آشنایی با روانشناس فرهنگی ریچارد آلن شودر
ریچارد آلن شودر ( Richard Shweder ) متولد 1945 ، یک انسان شناس فرهنگی و مردم شناس فرهنگی آمریکایی و یک چهره در روانشناسی فرهنگی است . او در حال حاضر استاد خدمات ممتاز توسعه انسانی هارولد اچ سوئیفت در گروه توسعه انسانی مقایسه ای در دانشگاه شیکاگو است.
وی نویسنده کتاب تفکر از طریق فرهنگ ها: سفرها در روانشناسی فرهنگی (1991) و چرا انجام می شود کباب مردانه؟ دستورالعمل های روانشناسی فرهنگی (2003)
شودر مدرک لیسانس خود را در رشته انسان شناسی از دانشگاه پیتسبورگ در سال 1966 و دکترای خود را در رشته مردم شناسی اجتماعی از دانشگاه هاروارد در 1972 دریافت کرد. او در سال 1972 در دانشگاه نایروبی در نایروبی ، کنیا تدریس کرد. او از سال 1973 عضو هیئت علمی دانشگاه شیکاگو بوده است .
تحقیق
کار میدانی اصلی شودر در خارج از ایالات متحده در شهر معبد بوبانسوار در ایالت اوریسا، هند بوده است. در میان موضوعات دیگر، کار میدانی او در هند به مفاهیم بین فرهنگی فرد، خود، احساسات و استدلال اخلاقی پرداخته است. کار او در روانشناسی اخلاقی شامل پیشنهاد سه گانه جامعه / خودمختاری / الوهیت از نگرانی های اخلاقی بود، خط تحقیقاتی که توسط شاگرد سابق شودر، لن آرنت جنسن، ادامه یافت، و همچنین به عنوان یکی از الهام بخش های نظریه مبانی اخلاقی عمل کرد. پیشنهاد شده توسط دو تن از شاگردان سابق شودر، جاناتان هایت و کریگ جوزف.
او همچنین در مورد موضوعات مرتبط با بحثهای « جنگ فرهنگی » در مطالعات فرهنگی در ایالات متحده مقالات زیادی منتشر کرده است و از اشکال کثرت گرایی فرهنگی حمایت میکند و در عین حال به مشکلات عملی و اخلاقی که انواع خاصی از کثرتگرایی به همراه دارد، توجه دارد. او ریاست یک کارگروه مشترک بنیاد راسل سیج/شورای تحقیقات علوم اجتماعی را در مورد "آداب و رسوم قومی، همسان سازی، و قوانین آمریکایی" (تغییر نام به "قانون و فرهنگ") بر عهده داشت که به موضوع "آشکار آزاد فرهنگ: چقدر آزادانه" توجه داشت. چقدر باید رایگان باشد؟" او همچنین در مورد استفاده نظامی از مردم شناسی برای ضد شورش و اهداف دیگر در خارج از ایالات متحده اظهار نظر کرده است.
او رئیس سابق انجمن انسان شناسی روانی است. شودر برنده جایزه AAAS 1982 برای تحقیقات علوم رفتاری و دریافت جوایز دانشگاهی و کمک هزینه تحقیقاتی بود.
روانشناسی فرهنگی
روانشناسی فرهنگی ، زمینه ای از روان شناسی است که برجدایی ناپذیر بودن فرهنگ و ذهن (روان) از یکدیگر تأکید می کند ، و بر آن است که نظریه های روان شناختی متعلق به یک فرهنگ، به احتمال زیاد کاربرد محدودتری درهنگام بکارگیری در فرهنگ متفاوت دارند.
طوری که ریچارد شودر- یکی از طرفداران اصلی این رشته می نویسد ، روان شناسی فرهنگی ، عبارت است از مطالعه از طریق سنن فرهنگی و تنظیم آداب و رسوم اجتماعی ، بیان ، و دگرگونی روان انسان ، در نتیجه در ارتباط با مقوله های ذهن ، خود و احساس ، کمتر به یکپارچگی روانی نوع بشر قایل است تا واگرایی قومی ( 1991،ص 72 )
برای شوئدر و دیگرانی مثل او، فرهنگ ها و روش هایی که در آن فرهنگ ها وجود دارند به شکل رادیکالی نسبت به هم غریبند و به هیچ گونه ای ارزیابی ارزشی از دیدگاهی که آنان آن را «قومیت محور» غربی می نامند ممکن نیست.
