نظریه جامعه شناسی تئودور گایگر
تئودور جولیوس گایگر (Theodor Julius Geiger) 9 نوامبر 1891 در مونیخ به دنیا آمد. پس از پایان دوره دبیرستان در رشته علوم انسانی در لندسهود (Landshut) (1910) بمدت 8 ترم در رشته حقوق و علوم دولتی در مونیخ و ورتسبوگ تحصیل کرد (1910 – جولای 1914)، سپس داوطلبانه به خدمت سربازی رفت.
در سال 1914 گیگر داوطلبانه به ارتش پیوست. او تا سال 1918 در ارتش خدمت کرد و مجروح شد. همزمان او پایان نامه ای درباره نظارت بر مجرمان ، با حمایت فردریش ایتکر نوشت. در سال 1918 وی دکترای حقوق شد .
گایگر 1919 بایرن را ترک کرد و به برلین رفت . گایگر در برلین به مدت هشت سال مدیر یکی از مدارس معروف به مدرسه عالی خلقی در برلین بزرگ شد (1928-1920). هدف گایگر از فعالیت های آموزشی و سیاسی ، تربیت علمی و عینی کارگران ، روشنگری عوام و نقد ایدئولوژی بود . او از این فرصت استفاده کرد و سلسله مقالههایی در باره نهضت مدارس عالی خلقی و آموزش کارگران و اکابر انتشار داد. مطالعات او تحت عنوان «توده و عمل» (1926) سبب شهرت او در آلمان شد.
در دهه 1920 ( 1922 یا 1923 ) گایگر به حزب سوسیال دمکرات آلمان (SPD) پیوست. در همان سال وی به عنوان دستیار Statistischer Reichsamt ، اداره آمار ، در مونیخ مشغول به کار شد و از سال 1924 تا 1933 در بخش آمار تجارت کار می کرد. اما خانه وی در برلین بود ، جایی که وی مجله Fremde Presse (مطبوعات خارجی) ، با اخبار مربوط به وزارتخانه رایش برای ارتش از 1920 - 1929. در همان زمان وی مجله اطلاعات برلین تازه تاسیس Volkshochschule را ویرایش کرد ( مرکز آموزش بزرگسالان ) جایی که وی به عنوان معلم کار خود را آغاز کرده بود.
گایگر در ابتدا به دانشگاه صنعتی برونشویگ (برونزویک ) در سال 1924 پیوست ، و از یک مدرس مدعو ، به یک دانشیار پیشرفت کرد ، و سرانجام در سال 1929 به عنوان یک استاد کامل جامعه شناسی تبدیل شد. این اولین استاد گروه مطالعات فرهنگی بود. کرسی جدیدالتاسیس استادی جامعهشناسی در دانشگاه براونشویگ 1928 به توصیه آلفردفیرکانت و فردیناندتونیس به او واگذار شد. کارهای گایگر هنوز در "بایگانی تئودور گیگر" در دانشگاه نگهداری می شود. وی تا سال 1933 در آنجا کار کرد ، وقتی به دلیل اعتقادات ضد نازی ، مجبور شد به دانمارک مهاجرت کند.
گایگر 1932 نخستین اثر کلاسیک خود تحت عنوان «قشربندی اجتماعی خلق آلمان» را انتشار داد، درحالیکه یک سال قبل از آن مقولههای «جامعهشناسی»، «جماعت»، «جامعه»، «انقلاب» و «رهبری» را برای فرهنگ جیبی جامعهشناسی آلفرد فیرکانت نوشت. گایگر بهتدریج از دیدگاههای اقتصادی و سیاسی مارکسیسم فاصله گرفت.
از اول با نهضت سوسیالیست های ملی ( نازی ها ) قبل وبعد ازبه قدرت رسیدن هیتلر مخالف بودوبا آنها مبارزه آشکار می کرد. او پس از به قدرت رسیدن نازیها از آلمان فرار کرد و به کپنهاگ پایتخت دانمارک مهاجرت کرد. او پس از مدتی از بنیاد راکفلر بورس تحصیلی گرفت و برای تحصیل به آمریکا رفت.
