نظریه جرم شناسی کین برگ
« هوتن » و « روائک » انسان شناس معروف بلژیکی و « اولاف کین برگ » ( aleaf cinberg ) از دیگر دانشمندانی هستند که با تحقیقات خود در این زمینه تا حدودی موجبات احیای نظریه ی « لومبرزو » را فراهم کردند به عنوان مثال در نظر « هوتن » جنایتکار نسبت به وزن بدن - طول اندام - پهنای شانه ها - فراخی سینه و ظرفیت جمجمه از غیر جنایتکارن کمتر و پایین تر است و بالعکس جنایتکاران دارای بینی پهنتر - گوش های کوتاه تر ـ چشمانی خیلی روشن یا خیلی تیره بیشتر هستند.
از نظر کینبرگ ( Kinberg ) ، پزشک و جرم شناس سوئدی، گذار از اندیشه به عمل، زمانی رخ می دهد که کشش به سوی ارتکاب جرم، از مقاومت در برابر آن، قوی تر باشد. کشش و گرایش به سمت ارتکاب جرم در بیشتر انسان ها، توسط عوامل بازدارنده مختلفی خنثی می شود، حال آن که در برخی موارد بزهکاران، فاقد چنین نیروهای بازدارنده ای هستند. این نظریه، تحت عنوان نظریه پویایی یا پویش جنایی/ مجرمانه به مطالعه روابط و تعامل عامل هایی می پردازد که گذار از اندیشه به فعل را امکان پذیر می سازد.
این نظریه در زیر چتر جرم شناسی عمل یا جرم شناسی رفتار مجرمانه قرار می گیرد، جریانی در حوزه مطالعاتی جرم شناسی نظری که از نیمه قرن نوزدهم با مکتب اثباتی/تحققی آغاز گردیده و در قرن بیستم با روی کار آمدن نظریات گوناگونی چون پنجره های شکسته و انتخاب عقلانی، ادامه یافته است .
کین برگ عقیده دارد : « تأثیر کانون خانوادگی اعم از آن که جرم زا باشد يا آن که تمايلات مجرمانه را مهار کند تحت تأثیر اطرافیان به طور محسوس دگرگونی می يابد ... تأثیر اطرافیان دور و نزديک تمام مساعی آنان را خنثی نمايد ».
جرم
روانپزشک و جرمشناس اخیر سوئدی ، آلف کینبرگ جرم را چنین تعریف می کند: « [جرم] شکلی از ناسازگاری اجتماعی است که می توان آن را کم و بیش مشکل عمدهء شخص در واکنش نسبت به فشارهای محیط خودش به گونه ای که او را با آن محیط هماهنگ نگه دارد، درنظر گرفت » .
كين برگ جرمشناس سوئدي معتقد است جرم شكلي از ناسازگاري اجتماعي است. ارتكاب جرم يكي از راههاي حلّ مسائلي است كه فرد در رويارويي با محيط خود در دام آن گرفتار آمده است و گريزي از آن جز با ارتكاب جرم نمييابد. طرق ديگر حلّ مشكلات تطابق و سازشپذيري اجتماعي را بايد در ظهور بيماريهاي رواني و اختلالات عصبي جستو جو كرد.
برخلاف تعاریف قانونی جرم که بر ممنوعیت قانونی و مجازاتی که قانون بر آن عمل مقرر کرده،تأکید میکنند و برخلاف تعریف جامعه شناختی که بر صدمه و آسیب اجتماعی ناشی از رفتار تکیه دارد، کینبرگ جرم را با اشاره به خصوصیات مرتکب تعریف میکند.او به نفس عمل کاری ندارد بلکه بر عامل آن توجه دارد با وجود این، کین برگ تفاوت بین جرم و سایر اشکار ناسازگاری یا عدم تطبیق اجتماعی را توضیح نمی دهد آیا هر شکلی از ناسازگاری اجتماعی جرم است؟ آیا هرکسی که در مقابل فشارهای محیطی به نحو شایستهای عمل نکند و قادر نباشد خود را با آن محیط تطبیق دهد مجرم است؟ به نظر می رسد که تعریف کینبرگ بیشتر متناسب با تعریف بیمار روانی است تا جرم. آیا این دو تا یکسان هستند؟ اگر یکسان نیستند.در این صورت تفاوت آنها در چیست و سرانجام این که این تعریف هیچ اشارهای به واکنش اجتماعی در مقابل رفتار و شکل این واکنش اجتماعی ندارد.
