چرخش فرهنگی ( cultural turn ) جنبشی است که در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی در میان دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی آغاز شد تا فرهنگ را به کانون بحث‌های معاصر تبدیل کند. این چرخش همچنین تغییر در تأکید به سمت معنا و دور شدن از یک معرفت‌شناسی اثبات‌گرا را توصیف می‌کند. چرخش فرهنگی در سال ۲۰۰۵ میلادی و توسط « Lynette Spillman » و « Mark D. Jacobs » به عنوان « یکی از تأثیرگذارترین گرایش‌ها در علوم انسانی و اجتماعی در نسل گذشته » توصیف شد. یک تاریخ‌نگار برجسته استدلال می‌کند که چرخش فرهنگی شامل مجموعه وسیعی از انگیزه‌های نظری جدید است که از حوزه‌هایی که قبلاً پیرامون علوم اجتماعی بودند، به‌ویژه پساساختارگرایی، مطالعات فرهنگی، نقد ادبی، و اشکال مختلف تحلیل زبان‌شناختی، که بر « نقش علّی و تشکیل‌دهنده اجتماعی فرایندها و سیستم‌های فرهنگی/معنایی » تأکید داشتند .