هربرت مارشال مک لوهان و استادش هارولد انیس دو چهره مکتب تورنتو که در جهان شناخته شده اند .

مک‌لوهان فیلسوف و جامعه‌شناس مشهور ژاپنی‌الاصل و تبعه‌ی‌ کانادا است. او در سال 1911 در ادمونتول کانادا چشم به‌جهان گشود و پس از پایان تحصیلات مهندسی، به ادبیات عصر الیزابت، علاقمندی نشان داد و رساله‌ی دکترای خود را در آن زمینه نوشت. او از اساتید دانشگاه تورنتو بود.

مک لوهان از مشهورترین پیروان نظریات دیوید رایزمن است. او کانادایی است و پس از پایان تحصیلات مهندسی به ادبیات عصر الیزابت علاقمندی نشان داد .و رساله دکتری خود را در این زمینه نوشت .امروزه او را به عنوان پیشگویی فرزانه می شناسند . هر چند نظریات وی خالی از نظریه پردازیهای پندارگرانه نیست و با نظرات موافق و مخالف بسیاری روبروست .

مشهورترین آثار وی:

1- کهکشان گوتنبرگ

2- شناخت وسایل ارتباطی

3- جنبش های 1990

4- جنگ و صلح در دهکده جهانی

5- پیام و ماساژ

6- جنگ الکترونیک

7- برای درک رسانه ها

مک لوهان درواقع با دنباله روی از مارکس و با توجه به نقش تعیین کننده عوامل و شیوه های تولید در بحث مربوط به دیالتیک تاریخی می گوید: زندگی انسانها در آغاز برابر بود ، عده ای سوء استفاده کردند و نا برابری ایجاد شد و تنازع طبقاتی پدید آمد .

نظریه تحول تاریخی بر مبنای ارتباطات

مک لوهان در اوایل دهه 1960 نظریه تحول تاریخی بر مبنای ارتباطات را طرح کرد وگفت : انسانها در جوامع اولیه ارتباطات صمیمانه ای داشتند . ارتباطات رو در رو برقرار و مبنا حواس انسانی بود . و تمام حواس انسان به کار گرفته می شد. وجود انسان کامل و اصیل نشان می داد .

مک لوهان می افزاید : وسیله همان پیام است یعنی صورت بر محتوی رجحان و برتری دارد و شیوه های نشرهر فرهنگ بر محتوی آن تاثیر دارد .

وی همچنین می گوید : وسایل ارتباطی امتداد حواس انسان است . همچنان که لباس امتداد پوست و دوچرخه امتداد پا است . عامل تحول این دیدگاه مک لوهان نظامها و شیوه های ارتباطی است . وی اساسا تمدن را امتداد حواس و رسانه را گسترش یافته حواس بشر می داند .

مارشال مک لوهان جامعه شناس و نظریه پرداز که آثار زیادی در زمینه ارتباطات داشت از جمله کهکشان کوتنبرگ، شناخت وسایل ارتباط جمعی، جنبشهای 1990، برای درک رسانه ها و پیام و ماساژ، جنگ و صلح در دهکده جهانی، و جنگل الکترونیک قرن بیستم

مک لوهان در آثار خود می کوشد جامعه چه راهی را پیموده و چه مسیری را در آینده طی خواهد کرد مک لوهان پا را فراتر می گذارد و تغییر وضع وسایل ارتباط جمعی را شرط اصلی و عامل تحولات زندگی اجتماعی و گذر از یک مرحله به مرحله دیگر معرفی می کند.

 مک لوهان تکنولوژی را کمدی اسمی می خواهد به اعتقاد او انسان خود برای خود بهشتی را درست می کند یا خراب و در دهه 1960 از تلویزیون به عنوان رسانه ای هوشمند یاد می کند و تلویزیون را پرستشگاه و امواج آن را بشارت الکترونیک نام می دهد به اعتقاد او وسایل ارتباط جمعی که عامل فرهنگ است.

 در کتاب درک رسانه ها می گوید ارشمیدس گفته است یک نقطه اتکا در جهان به من نشان دهید تا من توسط آن دنیا را تکان بدهم نقطه اتکا همان چشم ها و گوش ها شما هستند.

تقسیم بندی حرارتی رسانه ها ( Cool media and hot media )

مک لوهان وسایل ارتباطی ( رسانه ها ) را از نظر حرارت به دو دسته تقسیم می کند.

1-    رسانه گرم مثل عکس، رادیو، سینما ، کتاب ، مطبوعات و ضبط صوت ، زیرا در امتداد یکی از هواس هستند و توصیف کننده هستند.