در یک دیدگاه روحانی، مسیحیت مجرم را گناهکاری میداند که باید در جستجوی توبه او بود. (پرادل، ۱۳۷۰: ۱۲ الی ۳۱) “المبروزو” بزهکار را از نظر ماهیت متفاوت از سایر انسانها می داند ( دانش، ۱۳۷۶: ۳۶ ). “ الاف کینبرگ ” در این خصوص می نویسد: « بشریت به دو گروه خوبان که هرگز تمایل به بزهکاری ندارند و بدان که بر عکس، دارای چنین میلی بوده و اعمالی را مرتکب خواهند شد که به وسیله قانون جزا “مجرمانه” تلقی می شود تقسیم می گردد. » وی اضافه می کند: « این یک اشتباه بزرگ است که فکر کنیم افرادی که گهگاه یا غالباً مرتکب اعمال ضد اجتماعی یا مجرمانه می شوند لزوماً با افرادی که مرتکب چنین اعمال نمی شوند فرق دارند. » (نجفی ابرند آبادی و همکار، ۱۳۷۷: ۷۱).
صفات منش و گرایش های واکنشی
کین برگ جرم شناس « شخصیت مجموعه ای از گرایش ها و استعدادهای تظاهرکننده فرد است. »
طبق نظر کین برگ بزهکاران به وسیله خصوصیاتی همچون عدم اهمیت در قضاوت صحیح راجع به خود قضاوت درباره روابط شان با جامعه ، فقدان پیش بینی شناخته می شوند ، تمام این صفات شخصیت تصویری بالنسبه مشخص از شخصیت بزهکار ترسیم می کنند .
عواﻣﻞ ﻓﺮدي ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ اي از ﻋﻠﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ وﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎ و ﻳﺎ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت ﺑـﻮده و از ﺟﺴﻢ و روان وي ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻧﺪ . « ﻛﻴﻦ ﺑﺮگ » ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺮدي را ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ اي از ﺗﻤﺎﻳﻼت واﻛﻨﺸﻲ ﻣﻲ داﻧﺪ ﻛﻪ در ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺸﺨﺼﻲ ﺑـﻪ ﺻﻮرت واﻗﻌﻲ در ﺷﺨﺺ وﺟﻮد دارد .
ساختار شخصیت بزهکار
در نظر کین برگ ، شخصیت یک فرد از سه مولفه تشکیل شده است که عبارتند از :
1- هسته سرشتی : مجموعه گرایش های واکنشی شخص مورد آزمون که طرز رفتار را در برابر محرک های بیرونی معین می کند می باشد .
در این بین کین برگ چهار عامل بنیادی برای سرشت روانی تشخیص می دهد ، و معتقد است که بروز تمایلات نفسانی و وضع اعضای بدن به این چهار خصلت روانی مربوط است :
الف) لیاقت
ب) صحت ( سلامتی )
ج) استواری ( عادت )
د) استحکام ( پایداری )
2- متغییرهای آسیب شناختی که برخلاف متغییرهای اصلی ، عارضی هستند و از بیماری های روانی احتمالی ، شدید هوش یا عدم تعادل های عمیق منش تشکیل شده اند .
3- وظیفه اخلاقی شامل درجه بیداری اخلاقی یعنی بیشترین یا کمترین سرعت در واکنش به محرک های اخلاقی
طبقه بندی کین برگ
کین برگ سه رشته وضعیت پیش جنایی تشخیص می دهد :
1- وضعیت های مخصوص یا خطرناک که با دو صفت مشخص می شوند :
الف) موقعیت جرم همیشه وجود داد .