کثرت گرایی فرهنگی
در سال 1976، این مفهوم توسط مروین کرافورد یانگ در « کتاب سیاست کثرت گرایی فرهنگی » بیشتر مورد بررسی قرار گرفت . کار یانگ، در مطالعات آفریقایی ، بر انعطاف پذیری تعریف کثرت گرایی فرهنگی در یک جامعه تأکید دارد. از حامیان جدید کثرت گرایی فرهنگی می توان ریچارد شودر، انسان شناس اخلاقی و فرهنگی اشاره کرد .
ریچارد شودر در نفی تکبر جهان اول و نقد برتری فرهنگ امروز بر فرهنگ های پیشین ، تکثر گرایی فرهنگی را قبول داشت ( ماحوزي، 1390 ).
اخلاق
بر خلاف نظریههای غالب اخلاق در روانشناسی، ریچارد شودر، انسانشناس مجموعه ای از نظریهها را توسعه داد که بر تنوع فرهنگی قضاوتهای اخلاقی تأکید میکند، اما استدلال میکند که اشکال فرهنگی مختلف اخلاق از «سه گروه متمایز اما منسجم از نگرانیهای اخلاقی» استفاده میکند که به عنوان اخلاق خودمختاری، اجتماع و الوهیت برچسب گذاری شد. رویکرد شوئدر بههایت الهام بخشید تا دربارهٔ تفاوتهای اخلاقی در فرهنگها، از جمله کارهای میدانی در برزیل و فیلادلفیا تحقیق کند. این کار باعث شد کههایت شروع به توسعه رویکرد شهودی اجتماعی خود نسبت به اخلاق کند. این رویکرد، که در تضاد شدید با کار عقل گرایانه کلبرگ قرار داشت، پیشنهاد کرد که «قضاوت اخلاقی ناشی از شهودهای سریع اخلاقی است» در حالی که استدلال اخلاقی به سادگی به عنوان یک عقلانیت بعد از قضاوت از قبل شکل گرفته عمل میکند. کارهایت و تمرکز او بر قضاوتهای سریع، شهودی و احساسی به سرعت بسیار تأثیرگذار شد و توجه دائمی گروهی از محققان را به خود جلب کرد.
بر خلاف نظریههای غالب اخلاق در روانشناسی، ریچارد شودر، انسانشناس مجموعه ای از نظریهها را توسعه داد که بر تنوع فرهنگی قضاوتهای اخلاقی تأکید میکند، اما استدلال میکند که اشکال فرهنگی مختلف اخلاق از «سه گروه متمایز اما منسجم از نگرانیهای اخلاقی» استفاده میکند که به عنوان اخلاق خودمختاری، اجتماع و الوهیت برچسب گذاری شد. رویکرد شوئدر بههایت الهام بخشید تا دربارهٔ تفاوتهای اخلاقی در فرهنگها، از جمله کارهای میدانی در برزیل و فیلادلفیا تحقیق کند. این کار باعث شد کههایت شروع به توسعه رویکرد شهودی اجتماعی خود نسبت به اخلاق کند. این رویکرد، که در تضاد شدید با کار عقل گرایانه کلبرگ قرار داشت، پیشنهاد کرد که «قضاوت اخلاقی ناشی از شهودهای سریع اخلاقی است» در حالی که استدلال اخلاقی به سادگی به عنوان یک عقلانیت بعد از قضاوت از قبل شکل گرفته عمل میکند. کارهایت و تمرکز او بر قضاوتهای سریع، شهودی و احساسی به سرعت بسیار تأثیرگذار شد و توجه دائمی گروهی از محققان را به خود جلب کرد.
نظریه مبانی اخلاقی
نظریه مبانی اخلاقی یک نظریه روانشناسی اجتماعی است که قصد دارد ریشهها و تنوع در استدلال اخلاقی انسان را بر اساس بنیادهای ذاتی و مدولار توضیح دهد. این نظریه اولین بار توسط روانشناسان جاناتان هایت ، کریگ جوزف و جسی گراهام، بر اساس کار انسانشناس فرهنگی ریچارد شودر پیشنهاد شد. و متعاقباً توسط گروه متنوعی از همکاران توسعه یافت و در کتاب ذهن درستکارهایت رواج یافت. این نظریه شش مبنا را پیشنهاد میکند: ۱- مراقبت/آسیب ۲- انصاف/تقلب ۳- وفاداری/خیانت ۴- اقتدار/براندازی ۵- قداست/تنزل ۶- آزادی/ستم.