رسانه گرم در دیدگاه مک‌لوهان، رسانه‌ای است، که تنها یکی از حواس پنج‌گانه مخاطب را در نهایت تکامل و قدرت آن بکار می‌گیرد. رسانه گرم با حجم زیادی از داده‌ها همراه بوده و از نظر بیان مقصود، کامل است؛ آن‌چنان دارای وضوح و روشنی است که چیزی را باقی نمی‌گذارد؛ تا دخالت مخاطب را در پر کردن فراموش‌شده‌ها و خلاء‌ها ایجاب کند و همکاری مخاطب را به حداقل ‌رساند. به عکس، رسانه‌های سرد، نیازی به افزوده شدن مقدار معتنابهی اطلاعات، توسط مخاطب بر اطلاعات ارائه‌شده از سوی رسانه نداشته و تشریک مساعی چندانی را از طرف مخاطب ایجاب نمی‌کند. این گونه از رسانه‌ها، همگی دارای پیام کامل بوده و امکان استنتاج و تفسیر شخص از موضوع را به حداقل می‌رسانند.

2-    رسانه سرد ، مثل خط تصویری ، کاریکاتور ، سمینار ، داستان های مصور ، کلام انسان ، تلفن و تلویزیون کمر به تشریع و توصیف می پردازد مشارکت زیادی را می طلبد.

رسانه سرد، رسانه‌ای است که مشارکت زیادی را از ناحیه مخاطب طلب کرده و فهم پیام‌های آن احتیاج به قدرت تخیل مخاطب دارد، در صورتی که رسانه گرم آن است که مشارکت چندانی از مخاطب طلب نمی‌کند و بخاطر صراحت و وضوح، نیازی به تخیل ندارد.

منظور مک‌لوهان از رسانه سرد، رسانه‌ای است که مشارکت زیادی را از ناحیۀ مخاطب ‌طلب کرده و مخاطب باید به کمک سائر حواس خود، به استقبال آن رسانه برود. از آنجا که یک رسانه سرد، کمتر به تشریح و توصیف می‌پردازد، ضرورتاً دخالت و همکاری بیشتری را از حواس مخاطب طلب می‌کند؛ تا به کمک آنها، آنچه را به او نداده‌اند و یا وسیله ارتباطی فاقد آنهاست، پر کند و در جای خود بگذارد.

در رسانه‌های سرد، لازم است مخاطب با بهره‌گیری از قدرت تخیل خود، حلقه‌های مفقوده‌ای که در پیام‌ها وجود دارد را شناسایی کند و در واقع حجم زیادی از اطلاعات را بر اطلاعات ارائه‌شده از سوی رسانه، اضافه کند؛ تا فهم کامل پیام رسانه‌ای حاصل شود.

سردی تلویزیون به دلیل عدم وضوح تصاویری است که در مقابل دیدگان بیننده قرار می‌گیرد. بیننده تلویزیونی، در حقیقت تصویری کامل و بدون ابهام نمی‌بیند؛ لذا برای درک کامل آن باید از خودش مایه بگذارد و خلأهای موجود بین نقطه‌های تصاویر ضعیف را با قدرت ابداع و تخیّل خود پر کرده و کاملاً تشریک مساعی داشته باشد. در واقع می‌توان گفت حواس مختلف مخاطب، در دیدن تلویزیون به‌کار گرفته می‌شود و لازم است مخاطب تمام حواس خود را به‌کار گیرد که تصویر را تقویت و تکمیل کند. این امر دقیقاً برعکس رسانه‌های گرم است که در آن‌ها صرفاً یکی از حواس مخاطب به‌طور کامل به‌کار گرفته می‌شود.

وسائل ارتباطی سرد و گرم در کتاب "شناخت وسایل ارتباطی" مارشال مک‌لوهان که در سال 1964م انتشار یافت، مطرح شد. مک‌لوهان در فصل دوم این کتاب، ضمن تجزیه و تحلیل دقیقی که از وسائل ارتباطی به عمل آورد، پاره‌ای از نظریات جالب و مشهور خود را که از جملۀ آنها، "رسانه سرد و گرم" بود، از جهات مختلف روشن کرد.

اصطلاح گرم ( Hot ) و سرد ( Cool ) از زبان محاوره‌ای آمریکایی گرفته شده و اشاره‌ای است به تمایز میان لطیفه‌پردازی سرد که فهمیدن و لذت بردن از آن احتیاج به قدرت تخیل داشته و لطیفه‌ها و نکته‌های گرم که بخاطر صراحت و وضوحشان نیازی به تخیل ندارند.

مک‌لوهان ضمن تکیه بر تناقض میان سینما و تلویزیون، قائل است که مخاطب، تصویر سینمایی را بدون بازسازی و تخیل، درک می‌کند؛ بر خلاف تلویزیون که قدرت تخیل و ابداع مخاطب را بکار گرفته و باعث می‌شود تا تماشاگر در ساختن و پرداختن برنامه، فعالانه شرکت کند.