پس از بازگشت از آمریکا، نخستین کرسی استادی جامعهشناسی در کشورهای اسکاندیناوی در 1938 در دانشگاه جدیدالتاسیس آرهوس (Aarhus) در دانمارک به او واگذار شد.
سوند رانولف ( Svend Ranulf ) استاد فلسفه در دانشگاه آرهوس ، در زمان استادی جامعه شناسی گایگر در آنجا ، كتابی در زمینه روش شناسی علوم اجتماعی نوشت و بر علیه برخی روش شناسی های دانشمندان علوم اجتماعی استدلال كرد. به ویژه ، او علیه گایگر استدلال کرد. رانولف متقاضی سمت استادی بود که در سال 1938 به گایگر اعطا شد. رانولف در کتاب درسی خود اشاره کرد که روش برخی از جامعه شناسان ، از جمله تئودور گیگر ، می تواند منجر به یک جنبش جدید نازی شود. در سال 1946 گایگر کتاب کوتاهی با عنوان "رانولف کنترا گایگر ، حمله و دفاع تهاجمی" نوشت و منتشر کرد. در این کتاب ، گایگر با دقت بیان کرد که روشهای وی چیست ، و تأکید کرد که جامعه شناسی تجربی بر پایه مفاهیم بنا شده است اما یک مطالعه کمی از فرایندها و پدیده های اجتماعی است. وی یک نکته تأیید شده توسط رانولف را تایید کرد ، اینکه داده ها باید به روشی غیر مغرضانه جمع آوری شوند اما او همچنین از اینکه مفاهیم قبل از جمع آوری داده ها در تحقیقات پیش می رود ، دفاع کرد و اگرچه پس از اتمام جمع آوری داده ها ، ممکن است این مفاهیم نیاز به تجدید نظر داشته باشند ، بدون پایه مفهومی غیر منطقی است. در پاسخ به مخالفت رانولف با داده های کیفی و تفسیر ، گایگر استدلال کرد که اینها برای تجزیه و تحلیل مشکلی ندارند ، مادامی که محقق رویکردی بدون ارزش داشته باشد.
آلمانها دانمارک را تسخیر کردند و او 1943 به سوئد رفت و در دانشگاههای لوند (Lund) و اوپسالا مشغول کار شد. گایگر پس از جنگ به آلمان برنگشت و به دانمارک و آرهوس بازگشت. لیکن از طریق تفسیر خبر در رادیو و روزنامهها تاثیر زیادی بر افکار عمومی در آلمان و دانمارک گذاشت.
وی در اینجا تا سال 1943 زندگی کرد و حتی تابعیت دانمارک را نیز بدست آورد. در سال 1939 ، وی "Sociologi" را نوشت ، كه برای چندین دهه كتاب مهمی بود.
مشارکت او در تاسیس «انجمن بینالمللی جامعهشناختی» (ISA) نشانگر ارتباط گسترده او در عرصه جامعهشناسی بینالمللی بود. همین روابط سبب شد تا او در سال تحصیلی 52/1951 بهعنوان استاد مدعو عازم تورنتو و ازآنجا برای ایراد خطابههایی در سراسر ایالاتمتحده امریکا عازم آن کشور شود. گایگر درراه بازگشت با کشتی به اروپا کاملاً غیرمنتظره 16 ژولای 1952 از دنیا رفت.
دوره پرفرازوفرود اقامت وتاثیرگذاری تئودورگایگردرآلمان، ازدید یکی ازدانشجویانش چهاردوره است:
1) دوره کودکی و آموزش در بایرن - تجربه جنگ و انقلاب (1919-1891)
2) دوران برلین، سال های تعلیم و تعلم و آموزش کارگران، پیوستن به حزب سوسیال دموکرات آلمان (1919-1928)
3) اقامت در براون شویک، جامعه شناس و پژوهشگر ساختار اجتماعی در مدرسه عالی فنی (1933-1928)
4) مهاجرت به کشورهای اسکاندیناوی
جامعهشناسی
جامعهشناسی گایگر حول دو پرسش اصلی دور میزند:
اول پرداختن به مسائل اجتماعی در وضعیت اضطراری و بحرانی و دوم این پرسش که چگونه میتوان جوامع پیشرفته و کاملاً متمایز امروزی را در برابر خطر «دموکراسی جوسازی» (Stimmungsdemokratie) حفظ کرد، آنچه امروز بهوضوح در قامت ترامپ مشاهده میشود.
