ عادت‌ و طبیعت انسانی و کم و کـیف آن داشـته است، بازتابهای شـرطی را در درمان بیماران‌ بکار‌ برده و به تلقین اعتقاد فراوان داشته است. از این رو می‌توان او را‌ اولین‌ پزشک‌ ایرانی دوران اسلامی دانـست که نوعی رفتاردرمانی را در درمان روزمره خود بکار می‌گرفته است. او‌ همچنین‌ در روانـپزشکی بـه تـأثیرات روحی معتقد بوده و گفته است که:" مزاج جسم‌ تابع‌ اخلاق‌ نفس است و طبیب جسم باید طبیب نفس بـاشد ".مطلبی ‌ ‌کـه در اکثر کتب درباره رازی‌ آمده‌ است‌ اینکه او در واپسین زمان حیات از اثر چشم درد کـور شـد‌ و هـیچگونه درمان و عمل جراحی از نپذیرفت عذرش این بود که دیگر نمی‌خواهد چشم به این‌ جهانی‌ کـه از آن سیرشده و ناپایداری آن ار دریافته بود بگشاید به‌ قول‌ کلیم کاشانی:

وضع زمانه قابل دیدن دوبـاره‌ نیست‌ ‌

رو‌ پس نکرد هر کـه از ایـن خاکدان‌ گذشت

و این نشانه‌ای از افسردگی ناشی از آن است که‌ در‌ اواخر عمر با آن دست‌ به‌ گریبان بوده‌ است. شاید‌ هم‌ با وقوفی که از بیماری و روند‌ آن و حالت خود داشته کوری خود را غیر قابل بـرگشت می‌دانسته‌ و به همین دلیل به عمل جراحی‌ رضا نداده است.احتمال دیگر‌ اینکه‌ ترس و وسواسی که او‌ را‌ از سوار شدن به قایق و رفتن به عیادت امیر منصور سامانی بازداشت‌ در‌ مورد درمان خود به دسـت‌ شـاگردانش‌ بر‌ او مستولی گردیده‌ بود.جالب‌ اینجاست که رازی با‌ وجودی‌ که خود توصیه کرده بود که:"طبیب باید بیمارش را به بهبود و سلامت امیدوار‌ گرداند‌ ولو آنکه خود امیدی به بهبود‌ بیمار‌ نداشته باشد"خود‌ او‌ بـه‌ عـلت افسردگی در آخرین‌ لحظات عمر برخلاف آنچه که گفته بود عمل کرد و نومیدی او تا بدانجا رسید‌ که‌ مصداق کامل این شعر شد.

روزی‌ علاج‌ مردم‌ بیمار‌ کردمی‌

اکنون چنان شدم‌ کـه‌ نـدانم دوای خویش

علی بن عباس مجوسی اهوازی ارجانی

علی بن عباس مجوسی اهوازی ارجانی (384-318ه) در زبان لاتین به نام Haly Abbas یا Ali Abbas شناخته می‌شود پزشک و روانشناس برجستهٔ ایرانی سده چهارم هجری و از اعضای دارالحکمه بود.

وی در اهواز متولد شد و علم پزشکی را نزد ابوماهر فارسی (موسی بن سیّار) آموخت و پس از ابوماهر او خود به مطالعه کتاب‌های پیشینیان پرداخت. چون اجداد او بر دین زرتشتی بودند او را مجوسی نامیده‌اند.

مجوسی از بزرگ‌ترین پزشکان دولت آل بویه بود و پزشک مخصوص عضدالدوله دیلمی فنا خسرو گردید. فناخسرو به پزشکی علاقه‌مند بود و بیمارستانی در شیراز و سپس بیمارستان العضدی در بغداد را تأسیس نمود که مجوسی در آن مشفول به کار گردید.

بزرگترین اثر وی کتاب مَلِکی است که تقدیم به فناخسرو نمود. این کتاب منظمتر و خلاصه تر از کتاب الحاوی رازی و کاربردی تر از کتاب قانون ابن سینا می‌باشد که بعد از آن منتشر گردید. این کتاب در ۲۰ فصل نگاشته شده‌است که ۱۰ فصل اول أن مقدمات نظری و ۱۰ فصل دیگر بر جنبه‌های عملی پزشکی تأکید دارند.