او رسانه های همه حسی را سرد و رسانه تک حسی را گرم می داند . در تعبیر دیگری رسانه های گرم را شامل آن ابزارهایی می داند که قادرند مفهوم مورد نظررا به کمک ذهن و تخیل مخاطب کامل کنند .اما در رسانه های سرد نمی توانند چنین امکانی را برای مخاطبان خود فراهم سازند . به این ترتیب رادیو گرم است چون شنونده سعی می کند آنچه را می شنود با تصورات خود در ذهنش تکمیل کند . در مقابل تلویزیون رسانه سرد است چون همه چیز را به بیننده نشان می دهد و جای فعالیت چندانی برای وی نمی گذارد.

وی در تفاوت بین سینما و تلویزیون می گوید : فیلم درسینما توسط چشمها دیده می شود اما در تلویزیون بیش از دیده شدن لمس می شود .

مک لوهان نسبت به تحولات تکنولوژی که رسانه ها دید کاملا خوشبینانه ای دارد و امیدوار است با پیشرفت های فنی بشر به یک جامعه آرمانی دست یابد که در آن همگان همه چیز بدانند .تحقق این امر به نظراو با رسانه های جمعی خواهد بود . او می گوید: اگرارشمیدوس نقطه اتکایی می خواست تا جهان را جابجا کند ، من رسانه ها را می خواهم تا جوامع را دگرگون کند .

باید در نظر داشت که در مقایسه رسانه‌ها با همدیگر، ممکن است رسانه‌ای نسبت به یک رسانه دیگر گرم بشمار رود؛ در حالیکه در قیاس با رسانه دیگری از صفت سردی برخوردار باشد. مثلاً رادیو در قیاس با تلویزیون یک رسانه گرم بشمار می‌رود؛ اما همین رسانه گرم وقتی با کتاب مقایسه شود نسبت به کتاب، حائز سردی می‌باشد. بنابراین رسانه‌های سرد و گرم در مقام و جایگاه مقایسه با همدیگر می‌توانند، هر دو وصف سردی و گرمی را بپذیرند.

تقسیم بندی حرارتی جوامع

مک‌لوهان با بسط این تقسیم‌بندی(تقسیم رسانه به سرد و گرم)، جوامع را نیز به جوامع سرد و گرم تقسیم می‌کند.

1-  جوامع کم سواد را سرد

2-  جوامع اروپایی را جوامع گرم می نامد.

مک لوهان متعقد بود اگر در زمان هیتلر تلویزیون بود که یک رسانه سرد است چنین قدرتی شاید هرگز به وجود نمی آمد.

جبر گرایی رسانه ای ( Media Determinism )

جبرگرایی رسانه‌ای که از جمله نظریات معطوف به تأثیرات رسانه‌هاست، از تأثیر ذات شکل و ماهیت رسانه‌ها(بیشتر از محتوا)، بر جوامع بشری و فرهنگ آنان و انتقال بالاجبار ذات تکنولوژی بر فرهنگ جوامع سخن می‌گوید.

این نظریه که از جمله نظریات تأثیر رسانه‌ها بشمار می‌رود، در سال 1964م توسط مارشال مک‌لوهان، جامعه‌شناس و فیلسوف کانادایی و استاد دانشگاه تورنتو ارائه شد. 

مک لوهان این نظریه را با جملۀ «وسیله پیام است» مطرح می‌کند و معتقد است اثرهای مهم رسانه، ناشی از شکل رسانه است و نه محتوای آن.

"مک‌کوایل" این نظریه را تا حدودی تحت تأثیر انتقادهایی که از "فرهنگ توده" و "صفت آگاهی"، شده است، می‌بیند. او معتقد است، کامل‌ترین و مؤثرترین روایت جبرگرائی تکنولوژیک یا رسانه‌ای، از آن مورخ اقتصادی کانادایی، هارولد اینیس است؛ که توسط مک‌لوهان گسترش یافته است. «اینیس» که مهمترین ویژگی‌ تمدن‌های باستانی را شیوه‌های ارتباط غالب آنها می‌دانست، معتقد بود، تغییر از سنگ به پاپیروس، علت تغییر از قدرت پادشاهان به قدرت کاهنان است.

