نظریه جامعه شناسی جرم چارلز باکمن گورینگ
چارلز باکمن گورینگ ( Charles Buckman Goring ) متولد 1870 و متوفای 5 می 1919 در منچستر ، پیشگام در جرم شناسی و نویسنده کتاب تأثیرگذار محکوم انگلیسی: یک مطالعه آماری است .
او در دانشگاه تحصیل کرد دانشگاه لندن ، دریافت لیسانس خود در سال 1895 و مدرک دکترای خود را در سال 1903 دریافت کردند. در سال 1893 ، وی به دانش آموختگی جان استوارت میل در فلسفه ذهن و منطق اعطا شد و چهار سال بعد به عنوان عضو کالج دانشگاه انتخاب شد. از سال 1902 تا زمان مرگ در سال 1919 ، وی به عنوان افسر پزشکی در زندان های مختلف انگلیس استخدام شد.
وی به دلیل تخیل علمی ، منطق و نثر بسیار عالی وی در بین کسانی که او را می شناختند بسیار مورد توجه بود. همکارش کارل پیرسون یک بار گفت: "ذهن خلاق توانایی شاعر ، هنرمند و دانشمند را در اختیار دارد و دوستان گورینگ هرگز مطمئن نبودند که وی را در کدام دسته قرار دهند."
انتقاد به نظریه جانی بالفطره لومبروزو
در طول زندگی لومبروزو، دانشمند بریتانیایی چارلز باکمن گورینگ (1870-1919) نیز در همان منطقه کار می کرد و به این نتیجه رسید که هیچ تفاوت فیزیولوژیکی قابل توجهی بین افراد قانونمند و مجرمان وجود ندارد. موریس پارملی، که به عنوان بنیانگذار جرم شناسی مدرن در آمریکا دیده می شود، همچنین در سال 1911 شروع به رد نظریه جرم شناسی انسان شناختی کرد که منجر به خروج نهایی آن از حوزه تحقیقات جرم شناسی پذیرفته شده شد.
مهمترين انتقاد به نظريهٔ لمبروزو و از سوى چارلز گورينگ (C.Goring) پزشک زندانهاى انگليس در سال ۱۹۱۳ وارد آمد. او با کاربرد روش خود لمبروزو (روش آماري) به بررسى افراد عادى و کژرفتار پرداخت و پس از اندازهگيرى بدن 3000 مجرم در انگلستان و نيز دانشجويان دانشگاههاى آکسفورد و کمبريج و عدهاى در ارتش به اين نتيجه رسيد که آنچه لمبروزو 'نشانههاى انحطاط' خوانده بود در ميان دانشگاههيان و افراد ارتش نيز به همان وفور ديده مىشود که در ميان مجرمان. تنها فرقى که بين آنان يافت شد، آن بود که مجرمان اندکى قدکوتاهتر داشتند که گورينگ اين امر را معلول اين دانست که مجرمان از طبقهٔ اجتماعى و اقتصادى فقيرترى هستند.
گورينگ نتيجه تحقيق خود را در سال ۱۹۱۳ در کتابى به نام 'محکوم انگليسي' (The English Convite) انتشار داد و اعلام کرد که بين افراد جنايتکار و عادى از نظر جسمانى فرقى نيست و تبهکارى با زشتى يا زيبائى چهره و اندام، کوتاهى يا بلندى قد، يا دست و پا ارتباطى ندارد.
نهایتا گورینگ معتقد بوده است که بزهکاران تحت تاثیر محیط مرتکب بزه شده اند و مجرمیت آنان بیشتر مربوط به تاثیر محیط اجتماعی آنان است نه خصوصیات ذاتی.
محکوم انگلیسی
کتاب « محکوم انگلیسی : یک مطالعه آماری » ، یکی از جامع ترین آثار جرم شناسی در زمان خود است. این اولین بار در سال 1913 منتشر شد و هدف آن تعیین این بود که آیا در بین طبقات جنایتکار ناهنجاری های جسمی یا روانی قابل توجهی وجود دارد که آنها را از مردان عادی جدا کند ، همانطور که پیشنهاد شده است سزار لومبروسو. تحت حمایت دولت انگلیس ، گورینگ با کمک سایر افسران پزشکی زندان و همچنین کارل پیرسون و کارمندان وی در آزمایشگاه بیومتریک ، داده های حاوی 96 ویژگی از هر یک از بیش از 3000 محکوم انگلیسی را جمع آوری و تجزیه و تحلیل کرد. وی در نهایت نتیجه گرفت که "ساختار جسمی و روحی افراد مجرمان و قانون مدار ، از یک سن ، قد ، طبقه و هوش یکسان است. چیزی به عنوان نوع جنایی انسانشناسی وجود ندارد."
با این حال ، وی اظهار داشت که این یک "واقعیت غیرقابل انکار است که یک فرد جسمی ، روحی و اخلاقی از یک فرد عادی وجود دارد که تمایل به محکومیت به جرم دارد: به عبارت دیگر ، شواهد ما به طور قطعی نشان می دهد که ، به طور متوسط ، مجرمان زندانهای انگلیس به طور قابل ملاحظه ای با اندام معیوب متفاوت می شوند - همانطور که با قد و وزن بدن ، با توجه به توانایی ذهنی معیوب اندازه گیری می شود ". گورینگ در ادامه اظهار داشت كه یكی از سه اقدام مبارزه با جرم "تنظیم تولید مثل آن درجه از خصوصیات اساسی - ضعف ذهن ، بی خردی ، صرع ، غریزه اجتماعی و غیره" بود.
چارلز گورینگ در یکی از کامل ترین تحقیقات جرم شناسی بین سال های 1901 و 1912 د حدود 3000 نفر انگلیسی محکوم به زندان را با عده کثیری از انگلیسی های به هنجار مقایسه کرده است، در ضمن سنجش میل به تبهکاری زندانیان، این محقق ضرایب مطابقت ین انتقال آثار ارثی و شباهت بزهکاری را محاسبه کرده است.
گورینک مدعی است که پدران بعضی از رفتارهای زشت خویش را از پسران مکتوم می دارند اما از ارائه رفتارهای دیگر خود به آنان شرمی ندارند. در زمینه جرائم علیه اموال بین پدران و پسران شباهت بیشتری وجود دارد تا در زمینه جرائم جنسی.
وی معتقد است بزهکاری تابع این عامل اجتماعی ( آموزش ) نیست. ایرادی که به نظریه گورینگ وارد است این است که اگر استدلال او درست بود، ضرایب مطابقت انتقال جنائی بین پدران و دختران نیز می بایست همپایه ضرایب مطابقت انتقال جنائی بین پدان و پسران باشد یک بررسی تکمیلی نشان داده است که تطابق بین بزهکاری پدر و بزهکاری دختر خیلی ضعیف تر بوده است.