ارنست سیمل یا ارنست زیمل ( Ernst Simmel ) متولد ۴ آوریل ۱۸۸۲ در وروتسواو و متوفای ۱۱ نوامبر ۱۹۴۷ در لوس آنجلس ، عصب‌شناس و روان‌کاو آلمانی-آمریکایی بود.

زیمل تحصیلات کودکی را در برلین انجام داد و وی در برلین و روستوک در رشته پزشکی و روانپزشکی تحصیل کرد. وی در سال 1908 با رساله در مورد زوال عقل در رشته پزشکی فارغ التحصیل شد. در سال 1910 با آلیس سکلسون ازدواج کرد. در سال 1913 وی به تاسیس (VSÄ) کمک کرد و یکی از پیشگامان پزشکی اجتماعی است .

سیمل در هنگام جنگ جهانی اول مدیر یک بیمارستان مربوط آسیب‌های روانی جنگ در پوزن بود و تحقیقات پیشرویی در زمینه روان‌کاوری مبتلایان به روان‌نژندی در اثر جنگ انجام داد. زیمل برای درمان اختلال موج انفجار طی جنگ جهانی اول، از هیپنوز استفاده کرد. او تکنیکی برای دسترسی به خاطرات سرکوب شده ابداع کرد و آن را هیپوآنالیز نامید.

تحقیقات و کارهای پیشگامانه او بعداً مورد توجه زیگموند فروید قرار گرفت و او کتاب روان‌شناسی گروه و تحلیل من را در سال ۱۹۲۱ برپایه این تحقیقات نوشت. سیمل در سال ۱۹۲۷ یک کلینیک بیماری‌های روانی در تگل تاسیس کرد که در سال ۱۹۳۱ به دلیل مشکلات مالی تعطیل شد.

پس از جنگ ، زیمل یک دوره آموزش روانکاوی را با کارل آبراهام گذراند و خودش نیز آموزش روانکاوی را در اختیار آلفرد دوبلین قرار داد. زیمل به آبراهام کمک کرد تا با مشارکت ماکس ایتینگون در سال 1920 انستیتوی روانکاوی برلین را راه اندازی کند ، اولین کلینیک روانکاوی جهان که کمک روانکاوی رایگان برای بیماران بی بضاعت ارائه می دهد : بین سالهای 1920 و 1930 ،1955 مشاوره در آنجا انجام شد ، 721 منجر به نوعی روانکاوی می شود. زیمل با اصرار بر محرمانه بودن و برخورد مساوی با عدم پرداخت برای پرداخت مالیات ، نقش مهمی را در این موسسه ایفا کرده بود.

در سال ۱۹۲۵ اتینگون به مقام ریاست کمیته آموزشی انجمن بین المللی روانکاوان نایل شد. الگوی اتینگون تا این تاریخ بعنوان یک الگوی استاندارد شناخته می شود.
مؤسسه روانکاوی برلین در سال ۱۹۲۳ تشکیل شد. ارنست سیمل، هانس ساش، فرانز الکساندر، ساندور رادو، کارن هورنی، زیگفرید برنفیلد، اوتو فنیکل، تئودور ریک، ویلهلم رایش و ملانی کلاین از جمله روانکاوهایی بودند که در این مؤسسه کار می کردند.

زیمل از 1924 تا 1933 رئیس انجمن پزشکی اجتماعی بود و رئیس انجمن از سال 1926 تا 1930 بود . در سال 1927 او آسایشگاهی را در کاخ تگل در تگل تاسیس کرد ، که تا زمانی که ورشکستگی مجبور شد سالن آسایشگاه را در سال 1930 تعطیل کند ، تأسیس شد. بازدید از برلین و آسایشگاه به مدت پنج سال نقشی ابتکاری در تحولات بالینی جدید داشت. در سال 1929 با همسر دوم خود ، هرتا بروگمان ازدواج کرد.