بنا به گفتۀ وی، «شرام» و «همیل ویت» و دیگران، همیشه به جای نگرش بر وسیله، پیام آن را در زیر ذره‌بین قرار داده‌اند و معتقدند، تأثیر پیام از تأثیر وسیله جداست. مک‌لوهان معتقد است که جوامع، بیشتر در اثر ماهیت وسایل ارتباط جمعی شکل گرفته‌اند تا در نتیجه محتوای ارتباط. به عقیدۀ وی وسیله نه تنها از محتوای پیام خود جدا نیست؛ بلکه به مراتب مهمتر از خود پیام نیز هست و بر آن تأثیر چشمگیر دارد. او محتوای رسانه را مانند تکه گوشتی می‌داند که سارق با خود دارد؛ تا نگهبان ذهن را منحرف کند.

مک‌لوهان در کتاب «برای درک رسانه‌ها» می‌نویسد: «رسانه همان پیام‌ است؛ زیرا یک رسانه می‌تواند سبک روابط انسانی را شکل دهد و معیارهای عملکردهای موجود در این روابط را مشخص کند؛ بی‌آنکه محتوا یا نحوه استفاده از آن بتواند تأثیری بر طبیعت روابط انسانی بگذارد» .

او ذات تکنولوژی را دربردارندۀ فرهنگ و پیام خاصی می‌داند که موجب تغییر در معیارها، آهنگ حرکات و مدل‌های زیستی انسان می‌شود. از جمله مصادیقی که مک‌لوهان برای درک بهتر مطلب ذکر می‌کند، روشنائی برق و انرژی الکتریکی می‌باشد. وی در کتاب «برای درک رسانه‌ها» در این‌باره می‌گوید: «پیام روشنائی برق همانند پیام انرژی الکتریکی است و تنها از نظر کاربردی تفاوت‌هایی دارند؛ ولی هر دوی آنها زمان و فضا را در جامعه دگرگون می‌کنند».

این کلام مک‌لوهان حاکی از آن است که روشنایی برق و انرژی الکتریکی، که هر دو از تکنولوژی بشری به شمار می‌روند، در اجتماع تغییر فرهنگی پدید می‌آورند و بر فرهنگ زندگی بشری تأثیر می‌گذارند.

مک‌لوهان معتقد است: «اگر چه تکنولوژی منبعث از ذهن و عمل انسان است؛ ولی انسان هر دوره، خود زاییده تکنوژی زمان خویش است و به عبارت دیگر، هر تکنولوژی، بشر را به تدریج در فضای تازه‌ای قرار می‌دهد و هر فضای تازه، عاملی تعیین‌کننده در سرنوشت و زندگی بشر به شمار می‌رود». بطور مثال وی چاپ را که یکی از تکنولوژی‌های ارتباطی بشمار می‌رود، موجب احساس از خودبیگانگی و فردگرایی و در سطح اجتماعی موجب امکان‌یافتن ظهور ملت‌ها و ملی‌گرایی معرفی می‌کند.

مک‌لوهان در مورد تلویزیون نیز معتقد است که این تکنولوژی جدید صرف نظر از محتوا، برای انسان امروز تبدیل به یک محیط جدیدی شده است، که اثرات فراوانی از خود بر جای می‌گذارد؛ که عبارتند از:

1- نحوۀ بکار گرفتن پنج حس عمومی را برهم زده و تغییر می‌دهد.

2- انسان را وا می‌دارد عکس‌العمل‌های متفاوتی را در مقابل اشیاء و موضوعات بپذیرد.

3- به انسان امروزی امکان می‌دهد، جامعه‌ای کاملاً متفاوت برای خود بسازد.

او انسان را در مقابل این تکنولوژی اینگونه ترسیم می‌کند:

«اگر ما بخواهیم در برابر کارکردهای جدید تکنولوژی گرایش‌های سنتی خود را حفظ کنیم، فرهنگ سنتی ما همانند فرهنگ اسکولاستیک قرن 16، در نهایت از میان خواهد رفت. اگر پیروان اسکولاستیک با فرهنگ شفاهی پیچیده‌شان، تکنولوژی گوتنبرگ را درک کرده و پذیرا شده بودند و آموزش شفاهی خود را با آموزش نوشتاری تلفیق می‌‌دادند، از نابود شدن کامل خود جلوگیری می‌کردند».

البته مک‌لوهان در دهۀ 1970، نسبت به آنچه در آثار اولیه‌اش معتقد بود و می‌گفت که شکل رسانه‌ها در جامعه،‌ شیوه‌های درک مخصوصی را در اعضای جامعه تحت تأثیر قرار داده یا بوجود می‌آورد، دچار اطمینان کمتر شد و در عوض معتقد شد که رسانه‌ها مقوله‌های درک و فهم افراد را منعکس می‌کنند. وی به جای اعتقاد به رابطۀ محلی بین رسانه‌ها و درک فردی بعدها به ارائه فراوان هم‌زمان انواع خاصی از تفکر در مورد رسانه‌ها و فرد معتقد شد و قائل به شکوفایی شیوه‌های تفکر در انسان توسط رسانه شد.

