نظریه سواد هیجانی جوزف و استرين
جامعه به طور روز افزونی، دغدغه ی رشد احساسی و اجتماعی کودکان را پیدا کرده است. رشد احساسی، گاهی اوقات جایگزین تأکید سنتی بر توسعه ی فیزیکی و شناختی کودکان می شود. تحقیقات روانشناختی دررابطه با اختلالات رفتاری، یادگیری مشکلات و دیگر جنبه های رشد طبیعی، نشان داده اند که سواد عاطفی در ارتقای شادی و رضایت فردی اهمیت بسیاری دارد.
داشتن توانایی درک و ابراز احساسات، عزت نفس فرد را بهبود می بخشد. نظریه تکاملی عنوان کرده است که ما در ابتدا آگاهی مناسب از دیگر افراد را به منظور کمک به بقای جامعه ی انسانی توسعه می بخشیم. در عصر مدرن، توانایی فرد برای همدلی و همکاری با دیگر افراد می تواند به موفقیت اقتصادی و اجتماعی آنها تبدیل شود. همچنین، گفته شده است که بدون وجود مهارت های فردی، پشتیبانی اجتماعی و دوستی فرد می توانند ناپدید شوند. بنابراین، شناخت نیاز به کار تیمی مؤثر، می تواند موجب توسعه ی سواد عاطفی به اندازه ی شایستگی فنی شود.
گرچه، رشد سواد عاطفی می تواند تحت تأثیر عدم توانایی کودک یا نیازهای آموزشی خاصی قرار بگیرد یا بعلت آنها، بسیاری از افراد (و نیز کودکان) با وجود اختلال رفتاری یا اضطرابی، ممکن است در به سادگی بیان کردن احساسات خود، مشکل داشته باشند، چرا که عادت ندارند درباره ی احساساتشان فکر کنند یا صحبت کنند یا از عدم پذیرش اجتماعی ترس دارند.
جوزف ( Joseph ) و استرين ( Strain ) ( 2005 ) در توصيف کودکاني که براي بروز عواطف و تنظيم آن شايستگي دارند، از اصطلاح سواد عاطفي ( Emotional Literacy ) استفاده مي کنند.
تعاریف متفاوتی از سواد عاطفی یا هیجانی داده شده است. برخی سواد عاطفی را زیرمجموعهای از هوش هیجانی نام برده اند. تعریف علمی سواد عاطفی آن به این صورت است: درست ترین و عملی ترین تعریف از سواد هیجانی این است که: توانایی اندیشیدن، دریافتن، اداره کردن و انتقال عواطف خویش بهطور مناسب.
مانند ابراز احساسات به صورت ساده مثل: احساس نپذیرفته شدن دارم.
این بهترین روش برای شناسایی احساسات تان است و به شما و دیگران کمک می کند که وقتی احساس ناخوشایندی دارید، متوجه شوند و به آنان بگویید به چه کمکی نیاز دارید؛ به عنوان مثال وقتی برای فرد مشخص می شود آنچه حس کرده است نپذیرفته شدن است، پس آنچه نیاز دارد پذیرفته شدن است. دقیقا مانند وقتی که احساس گرسنگی می کند، آنچه نیاز داريد غذا خوردن است.
آنچه که دیده می شود این است که افراد در بسیاری از مواقع ناتوان از شناسایی و تشخیص احساسات شان هستند و آن را به گونه ای پیچیده و غیر مستقیم عنوان می کنند که باعث سردرگمی دراطرافیان می گردد. طبق تحقیقات انجام شده بین سواد هیجانی و سواد آکادمیک ارتباط خاصی وجود ندارد.
منظور از "سواد هیجانی"، میزان شناخت فرد از احساسات، هیجانها و عواطف درونی برای مدیریت کردن آنها در روابط بینفردی است.
سواد عاطفی اصطلاحی است که برای توصیف توانایی درک و ابراز احساسات استفاده می شود. سواد عاطفی شامل خود آگاهی و شناخت احساسات فردی و آگاهی در مورد نحوه کنترل آنها، مانند توانایی برای آرام ماندن به هنگام عصبانیت یا اطمینان به خود به هنگام شک و تردید می باشد.
