از ميان نظريه‌هاي تحولي،‌معروفترين آنها در رابطه باجوانب تحولي سالمندي، نظريه اريكسون است. براساس نظريه اريكسون،‌تطابق فرد با محيط در طي مراحل رشد صورت مي‌گيرد. او هشت مرحله را براي رشد قائل شده و معتقد است كه در هر مرحله يك كشمكش رواني وجود دارد كه در تكامل سن تاثير مي‌گذارد:

الف- مراحل تكامل دوران كودكي كه خود شامل 5 مرحله است:

1- مرحله اعتماد بنيادي در مقابل بي‌اعتمادي كه از تولد يك سالگي بوده و پايه و اساس ساير دوران‌هاست.

2- خود مختاري در مقابل شك و شرم و ترديد كه از يك سالگي تا 3 سالگي ادمه مي‌يابد.

3- قوه ابتكار در مقابل تقصير گناه كه از 3 سالگي تا 5 سالگي مي‌باشد.

4- سعي و كوشش در مقابل خودكم بيني كه از 6 سالگي تا 11 سالگي ادامه دارد.

5- مرحله خودشناسي و يافتن هويت در برابر گيجي و ابهام نقش كه از 12 تا 18 سالگي مي‌باشد.

ب- مراحل تكامل بزرگسالي كه شامل سه دوره است:‌

1- دوستي و صميميت در مقابل انزوا كه از 19 سالگي تا 25 سالگي را براي آن در نظر گرفته‌اند.

2- دورة بازدهي در مقابل ركود و بي‌حوصلگي، 35 تا 50 سالگي مي‌باشد.

3- تماميت سن در مقابل يأس و نااميدي كه از 50 سالگي آغاز، تا پايان عمر ادامه دارد.

شخصي كه به سن سالمندي مي‌رسد مي‌بايست تكاليف تكاملي اين دوره را به انجام رسانده باشد. تكاليف تكاملي در مرحله كمال يافتگي در مقابل يأس و نااميدي از نظر اريكسون عبارتند از:

1- قبول كاهش توانايي و محدوديت‌ها

2- تطابق با بازنشستگي

3- تطابق با تغيير الگوهاي زندگي

4- قبول مرگ و نيستي همراه با آرامش .

نظريه مرحله‌اي اريك اريكسون مبنايي براي تفكر نظامدار درباره تحول شخصيت در بزرگسالي شد. نظريه‌هاي مرحله‌اي به طور غير مستقيم تحت تاثير نظريه اريكسون قرار گرفته اند.