البته منظور او در آن زمان فرآیند به قدرت رسیدن هیتلر با ابزار دموکراتیک و انتخابات بود.
جامعهشناسی او تحت تاثیر «طبیعتگرایی انگلیسی» و «واقعگرایی فرانسوی» بود.
«جامعه» از این دیدگاه موضوع بررسیهای علمی تجربی و واقعگرایانه است.
نام گایگر با اثرپذیری از «مکتب اوپسالا» (Uppsala-Schule) که شدیداً اثباتگرا بود، ضدیت با متافیزیک، اثرپذیری از فلسفه حقوقی و فلسفه اجتماعی در ردیف هواداران سنت روشنگری آنگلوساکسونی قرار میگیرد.
نظرات کایگر را میتوان در سه نکته زیر خلاصه کرد:
- جامعهشناسی علم تجربیِ، نظری و مفهوم محور است.
- جامعهشناسی علم سیاسی_اجتماعی در خدمت حل علمی مسائل اجتماعی است.
- جامعهشناسی علم مخالفت شجاعانه_مبارزهطلبانه لیکن عقلانی با وضعیت موجود است.
نقد ایدئولوژی
جامعه شناس تئودور گایگر در کتاب «ایدئولوژی و حقیقت» (1953) بنای روششناختی کار علمی خود را گذاشت: چگونه میتوان جامعه را «عینی»، یعنی آزاد از تاثیرهای تحریفشده ایدئولوژیک تحلیل کرد؟
گایگر بهوضوح خواهان جدایی قطعی میان «گزاره هستن» (being statement)(Sein) علمی از «گزاره بایستن» (should statement) (Soll) ارزشی بود. او عقیده داشت که ایدئولوژی نتیجه آگاهانه یا ناآگاهانه آمیزش دو سطح شناختی و گزارهای است. ارزشگذاری (احساسات، آرزوها، علایق) زمانی ایدئولوژی میشود که ماهیت ذهنی و ارزشی خود را ازدستداده و گزارههای علمی و «نظری» قلمداد شود.
«ایدئولوژی» به ظاهراً پدیدهای نظری است، درواقع موضوعی غیرنظری است که با استفاده از ابزار نظری هدایت میشود. گایگر با این تفسیر از «ایدئولوژی» بهنقد شدید تمام ایدئولوژیها و شکلهای تبلیغات سیاسی و متکی بر جهانبینیها رسید. مشخص است که تحت تاثیر عصر خودش و سلطه ایدئولوژی کمونیستی و فاشیستی در آلمان در این عصر قرار دارد.
نقد قدرت
گایگر نقد ایدئولوژی را در ارتباط نزدیک با نقد قدرت قرار داد. او از این شیوه تحلیل در کتاب «وظایف و جایگاه روشنفکران در جامعه» (1949) استفاده کرد. وظیفه روشنفکر علوم انسانی بر این اساس «نقد قدرت» است. او باید نشان دهد که قدرت عرصه درگیری منافع گوناگون است. این همان جنبهای است که تبلیغاتی سیاسی درصدد پوشاندن آن است.
تحلیل طبقاتی
گایگر در آغاز فعالیتهای پژوهشی خود به جریانهای ساختاری و نیروهای محرک عمده جامعه صنعتی ازنظر مارکس علاقه داشت. او تقریباً 40 مقاله و دو کتاب را به بررسی مسائل جامعه طبقاتی، قشربندی و تحرک اجتماعی اختصاص داد که امروزه از آثار کلاسیک جامعهشناسی بهحساب میآیند.
یکی از این دو کتاب «قشربندی اجتماعی خلق آلمان» (1932) است که نخستین تحلیل طبقاتی جامعه آلمان بر اساس اطلاعات آماری مشخص و نوآوریهای نظری و مفهومی است؛ و دیگری اثری تحت عنوان «جامعه طبقاتی در کوره آزمایش» است که شانزده سال بعد انتشار یافت و اثری مجادلهای و فراگیر با زیربنای تجربی و بهنوعی تسویهحساب نهایی با مارکسیسم است.