کتاب ملکی دو بار به لاتین ترجمه گشت. ترجمه اول در سال ۱۰۸۷ میلادی توسط کنستانتین آفریقایی و ترجمه دوم که ترجمه کاملتری بود در سال ۱۱۲۷ میلادی توسط استفان پیزایی انجام شد. روش علمی مورد استفاده او در مورد پدیده‌های طبیعی در کتاب ملکی شباهت زیادی به روش امروزی مورد استفاده در تحقیقات پزشکی دارد. کتاب ملکی موضوعات مختلفی مانند آناتومی، فیزیولوژی، بیماری‌های روانی و علوم اعصاب را پوشش می‌دهد. او همچنین بر اخلاق در پزشکی و رابطه سالم بین پزشک و بیمار تأکید دارد.

وی پزشکی را نزد ابوماهر فارسی ، (موسی بن سیار) آموخت و پس از ابوماهر، به مطالعه کتاب‌های پیشینیان پرداخت.
او نویسنده کتاب « کامل الصناعة المعروف بالملکی » بوده و گویا آن را برای عضدالدوله دیلمی تالیف کرده است. این کتاب که چند سالی در کشورهای اروپایی تدریس شد، در ردیف کتاب‌های « الحاوی » و « قانون » است. وی در این کتاب ابتدا آراء حکمای پیشین از قبیل جالینوس ، بقراط و رازی را بررسی و نقد کرده و سپس عقاید خویش را بیان می‌کند. پس از آنکه کتاب قانون نوشته شد کتاب او را کنار گذاشتند و قانون جای او را گرفت.
وی احتمالا به سیستم مویرگ‌های بدن پی برده است. همچنین او اولین کسی است که دریافته تولد نوزاد از رحم به خودی خود نیست، بلکه با انقباض ماهیچه‌های رحم صورت می‌گیرد.

از تاریخ درگذشت مجوسی و شرح حال وی تفصیلی در دست نیست همین قدر می‌دانیم که تا سال ۳۸۳ ه‍.ق زنده بوده‌است.

اهوازی در فاصله زمانی بین دو اسطوره پزشکی بعد از رازی و قبل از ابن‌سینا می‌ زیسته و از جمله اطبای بزرگ اسلامی ایرانی است که خدمتی بسزا به طب اسلامی و طب دنیا کرده است. وی با چهار طبیب بزرگ ایرانی، طبری، رازی، ابن سینا و گرگانی ارکان مهم و بزرگ طب اسلامی را تشکیل می دهند.

وی نخستین پزشک مسلمانی است که کتاب‌ هایش به لاتین ترجمه شدند و از بزرگترین پزشکان دولت آل بویه بود و پزشک شخصی عضدالدوله فنا خسرو شد. فناخسرو به پزشکی علاقه ‌مند بود و بیمارستانی در شیراز و سپس بیمارستان العضدی در بغداد را تاسیس کرد که مجوسی در آن مشغول به کار شد.

اکتشافات علی اهوازی:

علی اهوازی در کتاب « الملکی »، بیماری ‌های آبله، سرخک، جذام، شپش بدن، کچلی، فیدازین، اگزما، درماتیت، سبورئیک‌ را شرح‌ داده و مـی ‌توان او را پدر « درماتولوژی » در شرق به‌ حساب آورد. وی در علاج سرطان در این کتاب می گوید: سرطان ورمی است سخت و صلب که آدمی بدان مبتلا می‌گردد.» سپس علل و اسباب و نشانه‌ ها و علاج آن را بیان می‌دارد.

او نخستین پزشکی است كه وجود یک شبكه مویرگی را میان رگ‌ های جهنده و غیرجهنده، یعنی میان سرخرگ ها و سیاه ‌رگ ‌ها، بیان كرده است. اهوازی در مطالعات خود به عمل انقباض و انبساط قلب توجه كرده و قبل از ویلیام ‌هاروی، دانشمند انگلیسی که او را کاشف دستگاه گردش خون می‌دانند، به اهمیت گردش خون در مویرگ‌ها واقف بوده است.