دهکده جهانی ( Global Village )

واژه‌ی دهکده جهانی از نام یکی از کتاب‌های "هربرت مارشال مک‌لوهان" (1980-1911Herbert Marshal McLuhan: ) به‌نام "جنگ و صلح در دهکده‌ی جهانی" (War and Peace in The Global Village) گرفته شده، که در سال 1968 منتشر شد. این کتاب دربردارنده‌ی یک نظریه اجتماعی تازه بود.

مک‌لوهان تا پایان حیاتش یعنی 15 سال بعد همواره به دهکده‌ی جهانی اشاره می‌کرد و می‌گفت «اکنون دیگر کره‌ی زمین، به‌وسیله‌ی‌ رسانه‌های جدید، آن‌قدر کوچک شده که ابعاد یک دهکده را یافته است» . مک‌لوهان با مقایسه‌ی‌ دهکده‌ی فرضی خود، با دهکده‌ی سنّتی می‌گفت: «همان‌گونه که در این دهکده سنّتی، روابط انسان‌ها بیش‌تر حالت بین‌فردی دارد، در دهکده‌ی جهانی نیز با وجود رسانه‌های جدید، روابط بین انسان‌ها در همه‌جا حالت رابطه‌ای بین‌فردی خواهد یافت و در حدّ روابط افراد یک دهکده کوچک خواهد بود.»

مک‌لوهان معتقد بود که رسانه‌های جدید باعث به‌وجود آمدن پدیده‌ی جهش اطلاعات خواهند شد. او می‌گفت: اطلاعاتی که انسان‌ها نیاز خواهند داشت، از چهار گوشه‌ی جهان و با سرعت فراوان در اختیارشان قرار خواهد گرفت (به این ترتیب) جهان بزرگ،‌ روزبه‌روز کوچک‌تر می‌شود و انسان‌ها چه بخواهند و چه نخواهند،‌ گویی در یک قبیله‌ی جهانی یا یک "دهکده‌ی جهانی" زندگی می‌کنند. چنین وضعیتی را امکانات الکترونیک فراهم خواهند کرد.

محسنیان‌راد ضمن تصدیق دهکده‌ی جهانی مورد نظر مک‌لوهان را می‌کند و معتقد است: شکل‌گیری دهکده‌ی جهانی، آنگونه که مک لوهان تجسم می‌کرد با ایجاد اولین وب‌سرویس در سال ۱۹۹۰، تأسیس شبکه تلویزیونی جهانی سی.ان.ان در ۱۹۹۱ و ایجاد وب‌سایت یاهو در ۱۹۹۳ آغاز شد. ضمن آن‌که قبل از آن تاریخ، نخستین تجربه‌های پوشش با ماهواره‌های پخش مستقیم برنامه‌های تلویزیونی(Direct Broadcasting Satellite= DBS)، به‌وقوع پیوسته بود.» او در خصوص تغییر نام دنیای جدید می‌گوید: «اندیشمندان ارتباطات از اویل دهه‌ی ۱۹۹۰، شاید چون اصطلاح دهکده‌ی جهانی (Global Village) ، ناظر بر انجام عملی نبود، از فعل جهانی شدن (To globalize) استفاده کرده و ابزار آن‌را نیز فناوری اطلاعاتی-‌ارتباطاتی، نامیدند.»

دوره های ارتباطات اجتماعی

مک‌لوهان معتقد است که "جوامع"، بیش‌تر در اثر ماهیت وسایل ارتباطی شکل گرفته‌اند، تا در نتیجه‌ی محتوای آن. به‌عقیده‌ی او، وسیله نه تنها از محتوای پیام خود جدا نیست،‌ بلکه به‌مراتب، مهم‌تر از خود پیام نیز هست و بر آن تأثیری چشم‌گیر دارد.

به‌نظر مک‌لوهان چنانچه خطوط اصلی تاریخ تمدن بشری را از آغاز تاکنون مورد بررسی قرار دهیم،‌ خواهیم دید که تاریخ از سه مرحله‌ی‌ متوالی می‌گذرد و هرکدام از آن‌ها، تحت سلطه‌ی مجموعه‌ای از رسانه‌های جمعی است. مک‌لوهان معتقد است که در هر دوره از تمدن،‌ نظام ارتباطی خاصّی حاکم است. این نظام ارتباطی افراد را وامی‌دارد تا متناسب با آن، حواس خود را شکل بدهند؛ یعنی برخی را گسترش و توسعه دهند و از برخی دیگر صرف‌نظر کنند.

مک لوهان معتقد است در هر دوره تمدن بشر یکی از حواس بشر غلبه دارد ، مک لوهان بر اساس برداشت های خود از وسایل ارتباط جمعی جوامع را به سه دوره تقسیم می کند.