سواد عاطفی شامل، حس همدلی یعنی داشتن حساسیت به احساسات دیگر افراد و گفته می شود که افراد باسواد از نظر احساسی قادر به بکارگیری اصول شخصی برای مهارکردن احساسات خود و شناسایی و دستیابی به اهداف شخصی خود هستند.
سواد عاطفی، همچنین شامل توانایی شناخت و سازگاری با احساسات دیگر افراد می شود و در عین حال، فرد یاد می گیرد که چگونه احساسات خود را به طور مؤثر کنترل و بیان کند. این امر برای توسعه ی مهارت های ارتباطی خوب و بهبود روابط با با دیگر افراد بسیار سودمند است.
سواد هیجانی میزان شناخت فرد از احساسات، هیجانها و عواطف درونی برای مدیریت کردن آن هیجانات در روابط بینفردی است. وقتی شما احساسات و عواطف مختلف خود را بشناسید بهتر می توانید با دیگران همدلی کنید و بهتر می توانید احساسات و عواطف خود را ابراز کنید، می توانید از آنچه که به لحاظ عاطفی درون شما می گذرد، مطلع کنید و اجازه می دهید که دیگران بهتر با شما ارتباط برقرار کنند.
وقتی شما عواطف مختلف را بشناسید بهتر می توانید با دیگران همدلی کنید و بهتر می توانید به دیگران عواطف خود را بروز دهید، آنها را از آنچه که به لحاظ عاطفی درون شما می گذرد، مطلع می کنید و اجازه میدهید که بهتر با شما ارتباط برقرار کنند.
شاید بهترین و عملی ترین تعریف از سواد هیجانی این باشد: “ توانایی بیان احساسات با جملات ۳ کلمه ای " : بطور مثال "احساس نپذیرفته شدن دارم."
هدف از پرورش سواد هيجانى شناسايى نيازهاى احساسى و هيجانى ماست. سواد هيجانى باعث بهبود رابط بين فردى و دريافت و ارائه موثرترِ حمايت هاى احساسى مى شود.
از ديدگاه اين انديشمندان سواد عاطفي داراي دو بخش اساسي شايستگي اجتماعي در زمينه ي ابراز همدلي و مهارتهاي اجتماعي مناسب و شايستگي فردي بمعناي آگاهي فردي از خود، انگيزش دروني و خودتنظيمي است.
زماني که دو بُعد مطرح شده با عنوان مهارتهاي حل مسئله ي خلاق و سواد عاطفي با يکديگر ترکيب شوند زمينه را براي بروز خلاقيت عاطفي در کودکان فراهم مي سازند. بر اين اساس انتظار مي رود کودکاني که خلاقيت عاطفي دارند علاوه بر آنکه بخوبي قادر باشند با عواطف خود را شناسايي، تنظيم و کنترل نمايند بتوانند در موقعيتهاي عاطفي براي بروز و بيان عواطف خود بصورت خلاقانه و کاملاً غيرقابل پيش بيني عمل نمايند. آنان مي توانند عواطف بديع و سودمندي چه براي خود و چه براي ديگران بروز دهند.
این بسیار مهم است که کودکان خردسال سواد عاطفی خود را گسترش دهند، چرا که آنها نیاز به شناسایی احساسات خود به منظور شناخت نحوه ی رفتار، رشد کردن و نهایتاً شاد بودن دارند.
جوزف و استرين ( 2005 ) در توصيف کودکاني که سواد عاطفي دارند باستناد پژوهشهاي متعدد بر اين باورند که اين کودکان وابستگي ايمن به والدين خود دارند ( توانايي برقراري ارتباطات عاطفي )، قدرت تحمل محروميت و ناکامي دارند ( تنظيم عواطف )، رفتارهاي پرخاشگرانه و درگيريهاي کمتري نشان مي دهند ( هدفمندي عاطفي )، رفتارهاي خودتخريبي کمتري نسبت به ساير کودکان بروز مي دهند و علاوه بر قدرت تمرکز و توجه، توانايي انتخابي بالايي دارند ( کنجکاوي عاطفي ) و در موقعيتهاي مبهم راه حلهاي بديع و سودمندي ارائه مي کنند ( اطمينان از خود ). گزينه آخر تأييدي بر خلاقيت عاطفي کودکان مي باشد.