گایگر از مفهوم طبقه بندی (معرفی شده توسط ادوارد راس ) برای بنیانگذار مفهوم طبقه بندی اجتماعی از تجزیه و تحلیل ساختارهای اجتماعی در نظر گرفته می شود استفاده کرد .
طبق این دیدگاه ، جامعه به تعداد نامشخصی از سطوح یا گروه های اجتماعی ، که براساس ویژگی هایی مانند حرفه ، تحصیلات ، تربیت ، سطح زندگی ، قدرت ، لباس ، مذهب ، نژاد ، عقاید سیاسی و تشکیلات تقسیم می شود . این ایده از نزدیک با اندیشه تحرک اجتماعی و معیارهای جامعه صنعتی ارتباط دارد .
گایگر همچنین روی مفاهیم بنیادی جامعه شناسی ، طبقه کارگر کار کرد . آموزش ، سازمان صنعتی ، ساختار طبقاتی ، تحرک ، منشأ و کارکردهای روشنفکر ، منتقدان ایدئولوژی و ماهیت جامعه توده ای مدرن و دموکراسی. وی همچنین مدتی را به مطالعه ماهیت جمعیت انقلابی اختصاص داد.
گایگر به تجزیه و تحلیل نهادینه سازی از مبارزه طبقاتی پرداخت ، که وی آن را دموکراتیک سازی نامید ، و وی این کار را با سازمانی گرایی انجام داد .
تحلیل قشربندی اجتماعی گایگر با سه ویژگی کاملاً جدید مشخص میشود:
او نخست درصدد مطالعه چگونگی ارتباط مشخصههای «بیرونی» و «روانیِ» ساختار اجتماعی، یعنی ارتباط میان وضعیت اقتصادی اجتماعی و حساسیتها و الگوهای روانی نوعی ازجمله «روحیهها»، «ایدئولوژیها»، «سبکهای زندگی»، «صفتهای ممیزه زندگی» بود که انسانها به دلیل تجربههای مشابه در وضعیتهای زندگی یکسان دارند.
دوم اینکه او درصدد توجه به بُعدهای گوناگون تمایزات اجتماعی است، لیکن او به دنبال اصول بنیادی تاثیرگذار بر قشربندی اجتماعی رفت که در تمام زمانها یکی نیست. نظرات گایگر دراینباره با دو رویکرد اخیر پیر بوردیو (Pierre Bourdieu)(1930-2002)، یعنی رهیافت «محیط اجتماعی» و «عادتواره طبقاتی» شباهت زیادی دارد.
سوم اینکه تحلیل گایگر عمیقاً تاریخی و پویا است.
او خواستار توجه همزمان به پویایی دوگانه (فردی و جمعی) ساختار اجتماعی بود، یعنی افتوخیز (fluctuation) ساختار اجتماعی و به دنبال آن «تغییر قشربندی» جامعه بود. بهعبارتی باید «حرکت افراد در میان اقشار در حال تغییر در بستر جامعهای با ساختار در حال تغییر» تحلیل شود.