طبقه بندی مراحل تاریخی بر مبنای ارتباطات و به عبارت بهتر نگرشی تاریخی مبتنی بر تحول انگیزی مارشال مک لوهان برای خوانندگان آشناست . او از سه کهکشان شفاهی – گوتنبرگ – مارکنی نام می‌برد و می نویسد دوران تمدن بشری به عصر تقسیم می شود .

1- عصر ارتباط شفاهی و زندگی دودمانی و قبیله ای ( دوره کهکشان شفاهی ) :

این دوره فاقد کتابت، و شنیداری در این دوره قومی تر از هر پنج حس دیگر است. فاقد هویت شخصی و زندگی شخصی و خصوصی بود.

پیامها از طریق تسلط بیان و دریافت سمعی منتقل می شود به این دلیل حس غالب شنوایی است و در این عصر ارتباطات چهره به چهره و صمیمی است . فرد در این اوضاع و احوال مستقیما در محیط طبیعی خود قرار دارد و خود را با گروه اجتماعی خود یعنی قبیله ادغام می کند .

ویژگی این نوع تمدن‌ها،‌ برتری بیان شفاهی و دریافت شنیداری است. انسان در این دوره به‌گونه‌ای طبیعی از هر پنج حس خود استفاده می‌کند و در میان آن‌ها حس شنوایی برای ارتباط با دیگران که به‌گونه‌ای لفظی و شفاهی صورت می‌گیرد، طبعاً بیشتر از سایر حواس به‌کار می‌افتد. در این دوران که مک‌لوهان آن را دودمانی و قبیله‌ای می‌خواند، انسان در یک مجموعه‌ی هماهنگ و طبیعی می‌زیست و از این طریق،‌ با گروه اجتماعی خویش یعنی قبیله، پیوند برقرار می‌کرد. در این محیط طبیعی، ادراک او به‌طور مستقیم از جهان خارج، به‌وسیله‌ی ‌حواس طبیعی‌اش صورت می‌گرفت.

خصوصیات کهکشان شفاهی :

1- سلسله گوش در این دوران

2- جوامع کوچک

3- روابط سنتی چهره به چهره

4- جوامع ساده

2- عصر ارتباط کتبی و چاپی و جامع فردگرا ( عصر تمدن بصری یا کهکشان گتنبرگ ) :

اختراع و کتابت و الفبایی صوتی و برتری حس بینایی نسبت به حواس دیگر، جدایی از جمع، انهدام قبیله ای، فردگرایی، نخبه گرایی، تا دوران چاپ کوتمبرگ ادامه می یابد.

عصر دوم با اختراع چاپ در سال 1436 میلادی آغاز می شود . این عصر، عصر تمدن بصری است . حس غالب، حس بینایی است . و به اعتقاد مک لوهان چاپ موجب جدایی انسان از محیط گرم روستایی شد . ارتباط انسان از طریق نشریات یا کتابها به صورت مجزا و بی روح انجام می گیرد زندگی ماشینی آغاز و بدبختی بشر شروع می شود .

با اختراع خطّ و کتابت، به‌ویژه الفبای صوتی، توازن پیشین به‌هم خورد و برتری حس بینایی نسبت به حواس دیگر آشکار شد و از این طریق، محتوای تفکر بشر تغییر یافت. او معتقد است نوشته نیاز به نوعی تمرکز حواس و تعمّق شخصی دارد و از این جهت مستلزم نوعی انزواجویی و جدایی از جمع است و با زندگی قبیله‌ای گذشته منافات دارد و در نهایت، موجب انهدام نظام قبیله‌ای و پیدایی فردگرایی، نخبه‌گرایی و ناسیونالیسم می‌شود؛ که تا دوران چاپ و عصر گوتنبرگ ادامه می‌یابد. با اختراع چاپ بود که حقیقتاً دوران تمدن بصری آغاز شد؛ که می‌توان آن را "کهکشان گوتنبرگ" نامید. کهکشان گوتنبرگ، شامل مجموعه‌ی پیچیده‌ای از پدیده‌های فرهنگی است که در اثر اختراع گوتنبرگ پدید آمده است.

به نظر مک لوهان چاپ کتاب سرآغاز مصرف و نخستین محصول جامعه مصرف به شمار می آید و موجب مطالعه شخصی و غیره می شود و اختراع چاپ یک گناه اصلی محسوب می شود زیرا او را از آن محیط گرم و قبیله ای به محیط سرد و فردگرا کشاند.