افراد با پرورش سواد هيجانى، مي توانند هوش هيجانى (EQ) خود را ارتقا دهند.
قدم اول بكار بردن جملات سه كلمه اى است :
احساس عصبانيت ميكنم - احساس هيجان ميكنم - احساس توهين ميكنم - احساس قدردانى ميكنم.
خيلى از اوقات افراد با ناميدن احساسات شان، شروع به تجربه واقعى آن احساس مى كنند؛ چرا كه با ناميدن احساسات به ذهن اين اجازه را مى دهيم كه به قسمت هيجانى مغز (كه احساسات در آن ذخيره شده اند) دسترسى پيدا كند.
وقتى ما در مورد احساسات مان با اين جملات سه كلمه اى صحبت ميكنيم در حقيقت پيغامى را ميرسانيم كه فاعل آن "من" است (I message) .
در مقابل آن جملاتى است كه فاعل آن "تو" است و قطعا استفاده از آنها فرد مقابل را در فاز دفاعى قرار مى دهد:
تو منو عصبانى كردى - تو به من توهين كردى.
رخورداری از هشیاری عاطفی بدین معناست که شما می دانید چگونه عواطف و هیجانات خودتان و دیگران حاوی چه چیزی هستند، چه قدرتی دارند و چه عواملی آنها را به وجود می آورد. برخورداری از سواد عاطفی به این معناست که شما می دانید چگونه عواطف و احساسات خود را کنترل و اداره کنید. با آموختن سواد عاطفی، یاد میگیرید احساسات خود را در زمان و مکان مناسب ابراز کنید و دیگران را تحت تاثیر قرار دهید.
از این طریق همچنین، همدلی و وحدت با دیگران را در خود تقویت می کنید و یاد می گیرید که در قبال تاثیر عواطف تان بر دیگران مسول باشید. با آموختن سواد عاطفی به خوبی با طعم و مزه و تاثیر عواطف آشنا می شوید. یاد خواهید گرفت پا به پای مهارت های منطقی خود از مهارتهای عاطفی نیز بهره بگیرید و در روابط اجتماعی و فردی خود با دیگران در زمینه عشق، کار، روابط زناشویی، تدریس و غیره موفق تر عمل کنید.
سواد عاطفی یعنی برخورداری از این قدرت که از احساسات و عواطف خود به گونه ای استفاده کنیم که قدرت شخصی ما را افزایش دهد و کیفیت زندگی ما و مهمتر از آن اطرافیانمان را بهبود بخشد.
سواد عاطفی به ما کمک می کند تا احساسات و هیجانات را به نفع خود به کار گیریم و نگذاریم علیه ما وارد میدان شوند. سواد عاطفی روابط مبتنی بر عشق و دوستی را در میان مردم خلق می کند، همکاری و تعاون را ممکن می سازد و موجب تسهیل جریان احساسات در جامعه می شود.
چیز هایی هست که تک تک ما باید راجع به عواطف و هیجانات خود یاد بگیریم. بعضی از آدم ها در سطحی عالی از سواد عاطفی رشد و نمو می یابند، اما هنوز با آن مرتبه و سطحی که می توانند باشند فاصله دارند. به همین خاطر، همه ما می توانیم به نوعی از آموزش سواد عاطفی بهره مند شویم.
ارسطو میگوید: عصبانی شدن آسان است؛ همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب،درمکان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب ، آسان نیست!
ما باید قبول کنیم که احساسات و عواطف به همان میزان که مهم هستند گمراهکننده نیز هستند.
لزوم یاد گیری سواد عاطفی زمانی حس می شود که فرد هر چه تقلا می کند، دیگران متوجه حال و اوضاع او نمی شوند او به دیگران انگ کم توجهی می زند این در حالی است که اطلاعات مبهم و نادرستی که از از احساسات و درونیات خود ابراز داشته باعث گیج شدن و یا گمراهی دیگران از احساسات و دردهای روحی فرد است. همین موضوع هم به طور متقابل وجود دارد دیگران از احساسات خود و هیجانات بعضی منفی خود سخن می گویند و او حتی توان همدلی کردن ندارد، چون با احساسات خویش بیگانه است.
