فرانسیس بیکن (1626-1560)، فیلسوف شهیر انگلیسی است که در تدوین و ایجاد روش جدید علمی و قاعده و شیوه کسب علم سهمی عظیم دارد. بیکن با آنکه در علوم تخصص نداشت، ولی اغلب او را «پدر علوم جدید»‌می‌خوانند (طوسی، 1354، ص135). او را نباید با شخصیت دیگری به همین نام که یک نقاش ایرلندی معاصر است، اشتباه گرفت.

     در دوازده سالگی بیکن را در کمبریج به کالج ترینیتی فرستادند ولی پس از سه سال آنجا را ترک کرد و در شانزده سالگی در سفارت انگلیس در پاریس مأموریتی به وی پیشنهاد شد. در ۴۵ سالگی ازدواج کرد و یک‌سال بعد مشاور قضایی سلطنتی گردید و سپس معاون دادستان کل شد و در نهایت در سن ۵۷ سالگی به مقام صدارت عظمی رسید .

     بیکن جایگاه ویژه‌ای در فلسفه دارد. بسیاری وی را محور اصلی تحول فکری در قرون وسطی می‌دانند تا جایی‌که پایان تفکر کلیسا را به اندیشه‌های او نسبت می‌دهند. او شیوه‌های علمی مرسوم را نامعتبر دانسته و عقاید روش‌شناختی خود را در کتاب «ارغنون نو» بیان می‌کند. روش استقرا از نظر او روشی معتبر برای اکتساب دانش بود.

     او معتقد بود که «علم بر انسان و جهان تسلط دارد» و «بر طبیعت نمی‌توان مسلط گشت مگر آنکه از قوانین آن آگاهی یابیم» و در رد اندیشه کلیسا چنین عنوان کرد که «اگر انسان ذهن خود را معطوف به ماده کند در حدود آن کار می‌کند و از حدود ماده تجاوز نمی‌نماید». وی معتقد بود که ادراک ما از حقیقت تنها در همان حدی است که مشاهدات ما اجازه می‌دهد و خارج از حیطه مشاهدات چیزی نمی‌توانیم بدانیم. از نظر او ذهن مسئول یافتن روابط در ماده به‌وسیله مشاهده و تجربه‌است و میان علم و عمل و مشاهده فرقی نیست. راهی که وی برای رسیدن به بصیرت و ادراک بهتر از جهان پیرامون پیشنهاد می‌کند چنین است: «با کسب دانش طبقه بندی مادیات بر اساس ارزش و اعتبار آن، ذهن خود را از تزویر دور دار». همچنین برای رسیدن به آن باید ذهن را از بت‌هایی که آن را احاطه کرده‌اند رها سازیم .

     بنابراین، براي شناخت حقيقت، ابتدا بايد «بت‌ها» (پيش‌داوري‌ها و تصورات نادرست) را از قلمرو تفكر خود دور سازیم. به‌نظر او این بت‌ها چهار قسم‌اند:

1- بت‌هاي غار یا شخصي: یعنیاشتباهات ناشي از صفات شخصي، طبيعت، تربيت و ساختمان جسمي و روحي هر فرد. مثلاً يكي خوش‌بين و ديگري بدبين است.

2- بت‌هاي قبيله‌اي يا طايفه‌اي: یعنی خطاهايي كه از طبيعت نوع انسان سرچشمه مي‌گيرند. مثلاً محدويت حواس انسان.

3- بت‌هاي بازاري: یعنی اشتباهات مربوط به زبان و خطاهاي ناشي از روابط مردم با يكديگر. مانند حقيقي انگاشتن كلماتي كه صرفاً وجود لفظي دارند، مثل سيمرغ.

4- بت‌هاي نمايشي: یعنی اشتباهاتي كه از تعاليم و تفكرات نادرست فيلسوفان و دانشمندان پديد مي‌آيند. مثلاً اعتقاد به شيوه استدلال ارسطوئي یا اعتقاد به وجود آسمان‌هاي نه‌گانه و مركزيت زمين .

     بیکن نظام تربیتی جدیدی را پیش‌بینی کرد که پیشگوی دانشگاه جدید بوده است. او در کتاب «آتلانتیس نو» پیشنهاد می‌کند مؤسسه‌ای علمی بنیاد شود که اکتشافات را پیشرفت دهد و اندیشه‌های نو را تشویق کند. نگرش این مؤسسه باید تجربی و تحصیل در آن بیش از گذشته به زمان حال متکی باشد .

     دکتر طوسی تأثیر بیکن در تعلیم و تربیت را از دو جنبه بررسی می‌کند:

     در جنبه اول (موضوعات درسی)، برنامه تحصیلی مدارس بایستی بر اساس ترویج دانش‌های بهم پیوسته و مرتبطی باشد که در مجموعه‌ای معتبر و قابل اعتماد جای دارند. آموزش و پرورش باید به‌سوی پدیده‌های طبیعی متوجه شود تا از این طریق تعادلی میان پیشرفت‌های مادی و عملی از یک‌طرف و توسعه تفکر انسان از طرف دیگر برقرار شود. در نظر او، تعلیم و تربیت به‌عنوان وسیله‌ای است که تسلط و قدرت انسان را بر اشیا و محیط ممکن می‌سازد. او محدود ساختن مرزهای تفکر و تعقل انسانی به کشفیات و یافته‌های فکری دانشمندان باستانی را نوعی بی‌حرمتی به انسان می‌دانست.

     در جنبه دوم (روش تدریس)، او با تأکید بر روش استقرایی و ارزش و اهمیت آن نسبت به دیگر روش‌ها، روند صحیح و مطلوب کشف حقیقت را گوشزد می‌کند. به‌نظر او پیشرفت و اختراع و کشف و به‌دست آوردن حقایق هنگامی میسر است که تعبیر و تفسیر طبیعت بدون دخالت بت‌های چهارگانه صورت گیرد. با استفاده از این روش، به حقایق امور چنان‌که هستند نه چنان‌که معمولاً به‌نظر می‌رسند می‌توان پی برد و این‌ است هدف علم و فلسفه و تعلیم و تربیت.