او در سال ۱۹۳۴ با توجه به قدرت گرفتن آدولف هیتلر، به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و باقی عمر خود را در آن کشور سپری کرد. طی جنگ دوم جهانی، هیپنوزنقش مهمی در مداوای انواع درد، سندرم خستگی مفرط جبهه و نوروز جنگ ایفا نمود. برخی از اولین مطالعات در مور یادآوری خاطرات و کنترل فعالیت های فیزیولوژیک به کمک هیپنوز، در دانشکده روان پزشکی ارتش امریکا انجام شد.

زیمل بود یکی از کاشفان "روان رنجوری های جنگ" ، و بر بخشی از سوپرگو و احیای آسیب های شیرخوارگی فراموش شده تأکید کرد. وی همچنین کار پیشگامانه ای در مورد قمار انجام داد ، زیرا این کار را تلاشی بازگشتی برای بدست آوردن با زور به دنبال عرضه خودشیفتگی دانست. زیمل اظهار داشت که "در مسیر رشد بشریت ، بازی های شانس مخزنی برای انگیزه های مقعد-سادیستی است که در حالت سرکوب برگزار می شود" ، و قمار در خدمت ارضای "ایده آل دوجنسیتی است که نرگس در خود می یابد ".

از جمله سایر موضوعاتی که در ده مقاله ای که او بین سالهای 1918 و 1937 منتشر کرد ، بود با موضوعات ، سادیسم در قاتلین جنسی دفاع روانی در برابر روان پریشی ؛ و هیپوکندریاز است . با توجه به مورد دوم ، وی بر نقش افراد مقصر در تأثیر بر قسمت اختلال هیپوكسدریاكال تمرکز كرد و نوشت كه: "جایگزین والدین تزریق شده ماده مریضی می شود كه در صورت بهبودی بیمار باید از بین برود".

زیمل همچنین با در نظر گرفتن تعالی الكلی به عنوان یك مانیا شیدایی ، و در آخرین مقاله خود (1948) خواستار همکاری با انجمن مشروب خواران الكلی گمنام در آینده شد .

از طریق چنین مطالعاتی ، زیمل سهم بسزایی در اطمینان از گسترش نظریه روانكاوی از بیماریهای فردی داشت كه شامل مسائل فرهنگی و موقعیتهای اجتماعی بود. با این وجود ، علی رغم تمام رادیکالیسم نظری ، شهرت زیمل به عنوان یک تحلیلگر برای یک روش تحلیلی دقیق و دقیق بود.

مطالعات یهود ستیزی

یکی از فعالیت های ماندگار زیمل در 1946 انجام شد در مورد یهودی ستیزی - کاری مشترک روانکاوان و نظریه پردازان اجتماعی بر اساس مشارکت در سمپوزیوم 1944 که در سانفرانسیسکو برگزار شد. مشارکت کنندگان دیگر در این برنامه تئودور د. آدورنو ، اوتو فنیچل ، ماکس هورکهایمر بودند .

در مقاله خود زیمل - "یهودی ستیزی و آسیب شناسی روانی توده ای" - وی یهودستیزی را بر اساس کاوش انتقادی فروید در اسطوره در کتاب خود موسی و توحید تفسیر می کند (1939) زیمل مجموعه ضد یهودی را از نظر انگیزه های غیر منطقی در افراد و گروه هایی که برای غلبه بر اختلالات پاتولوژیک هدف داشتند ، توضیح داد. بازگشت به حالت های شیرخوارانه در انکار واقعیت خارجی (بازگشت به مراحل رشد تحت سلطه مرگ محرک ) ، در مدل ضد ستیزی سیمل به عنوان یک روان پریشی توده ظاهر شد که با این وجود امکان فردی برای جبران کسری های روانشناختی ، به گونه ای که از نظر روانی از لحاظ اجتماعی یکپارچه و نسبتاً دست نخورده باقی بماند: "پرواز به روان پریشی توده ای نه تنها فرار از واقعیت بلکه از جنون فردی است."

Wikipedia  site:bit-pac.com