طبقه بندی اجتماعی و تحرک اجتماعی
طبقه بندی اجتماعی و تحرک اجتماعی از جمله منافع اصلی گایگر و از جمله در این زیرشاخه ها ، او کمک های زیادی به جامعه شناسی کرد. علاقه او به قشربندی اجتماعی از دهه 1920 آغاز شد زمانی که وی در ابتدا تعریف طبقه مارکسیستی را پذیرفت. با این حال ، گایگر به سرعت تعریف خودش از کلاس و چندین نظریه در این زمینه را ارائه داد. وی در نشریه خود در سال 1930 (درباره نظریه مفهوم طبقه و طبقه پرولتری) دیدگاه خود را از مفهوم مارکسیستی متمایز کرد که ساختار طبقاتی کاملاً با مالکیت ابزار تولید 29 تعیین می شود>گایگر استدلال کرد که ایدئولوژی مارکسیستی طبقه یک تعمیم مناسب است اما این یک "مفهوم نوع" نیز است و فقط نمای جزئی از واقعیت را توصیف می کند. بعلاوه ، وی احساس کرد که مدل دو طبقه مارکسیستی توصیف دقیقی از اولین اشکال سرمایه داری است اما تحولات مدرن پیش بینی های مارکس در مورد دو قطبی شدن طبقات را برآورده نکرده و درگیری طبقاتی را تشدید کرد وی معتقد بود که جامعه پویا است ، بنابراین گرچه با مارکس موافق بود ، اما معتقد بود که علل و اقسام طبقه بندی علل دیگری در تعریف و مفهوم مارکسیستی محدود ندارد. در عوض ، او طبقه های جامعه را از نظر چند مرحله مورد بررسی قرار داد ، جامعه املاک مقدم بر درگیری طبقاتی زمان حال گایگر بود و مرحله جدیدی در پیش رو دارد که در آن جامعه به گروه های اجتماعی مشخص و مشخصی تبدیل می شود. وی همچنین درآمد ، سطح تحصیلات و قدرت سیاسی را به عنوان عوامل جدید برای طبقه بندی تأیید کرد. گایگر مدل پیچیده ای و طبقه بندی طبقه بندی اجتماعی را ایجاد کرد که در Wörterbuch der Soziologie (1955) منتشر شد. از بسیاری جهات ، گایگر از مارکسیسم دفاع کرد اما وی همچنین با استدلال هایی موافقت کرد که بسیاری از پیش بینی های ارائه شده توسط نظریه طبقاتی مارکسیست انجام نشده است.
در سال 1932 ، گیگر تحلیلی از کلاس های آلمان نوشت. تجزیه و تحلیل بر اساس مطالعه تجربی طبقه بندی اجتماعی انجام شد. وی در تحلیل داده ها ، وی جمعیت را در پنج گروه طبقه بندی کرد ، پیچیده تر از سرمایه داران و پرولتاریا که مارکس از آنها استفاده می کند ، تا معیارهای اقتصادی عینی طبقه را تعیین کند. در اینجا ، وی به ترتیب بین اشکال عینی و ذهنی تجزیه و تحلیل طبقه اجتماعی از جمله هدف وضعیت اجتماعی و ذهنی آگاهی طبقاتی تمایز قائل شد. او طبقه متوسط "قدیم" کشاورزان ، صنعتگران و بازرگانان را از طبقه متوسط "جدید" متخصصان کاملاً متمایز می کند.
گایگر طبقه متوسط حقوق بگیر جدید را نوعی تکامل طبقه پرولتری دانست. وی همچنین معتقد بود که طبقه متوسط بیشتر در معرض ایدئولوژی های افراطی مانند نازیسم قرار دارد زیرا به دلیل نداشتن هویت طبقاتی امن از موقعیت دفاعی و آسیب پذیر برخوردار است. وی به شرح مفصل این ایده ها در مورد طبقه متوسط در Klassesamfundeti Stobegryden (جامعه طبقاتی در گلدان ذوب) ، پس از جنگ جهانی دوم پرداخت. در لندن ، گایگر و دیوید گلس یک کمیته فرعی در مورد طبقه بندی و تحرک اجتماعی تشکیل دادند و با هم یک مطالعه مقایسه ای از تحرک و طبقه بندی بین المللی را شروع کردند.
در سال 1949 ، گایگر یک مطالعه تجربی از طبقه بندی اجتماعی در اورهوس انجام داد. این تحقیق از طریق سرشماری عمومی ارهوس با افزودن سئوالی در مورد شغل پدر و شغل پدر شوهر ، علاوه بر پرسیدن شغل خود فرد ، انجام شد. شرکت کنندگان بیش از 40،000 مرد داشتند. این مطالعه با دقت و عینی انجام شده است. وی برای اطمینان از اعتبار ، کلیه عوامل و متغیرها را در نظر گرفت. وی به جای مشاهده روابط فردی برای یافتن شواهد در تحلیل خود ، به نوسانات گروهی که بر تغییرات گسترده در اندازه و درجه اجتماعی گروه ها تأثیر می گذارد توجه کرد و به جای اینکه به تحرک عمودی بپردازد ، او به تحرک بین نسل ها در هجده دسته شغلی نگاه می کرد. نتیجه اصلی داده ها کاهش تحرک اجتماعی در طول زمان بود. در تجزیه و تحلیل گایگر ، وی این یافته ها را منعکس کننده یک دوره افزایش ثبات پس از یک دوره انتقال نوع طبقه بندی کرد. وی دلیل این امر را دموکراتیک سازی دانمارک در دهه های 1930 و 1940 دانست که ادعا می کند منجر به کاهش نیاز و تمایل به تحرک رو به بالا شده است .
