خوش بینی در روانشناسی مثبت
روانشناسی مثبت از همه راه ها برای دستیابی به شادی حقیقی استفاده می کند. یکی از این راهها مدل شناختی است. بر اساس مدل شناختی نوع نگرش انسان نسبت به خود، دیگران و زندگی و آینده وضعیت روانی اورا تحت تاثیر قرار می دهد. مطالعات اولیه سلیگمن در مورد درماندگی آموخته شده به عنوان یکی از عوامل افسردگی بود.
در مطالعات بعدی خود سلیگمن متوجه شد که انسان همان طور که ی تواند در اثر تجربه درماندگی را بیاموزد، خوش بینی را نیز می تواند بیاموزد . در این زمینه سلیگمن متوجه سبک های فکری انسان شد و این نظریه سلیگمن متوجه سبک های فکری شد و این نظریه را مطرح کرد که رویدادهای ناگوار زندگی را می توان به عوامل درونی یا بیرونی نسبت داد. نسبت دادن رویدادهای ناگوار زندگی به عوامل درونی، موجب افسردگی می شود.
همین طور رویدادهای ناگوار زندگی را می توان موقت یا ناپایدار تلقی کرد. پایدار تلقی کردن رویدادهای ناگوار زندگی موجب افسردگی می شود. سرانجام رویدادهای ناگوار زندگی را می توان خاص یا عام تلقی کرد. تعمیم دادن رویدادهای ناگوار زندگی زمینه ساز افسردگی است. در آموزش خوش بینی این سبک فکری اصلاح می شود که با تغییر سبک فکری خود می توانند به سوی شادی حقیقی حرکت کنند.
خوشبینی به مثابه توهمهای مثبت
توهمهای مثبت ( positive illusions ) (تیلر، ۱۹۸۹) بر این باور استوار است که اغلب مردم تمایل دارند بهگونهای خوشبینانه به خودشان بنگرند ـ بنابراین آنها رفتار گذشته، ویژگیهای شخصی و خودشان را به صورت خوبتری میبینند؛ آنها برداشت غیرواقعبینانه از کنترل شخصی دارند و این حسخوشبینانه بیاساس را دارند که آینده از آنچه واقعیت نشان میدهد بهتر خواهد بود. راهبردهای خودفریب (تیلر و براون۲، ۱۹۸۸، ۱۹۹۴)، همانند توهمات مثبت، بهکار میروند تا «اطلاعات منفی» (کنترل محدود بر جهان پیشبینیناپذیر، تاریک بودن آینده ما، از دست دادن عزیزان و مرگ) را مدیریت کنند.
خوشبینی غیر واقعبینانه
خوشبینی غیر واقعبینانه ( unrealistic optimism ) یا تفکر آرزومندانه ( wishful thinking ) میتواند پیامدهایی منفی برای افراد داشته باشد. آنها غالباً خطر را کمتر از حد متعارف میپندارند. غالباً در فهم خطرات یک سوگیری خوشبینانه وجود دارد، خوشبینها تصور میکنند خطر ابتلای آنها به سرطان، بیماری قلبی، شکست و غم پایینتر از حدّ میانگین است (پیترسن و دوویلا ، ۱۹۹۵؛ پیترسن و ویدیا ، ۲۰۰۱). در صورت رخدادهای آسیبزای شدید (مانند مرگ، آتشسوزی، سیل و تجاوز جنسی خشن) نیز خوشبینها ممکن است کاملاً آماده نباشند (اگرچه ممکن است خوشبینها، نسبت به بدبینها، آمادگی بهتری برای بازسازی داشته باشند).
بنابراین، خوشبینی کورکورانه ممکن است برای بهباشی جسمی و روانی در درازمدت مضر باشد. واقعنگری مثبت یا خوشبینی منعطف ( flexible optimism ) در تفکر، به شما امکان میدهد از «تفکر آرزومندانه» بپرهیزید، و احتمال پیامدهای مثبت و منفی را در هر موقعیت مشخص واقعبینانه بسنجید.
انواع خود در خوش بینی
سه «خود» موجود در خوشبینی: اطمینان به خود، عزت نفس، خود کارآمدی
در زبان روزمره زندگی، این سه گونه «خود» ( اطمینان به خود ، عزت نفس ، خودکارآمدی ) بهجای هم به کار میروند. با این حساب، دقیقاً این مفاهیم چه هستند و چه رابطهای با خوشبینی و بهباشی دارند ؟
پژوهشگران دریافتهاند که چگونگی ادراک ما از خودمان، تأثیر بسیاری بر بهباشی کلی ما دارد (لوکاس و دیگران، ۱۹۹۶). مهمتر آنکه، پژوهشها نشان میدهند افراد شادکامتر نسبت به افرادی که کمتر شادند، درباره خودشان با سطوح بالایی از انتزاع فکر میکنند (آپدگراف و سو ، ۲۰۰۷).
از میان این سه، اطمینان به خود از همه بدنامتر است. اطمینان به خود، تا حدودی دلالتهای خطرناکتر و خودشیفتهگونه دارد، و سبب به وجود آمدن یک حس بزرگبینی از خود در مقابل دیگران میشود. کارل کریگ۳، بنیانگذار مرکز اطمینان و بهباشی در گلاسکو اسکاتلند « بحران اطمینان » را در اسکاتلند پژوهش میکند و میکوشد تا میزان اطمینان را در بچه مدرسهایها افزایش دهد. نوعاً، اطمینان را میتوان چنین در نظر گرفت: «مطمئن بودن از تواناییهای خود... و اعتماد داشتن به انسانها، طرحها یا آینده» (کریگ، ۲۰۰۷: ۲). چنانکه پیشتر در این فصل بحث شد، اطمینان به خود و موقعیت نقش مهمی در استقامت برای رسیدن هدف به دارد.
از سوی دیگر، خودکارآمدی عبارت است از: «باور فرد به اینکه میتواند به هدفها و نتایج مطلوبش برسد» (بندورا۴، ۱۹۹۷). اگر شما جزو افرادی هستید که مفهوم «خودهای سهگانه» برایشان گیجکننده شده است، توصیه میکنیم خودکارآمدی را به عنوان «قدرت من میتوانم» در نظر بگیرید. به عبارت ساده، خودکارآمدی عبارت است از این انتظار که فرد میتواند بر یک موقعیت چیره شود و پیامدهای مثبت تولید کند، که این انتظار مبتنی است بر باورها درباره شایستگی شخصی خودمان یا تأثیرگذاری در یک عرصه معین. در نهایت، خودکارآمدی عبارت است از: باور فرد به احتمال موفقیتش در به سرانجام رساندن یک تکلیف خاص ( مدوکس ، ۲۰۰۹a).
خودتأملی ( self-reflection ) از ویژگیهای اصلی عاملیت است و در مفهوم خودکارآمدی نمایان میشود. باورهای
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .