اعتقاد به جادو و اشیاء جادویی در نخستین ادوار زندگی بشر از طبیعت و ذهن انسان بدوی نشأت می گیرد. تفکر جادویی در اشکال مختلف یک جنبه فرهنگی جهانی و یکی از جنبه های مهم دین است. سحر و جادو در همه جوامع رواج دارد، صرف نظر از اینکه آنها دارای مذهب سازمان یافته باشند یا سیستم های کلی تر آنیمیسم یا شمنیسم .

انسان ابتدایی به واسطه ی قانون بقا ناگزیر بوده است که نمودهای هستی را بشناسد و حوادث عالم را برای خود تبیین کند، از این رو عملاً به تلاش دست می زند. اما به دلیل توانایی محدود از درک درستِ بسیاری از پدیده های پیرامون خود، به ناچار برای فرو نشاندن حس بلاتکلیفی و ناکامی خود، به خیال پناه می برد و با تخیل ابتدایی خود، هستی را معنا می بخشد و به این طریق پاسخ هایی برای برخی از مسائل زندگی می یابد و به منظور تسلط بر حوادث پیرامون خود، دست به فعالیت هایی نیز می زند. برخی از این گونه فعالیت ها که زاده ی خیال پروری و امید هستند سحر نام گرفته اند.

اجداد انسانی ما تا همین چند قرن پیش هیچ اطلاعی از وجود میکروب‌ها نداشتند، نه ویروس‌ها را می‌شناختند و نه میکروارگانیسم‌ها را.

به لحاظ تاریخی، بشر اولیه هیچ ایده‌ای در توضیح دلیل بروز و شیوع بیماری‌ها نداشت و از این رو تعجبی هم ندارد که دلیل بروز بیماری‌ها را به خدایان اساطیری و ارواح شریر نسبت می‌داد. در چنین دورانی انسان با صورت‌بندی باورهای اساطیری در پی یافتن ارتباط میان رویدادها برمی آمد و تلاش می‌کرد که تفسیری برای عملکرد طبیعت ارائه کند. این دوره تاریخی از تحول فکری بشر به تعبیر آگوست کنت فیلسوف فرانسوی، دوران فتیشیسم یا به عبارتی انیمیسم نام دارد. دوره‌ای که از دید او می‌توان آن را عصر جاندارانگاری طبیعت نامید. در چنین دورانی جهان مملو است از ارواح و موجودات فراطبیعی که مدیریت پدیده‌های طبیعت را بر عهده دارند.

این مرحله از تحول فکری بشر هزاران سال پابرجا بود تا این‌که بقراط (پزشک هم عصر با افلاطون که در حدود ۴۰۰ سال پیش از میلاد زندگی می‌کرد) دلیل بروز بیماری‌ها را نه در خشم خدایان، که در فعل و انفعالات درون بدن انسان جستجو کرد. البته بشر اولیه هم روش‌هایی برای درمان شکستگی و جراحت پیدا کرده بود و دریافته بود که مثلا دردها با خوردن برخی گیاهان و نوشیدنی‌ها التیام پیدا می‌کنند و گاهی این دواها و روش های مداوا منجر به بهبودی بیمار می شود. در عین حال اعتقاد به نقش ارواح و تاثیر آنها در بهبودی بیماری‌ها در دوران پس از بقراط در قالب‌های گوناگون و در فرهنگ‌های مختلف همچنان پابرجا ماند.

حداقل از اوایل دهه 1930، این فرضیه انسان شناسی مدرن است که بین جادو و دین تداوم کامل وجود دارد.

جادو پزشکی

شَمَن‌باوری یا شَمَنیسم نزد اقوام بدوی در دوران پیش از تاریخ، اهمیت فراوانی داشت. جادوگران قبیله با چرخیدن دور آتش و حرکات تکراری و تمرکز بر یک ریتم و به باور برخی انسان‌شناسان با استفاده از مواد توهّم‌زا مانند معجون آیاهواسکا، مدعی بودند که قادرند با برقراری تماس با ارواح، بیماری‌ها را درمان کنند. این سفرهای وهم‌آلود اگرچه که بخشی از فرهنگ دوران باستانی است اما از دید علم جدید، چیزی بیش از تاثیر مواد روان‌گردان و تخیلات و توهمات ساخته و پرداخته‌ی ذهن انسان نیستند. در واقع نه هیچ بیماری با اوراد و طلسم شَمَن‌ها درمان شده و نه هیچ جادوگری از بیمار و بیماری و درمان سر در می‌آورد. با این وجود با گذشت هزاران سال، بازار مداخله جادوگران در طب و درمان، همچنان داغ است و هنوز کسانی هستند که دلیل بروز بیماری‌ها را در جایی غیر از کارکرد بدن و یا عواملی مانند میکروب‌ها و ویروس‌ها جستجو می‌کنند.

