نظريه ساختاري - ارتباطی تئودور كمپر
نظريه تئودور كمپر به نظريه « ساختاری - ارتباطی » ( Structural-relational ) معروف است. او ضمن رد اين ديدگاه كه هنجارهاي فرهنگي عامل تعيين كننده در شكل گيري احساسات هستند، به ساختار اجتماعي و پيامد روابط اجتماعي براي احساسات توجه مي کند.
جامعه شناسان احساسات، اعم از ساختمند يا اثباتگرا، به دنبال محرك هاي اجتماعي مي گردند تا از اين طريق بينش هاي جامعه شناختي جديدي را در مورد مقوله اي كه قبلاً به شكلي منحصربه فرد يك پديده فيزيولوژيكي- رواني قلمداد مي شد معرفي كنند،. اما خود فيزيولوژيست هاي رواني هم كه به مطالعه احساسات مي پردازند در موضع گيري پيرامون آن به دو دسته تقسيم مي شوند كه اين تقسيم بندي تأثيراتي را روي ديدگاه جامعه شناسان به جا گذاشته است.
عده اي از آنها معتقدند كه فرآيندهاي فيزيولوژيكيِ بوجودآورنده احساسات كاملاً مشابه يكديگر هستند و تمايزپذيري و طبقه بندي انواع مختلف احساسات ناشي از برچسب هاي شناختي و چارچوب هاي اجتماعي است .
چنين تعبيري از احساسات ظاهراً بيش از همه به مذاق پيروان ساختمندي اجتماعي خوش مي آيد، چراكه آنها با پذيرش آن مي توانند انعطاف پذيري نسبتاً زياد احساسات را با عوامل شناختي و اجتماعي تبيين كنند.
اما عده ديگري از فيزيولوژيستهاي رواني هم يافت مي شوند كه بر خلاف دسته اول، به وجود تفاوت در فرآيندهاي فيزيولوژيكيِ برانگيزاننده احساسات مختلف اعتقاد دارند.
چنين اعتقادي اگرچه به معناي کاهش تأثير محركهاي اجتماعي روي احساسات است اما محركهاي اجتماعي و فرآيندهاي فيزيولوژيكي را نسبت به يكديگر بي تفاوت نمي داند، بلكه رابطه آنها را به رابطه قفل و كليد تشبيه مي كند: محرك هاي اجتماعي خاصي (كليد) با فرآيندهاي فيزيولوژيكي خاصي (قفل) جفت مي شوند تا احساسات خاصي را توليد كنند.
تأثير ساختار اجتماعي در ايجاد احساسات
مهمترين پيامد رويكرد دوم براي جامعه شناسي تناسب آن با نوع خاصي از محرك هاي اجتماعي است كه كمپر در نظريه خود از آنها سخن مي گويد ، يعني ساختار اجتماعي و روابط مبتني بر قدرت و منزلت ( status ) كه درون اين ساختار شكل مي گيرد.
در حقيقت، اين محرك هاي اجتماعي در نظريه كمپر نقش هنجارهاي فرهنگي در نظريه هوقشيلد را بازي مي كنند. به اعتقاد كمپر « روابط متفاوت مبتني بر قدرت و منزلت، فرآيندهاي فيزيولوژيكي متفاوتي را به جريان مي اندازند كه به نوبه خود احساسات متفاوتي را برمي انگيزانند » .
در نظريه كمپر ساختار اجتماعي عبارت است از آرايش عمودي كنشگران نسبت به يكديگر در طول ابعاد ارتباطي قدرت و منزلت. قدرت به كنش هايي ارجاع دارد كه ماهيتي الزام آور، اجباري، تهديد كننده، و مجازات كننده داشته باشند و بدين وسيله ارتباطي را ايجاد كنند كه در آن يك كنشگر بر ديگري مسلط شده و او را تحت كنترل خويش درآورد. ديگر بعد كليدي ساختار اجتماعي كه افراد در طول آن دست به كنش مي زنند منزلت است.
طبق نظريه كمپر، منزلت يك بعد كميتي است كه نشان دهنده مقدار تأييد، احترام، پاداش، تمجيد، تبعيت داوطلبانه، حمايت مالي يا احساسي و حتي عشقي است كه كنشگران به يكديگر عرضه مي كنند.. توزيع اين دو بعد در ساختار اجتماعي به گونه ايست كه بعضي كنشگران به شكل طبيعي از قدرت و منزلت بيشتري برخوردارند و بعضي كمتر، كه همين مسأله باعث تجربه احساسات مختلفي در افراد مي شود.
روابط مبتني بر قدرت و منزلت الگوي تعيين کننده احساسات
قدرت و منزلت عناصر كليدي ساختار اجتماعي را تشكيل مي دهند. ساختار اجتماعي هم در سطح كلان به كار برده مي شود، يعني در ارتباط بين گروه هاي اجتماعي، سازمان ها، طبقات اجتماعي يا جوامع و هم در سطح خرد، يعني جايي كه كنشگران انفرادي در روابط بين شخصي وارد مي شوند.
در نظريه كمپر، ساختار اجتماعي با تمركز روي روابط قدرت و منزلت، در مقابل هنجارهاي فرهنگي و اجتماعي به عنوان محرك اجتماعي احساسات، قرار مي گيرد. زيرا به اعتقاد وي هيچ نيازي نيست كه تبيين احساسات به هنجارهاي فرهنگي و اجتماعي متكي باشد. البته او منكر هنجارهايي نمي شود كه تجويز كننده احساسات خاصي در موقعيت هاي خاصي هستند. اما نقش آنها را در حد پديده هاي ثانويه تنزل مي دهد؛ چراكه آنها فقط يك تبيين سطحي از احساس آدمي به دست مي دهند و قادر نيستند به هسته و كنه احساسات وارد شوند.
به نظر او، هنجارهاي فرهنگي اگرچه روي موقعيت اجتماعي كه شدت يك احساس را تعيين مي كند تأثير مي گذارند اما ابتدا اين روابط اجتماعي - برحسب قدرت و منزلت - است كه شكل گرفته و سپس الگوهاي تعيين كننده احساسات را بوجود مي آورد.
به عبارت ديگر، تنها بعد از تثبيت روابط ساختاري است كه يك هنجار فرهنگي وارد عمل مي شود تا چگونگي تجربه يك احساس خاص را تجويز كند.