روانشناسی و علوم اعصاب

وی در کتاب خویش در مقاله پانزدهم در 82 باب ، آناتومی اعصاب و فیزیولوژی عصبی را توضیح داد و نخستین کسی بود که بیماری‌های روانی مختلفی شامل خودبیمارانگاری ، کما ، همی‌پارزی ، کما ، مننژیت ، یادزدودگی ، خستگی و اندوه عشق را مورد بحث قرار داد. وی مراقبت از سلامتی را از طریق تغذیه مقدم بر داروها می‌شمرد.

ابوبکر ربیع ابن احمد الاخوینی البخاری

طبیب سرشناس و پرتجربه اواخر قرن 4 تا اوایل قرن 5 هجری که از تربیت یافتگان مکتب رازی بوده است . آگاهی زیادی درباره تاریخ تولد و فوت و شرح احوال او در دست نیست به جز اینکه همه عمر به کار پزشکی اشتغال داشته و در عصر خود پزشکی مشهور بوده است . وی در کتاب خود در یک مورد نوشته است که ملکه یا ملکی را خود درمان کرده است . اثر بسیار معروف او کتاب « هدایت المتعلمین فی طب » است که آن را باید نخستین کتاب درسی پزشکی ایران در دوران اسلامی دانست که فصل هایی از آن به روانپزشکی و اعصاب اختصاص یافته است . به روایت مقاله چهارم از چهار مقاله عروضی این کتاب از کتاب های معتبر پزشکی است که خواندن آن به راهنمایی استادی مجرب بر هر طبیبی فرض بوده است . اخوینی توجه خاص به اعصاب و روان داشته و به همین دلیل در کتاب مزبور اشاره کرده است که به علت توفیق فراوان در درمان بیماران مالاخولیایی او را « پزشک دیوانگان » نام کرده بودند . وی در این مورد به تجارب سی ساله خود نیز اشاره کرده است . او چند فصل از کتاب خود را به تشریح مغز و اعصاب ، بیماری مغز ، بیماری های روانی ، قوا و حالات نفسانی و ارائه شرح حال بیماران روانی و عصبی اختصاص داده است . بنابر این کتاب مزبور از لحاظ تاریخ روانپزشکی و روانشناسی در ایران از یک موقعیت ویژه برخوردار است .

حجت الحق ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا

ابن سینا ملقب به شیخ الرئیس یا معلم ثانی چهره سرشناس پزشکی ، علم و سیاست تاریخ ایران که حدود 99 اثر به او منتسب است و 16 کتاب از آن در طب است . مباحث روانشناسی و روانپزشکی کتاب ها و رساله های ویژه ای را به خود اختصاص داده است از آن جمله :

کتاب رواشناسی شفا که دارای یک گفتار و 5 مقاله است .

مقاله اول شامل چهار فصل است از این قرار : فصل اول در اثبات وجود نفس و بیان حد آن از نظری که نفس است . فصل دوم در یادآوری نظرات قدما در حقیقت نفس و شکستن این آراء ، فصل سوم در این که نفس جوهر است ، فصل چهارم در بیان اینکه اختلاف کارهای نفس به سبب اختلاف قوای آن است .

مقاله دوم شامل پنج فصل است : فصل اول در تحقق قوای منسوب به نفس نباتی . فصل دوم تحقیق در اقسام ادراکات بشری . فصل سوم در حس لمس . فصل چهارم در ذائقه و شامه و فصل پنجم در حس شنوایی .

مقاله سوم دارای هشت فصل است که در این هشت فصل مطالب متفاوت و دقیقی در مورد نور ، رنگ ، چشم ، بینایی ، ادراک ، نفس و عقل آورده است .

کتابهای دیگر شیخ که بیشتر جنبه روانپزشکی دارد عبارتند از کتاب دفع الغم و الهم که درباره درمان تشویش و افسردگی است . رساله فی تبیین ماهیت الحزن که موضوع آن همان افسردگی است . این اثر به ظاهر با کتاب دیگر منسوب به شیخ تحت عنوان « الحزن و اسبابه » یکی است . رساله درباره نبض که قسمتی از آن به جنبه های هیجانی نبض اختصاص داده شده است . کتاب قانون ، فصل عشق ، امراض روحی و مغزی ، رخوت و کسالت ، بیخوابی و نسیان ، ترس و جبن و مالیخولیا .