در روزگار ما ممکن است که رقص شَمَن‌ها به دور آتش، چندان رایج نباشد اما روش های درمانی جایگزین ظهور کرده‌اند که در عمل، روایت دیگری از جادوپزشکی هستند. روش‌هایی مانند انرژی درمانی، شفادهی های معنوی، جراحی با دست و نظایر آن در عمل بر همان پایه‌ای استوارند که شَمَن‌ها از هزاران سال پیش انجام می‌داده‌اند.

ضغف و ناتواني انساني و نبود دانش و آگاهي در انسان در دوران گذشته باعث مي شد تا او در ذهن خود، تمامي اتفاقات ناگوار زندگي اش، از جمله بيماري و مرگ را ناشي از شرارت موجوداتي بداند که با ذات ماورائي خود در همه جا در کمين هستند تا او را دچار درد و ناراحتي کنند. در مقابل اين جادوي سياه و پليد ديوان و جادوگران، انسان نيز با به کاربردن جادوي سفيد که جادو درماني يکي از انواع آن بوده است، سعي در حفظ خود از مرگ و بيماري هايي داشته که منشا ديوي دارند. در اين ميان استفاده از قدرت و تاثير کلام که ورد نيز گفته مي شود نقش بسزايي دارد.

عمل سحر و جادو با استفاده از اشیاء خاص و یا اذکار ویژه ای، توسط جادوگر انجام می پذیرد. این اشیاء خاص شامل نوشته و تصویر هستند. علائم نوشتاری و اعداد جزئی از تصاویر به کار رفته در این اشیاء محسوب می شوند. کارکرد این اشیاء و دعاها به معنای عام، تلاش در کنترل جهان اطراف به نفع خود دانسته می شود.

گوردون چایلد (1382) می گوید: از حدود شش هزار سال پیش کوشش هایی برای درمان بیماری ها به عمل آمده بود. به یقین می توان گفت پزشکی ابتدایی بیشتر بر پایه ی جادو بوده و کار طبیب تا حد زیادی به خواندن اوراد و شعبه بازی بستگی داشته است. در هر جامع هی ابتدایی، به محض آنکه جادوگران حرف های پدید م یآمدند، هنر درمان کردن بیماران نیز به انحصار آنان در می آمد. از این روست که از حدود پنج هزار سال قبل، پزشکان بین النهرین همان کاهنان و جادوگرانند.

نخستین کاری که برای درمان و معالجه ی بیمار معمول می شده، آن بوده است که به او طلسمی می آویختند که بتواند روح شروری را که در درون بدن انسان است، خرسند سازد و او را از بدن بیرون کنند. بسیاری مردم اکنون نیز چنین عقیده دارند که چون با حب ها و گر دهای طبی دعا ضمیمه شود، اثر آن بیشتر می شود. چنین به نظر می رسد که زنان نخستین برای اولین بار به کار جادوپزشکی پرداختند ( ویل دورانت، 1365).

رابطه بیماری های روانی با سحر و جادو

در گذشته، بشر از شناخت دقیق واقعی تها و بیماری ها عاجز بود. اولین تلا شها در جهت توجیه بیماری ها بر اساس مدرکات قرار داشته و در واقع مبنای درمان در تمام زمینه های پزشکی در ابتدا جادوگری ( و به عبارت جامعتر علوم خفیه ) بوده است.