 در این عصر حس غالب بینایی است و به اعتقاد او موجبات جدایی انسان از محیط گرم روستایی شد و بدبختی ماشینی بشر آغاز می شود . به این دلیل که ارتباط افراد از طریق نشریات و کتابها به صورت مجزا و بی روح انجام می گیرد . ( عصر چاپی ، نخبه گرایی ، خرد گرایی ، فرد گرایی ، انسان گرایی ، ناسیونالیسم ، اصالت انسایت )

خصوصیات کهکشان گوتنبرگ :

1- پیدایش خط

2- ایجاد مشاغل جدید

3- افزایش جمعیت

4- حکومت چشم بجای گوش

5- اختراع صنعت چاپ توسط گوتنبرگ قرن15

6- ظهور مطبوعات

3- عصر ارتباط الکترونیک و دهکده جهانی ( عصر کهکشان مارکونی یا تمدن الکترونیک )

در این دوره مجددا حس شنوایی در آن غلبه می یابد . به نظر مک لوهان در این عصر مجددا تنوع اصالت بشر باز می گردد وجه فرهنگ مبتنی بر رسانه های الکترونیک جدید ، کسب اعتبار مجدد بیان شفاهی است . و از این جهت نوعی رجعت به وضع جامعه ابتدایی فاقد کتابت به شمار می آید . منتهی با تفاوت آشکار به نظر مک لوهان این امر رجعتی به نظام قبیله ای در یک سطح جهانی محسوب میشود . ( دهکده جهانی )

و در این شیوه حس شنوایی را معتبر ساخته و جامعه هم نمی تواند از ارتباط کتبی دوری گزیند و میان این دو شیوه ارتباطی تعادل برقرار می کند و در نهایت دهکده ای به پهنای کره زمین که او را اصطلاحاً دهکده جهانی می گویند.

این دوره از تمدن انسانی با اختراع رادیو توسط مارکنی شروع می‌شود. طبق نظریات مک‌لوهان، اکنون در سومین دوره‌ی زندگی اجتماعی انسان، ‌عصر چاپ و زندگی فردگرایی نیز که ناشی از برتری یافتن حسّ بینایی بر سایر حواس انسانی است. در برابر پیشرفت و گسترش وسایل ارتباطی الکترونیکی مانند رادیو، تلویزیون و سینما در حال زوال است. این شیوه‌ی جدید ارتباطی، حسّ شنوایی را معتبر ساخته و رجعت به ادراک حسی را ضروری شمرده است.

در این عصر که به عصر الکترونیک معروف است، مجدداً حس شنوایی در آن غلبه می یابد این عصر از زمان اختراع رادیو توسط مارکنی آغاز، که در حال حاضر هم در آن هستیم .

مک‌لوهان دنیای امروز را دنیای الکترونیک می‌داند و معتقد است:‌ محیط الکترونیکی عصر حاضر، فضای قدیمی تصویری را که سال‌هاست به آن خو گرفته‌ایم، نامطبوع و بدون ارزش خواهد ساخت. در دنیای الکترونیک حوادث، اشیاء و موجودات در یکدیگر فرو می‌روند، با یکدیگر رابطه پیدا می‌کنند، جدایی‌ها از بین می‌رود،‌ تمایزات فراموش می‌گردد، شباهت‌ها خودنمایی می‌کند و بدین ترتیب محیط جدید به‌وجود می‌آید؛ محیطی که می‌توان آن‌را یک "دهکده‌ی جهانی" نام‌گذاری کرد. یک دهکده‌ی بزرگ جهانی که خصوصیات قبیله‌ای را در مقیاس وسیع‌تر محفوظ می‌دارد.

به نظر مک لوهان در این عصر مجددا تنوع و اصالت بشر باز می گردد وجه مشترک فرهنگ مبتنی بر رسانه های الکترونیک جدید کسب اعتبار مجدد بیان شفاهی است . و از این جهت نوعی رجعت به وضع جامعه ابتدایی فاقد کتابت به شمار می رود . منتهی با تفاوتی آشکار . به نظر مک لوهان این امر رجعتی به نظام قبیله ای در یک سطح جهانی محسوب می شود .

مک لوهان اصطلاح دهکده جهانی را برای اولین بار مطرح کرد که بر این نظر او انتقادهایی وارد است . از جمله اینکه می گویند . ً دهکده جهانی بدنبال نابودی فرهنگ ها، مذاهب و قومیت هاست ً مک لوهان نگاه رسانه مدار دارد و در مطالعات خود به آثار وسایل ارتباطی کمتر توجه می کند جمله معروف او ً رسانه همان پیام است ً القاء همین نظر است .

