نظریه روسو درباره تربیت دینی
تربیت دینی به هیچ رو آموختن آداب و احکام نیست بلکه بیدار کردن محبت و ستایش خداست.
تفاوت نظر عامه در قرون وسطی و روسو درباره انسان
قرون وسطایی انسان را بد می شمرد و بر گناه ازلی یا گناه آدم تکیه می کرد و انسان را باید با سختی و سختگیری از شری که در وجودش هست باز رهانند .
روسو با تاکید بر فعالیت کودک و دلبستگی او به فهمیدن و برای هدایت کودک باید از قانونهای طبیعی کودک پیروی کند مراد از طبیعت زندگی ساده و دوری از پیرایه و تجمل و چیزهای ساختگی بود.
روش آموزش:
از 5 تا 12 سالگی زمینه رشد بدنی کودک را فراهم نمود ( کارهایی مانند سخن گفتن، شنا کردن، کوه پیمایی را به او آموخت و چشم و گوش او را با سنجش فاصله و تخمین زدن بلندی و وزن اشیاء تقویت کرد . نباید بگذاریم به چیزی عادت کند. با طبیعت گیاهان و جانوران و نظایر آن آشنا شود.
روش آموزش در این دوره مشاهده و تجربه ای است که کودک شخصاً به عمل می آورد.
درس اخلاق نیز از راه گفت و شنود آموخته شود. باید گذاشت کودک خوب و بد را تجربه کندتا به معایب عمل بد و نادرست پی ببرد.
از 12 تا 15 سالگی رفته رفته میل به فهم مطالب پدید می آید و عقل بیدار می شود می توان متربی را با کتاب آشنا کرد و مطالبی را آموزش داد که در زندگانی سودمند باشد.
روسو آموختن نجاری و علوم طبیعی را به شرط آنکه از راه تلقین معلم نباشد و شاگرد خود به مطالعه کشف پدیده ها بپردازد سودمند می داند
روسو مانند لاک تنها آموختن مطالب سودمند در زندگانی را با روش عملی و کمک به اشیاء موجود در طبیعت و نیز تربیت حرفه ای را توصیه می کند.
در مرحله بالاتر تربیت عقلی، اخلاقی و دینی را توصیه می کند. به نظر روسو اساسی ترین احساس اجتماعی، احساس ترحم نسبت به دیگران است و احساسات دیگر از این طریق حاصل می شود.
او تربیت دینی را لازم می داند و پیرو دین خاصی نیست.