آنچه که امروزه محصول فعل و انفعالات مغزی دانسته می شود، در گذشته معلول قدرت های ماوراء طبیعی می دانستند. بدی و بیماری نتیجه تسخیر به وسیله ارواح خبیثه دانسته می شد ( شاملو، 1381) و چاره آن انحصاراً در اختیار جادوگران بود. بدین ترتیب گزاف نیست اگر جادوگران را نخستین روانشناسان ( نه به معنای امروزی آن ) تاریخ بدانیم.
این درمانگران نخستین که اغلب خود از ابتلا به اختلال روانی بی بهره نبودند برای درمان بیماری های جسمی و روانی از روش های ساحرانه و جادوگری استفاده می کرده اند ( محرری، 1373) .
شواهدی از تمدن های پیشین موجود است که بعضی از سردردها و حملات صرعی را به وسیله عمل جراحی بر روی سر یا سوراخ کردن جمجمه برای خروج شیاطین از مغز درمان میکرده اند. جالب است که اکثر این اعمال به مرگ بیمار می انجامیده است. برخی دیگر بر این اعتقاد بودند که بیماران روانی از یک نوع نظرکردگی برخوردارند که دخالت در حالات آن ها ممکن است موجب آسیب رسیدن به دخالت کننده باشد. به مرور زمان، بر اثر تجربه های مکرر و پیدایش اعتقادات مختلف توجیهاتی در زمینه شناخت و درمان بیماری ها به وجود آمد. از جمله این که تا زمانی که جسم و جان با هم بودند انسان از سلامت کامل برخوردار بود ولی زمانی که روح یا قسمتی از آن بدن را رها می کرد، بیماری عارض می گردید.
نکته دیگر در کار جادوگری، این که دو چیز در فاصله معین ممکن است اثراتی متقابل روی هم داشته باشند که آن را می توان روابط سرّی و یا سحرآمیز دانست. دیگر این که دو چیز متشابه اثراتشان روی یکدیگر از طریق تشابهات همدرد گونه است و بر همین اساس است که درمانگران از طریق تقلید و به نمایش گذاشتن رفتار، حالات و علایم شخص بیمار وانمود می کردند که به درد او مبتلا هستند و در عین این که از درد به خود می پیچند و نزدیک به مرگ هستند، سرانجام خود را بهبودیافته وانمود می کردند و با این روش نمایشی و تلقینی تا حدی بر بهبود بیمار تأثیر می گذاشتند. شاید بتوان سایکودرام ( نمایش درمانگری ) امروزی را در حقیقت جلوه علمی و تازه ای از آن روش نمایشی قدیمی و ابتدایی و بدون بینش دانست (محرری، 1373).

جادوگران، چهره و لباس و آداب ویژه خود را داشتند و بر تمام روابط فردی و اجتماعی مردم و حتی خصوصی ترین جنبه های زندگی آنان نظارت و دخالت داشتند و به عبارت علمی امروزی در روانشناسی بالینی یک « مرجع قدرت » تمام عیار محسوب می شدند.
با وجود این که جادوگری در کشورهای کم پیشرفته از بین نرفته است، دو جنبه ی آن برای متخصصان روانشناسی دارای اهمیت است. نکته اول به این موضوع اشاره دارد که اعتقادات مردم در مورد بیماری روانی در عصر حاضر تغییر شگفتی نکرده است.
البته برخی مشاهدات حاکی از افزایش اطلاعات مردم در این باره به خصوص در بیست سال گذشته است. با این حال حتی در زمان حال، افرادی هستند که نگرش آن ها به بیماری های روانی همان نگرش جادوپسندانه است. نکته دوم این که فرضیه های اولیه ای که درباره علت شناسی بیماری های روانی وجود داشت هنوز در میان طبقات پایین و رشد نیافته جامعه به قوت خود باقی است و نقش عوامل ماوراء در پیدایش این اختلالات جدی گرفته می شود ( محرری، 1373).

درمان های روانی جادو

بدون شک، یکی از جنبه های درمانی جادو را می توان تلاش برای بهبود و درمان بیماری های روان شناختی دانست. از آنجایی که بیماران روانی همواره دارای مشکلات اجتماعی زیادی بوده و موجب ناراحتی و تنش در خانواده بوده اند، جادو به عنوان راه حل درمانی اصلی ارائه می شده است. از جمله بیماری هایی که برای درمان آنها به جادوگران رجوع می شده است، می توان به دیوانگی، صرع، مالیخولیا و ... اشاره کرد.