ابن سینا هم مانند رازی در درمان بیماری های روانی به تلقین و استفاده از بازتاب های شرطی معتقد بوده و بطور کلی امور نفسانی را با حالات جسمانی مربوط می داند . همچنین او رابطه بین اختلالات دستگاه گوارشی و تاثیر آنها را در روحیات و تاثیر عوامل روحی را در سلامت جسم به خوبی شناخته بود .

سید اسماعیل جرجانی

سید اسماعیل جرجانی (531-434ه) از مردان نامدار تاریخ پزشکی ایران که از میان تالیفات پزشکی او دو کتاب تا به امروز مورد مراجعه اهل علم پزشکی بوده است یکی کتاب بزرگ و جامع ذخیره خوارزمشاهی و دیگری خلاصه ذخیره بنام الاغراض الطبیبه . جرجانی در خدمت قطب الدین محمد ابن انوشتکین اولین پادشاه سلسله خوارزمشاهی و پسرش علاءالدوله اتسز بود و در سال 504 هجری به قراری که در مقدمه کتاب ذخیره آمده است در سفری که در معیت قطب الدین محمد قصد خوارزم کرد ، کتاب ذخیره خوارزمشاهی را به نام وی فراهم نمود .

سید اسماعیل جرجانی تا آخر عمر در مرو بود و در این شهر به پزشکی و تدریس این علم اشتغال داشت . برای جرجانی تالیف کتاب ذخیره که شاهکاری بی نظیر در نوع خود گردید ماهیانه هزار دینار مقرری تعیین شده بود .

کتاب ذخیره جامع ترین کتابی است که در هزار سال اخیر به زبان فارسی درباره پزشکی و بهداشت و درمان نوشته شده است . در کتاب مزبور ضمن شرح بیماری ها ، انواع بیماری های روانی و روش های درمان روانی گوناگون به تفضیل آمده است . آنچه را که در کتاب ذخیره بطور کلی درباره روانشناسی ، روانپزشکی و بیماری های دماغی می توان به سه قسمت تقسیم کرد :

نخست مطالبی که بیشتر جنبه روانشناسی دارد از قبیل : اندر شناختن سبب خواب ، در شناختن سبب خشم و خجلی ، در شناختن سبب خنده و گریه ، اندر شناختن شادی و غم ، اندر شناختن سبب دلیری ، بد دلی ، جوانمردی ، بخیلی ، آهستگی ( کندی ) و سبکسری .

دوم گفتارهایی در تدبیر اعراض نفسانی که قابل قیاس با حالات نوروز می باشد ، از این قرار : اعراض نفسانی چیست و در کجا پدید می آید ؟ اثر اعراض نفسانی اندر تن مردم ، منفعت و مضرت اعراض نفسانی ، حاصل کردن منفعت از اعراض نفسانی و دفع مضرات آن و بالاخره تاثیرات متقابل اعراض نفسانی اندر تن و تن اندر نفس .

سوم ، مبحث جنون که در آن از بیماری های دماغی ، آماس ها ، دیوانگی ، مالیخولیا ، مانی ، فرانیطس و صرع صحبت شده است . همچنین جرجانی بیست و یک نوع صرع ( سردرد ) را شرح داده است .

کتاب ذخیره خوارزمشاهی اولین کتاب بزرگ پزشکی به فارسی است که در آن در مورد درمان بیماران روانی و عصبی از نحوه مماشات با بیمار ( روان درمانی ) ، موسیقی درمانی ، تغییر آب و هوا ، رعایت سکوت و آرامش و داشتن اشتغالات مختلف در محیط درمانی ذکری به میان آمده است .

