آثار به دست آمده از ادوار کهن یونان باستان حکایت از روحیه مذهبی مردم این سامان دارد. پیشینه عقیدتی یونیان ریشه در مذاهب بدوی دارد در دین عمومی یونان آثار و بقایای آئین توتم وجود داشت و گیاه مقدس در آن دیده می‌شد. نوعی درخت بلوط جنبه تقدس داشت و به عنوان‌ هاتف و غیب‌گو به کار می‌رفت. حیوانات مقدس مانند گاوز مینوتور یعنی غیب‌گو، از جانب خدا در کریت قرار داشت. در افسانه‌های یونان هر یک از حیوانات مقدس غالبا جهت قربانی برای خدایان بکار می‌رفت. مانند سوسمار که قربانی معبد آپولون سوروکتون بود. مرگ برخی از حیوانات با خدایان همراه بود؛ عقاب با زئوس بود و جغد در کنار آتته قرار داشت. تغییر شکل خدایان به شکل حیوانات غالبا در تاریخ دین به تکرار آمده است. زئوس به شکل قو درامد تا لدا را که در جهان تخم می‌گذارد فریب دهد.
قو مربوط به توتمی است که سپس در مقام خدائی شناخته شد و به عنوان پدر برای فرزندان انسان بکار رفت. قربانی حیوان مقدس یکی از مراسم بشمار می‌رفت در آتن قربانی سالیانه گاو ملکوتی تحت تشریفاتی به نام بوفونیا انجام می‌شد. در آتن دختران جوان لباس پوست خرس در بر می‌کردند و نام حیوان را بر خود نهاده و به رقص مشغول می‌گشتند. اقوام اژه و آکئوس از نظر اصول به یک نیروی الهی بدون شخصیت عقیده داشتند که با مانای بدوی قابل تطبیق است. این نیرو بطور خصوصی در بعضی از سنگ‌های مقدس که گمان داشتند از آسمان افتاده است بر قرار بود. زنان روحانی جهت تازه وارد در دین تشریفاتی انجام می‌دادند تا او را از گناه رهائی بخشیده و در دین نیروی مانا داخل نمایند. مردم یونان به ارواح بسیاری عقیده داشتند که در طبیعت ساکن بودند و می‌توانستند به صورت انسان یا حیوان در آیند. ممکن بود روحی که در چشمه قرار داشت به صورت اسب نمایان گردد. ارواح مردگان به شکل مار و پرندگان، مخصوصا پروانه ظاهر می‌شد، در زبان یونانی کلمه پروانه و روح یک معنی دارد.

جان‌پرستی در یونان اثرات عادی و جادوئی داشت:
۱. حقیقت معادل تصویر بود. تصویر یک خدا نقش قدرت او را داشت.
۲. برای خواب‌دیدن ارزش فراوان در نظر داشتند.
۳. عمل جادوئی، یعنی زخم‌زدن به تصویر و مجسمه به نیت دیگری وجود داشت.
۴. نیروی کلمات؛ زئوس برای انجام دادن سخن می‌گفت: در نتیجه همین گفتن، هر کاری می‌خواست انجام می‌گردید.
۵. نیروی نفرین و لعنت در آرگوس رواج بسزا داشت.
۶. قدرت سوگند؛ هومر می‌نویسد: کسی که سوگند خود را نقض ‌نماید مغزش مایع گشته در زمین جاری می‌گردد.

توتم باوری

در اهالی بدوی استرالیایی و قبایل بدوی دیگر به جای همه نهادهای مذهبی و اجتماعی ، نظام توتمی وجود دارد قبایل به گروه های کوچکتری تقسیم می شوند که به آنها کلان می گویند و اسم هر یک از این کلان ها همان اسم توتم آنهاست .

توتم چیست ؟ توتم حیوانی است خوردنی ، بی آزار یا خطرناک و وحشت آور و به ندرت گیاه و یا نیروی طبیعی است . توتم در وهله نخست ، جد گروه و در وهله دوم فرشته و حامی و نگهبان گروه است که برای آنها پیام غیبی می فرستد و در عین حالی که برای دیگران خطرناک است فرزندان خود را می شناسد و آنها را مصون نگه می دارد . وظیفه گروه است که توتم را نکشند و یا از گوشت آن نخورند و گرنه از مکافات عمل خود در امان نخواهند بود .