اقشار اجتماعی در جمهوری وایمار
جامعه شناس تئودور گایگر در کتاب اول خود درباره قشربندی، طرحی متنوع از ساختار اجتماعی در جمهوری وایمار به دست میدهد: مدل او دارای پنج قشر عمده سرمایهداران، طبقه متوسط قدیمی، طبقه متوسط جدید، طبقه فرودست و کارگران است که هر یک از این اقشار به گروههای متنوعی تقسیم میشوند. این مدل در برابر مدل دوطبقهای نو مارکسیستها قرار میگیرد.
جامعهشناسی حقوق
جامعهشناسی حقوق دومین حوزه عمده پژوهشهای گایگر است که در این زمینه بهویژه باید به دو کتاب او تحت عنوان «در باب اخلاق و حق» (1946) و «مقدمات جامعهشناسی حقوق» (1947) اشاره کرد که گایگر در چالش با مکتب اوپسالا نوشت و سبب شد تا او در کنار اویگن ارلیش (Eugen Ehrlich)(1962-1922) و ماکس وبر (Max Weber)(1864-1920) یکی از کلاسیکهای برجسته جامعهشناسی حقوق شود.
گایگر با این فکر که حقوق همواره در معرض ایدئولوژی زدگی است، درصدد تکامل جامعهشناسی حقوق بهمثابه علم تجربی بود. هدف او تدوین مناسبات حقوقی بهمنزله واقعیتی با نظم بود. وظیفه دستگاه نظم اجتماعی فراهم کردن قواعد بهمنظور تشریکمساعی در افراد جامعه است.
این کار عموماً به کمک رسوم، اخلاق و قراردادهای اجتماعی انجام میشود، لیکن گایگر معتقد است که حقوق نیز یکی از مهمترین «عوامل نظم اجتماعی» است، به این دلیل که حقوق با قدرت آمیخته است.
گایگر با این نظر در برابر تمام ادعاهایی ایستاد که بر اساس آن حقوق و قدرت دو پدیده متفاوت و متقابل تصور میشوند. یکی از موضوعات مطرحشده دیگر در مطالعات او، ارتباط حقوق و اخلاق است. هدف او پاسخ به سوال بنیادی بود: چگونه میتوان در جامعه مدرن با تنوع نظامهای اخلاقی به نظم حقوقی واحد رسید؟ گایگر راهحل را تلاش برای رسید به نظم حقوقی آزاد از هرگونه تجویز اخلاقی و ارزشی میدانست. این موضوع برای جامعه ما اهمیت حیاتی دارد و بیانگر مشکلی است که ما امروز در حوزه حقوق در آن اسیر هستیم.
نقد تبلیغات
جامعه شناس تئودور گایگر کتاب «نقد تبلیغات» (1943) را به مطالعه تلقین مردم با استفاده از رسانهها اختصاص داد. او تبلیغات را کوشش برای تاثیر تلقینی بر عموم یا توده بهمنظور کسب منافع خصوصی تجاری تعریف کرد تا آنها تشویق به خرید کالا یا خدمات در بازارها شوند.
در همین تعریف دقیق واضح است که مسئله گایگر چیست؟ افشای سازوکارهای تلقینی و سلبکننده خودمختاری فردی باهدف کسب منافع اقتصادی از راه پیامهای بازرگانی و خلق «نیازها» و به دنبال آن تقاضا برای کالا در نظام سرمایهداری است.
گایگر در کارهای دیگر خود دراینباره موضوعاتی را طرح کرد که تقریباً 25 سال بعد دانشمندان آلمانی تحت عنوان نقد تبلیغات بازرگانی از دیدگاه نظریه انتقادی به آن رسیدند.