بطور کلی برداشت جرجانی از بیماری های روانی مانند سایر پزشکان ایرانی برداشتی ارگانیک است و ناراحتی روانی یا دیوانگی را ناشی از اختلال کار قسمت های ویژه ای از مغز خواه به علت زخم و ضربه یا بر اثر از بین رفتن تعادل شیمیایی ان می داند . به گفته جرجانی : « آفت اندر کارهای دماغ یا چنان باشد که از حال طبیعی بگردد و مشوش گردد ، یا ضعیف و ناقص گردد و یا باطل ... فساد تخلیل و تفکر هم سه نوع بود ... باطل شدن را زوال عقل گویند ، نقصان را احمقی یا ابلهی گویند و تشویش را شوریدگی گویند و اگر شوریدگی بیرون از اندازه بود و با حرکت های بد باشد ، دیوانگی گویند » .

خواجه نصیرالدین ابو جعفر محمد بن حسن طوسی

خواجه نصیر طوسی (672-597ه) که از بزرگترین نوابغ تاریخ علوم دوران اسلامی است . لازم به توضیح است که در طبقه بندی تدریجی علوم ، آن قسمت از روانپزشکی و روان درمانی که به پویایی روان و تهذیب نفس و یا اخلاق مروبط میشود در قسمت حکمت عملی قرار داشته در حالیکه آنچه که به علم طب و بیماری شناسی مربوط می شده بخشی از حکمت نظری بوده است .

خواجه از جمله کسانی بود که قسمت عمده مطالعاتش در زمینه حکمت عملی ، به صورت کتاب جامعی بنام « اخلاق ناصری » تالیف گردیده است . در کتاب اخلاق ناصری حکمت عملی به سه بخش تهذیب الخلاق ( پالایش روان ) و تدبیر منزل ( خانه داری ) و سیاست مدن ( کشور داری ) قسمت می شود . در بخش پالایش نفس ( روان ) و ماهیت آن ، مبانی رفتار آدمی و اکتساب فضایل و مراتب سعادت و رذایل و اختلالات روان آدمی و طرز درمان و تهذیب آن به تفضیل سخن رفته است .

قرون بعد از قرن هفتم هجری

سایه سنگین فتنه مغول و عوارض آن روزگار تلخ و تاری را باری ایران و ایرانی به همراه داشت ، عوارضی که ایران را به ویرانی کشاند ، دوران شکوفایی علمی فروکش کرد و شعر و ادب فارسی پرده نشین گردید . اکثر علما بالاجبار جلای وطن کردند و مغزهای خلاق و اندیشمند همگی راهی هندوستان شدند و پزشکان ایرانی مکتب پزشکی ایران را در آن دیار رواج دادند . در این دوران تا دوران صفویه جز افراد انگشت شماری چون ابن قفطی ، ابن ابی اصیبعه ، ابن خلکان ، ابن مجمری ، قطب الدین شیرازی ، عمادالدین محمود طبیب شیرازی و بهاءالدوله ، دیگر دانشمندی که نام او در خور ذکر باشد برنخواست . کسانی هم که از این دوران به بعد به عنوان پزشک نامی یا مولف کتاب اسمی از آنها بجای ماند به دلیل دنباله روی و ادامه تجارب صحیح گذشتگان و تبحر شخصی انها در امر پزشکی بوده است .

رویکرد جوامع اسلامی نسبت به نابهنجاری­ ها و بیماری­ ها ( اختلالات ) روانی

طرز تفکر عالمانه همراه با بردباری تحسین­ برانگیز جامعه اسلامی نسبت به امور غیرعادی، باعث شد که تاریخ کشورهای اسلامی از ظلم و شقاوت حاکم بر سرنوشت بیماران روانی که در اروپای قبل از قرن هیجدهم معمول بود، مصون بماند.