توتم به ارث به نسل های بعدی منتقل می شود . وابستگی فرد به توتم پایه همه وظایف اجتماعی در قبایل است . توتم به زمین و مکان وابسته نیست ، افراد یک توتم می توانند دور از هم زندگی کنند . اعضای یک توتم نباید با یکدیگر رابطه جنسی داشته باشند و نمی توانند با هم ازدواج کنند (توتم و تابو ، صص 20 – 18).

سرپیچی از محدودیت های توتمی برای قبیله خطرناک است . مثلا مجازات رابطه جنسی با فرد دیگری از یک کلان ، ممنوع و مستوجب مرگ است (توتم و تابو ، ص 23).

توجیه روانی چنین ممنوعیت دامنه داری در آغاز آشکار نیست ، فقط و فقط به ذهن خطور می کند که نقش توتم ( حیوان ) خیلی جدی گرفته شده است . همه کسانی که از یک سلاله توتمی هستند ، همخون محسوب می شوند و از یک خانواده تلقی می شوند و افراد آن هر چند که خویشاوندی بسیار دوری با هم داشته باشند نمی توانند با یکدیگر رابطه جنسی داشته باشند (توتم و تابو ، ص 25).

 

زنای با محارم

دلیل ترس از زنای محارم ، جابجایی خویشاوندی توتمی با خویشاوندی خونی واقعی است (ص 26). ترس مرضی از زنای با محارم که صفت اقوام مزبور است فقط موجد نهادهای سابق الذکر نشده بلکه رشته ای از آداب و رسوم را پدید آورده که مانع روابط جنسی بین خویشاوندان نزدیک شده و با دقت مذهبی عجین شده است (توتم و تابو ، ص 31).

فروید مثال هایی از ترس مرضی از زنای با محارم در قبایل دیگر ( جزایر هبرید ، مکلامبورگ ، جزایر فیجی ، باتاها ، بارونگوها ، خلیج دلاگوا ، اکامپا ، جزایر بانکو و ... ) را مطرح می کند (توتم و تابو ، صص 39 – 31) و می گوید : شایع ترین ، خشن ترین و جالب ترین ممنوعیت ، ممنوعیت ناظر به روابط بین داماد و مادرزن است ، تا حدی که نباید نزدیک هم دیده شوند و یا اگر در کوچه ای با هم روبرو می شوند ، مادر زن باید کنار بکشد و به داماد پشت کند تا بگذرد (توتم و تابو ، ص 35) .

در این خصوص تفسیر فروید چنین است : در مادر زن این احساسات وجود دارد که با حسرت از دخترش جدا شود و نسبت به این نامحرمی که دخترش را به او می سپارد ، بد گمان است و با این همه مایل است اراده اش را به او تحمیل کند . در داماد نیز این احساسات وجود دارد که دیگر از هیچ بیگانه ای فرمان نبرد و با کسانی که پیش از او مورد محبت زنش بوده اند ، به رقابت برخیزند . در نظر داماد ، این مادرزن است که خیالات خوش وی را بر هم می زند و در مادرزنش ، زیبایی زنش را نمی بیند (توتم و تابو ، ص 39).

فروید اضافه می کند : درست است که نیازهای روانی جنسی زنان به هنگام ازدواج و تشکیل خانواده تشفی می یابد ولیکن اینان پیوسته در معرض خطر عدم تشفی و ارضا که ناشی از توقف ناگهانی روابط زناشویی و خلاء عاطفی حاصل از آن ، قرار دارند . مادر که در سراشیبی پیری راه می سپرد با یکی کردن خود با فرزندانش جلوی چنین خطری را می گیرد و شریک زندگی عاطفی آنها می شود . بسیار اتفاق می افتد که مادرزن به دامادش عشق بورزد و این احساس چه به صورت واقعی خود عیان شود و چه به صورت احساس ضد آن ، جزیی از کشمکشی است که بین نیروهای مختلف روانی این زن در می گیرد . مادرزن برای سرکوب کردن احساسات عاشقانه نامشروع خود نسبت به دامادش ، احساسات ضد آن را ظاهر می سازد . در داماد نیز چنین روندی طی می شود . مادر زن جای خواهر و مادر داماد را گرفته است و برای اینکه با این میل به ستیزه برخیزد متوسل به رفتارهای مقاومت گونه شود (توتم و تابو ، صص 40 – 38).