نظرات گایگر دو تفاوت مهم از نقد صنعت فرهنگی مکتب انتقادی یا فرانکفورت دارد:
او نقد آگهی بازرگانی را با دقت زیاد و با بهرهگیری از ادبیات تخصصی بینالمللی تا عصر خودش درباره تبلیغات اقتصادی انجام داد، لیکن برخلاف نظریه انتقادی به یک نظام اقتصادی اجتماعی خاص یعنی سرمایهداری نسبت نمیداد. تفاوت دیگر گایگر این بود که مردم روشن شوند، نه تغییر نظام اجتماعی.
جامعه مدرن
گایگر اثری بااهمیت تحت عنوان «دموکراسی و جزم» نوشت که پس از مرگش چاپ شد و عموماً تسویهحسابی با نازیها تلقی میشود. مباحث طرحشده در این اثر ویژگی متمایزکننده جامعهشناسی گایگر را در باره نقد فرهنگی و نقد جامعه مدرن آشکارا نشان میدهد.
جامعه مدرن از دیدگاه او با دو ویژگی مشخص میشود: نخست قشربندی افقی و دوم تقسیم کارکردی عمودی. بهعلاوه، در جامعه مدرن دو حوزه خصوصی و عمومی از یکدیگر جدا هستند. به عقیده او این «دوگانگی حوزههای اجتماعی» «ویژگی اصلی عصر نوین» است.
گایگر به این نظر رسید که «هستی تودهای» جامعه مدرن محدود به حوزه عمومی است، درحالیکه حوزه خصوصی در این جامعه به ارتباط اولیه و چهره به چهره، صمیمیت و خصوصیت ارتباط در خانواده تحلیل میرود. همسایه را نمیشناسد، بچهمحل نیست، چون محلهای نیست.
جوسازی دموکراتیک
جامعه شناس تئودور گایگر در بحثهای خود استقرار «جوسازی دموکراتیک» (Stimmungsdemokratie) بهجای «نظام دموکراتیک» را محکوم کرد که محتوای آن تحمیل نظریهسازی سیاسی بر واقعیت اجتماعی، عبارتپردازی ارزشی (Wertphraseologie) و جوسازی است.
هدف گایگر نقد نظریهها و خطراتی بود که جلوه آن در فاشیسم و استالینیسم دیده میشد و در دموکراسیهای تودهای جدید نیز دوام دارد. پدیده ترامپ بیان این واقعیت است.
انشقاق فرهنگی و تنوع ارزشی و جماعت اجباری
گایگر در تمایز باکسانی که خُزعبَلات «بحران ارزشی و معنایی» را تبلیغ میکنند و تا به امروز به کار خود مشغول هستند، انشقاق در فرهنگ مدرن و وجود جهتگیریهای ارزشی متنوع و رقیب (فرقههای اخلاقی) را بهعنوان «واقعیت محقق»(vollendete Tatsache) میپذیرد.
به نظر او در جامعه مدرن امروزی هرگونه تلاش برای تاسیس جماعت ارزشی، ضرورتاً به پیدایش جماعت اجباری میانجامد. این حرف بزرگی است، اگر به تاریخ قرن بیستم توجه داشته باشیم. موضوع بسیار با اهمیت برای جوامع خاورمیانه.
انسانگرایی هوشیار
گایگر در برابر نقد اجتماعی و نقد خود از دموکراسی، جامعهای با «انسانگرایی هوشمند» (IntellektuellerHumanismus) را قرار داد. منظور او از انسانگرایی هوشمند جامعهای روشن، دموکراتیک و عقلانی است. هدف او عقلانی کردن تمام عرصههای اجتماعی است. انسانیت جایی شکوفا میشود که انسان عقلانی عمل میکند و انسانها در برابر ایدئولوژیها، مرام و افکار غیرمنطقی از هر نوعش مصونیت پیدا میکنند.