ب) در بزهکاری آینده سائق به سوی عمل جنایی وجود دارد که در شرف ارتکاب است .
2- وضعیت های غیر مخصوص یا بی شکل که مشخصه آن در این است که موقعیت ارتکاب جرم وجود ندارد .
3- وضعیت های مختلط : آنهایی هستند که موقعیت ارتکاب جرم به فرد داده شده بدون آنکه فرد در جستجوی آن بوده باشد .
آسیب شناسی بزه دیده
در میان جدیدترین دانشهای جرمشناسی دیگر مسئله عمده جرم نیست، بلکه بزه دیده است، یعنی کسی که شیوه زندگی و فعالیتهای روزمره وی ممکن است او را در برابر جرم آسیبپذیر کند. کین برگ در کتاب مسائل بنیادی جرمشناسی اوضاع و احوال پیش از وقوع بزه را در حکم وضعیتی که در آن کنشهای بزهکار و قربانی او به هم گره میخورد مورد توجه قرار میدهد و آن را به سه وضعیت عمده زیر تقسیم میکند .
به طور کلی باید گفت اقدامهای وضعی پیشگیرنده، ناظر به اوضاع و احوال و شرایطی است که مجرم را در آستانة ارتکاب جرم قرار میدهند. این اوضاع و احوال که در جرمشناسی اصطلاحاً « وضعیّتهای ماقبل بزهکاری » یا « وضعیّتهای پیشجنایی » نام دارند ، فرآیند گذار از اندیشه به عمل مجرمانه را تحریک یا تسهیل کرده و نقش تعیینکنندهای در آن ایفا میکنند. بزه دیده یا آماج جرم نیز جزو این وضعیّتها قلمداد میشود.
به عبارتی « اولاف کین برگ » وضعیّتهای پیشجنایی را به سه دسته تقسیم کرده است :
۱) اوضاع مخصوص : وضعیتهای شکلگیری بزه و قربانی ، یعنی وضعیّتهایی که در آنها احتمال شکلگیری جرم و قربانی شدن بزه دیده همواره وجود دارد
۲) اوضاع غیر مخصوص : اوضاع و احوالی که در آن بزهکار در پی فرصتی برای شناسایی شکار خویش میباشد و ایجاد زمینه ارتکاب بزه نیز بر عهده خود اوست. یعنی وضعیّتهایی که در آنها مجرم در پی فرصتی برای شناسایی شکار خویش و ایجاد زمینة ارتکاب جرم بر اوست
۳) اوضاع واسطه (مختلط ) : که در رفتار استثمارگرانه روسای باندهای تبهکار با زیر دستان خود تصویر میشود ، یعنی وضعیّتهایی که حد وسط دو رابطة پیش بوده و در رفتار استثمارگرانة رؤسای شبکههای تبهکار با زیردستان خود قابل رویت است ( سلیمی، علی ـ داوری، محمد: جامعهشناسی کجروی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ سوم، 1386، ص 247 – 246 ).
عقده علی
الف کین برگ استاد سوئدی می نویسد :« هر رفتاری که از انسان سر می زند واکنش یک محرک است . هر موجود زنده کاملی نیز تابع این اصل است و از آنجا چنین نتیجه می شود که تمامی اعمال انسانی همیشه تابعی از وضع ساخت فردی او و فشارهای وارده از محیط بر او است از ترکیب طرز ساخت فردی و محیط فقط یک علت پدید می آید که آنرا « عقده علی » می شناسند .
زیستشناسی جنایی
« زیستشناسی جنایی » یا « جرم شناسی زیست شناخت » ( جرمشناسی زیستی ) به مطالعه و بررسی نقش علل و عوامل زیستی- جسمی همچون سن، جنس، وراثت، بیماریهای ژنتیکی و.. در بروز پدیدة مجرمانه میپردازد. از جمله جرمشناسان مطرح در این رشته « اِکسنر »، « کین بِرگ »، « دی تولیو » و « دوگریف » میباشند.