عناوین این بیماریها امروزه تغییر کرده و نام هایی تخصصی تر دارند. بسیاری از این بیماری ها دلایل نوروفیزیولوژیک داشته و درمان های دارویی و روان شناختی برای آنها تایید شده است. لیکن درمان های جادویی را می توان صرفاً تلاشی در جهت بهبود این افراد دانست که لزوماً نتایج معناداری نداشته است. حتی اگر تغییری در وضعیت فرد ایجاد می گردیده است، می توان این پدیده را توسط اثر زمان یا اثر درمانگر تبیین کرد.

اثر زمان

اثر زمان اشاره به این موضوع دارد که برخی بیماری های روانی بدون روان درمانی یا دارو درمانی و تنها بر اثر گذشت زمان بهبود می یابند. به طور مثال، افسردگی عمده دارای دوره های 6 تا 13 ماهه است. فرد افسرده حتی بدون دریافت درمان پی از این دوره بهبود نسبی می یابد (روزنهان و سلیگمن، 1392) در این رابطه، صرف گذشت زمان ( و نه تأثیر جادو ) می توانسته منجر به بهبود در نشانه های بیمار گردد.

اثر درمانگر

اثر درمانگر نیز بر این واقعیت اشاره دارد که صرف دیدار با یک مرجع قدرت واقعی یا کاذب ( خواه روانشناس یا جادوگر ) می تواند اثر درمانی داشته باشد. مطالعات حاکی از این است که در میدان کار روانشناسی بالینی حدود 30 درصد از بهبود بیمار تنها توسط رابطه خوب درمانگر و درمانجو ( راپورت ) تبیین می شود. ماهیت چنین رابطه ای می تواند در دیدار با یک جادوگر نیز شبیه سازی شود. لیکن، رابطه موثر فرد بیمار و جادوگر ( مثلا در یک قبیله ) می توانسته منجر به کاهش نشانه های بیمار شود.

پدیده اول تحت عنوان اثر زمان است. این پدیده به بیان ساده نشانگر این واقعیت است که گاهی اگر یک بیمار روانی به حال خود رها شود نیز پس از طی یک زمان ممکن است بهبود نسبی پیدا کند. نکته دوم، این بود که دیدار فردی که دارای مشکل بوده و جادوگر، خود می توانسته اثر درمانی داشته باشد. در روانشناسی بالینی این پدیده گاهی اثر درمانگر خوانده می شود.

جن گیری

افسانه ها و اساطیر جوامع کهن مانند یونان، روم، مصر، چین و ایران بیانگر این واقعیت است که در این جوامع ابتدایی، در مورد چگونگی بروز بیماری های روانی، طرز فکری خرافی و ماوراء طبیعی وجود داشته است. این گونه اعتقادات هنوز در برخی از جوامع عقب افتاده مطرح است و بعضاً به کار گرفته می شود. بدین ترتیب، جریان طولانی جن شناسی یا جن گیری در تاریخ زندگی انسان و البته در تاریخ روا نپزشکی و روانشناسی ( نه به معنای مدرن آن ) به وجود آمد. لغاتی مانند « جنون » و « دیوانگی » در زبان عربی و فارسی از مفاهیمی مانند « جن » و « دیو » ناشی می شود.
در طول تاریخ جن گیری به اشکال مختلف، از خیلی ملایم تا خیلی خشن، اعمال می شده است. نوع ملایم آن شامل دعا، لمس کردن اشیاء، رقصیدن، آواز خواندن، سر و صدا کردن، ایجاد بوی بد زیر بینی بیمار برای ترساندن و راندن ارواح و امثال آن بود. نوع خشن آن نیز شامل شلاق زدن، گرسنگی دادن، شکنجه کردن، کتک زدن و حتی کشتن بیمار بوده است ( شاملو، 1381).

جادو پزشکی عرفان حلقه

در ایران به خصوص در سال‌های اخیر ، یک روایت تازه از جادوپزشکی با عنوان گروه عرفان حلقه سر و صدای زیادی به پا کرد. اصطلاحاتی مثل شبکه شعور کیهانی، پاکسازی با تشعشع دفاعی، مهندسی نرم افزار مولکول، موجودات غیرارگانیک، ویروس های ذهنی، شعور سلول، لول های مجاز، حلقه های مجاز، “همفازی کیهانی”، “اسکن دوگانگی”، “همفازی کالبدی از جمله اصطلاحات پرکاربرد این روایت عجیب از شَمَنیسم بود.