ایدئولوژی و اندیشه بدون ارزش
ایدئولوژی از نظر گایگر "مفهومی در تئوری دانش" یا "نظریه تئوریک گرفته شده" است. تعریف واقعی وی از ایدئولوژی این بود: گزاره ای که معنای ظاهری دارد یا ارائه می شود ، ادعا می کند نظری و واقعی است در حالی که عناصری را پشتیبانی نمی کند که از نظر نظری ، عینی یا تجربی پشتیبانی نشده و یا معتبر نیستند. نظریه ایدئولوژی وی ، با تکیه بر مبنای روش روش ، این بود: "این که ادعای حقیقت عینی را از یک تخیل ایجاد کنید ، یک ایدئولوژی است و فاقد اعتبار است". گایگر بسیار به ارزش آزادی ، یا تفاوت بین ارزش و واقعیت و این اعتقاد که علم نمی تواند هنگام قضاوت درباره ارزش معتبر باشد ، توجه داشت. قضاوت ارزش یک گزاره ایدئولوژیک است زیرا ارزش را به عنوان بیان واقعیت مبدل می کند و ادعا می کند معتبر و عینی است. گایگر توسط مکتب اوپسالا و هاگرستروم به این اعتقادات منجر شد.
ارزش نیهیلیسم به حمایت از وی برای عدم مشروعیت هنجارهای اجتماعی گفته شده توسط ادعاهای اخلاقی اشاره دارد. در اینجا ، او در مقابل ساختار-کارکردگرایی ایستاده است. نیهیلیسم ارزشی امکان قضاوت های ارزشی را فراهم می کند اما اجازه نمی دهد که آنها به نظریه تبدیل شوند.
روشنفکران
تعریف تئودور گیگر از روشنفکران این است " کسانی که از اشیا ، فرهنگ را می آفرینند ". در این زمینه ، کلمه "اشیا" صرفاً به معنای واقعی در نظر گرفته نمی شود. گایگر روشنفکری را اصطلاحی کاربردی می دانست ، متمایز از فکری که به شخصی اطلاق می شود که مفاهیم و اهمیت غیرمادی را تصور می کند اما لزوماً برای خلق کار نمی کند. به گفته گایگر ، کارکردهای روشنفکران عبارتند از: دامن زدن به پیشرفت ، خلق آثار هنر و دانش هایی که به منظور ایجاد زندگی معنوی ، ایجاد علم کاربردی با هدف ساختن زندگی منطقی ، و قدرت انتقاد. این آخرین کارکرد: انتقاد از قدرت به معنای انتقاد از هر ساختار قدرت فعلی یا بالقوه درون جامعه است ، بر اساس ستم احتمالی آنها بر توانایی ایجاد گروه. با این حال ، نباید آنها را به عنوان یک نیروی انقلابی اشتباه گرفت.
نظریه او برعکس پاسخ مفهوم مانهایم از روشنفکر به عنوان رهبران سیاسی تدوین شد. گایگر عملکرد انتقاد روشنفکران را مسئولیت تخریب ایدئولوژی های قدرتمندان می داند ، نه ایجاد ایدئولوژی های خاص خود. اما به گفته گایگر ، گرچه این عملکرد آنها نیست ، او تصدیق می کند که آنها به هر حال این کار را انجام می دهند. او فکر کرد که روشنفکران باید آثار هنری یا تخیل خلق کنند و آنها باید جداگانه از تئوری های علمی با شواهد تجربی حمایت کنند ، اما نباید تخیل را با نظریه در قالب ایدئولوژی ترکیب کنند. روشنفکران ، به عنوان یک گروه ، به هیچ یک از طبقه های اجتماعی تعلق ندارند ، نه به صورت عینی یا ذهنی.
در واقع ، گایگر آنها را به چهار طبقه اجتماعی طبقه بندی می کند: گایگر در مورد مدرسه اطلاعات در سال 1943 در مورد موقعیت آنها در جامعه ، کارکردها و منشأ آنها در سال 1944 نوشت. این اثر در سال 1949 منتشر شد. اندکی بعد ، او به دانمارک بازگشت و در آنجا یک تحقیق تجربی در مورد ریشه و ساختار اطلاعات دانمارک ، بر اساس دائرlه المعارف بیوگرافی دانمارک ، وی را قادر می سازد تا گروه را بیش از چهارصد سال مطالعه کند.