ترس از زنای محارم یک جنبه اساسا کودکانه است و به نحوی شگفت آور با آنچه از حیات روانی بیماران روانی می دانیم ، تطبیق می کند . روانکاوی این را به ما آموخته است که نخستین هدف عاشقانه پسر بچه جنبه زنای با محارم دارد و نامشروع است ، برای اینکه متوجه مادر یا خواهر شده است و پسر بچه ها همچنان که بزرگ می شوند باید خود را از شر جاذبه زنایی برهانند . در بیماران عصبی هم منظما با بقایای معتنابهی از نفسیات دوران کودکی روبرو می شویم ، چه بدین جهت که به دوران کودکی بازگشته اند . به همین دلیل است که تمایلات زنایی با محارم هسته مرکزی بیماری روانی است . این امیال زنایی دچار سرکوب می شوند و به ناخودآگاه حواله می شوند و به عنوان خطرات فوری تلقی می شوند و به همین دلیل جدی ترین تدابیر دفاعی را در مبارزه بر ضد آن به عمل می آورند (توتم و تابو ، صص 43 – 41).

 

ریشه ازدواج با بیگانه و رابطه آن با توتم پرستی

فریزر معتقد است که توتم پرستی و ازدواج با بیگانه اساسا به دلیل ماهیت و ریشه هایشان از هم متمایزند . برخی دیگر معتقدند که ازدواج با بیگانه یکی از نتایج افکار اساسی توتم پرستی است . به نظر دورکهایم برقرار کردن روابط جنسی با زنی که به همان توتم منسوب است ، در حکم عملی جنایت کارانه است (توتم و تابو ، ص 199). از لحاظ توالی زمانی ، اغلب محققان عقیده دارند که توتم پرستی سابق بر ازدواج با بیگانه است (توتم و تابو ، ص 200).

وسترمارخ ترس از زنا را چنین تعبیر می کند که افراد با جنس مختلف که از کودکی با هم زندگی می کنند ، وقتی که می خواهند روابط جنسی با هم داشته باشند ، دستخوش یک احساس نفرت مادرزادی فطری می شوند و چون عموما میان این افراد یک قسم خویشی و نزدیکی خونی وجود دارد ، احساس نفرت مزبور در قوانین و عادات آنها به نحوی طبیعی مطرح می شود و این همان است که امروزه به صورت ممنوعیت جنسی بین خویش و قوم های نزدیک درآمده است ، اما برخی مثل هاولوک غریزی بودن زنا را رد می کنند (توتم و تابو ، ص 202).

فروید می گوید : چیزی که خود طبیعت منع کرده است ، دیگر احتیاجی به منع قانون ندارد . بنابر این جنایاتی منع می شوند که بسیاری از آنها زیر فشار گرایش های طبیعی ، خود قادر به انجام آن هستند . اگر گرایش های بدوی وجود نداشت ، جنایتی اتفاق نمی افتاد و اگر جنایتی نبود ، چه نیازی برای منع کردن از آن احساس می شد ؟ بنابر این عوض آنکه از ممنوعیت قانونی در مورد زنای محارم چنین نتیجه می گرفتیم که برعکس انسان طبعا از زنای با محارم نفرت دارد ، می بایستی چنین نتیجه می گرفتیم که برعکس ، انسان طبعا مایل به ارتکاب زنای با محارم است و اگر قانون جلو این غریزه را مثل بسیاری از غرایز طبیعی دیگر می گیرد ، بدین سبب است که انسان های متمدن متوجه شده اند که ارضای غرایز طبیعی مزبور از لحاظ اجتماعی زیان اور است . از تجارب روانکاوانه چنین بر می آید که بشر نسبت به روابط زنای با محارم فطرتا احساس نفرت نمی کند بلکه برعکس ، نخستین اعمال جنسی انسان نوجوان ماهیتا زناکارانه است و سرکوبی چنین امیالی نقش بسیار مهمی به عنوان علل موجبه در ظهور بیماری های روانی بعدی دارد (توتم و تابو ، صص 205 – 204) . پس ترس از زنای با محارم غریزه ای ذاتی و طبیعی نیست (توتم و تابو ، ص 205).