در همان قرون تیره و تاریکی که در اروپا بیماران روانی را به جرم همدستی با شیطان و جادوگری گروه­ گروه به آتش می­ کشیدند، همین افراد در کشورهای اسلامی از حمایت قانونی و طبی برخوردار بودند و حتی در صورت شدت بیماری و عدم تحمل جامعه در بیمارستان­ هایی به نام «مارستان» بستری می­شدند. در قرن پنجم هجری در یزد مرکز پزشکی بزرگی به نام «دار الشفاء» وجود داشت که بخش های مختلفی از جمله بخش اعصاب به نام مجلس یا محفل المجانین، مجهز بود. همچنین در بسیاری از بیمارستان­های اسلامی ایران از قصه گویان و نقالان برای مشغول نگاه داشتن بیماران استفاده می­کرده ­اند. بنا به روایت ذخیره خوارزمشاهی، از گوشه­ های مختلف موسیقی در حالات روانی بهره ­برداری می ­شد. همچنین با نگاه­داری بیماران در باغ­ های سرسبز و اتاق­هایی که جریان ملایم آب در آنها روان بود، درمان را تسریع می­ کردند. البته، در این میان باورهای عامیانه ­ای نیز در مورد علل و عوارض بیماری­های روانی در بین توده مردم رواج داشت که ادامه همان باورهای عامیانه ایرانیان پیش از اسلام بود، اما این باورهای عامیانه درباره رابطه بیماری­های روانی با جن­گیری یا حلول شیطان در جسم مریض، هرگز به واکنش­های خشونت ­آمیزی که در اروپا دیده می ­شد، نینجامید. آنان حتی سنگ زدن ( سنگسار کردن ) و تحقیر بیماران روانی را رفتاری کودکانه تلقی می­کردند و در حقیقت، این کودکان بودند که دیوانگان را سنگ می­زند، نه افراد بالغ و عاقل (محرری، 1373).

در اشعار فارسی شواهدی برای اثبات این مفهوم وجود دارد از قبیل :

طفلان شهر بی خبرند از جنون

یا این جنون هنوز سزاور سنگ نیست

دیوانه ای که نرمد از سنگ کودکان

بیرون کنش از شهر که کامل عیار نیست

حتی برای پرهیز از بکار بردن کلمه دیوانه که در نزد برخی یک نوع توهین و تحقیر تلقی می شود آن را به صورت ایهام بکار می برند . مانند رباعی زیر که از آن مولانا جلال الدین محمد رومی است :

زاهد بودم ، ترانه گویم کردی

سر حلقه بزم و باده جویم کردی

سجاده نشین با وقاری بودم

بازیچه کودکان کویم کردی

سبب این همه سلامت نفس و این چنین برخورد انسانی را علاوه بر روحیه بردباری اسلامی باید در نفوذ تعلیمات عرفا و صوفیان ایرانی و بطور کلی اسلامی مانند اویس قرنی ، بهلول ، سعدون ، ابن عربی ، لقمان سرخسی ، شمس تبریزی و پیروان آنها جستجو کرد ، که دیوانگی را مترادف رندی ، آزادگی ، آرامش و رهایی از قید و بندها می دانستند . و با عقلایی که بر خلاف عقل ، بر هم زن چنین عوالمی بودند از سر طعن و طنز چنین می گفتند :

خوش عالمی است ، عالم دیوانگی

اگر موی دماغ ما نشود هیچ عاقلی

پهنا و ژرفای جهان بینی تصوف اسلامی تا به حدی بود که پیروان آن کوشیده اند حتی برای سرپیچی و طغیان شیطان از فرمان الهی دلیلی پیدا کنند و این گناه او را با توجه به سابقه عبادت هفتصد ساله وی قابل گذشت جلوه دهند . طبیعی است پیروان چنین مکتبی نمی توانسته اند همنوعان دردمند خود را به اتهام شیطان زدگی و یا همدستی با شیطان به آتش بکشند و یا سنگسار کنند .

اولین بیمارستان روانی در سال 792م در بغداد تاسیس شد و سپس در دمشق و حلب از سوی افراد دیگر دنبال گردید. در این بیمارستان­ها، درمان بیماری روانی، نسبت به سرزمین­های مسیحی، جنبه ­های انسانی­ تری داشت. از شخصیت­ های برجسته پزشکی این دوران، ابن سینا (908-1037م) بود که «سلطان پزشکان» نامیده می ­شد. در نوشته­ های وی از اختلالاتی همچون هیستری، صرع، عکس العمل­ه ای هیجانی و مالیخولیا، مطالبی دیده می­ شود(کلمن، ترجمه هاشمیان، 1376؛ به نقل از سالاری­فرو همکاران، 1390).