آمیزه‌ای از واژگان علمی اشتباه، خرافات و همچنین باورهای شبه‌علمی البته برای عده‌ای جذابیت خاصی داشت. اگر جهان هستی آن‌گونه که عرفان حلقه می‌گفت، پر بود از تشعشع کیهانی و موجودات غیرارگانیک، دیگر نیازی به پژوهش‌های پزشکی نداشتیم. دیگر نه آزمایشگاه لازم بود و نه مطالعات بالینی و نه جراحی. کافیست در زمان و ساعت مشخصی روی مشکل یا بیماری فردی هرچند ناشناس تمرکز کنیم و با استفاده از شبکه شعور کیهانی و مفاهیم گنگی مثل کنترل تشعشع منفی و پاکسازی چاکراها بیماری‌ها را درمان کنیم. این تصور کودکانه و ساده‌انگارانه در نگاه اول بسیار جذاب است.

اگر بیماری‌ها آن‌گونه که گروه عرفان حلقه می‌گوید به همین سادگی و با نوشتن کامنت + و استاتوس نقطه در شبکه‌های اجتماعی درمان می‌شدند، دنیا به جای بهتری تبدیل می‌شد. اما متاسفانه این تصور کارتونی در دنیای واقعی، کار نمی‌کند و جهان و مسائل آن به مراتب جدی‌تر از این حرف‌هاست. افراد معتقد به این گروه ، ادعا می‌کنند که به روش سایمنتولوژی (عنوان ساختگی و مجعول و بی معنا) که طبق گفته آنها در بهترین دانشگاه‌های دنیا تدریس می‌شود، قادر به درمان بیماری‌ها هستند. اما مشکل اینجاست که آنها مروّج شبه علم و خلط مبحث و سوء استعمال از واژگان حیطه علم هستند و پا در گلیم علم، واژگان تخصصی علوم و همچنین پزشکی و درمان دراز کرده اند.

تعبیر موجودات غیرارگانیک که در کتابچه های گروه عرفان حلقه دیده می‌شود در واقع یک روایت جدید از همان ارواح شریر هستند که بشر اولیه آن‌ها را علت بروز بیماری‌ها می‌دانست.

عرفان حلقه می‌گوید موجودات غیرارگانیک، موجوداتی زنده اما بدون ارگانهای زیستی گیاهان، حیوانات و انسانها (سلول‌ها و اندام‌های ساخته شده از مواد آلی و معدنی) هستند و بلافاصله می‌افزاید که این موجودات به طور معمول دیده نمی‌شوند. روش درمانی‌ پیشنهادی گروه عرفان حلقه، یک طنز دردناک است. نمایش‌ بیرون کردن ارواح شریر از بدن بیماران اسکیزوفرنیک، به سادگی نشان می‌دهد که مرشدها و پایه‌گذاران این گروه، کمترین اطلاعی نه از بیماری دارند و نه از درمان.

نشاندن چند نفر در مقابل دوربین و ادعای درمان‌ شدن در علم امروز کمترین ارزشی ندارد. در علم، ادعای فردی اهمیتی ندارد و تنها نتایج مطالعات علمی آزمون پذیر و تکرارپذیر است که جدی گرفته می‌شود. حتی ممکن است در بین هزارن نفر بیمار، چند نفر به صورت خودبخودی درمان شده باشند اما در واقع این درمان نه به واسطه‌ی حلقه‌های شعور کیهانی، که تحت تاثیر اثر پلاسبو (دارونما) اتفاق افتاده است.

مطالعات گوناگونی مانند مطالعه سال ۱۹۸۰ در دانشگاه شیکاگو نشان می دهند در بسیاری از بیماری‌ها یک سوم بیماران تحت تاثیر دارونما اظهار بهبودی می کنند. مطالعات دیگری نیز نشان داده اند که برخی دارونما ها در ۲۵ تا ۳۰ درصد موارد در درمان بیماری‌هایی مانند افسردگی تاثیرگذارند. بیماران مبتلا به سرماخوردگی یا درد مفاصل یا حتی بی‌خوابی ممکن است به صورت خودبخودی، اظهار بهبودی کنند. عرفان حلقه بلافاصله خواهد گفت که این فرادرمانی و تشعشع کیهانی بوده که حال بیمار را بهتر کرده است. اما فرادرمانگران یک مساله مهم را از این رو که به سودشان نیست فراموش می‌کنند، آن‌ها هیچ حرفی در این باره نمی‌زنند که چرا روش فرادرمانی شان هیچ راه حلی برای پیشگیری و یا درمان بیماری‌هایی نظیر ایدز، ابولا، فلج اطفال و یا سل و کزاز ندارد.