ضعف در سواد هیجانی
اشتباهات عاطفی خیلی رایج اند و اغلب بسیار مخرب هستند. وقایعی که در آنها هیجانات و عواطفی همچون خشم، ترس، شرم و هیجان باعث می شود آدم های عاقل و خردمند دست به اعمال حماقت آمیزی بزنند هر روز اتفاق می افتد.حقیقت این است که همه ی مادچار خطاهای عاطفی و هیجانی می شویم. ولی خبر این لغزشها هرگز به روزنامه ها راه پیدا نمی کند. بله، تقریباً همه ی ما باید بپذیریم که گهگاه بر اثر خشم، ترس، عدم امنیت، حسادت و غیره اعمالی غیر عادی و نابهنجار انجام داده ایم و مسئولیت عمل خطای خود خود را نیز نپذیرفته ایم. بی شک این خطاها باعث تضعیف شخصیت خودمان و نیز اطرافیان مان شده است.
راه های تقویت سواد عاطفی در کودکان
اولین مرحله در تقویت سواد عاطفی برای یک کودک، معمولاً راحت جستجو کردن و بحث کردن درمورد احساسات می باشد. تمرین برای بهبود بیان احساسات، می تواند دردرجه اول به سادگیِ بیان عباراتی همچون ” من خوشحال هستم” یا “این مرا ناراحت می کند” باشد. با رشد اعتماد به نفس و مهارت های فردی کودک، این عبارت ها به مرور زمان گسترش و توسعه پیدا می کنند.
ثابت شده است که بازی درمانی به طور ویژه ای در پیشرفت سواد عاطفی مفید می باشد، چرا که کودک را قادر به توسعه ی بیان احساسات به شیوه ی خود و در جایگاه خود می کند. این امر به ویژه برای کودکانی مفید می باشد که دارای اختلال زبانی و گفتاری و یا دیگر مشکلات در استفاده از روش های ارتباطی متداول هستند.
پیشنهاد می شود که مهارت های مراقبت اجتماعی و آموزشی بیشتری را باید برای درک کودکان و کمک به آنها در تقویت سواد عاطفی آموزش داد تا:
- همکاری کودکان با دیگران را بهبود بخشید.
- موقعیت هایی را برای تعامل اجتماعی مثبت کودکان با دیگر افراد/کودکان ایجاد کنید تا به تقویت حس عزت نفس کودک کمک کند.
- رفتار اجتماعی مؤثر را الگو قرار دهید.
- از موقعیت های فرضی برای تشویق کودکان به صحبت در مورد احساسات دیگر افراد استفاده کنید.
سواد عاطفی در مردان
اکثر مردم به خصوص مردها، با شنیدن کلمه احساسات و عواطف معذب می شوند. مردها به گونه ای از این موضوع هراس دارندکه انگار اگر عواطف شان را بروز دهند همه رازهای عمیق و دردناک خود را برملا ساخته اند. اکثر مردها فکر می کنند که با آموزش سواد عاطفی، کنترل خود را بر زندگی شخصی و حرفه ای از دست می دهند. البته این ترس کمی قابل توجیه است زیرا برداشتن سدها و موانعی که مانع از جاری شدن احساسات می شوند می تواند ما را دچار دردسر کند. اما سواد عاطفی فقط به معنای رها کردن عواطف و احساسات نیست.بلکه نکته مهم تر این است که یاد بگیریم احساسات خود را درک کنیم، و آنها را کنترل و اداره کنیم.
عواطف و هیجانات یکی از بخش های اساسی وجود انسان است. بدون آنها دارای حالتهای روانی نابهنجار (سایکوپاتی) خواهیم بود. با پذیرش و اداره احساسات خویش و شنیدن و پاسخگویی به عواطف دیگران قادر خواهیم بود قدرت شخصی مان را افزایش دهیم.