مک لوهان در مورد تلویزیون دیدگاه افراطی دارد و امواج تلویزیونی را بشارت الکترونی می نامد و آن را وسیله ای برای غیر اسطوره ایی شدن پیام ها می داند مک لوهان رسانه ها را از نظر حرارتی به دو دسته سرد و گرم تقسیم می کند رادیو یک وسیله گرم و تلویزیون یک وسیله سرد است . (گرم : فعالیت مخاطب کمتر و در سرد فعالیت مخاطب بیشتر است )

خصوصیات کهکشان مارکنی :

1- اختراع رادیو توسط مارکنی در قرن 19 و سپس اختراع تلویزین و گسترش آن در قرن20

2- پیشرفت های نوین در ارتباطات در جوامع و حرکت بسوی دهکده جهانی با ظهور وسایل نوین ارتباطی

در جبر گرایی تکنولوژیک مک لوهان با تکیه بر رسانه نقش نظام اجتماعی را کم رنگ می کند . مخاطبان را منفعل می داند که با داده ها ماساژ داده می شوند، به نحوی که حتی آستانه حسی آنها به هنگام عبور تحریک نمی شود . او محتوای رسانه ها را گوشت آبداری می داند که برای پرت کردن حواس سگ های نگهبان مغز به کاربرده می شود .

- مک لوهان مخاطبان را ادامه تکنولوژی می داند و آنها را عناصری در درون تکنولوژی ارتباطات قلمداد می کند .

- مک لوهان می نویسد : ً طوری تبلیغ نکنید که نیازهای مصرف کنندگان هماهنگ و یکدست شود چون در این صورت خود تبلیغات قربانی موفقیت خود می شود ً .

- او در کتاب ض جنگ و صلح ً به آمریکائیها در جنگ ویتنام پیشنهاد کرد از بمب های اتمی کم شدت استفاده کنند تا جنگل ها بسوزد و ویتنامی ها در تیرراس قرار گیرند . ً پستمن  ً نظریاتی نزدیک به مک لوهان دارد . با اینکه خیلی ها از دیدگاههای مک لوهان ایده گرفته اند در لابلای نظریات افرادی مثل پستمن هم می توان دیدگاههای رسانه مداری را دید .

- به نظریات مک لوهان انتقاداتی هم وارد است از جمله اینکه تحولات تاریخی نشان داده است که پیدایش هر رسانه جدید باعث از بین رفتن رسانه های قدیم نشده است شکل گیری جامعه آرمانی یا دهکده جهانی مک لوهان بدلیل انحصارات شرکت های بزرگ می تواند آنطور که او فکر می کرد، شکل بگیرد .

نظریه دکتر مهدی حسینیان راد

دکتر مهدی حسینیان راد قائل به وجود کهکشان درامانی به معنای داریوش و مانی پیامبر است، دکتر محسنیان معتقد است میان کهکشان شفاهی و کهکشان گوتنبرگ، کهکشان دارمانی به معنای کهکشان داریوش هخامنشی و مانی پیامبر است.

انتقادهای وارده به مک لوهان

1- تحولات تاریخی و پیدایش رسانه جدید باعث از بین رفتن رسانه های قدیمی نمیشود .

2- پیدایش جامعه آرمانی یا دهکده جهانی مک لوهان در وضعیتی است که ماهیتا با نظام قبیله ای نخست متفاوت است در این جا تسلط شرکت ها و انحصارات جدید در رسانه ها جایی برای صمیمیت و ارتباطاتی برابر باقی نمی گذارد .

3- مک لوهان جوامع کم سواد را جامعه سرد و جامعه اروپایی را گرم می نامد وی فناوری را کمدی الهی می خواند.

تلویزیون رسانه ای هوشمند است و انسان زاییده فنآوری زمان خود است .

وسایل گرم : عکس ، رادیو ، سینما ، کتاب ، سخنرانی ، الفبای صوتی ، فیلم ( تک حسی )

وسایل سرد : خط تصویری - تلفن - تلویزیون - سیمنار - گفتار ( همه حسی )

وسایل سرد نیاز به مشارکت دارند .

ژان کازنو می گوید : علی رغم ضعف استدلال و تخیلی بودن نمی توان نظریات مک لوهان را نادیده گرفت چون نظریات او در بعضی حوزه ها جدید و بدیع است .

حمید مولانا می گوید : نظریات مک لوهان که به صورت مکتب جبر فن آوری درآمده بود در سال 1960 از دو ضعف درونی رنج می برد :

1- به فنآوری به صورت مفرد تکیه می کند .

2- اعتقاد به جبر فن آوری صرفا بر شواهد تاریخی متکی است و از خود هیچ نوع پویایی ندارد .

چارلز استاینبرگ نظرمک لوهان را که وسایل ارتباطی همه چیز است و محتوی مهم نیست به مسخره می گیرد .

نظرات مک لوهان و انیتس را به دلیل توجه زیاد به وسایل ارتباطی جبر تکنولوژی می گویند .