مطالعات جادو در دوران مدرن

چرا مطالعهٔ دانشگاهی جادو و علوم غریبه اهمیت دارد؟ دلیل این‌که این پرسش اصولاً مطرح می‌شود این است که در دیدگاه مسلّط، جادو و علوم غریبه در دنیای مدرن جایی ندارد. به بیان دیگر، فرایند «مدرن‌»شدن با پس‌زدن جادو و «افسون‌زدایی» جوامع همراه است. از این نگاه، جوامعی که هنوز درگیر جادو هستند عقب‌مانده هستند و از مدرنیته جا مانده‌اند.

اما مطالعاتی که در نیم قرن گذشته انجام شده این نگاه را به چالش کشیده. در این پژوهش‌ها جادو از یک امر حاشیه‌ای تبدیل به موضوعی محوری شده که لزوماً با علم و عقلانیت و مدرنیته در تضاد نیست.

یکی از قدیمی‌ترین و تأثیرگذارترین پژوهش‌ها در این زمینه کارهای فرانسیس ییتس در مورد دورهٔ رنسانس است. ییتس نشان داد که عصر رنسانس که معمولاً به‌عنوان دورهٔ پاگرفتن علم و هنر و تمدن جدید در غرب تلقی می‌شود، دورهٔ شکوفایی جادو هم بوده. او در یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایش نشان داد که جوردانو برونو که به دست کلیسا سوزانده شد و قرن‌ها بعد به‌خاطر دفاع از نظام کپرنیکی به‌عنوان شهید علم مورد تکریم قرار گرفت، در واقع بیشتر به‌خاطر عقاید هرمتیک جادویی مجازات شد. ضمن این‌که دفاع خودِ کپرنیک هم از نظام خورشیدمحور از نظر ییتس علاوه بر دلایل ریاضی، علت‌های عرفانی نیز داشت. در مجموع ییتس باعث شد مطالعات رنسانس متحول شود و جوانب مغفول‌ماندهٔ آن، از جمله نقش جریان‌های هرمتیک، مورد اقبال و پژوهش بیشتر قرار بگیرد.

در دهه‌های بعد، مطالعات بسیاری انجام شده که نشان داده جادو و عرفان و اموری چون احضار ارواح و درگیری با نیروهای ماورائی در تمامی جوامع و اعصاری که معمولاً به‌خاطر بالندگی علم و عقلانیت شناخته شده‌اند جاری بوده و گاهی دقیقاً همین امور رابطهٔ تنگاتنگی با علم و فلسفه داشته. به‌عنوان مثال یولیا اوستینووا در کتابش ادعا می‌کند که حالات خلسه، نیروهای ماورائی و تسخیرات الهی در مهد فلسفه غرب، یعنی یونان باستان کاملاً عادی بوده و فیلسوفانی مانند فیثاغورس و سقراط هم احتمالاً در این امور مشارکت داشته‌اند.

در نقطهٔ مقابل تاریخ باستان، مطالعاتی انجام شده که نقش جنبش‌های جادویی و ماورائی را در انقلاب‌های مدرن نشان می‌دهد، یعنی همان‌ها که غالباً با نهادهای دینی مسلّط درگیر بودند و می‌خواستند حکومت انسان را به‌جای حکومت خدا بنشانند! به‌عنوان مثال، رابرت دارنتون در کتاب کلاسیکش نقش مسمریسم (جنبشی در قرن ۱۸ که پیشینهٔ انرژی‌درمانی و هیپنوتیزم و حتی روان‌درمانی است و در ایران به نام « منیتیسم » و « مغناطیس حیوانی » شناخته می‌شد) را در انقلاب فرانسه نشان داده. اخیراً هم کتابی چاپ شده که نشان می‌دهد برخی جنبش‌های برابری‌خواه رادیکال اروپایی، از جمله آنارشیسم، ریشه‌های جادویی داشته.

به تازگی دوره کارشناسی ارشد جادو و علوم غریبه در دانشگاه اکستر انگلستان راه اندازی شده است .