تعالیم عالیه قرآن شریف و سایر کـتابهای مـذهبی از‌ قبیل‌ نهج الفصاحه، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و متون‌ اسلامی فارسی معتبری چون اخلاق ناصری و کیمیای سعادت، الانسان الکامل، اندیشه‌های مـدینه فـاضله، مـرصاد‌ العباد‌ و سایر نوشته‌ها و اشعار‌ عرفا، و‌ گرایش‌ به پاکی و آدین‌ جوانمردی که هـمگی مـتأثر‌ از‌ کـتاب آسمانی است هم جنبه شناخت نفس را داشته و هم جنبه اصلاح و درمان‌ رفتارهای غیر عـادی و تـعیین راه و رسمی بهتر‌ برای‌ خوب‌ زیستی، روان درستی و پیشگیری‌ از بیماریها و اختلالات و انحرافات روانی(محرری، 1373).

تاریخچه بیمارستان روانی به سبک جدید در ایران

اولین بیمارستان روانی در سال ۱۵۴۷ در صومعه سنت مری در لندن توسط هنری ششم تاسیس شد که اسم این بیمارستان پس از مدتی به تیمارستان تغییر یافت. بیمارستان روانی دیگری نیز در سال ۱۵۶۶ در مکزیک سن هیپولیتو توسط برنادینو آلورس بنا شد.

در ایران ناصرالدین شاه پس از بازگشتش از سفری که به کشورهای غربی رفته بود تصمیم گرفت تا بیمارستانی در تهران دایر کند. او ناظم الاطباء، پزشک مخصوص خود را مامور تاسیس اولین بیمارستان تهران کرد. ناظم الاطباء در سال ۱۲۹۰ هجری قمری، اولین بیمارستان تهران و ایران را در میدان حسن آباد و در محله‌ای به نام هشت گنبد، تاسیس نمود.

این بیمارستان تا سال‌ها به نام “مریضخانه دولتی” نامیده می‌شد. پس از آنکه این بیمارستان شروع به فعالیت کرد، ناظم الاطباء به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد تا در این بیمارستان، پزشکان تربیت شده ایرانی به معالجه بیماران بپردازند. پس از آن و با موافقت ناصرالدین شاه، تدریس رشته طب در مدرسه دارالفنون پذیرفته شد و هر ساله تعدادی دانشجو، به منظور فراگیری دانش پزشکی وارد این مدرسه می‌شدند و بر اساس تعالیم ناظم الاطباء به فراگیری این دانش می‌پرداختند. این عده، همزمان در مریضخانه دولتی و تحت نظر پزشکان غربی به کارآموزی پرداخته و توانستند اولین نسل از پزشکان تربیت شده دارالفنون شوند.

از سال ها قبل تا سال ۱۲۹۷ در بیمارستان دولتی ( محلی کنونی مرکز پزشکی سینا ) چند زیرزمین با درهای آهنی به بیماران روانی اختصاص داشت. در این سال در اثر حادثه ای این قسمت از بیمارستان دولتی جدا شد. و به شهربانی واگذار گردید. شهربانی نیز بیماران را به ساختمانی در باغ اکبر آباد انتقال داد و به این ترتیب بیمارستان تهران که مبدا تاریخچه روانپزشکی نوین ایران است به وجود آمد. در ساختمان ۲ طبقه نامبرده چندین اتاق ۲×۱ متر که فقط سوراخ های کوچکی برای روشنایی و نیازهای ضروری در آنها تعبیه شده بود وجود داشت که ۲۶ بیمار مرد و ۱۶ بیمار زن در آنجا نگهداری شده و توسط ۳ نفر پاسبان مراقبت می شدند. در سال ۱۲۹۹ تیمارستان به شهرداری واگذار شد و بودجه ای برای پرستار، لباس نظافت و غیره در نظر گرفته و غل و زنجیر به قفل های آهنی تبدیل شد. سردخانه در باغ شمالی ضمیمه تیمارستان شد. و تعداد بیماران به یک صد و پنجاه نفر رسید. از بدو تاسیس تیمارستان تا سال ۱۳۱۹ دکتر لقمان السلطان مسئول بنگاه تیمارستان بود.